آشنایی با باستانشناسی
پمیئی امریکائی:
زمینشناس، به نـوبه خـود، خـاک محل کاوش را مورد مطالعه قرار داده و ترکیبات آن را تجزیه نموده و قدمت آنرا تعیین میکند و چنانچه آثاری از تـأسیسات بشری پیدا کند، قدمت این تأسیسات را، با توجه به محیطی که در آن بوجود آمـده است، معلوم میسازد. در کـشور مـکزیک کوه آتشفشانی وجود دارد که آخرین طغیان آن در حدود 3000 سال قبل از مسیح بوقوع پیوست و در آن موقع از این آتشفشان مقادیری زیاد مواد مذاب خارج گردید. موقعیکه این قشر ضخیم تشکیل شده از مواد مذاب را شکافتند، در زیـر آن خرابههای یک شهر قدیمی که میتوان آنرا «پمپی امریکائی» نامید، کشف گردید. این شهر قطعاً در 3000 سال قبل از مسیح وجود داشته زیرا در آن تاریخ در اثر طغیان آتشفشان منهدم گردیده بوده است.
در چنین مـوارد، تـعیین قدمت شهرها و اشیاء مکشوفه، که اصولاً مسئله دشواری است، بآسانی حل میشود. البته نمیتوان تعیین کرد که شهر یاد شده در چه تاریخی ساخته شده بوده است ولی جای تردید نیست کـه ایـن شهر به تمدنی مربوط است که قبل از تاریخ بروز آتشفشانی، یعنی 3000 سال قبل از میلاد، وجود داشته است.
کارشناسان مسائل دورههای ما قـبل تـاریخ، سن بقایای انسانی و حیوانی مکشوف را، از روی سن زمینی که این بقایا در آنجا کشف شده است، تعیین میکنند. همین روش در مورد ظروف سفالی بکار برده میشود. ولی نتایج حاصل از توسل جستن باین رویـه چـندان قـابل اطمینان نیست. این است کـه از چـند سـال قبل باینطرف، روشهای علمی مطمئنتر از قبیل طریقهٔ معروف به آزمایش بوسیله «فلوئور»، و یا روش موسوم به آزمایش بوسیله «کاربن 14» بکار برده میشود.
ایـن وظـیفه شیمیدان است که در آزمایشگاه خود، با همکاری بـاستانشناسی، ایـن روشهای دقیق علمی را که امروز در همه جا تعمیم پیدا کرده است، مورد استفاده قرار دهد. تعیین قدمت اشیاء مـکشوفه بـوسیلهٔ آزمـایش «فلوئور» که یک ماده شیمیائی است مبتنی بر این اصـل میباشد که استخوانهای مدفون در خاک «فلوئور» آبهائیرا که در زیرزمین رسوخ نموده است جذب میکند. عاج و استخوان و شاخ حـیوانات «اپیـون 1» هـای فلوئور را جذب و در خود نگاه میدارد. تعداد «اپیون» هائیکه در مدت زمان مـعینی جـذب و نگاهداری میشود محاسبه گردیده است بدین ترتیب از روی تعداد این «اپیون» ها میتوان به قدمت آثـار مـکشوف پیـبرد.
متأسفانه نتایجیکه از بکار بردن این روش بدست میآید برحسب نوع خاک متغیر اسـت و هـمین مـوضوع ممکن است موجب بروز اشتباهاتی در تعیین قدمت آثار مکشوف گردد.
آزمایش بوسیلهٔ «کاربن 14»، کـه تقریباً 20 سـال پیش کشف گردید، روش دقیقتر است. کاربن 14 یک ماده رادیو- اکتیو است که از تشعشعات کـیهانی بـدست میآید. متأسفانه استفاده از این روش فقط در مورد اشیائی امکانپذیر است که کاربن 14 را جذب میکنند. در یـک جـسم (ارکانیسم) زنده، اعم از انسان، حیوان و نبات، مقدار کاربن 14 ثابت است و اگر مقداری از آن معدوم گـردد بـلافاصله مقداری دیگر، بهمان اندازه، جانشینش میشود. ولی همینکه این ارکانیسم می- میرد، جذب و نـگاهداری کـاربن 14 مـتوقف میشود و اثرات رادیو آکتیو آن، در مدت زمانیکه از لحاظ علمی قابل محاسبه است، بکلی از بین میرود.
عـدهای از دانـشمندان منجمله «موویوس»2، «لیبی»3 و «مریل»4 مدت از بین رفتن اثرات رادیو اکتیو کاربن 14 را بـدقت تـعیین کـردهاند. طبق محاسباتیکه «موویوس» بعمل آورده است، اثرات رادیو اکتیو کاربن 14 در بقایای ارکانیسم- های مرده، مثلاً در زغـال چـوب، در طـی قرون، مرتباً کاهش مییابد. بدین ترتیب که این اثرات پس از گذشت یک دورهـء 6 هـزار ساله به نصف و پس از سپری شدن 6 هزار سال دیگر به یک چهارم و پس از گذشت 6 هزار سال بـعد، بـه یک هشتم مقدار نخستین کاهش مییابد و این کاهش بهمین تناسب ادامه پیـدا میکند.
