زندگی شارل بودلر
شارل بودلر، از شعرای معروف قرن نوزدهم فرانسه، در نهم آوریل 1821 مـیلادی، در شـهر پاریـس قدم بعرصهٔ حیات نهاد. پدر او، فرانسوا بودلر، اوایل عمر در خدمت یکی از دوکها سمت پیشکاری داشت و در اواخـر بمقام ریاست دفتر سنای فرانسه منصوب گردید. بودلر، بیش از هفت سال نداشت کـه پدر مهربان خود را از دست داد و ایـن واقـعه اثری عمیق در زندگی او باقی گذاشت و پس از یکسال مادرش با یکی از افسران ارتش فرانسه ازدواج کرد. مرگ پدر و ازدواج مادر در حقیقت حساسیت فوق العادهای در روح این شاعر بوجود آورد که در تمام آثار او به صورت اندوههائی رنجآور بـچشم میخورد، در سالی که بین مرگ پدر و ازدواج مجدد مادر فاصله شد وی مورد محبت زیاد مادر قرار داشت و این زن مهربان نیز باو محبت فراوان میکرد و ازینرو همهجا از عشق بمادر و آن همه مهر و صفا و خـاطرات خـوش سخن میگوید. ناپدریش پس از ازدواج بیدرنگ مأمور لیون شد و زن و پسر خواندهاش را با خود همراه برد. بودلر تحصیلات ابتدائی خود را در شهر لیون گذرانید و بعد برای ادامه تحصیل به پاریس آمد و در دبیرستان لوئی کبیر بـه تـحصیل پرداخت و در این مدرسه است که حیات ادبی بودلر آغاز میگردد، زیرا در مسابقهٔ بهترین شعر بزبان لاتین که از طرف اولیاء دبیرستان ترتیب داده شده بود باخذ جایزه موفق گردید و در سـالهای آخـر نیز گاهگا اشعاری بزبان فرانسه میگفت و مورد تحسین دبیران خود قرار میگرفت. در سال 1839 باخذ دیپلم متوسطه توفیق یـافت و در هـمین سـال در عنفوان جوانی بیک سلسله نـاراحتیهای روحـی دچـار گردید که منشأ آنرا باید در مرگ پدر و ازدواج مجدد مادر جستجو کرد. در حقیقت در این تاریخ است که صبر و بردباری شاعر و تحمل محرومیتهائیکه تـا بـحال او را رنـج میداد بپایان میرسد و این جوان حساس یکباره از خـشونت نـاپدریش، که در همین اوقات بمقام ژنرالی رسیده بود، بیطاقت و پس از نزاع سختی با او، برای همیشه، از مادر و ناپدریش جدا میشود. بودلر پس از فـراغ از تـحصیل و کـنارهگیری از خانواده، زندگی ادبی خود را آغاز و با بیشتر نویسندگان و شعرای فـرانسه آشنائی پیدا میکند.
بودلر در این ایام بیش از هرچیز شیفته مشرق زمین شده بود و قصد داشت بهندوستان مسافرتی کـند و پس از تـهیهٔ مـقدمات در سال 1841 با کشتی از بندر بورد عازم کلکته گردید. در کشتی از مسافرین دوریـ مـیکرد و حاضر نبود با کسی سخن گوید، چهرهٔ او نیز بحدی زرد و پژمرده بنظر میرسید که ناخدای کشتی تـصور کـرده بـود بمرضی خطرناک گرفتار است و از اینرو او را در جزیره بوربون باجبار پیاده کرد و بودلر پس از گـردش در آن جـزیره و جـزیره موریس بفرانسه مراجعت نمود.
بعد از مراجعت بفرانسه با ثروت مختصری که شخصاً داشت خـانهای در پاریـس، در کـنار رودسن، فراهم کرد، گو اینکه بواسطهٔ طبع زودرنج و حساس شاعرانه نمیتوانست در یک خانه بـمدتی زیـاد اقامت کند و پیوسته منزل خود را تغییر میداد. در سال 1845 چند قطعه از «گلهای غم»2 را سـرائید و در مـحافل ادبـی پاریس قرائت کرد و مورد توجه فوق العاده قرار گرفت و در این محافل نه تنها بـعلت شـعرش نفوذ داشت بلکه یکی از جوانهای زیباپوشو خوش لباس فرانسه نیز بشمار میآمد.
در هـمین ایـام اولیـن مقالهٔ خود را بعنوان سال 1845 انتشار داد و در آن از تابلوهای سالنهای آنروز پاریس انتقاد کرده بود. از این به بـعد بـا روزنامه ادبی کورسیر ساتن همکاری کرد.
از وقایع زندگی او در این سالها آشنائی بـا تـئوفیل گـوتیه نویسنده معروف فرانسه است.
که بعداً بدوستی تبدیل گردید. در همین ایام کار اختلاف با خـانوادهاش بـالا گـرفت و بنا به پیشنهاد مادر و ناپدریش، طبق رأی دادگاه، یکی از صاحب دفتران اسناد رسـمی پاریـس بعنوان ناظر بر اموال او تعیین گردید.
بودلر در سال 1848 بعضی از آثار