بوسیله یک «کمپیوتور» مخصوص محاسبه میکنند کـه چـه مـقدار کاربن 14 در یک ارکانیسم مرده، اعم از چوب و الیـاف و غـیره، در موقع کشف آن، وجود دارد و این مقدار را با مقدار کاربن چهاردهایکه در این ارکانیسم، در موقع مـرگش، وجـود داشته است مقایسه میکنند و بـدین تـرتیب قدمت آنـرا تـعیین مینمایند.
دانشمندانیکه اولین بار آزمایش بوسیلهٔ کـاربن 14 را مـورد استفاده قرار داده بودند، بمنظور حصول اطمینان از صحت این روش، نتایج حاصل از آنـرا بـا اطلاعاتی که از منابع دیگر، دربارهٔ آثـار مکشوفه، در دست بود، مـقایسه نـمودند. مثلاً «لیبی» یکی از باستان شـناسان، قـطعاتی از چوب سرو و اقاقیا را که در مقابر مصریان قدیم کشف شده و قدمت آنها معلوم بـود، مـلاک مقایسه قرار داد و همین روش را در مورد دانـههای گـندم مـکشوف در دخمههای ما قـبل تـاریخ واقع در «فیوم» بکار بـرد.
طـرز تعیین قدمت اشیاء ساخته شده از چوب:
یکی از طرقیکه برای تعیین قدمت اشیاء ساخته شـده از چـوب، مانند نردبان، کشتی، ستونهای چوبی و امـثال آنـ، بکار بـرده میشود، شـمارش حلقههای مشهود در تنهٔ درخـتان است. بطوریکه میدانیم هریک از حلقههائیکه پس از قطع درختان در مقطع تنه آنها مشاهده میشود، نمودار یک سـال از عـمرشان است.
باید دانست که در ایالت کـالیفرنیای امـریکا درخـتان عـظیمی از طـایفهٔ کاج موسوم بـه «اسـکوژا» وجود دارد که عمر بعضی از آنها به 3000 سال میرسد.
از چندین سال باینطرف دانشمندان، با شمارش حلقه- هـای تـنهٔ ایـن درختان، عمر آنها را تعیین و آنرا ملاک مـحاسبه قـدمت اشـیاء مـکشوف سـاخته از چـوپ، از قبیل کشتی و نردبان، قرار دادهاند. با استفاده از این روش بوده است که دانشمندان امریکائی موفق شدهاند قدمت نردبانهای مورد استفاده یکی از قبائل سرخ پوست را، که اکنون از بین رفـته و سابقاً در ارتفاعات ناحیهایکه امروز مکزیک جدید نامیده میشود، سکونت داشتند، تعیین نمایند. طبق این تحقیقات معلوم شده است که نردبانهائیکه قبیلهٔ مذکور برای صعود از طبقهای بطبقه دیگر محل سکونت خـود مـورد استفاده قرار میدادند، در حدود سال 750 میلادی ساخته شده بوده است. همین روش برای تعیین تاریخ ساخت کشتیهای «ویکینگ» های نروژ بکار برده شده است.
بطور خلاصه گروهیکه به کاوشهای بـاستانشناسی مـی- پردازد، از کارشناسان مختلف مثلاً زمینشناس و کالبدشکاف و گیاهشناس و شیمیدان تشکیل میگردد و افراد این گروه، وظائف خود را، تحت نظارت باستانشناس، انجام میدهند. ولی در مواردیکه در محل کاوش، کـتیبه و یـا مدارک کتبی دیگر بدست مـیآید، زبـانشناس و کتیبهشناس وظیفه را بعهده میگیرند. در حقیقت مطالعه نوشتهها و کتیبهها، بیش از بکار بردن آزمایش «کاربن 14» و یا شمارش تعداد حلقههای تنه درختان، به تعیین تاریخ آثار مـکشوف کـمک میکند. مدارک کتبی فـراوانیکه در قـبور مصریان قدیم مدفون شده است، اطلاعات دقیقی راجع به هویت فراعنهایکه در این قبور بخاک سپرده شدهاند و همچنین دربارهٔ اصل و نسب و مدت سلطنت آنها و جنگهائیکه در آن شرکت نمودهاند، بدست میدهد.
حروف نـاخوانا:
در بـین النهرین قدیم معمولاً بر خشتهای ساختمانهای عمومی، از قبیل کاخها و معابد، نام حکمران وقت نوشته میشده است و گاه نیز در دخمههای زیرزمینی عمارات، نام بانی آنها با ذکر سمتشان حک میگردیده اسـت. بـاستان شناسان بـا استفاده از این اطلاعات بآسانی میتوانند قدمت این نوع ابنیه را تعیین نمایند. خط تصویری چینیهای قدیم که مـانند خط «هیئرو کلیف» مصریها از تصاویر کوچک انسان و اشیاء تشکیل مییابد نـیز، از لحـاظ اطـلاعات باستانشناسی بسیار گویا است. ولی گاه زبانشناس در مقابل خطوط ناشناختهایکه، کشف حروفشان برایش مقدور نیست قرار میگیرد و دچـار یـأس و سرگردانی میشود. نمونهٔ اینگونه خطوط علائمی است که در روی مهرهای مکشوف در «هاراپا»1 واقع در هـندوستان حـک گـردیده بوده است و تاکنون کسی موفق بخواندن آنها نشده است. الفبای قدیمی جزیره «کرت» نیز تـاکنون همچنان مرموز باقی مانده است.
در اینجا باید خطرنشان ساخت که افتخار کشف خـط هیئروکلیف نصیب «شامپولیون»2 بـاستانشناس فـرانسوی گردید. وی کتیبهایرا که بر آن متنی بخط هیئروکلیف و ترجمه آن در کنارش بخط یونانی نوشته شده بود، مورد مطالعه قرار داد و با مقایسهٔ این دو خط موفق بکشف حروف هیئروکلیف گردید. وقتی با یک زبـان قدیمی ناشناختهایکه دیگر کسی برای تکلم و یا نوشتن از آن استفاده نمیکند، مواجه میگردیم، کشف خط این زبان تنها از طریق مطالعه کتیبههائی میسر است که در آنها متنی باین خط با ترجمهاش بـخط شـناخته شدهٔ دیگر نوشته شده باشد.
حتی اقوامیکه زیاد قدیمی نیستند مثلاً «اتروسک»3 ها که در ایتالیا سکونت داشتند و حکومتشان بوسیلهٔ رومیان منقرض گردید، نوشتههائی از خود باقی گذاشتهاند که ما میتوانیم آنـها را بـخوانیم ولی باستثنای چند کلمه چیزی از آنها نمیفهمیم. همین موضوع تا چندی پیش یعنی تا قبل از تحقیقات «هروسوی»4 در مورد زبان و الفبای «هیتیت»5 ها که در آسیای صغیر سکونت داشتند، مصداق پیدا مـی- کـند. اما بعکس خطوط «ژرمن» های قدیمی و همچنین متونی که در دورانهای نخستین تاریخ، بوسیله ایرلندیها روی سنگها نوشته شده است، دیگر برای باستان شناسان اسرارآمیز نیست.
خلاصه کلام آنکه هـیچ دانـشی بـاندازهٔ باستانشناسی در زنده کردن وقایع گـذشته مـؤثر نـیست. ولی همانطوریکه خاطر- نشان گردید، احیای حوادث گذشته مستلزم کوشش مداوم و انجام عملیات حفاری طولانی و وقتگیر و پرخرج است. بعلاوه ممکن است نـتایجی کـه پس از تـحمل این همه رنج بدست میآید رضایت بخش نـباشد و اشـیائیکه کشف میگردد دارای ارزش زیادی نباشد. معذلک رشتهٔ باستانشناسی، علیرغم تمام این مشکلات، اشخاصی را که به آن روی میآورند اوقات خـویش را وقـف ایـن دانش مینمایند، بطور قطعی و غیر قابل برگشت مسحور و شیفتهٔ خـود میسازد. چون در رشتهٔ باستانشناسی عواملی متعدد، از قبیل تصادف، ارضای حس کنجکاوی، علاقه بدست یافتن باسرار، دخالت دارد و ضمناً نـتایج حـاصل از ایـن رشته بافزایش اطلاعات مورد نیاز سایر رشتههای علمی کمک میکند، لذا جـوانانی کـه همواره شیفتهٔ کشف وقایع و حوادث اسرارآمیز میباشند و مایلند که برای خود هدفی بزرگ انتخاب و مساعی خـود را در راهـ رسـیدن باین هدف مصرف نمایند، بسوی این دانش جلب میگردند.
امروز بسیاری از جـوانان، اعـم از دخـتر و پسر، داوطلبانه ایام تعطیلات خود را در محل کاوشهای باستانشناسی می- گذرانند و با اشتیاق وافر بـا بـاستان شـناسان مشهور که رهبری تحقیقات و حفریات را بعهده دارند، همکاری میکنند و از لذتیکه، بنابگفته «ویگال»، دانشمند مـصرشناس، بـدون آن زیبائی و جذبه زندگی کامل نیست، برخوردار میگردند.
منبع: مجله گوهر- اسفند 1351 – شماره 2
نوشته دکـتر خراسانی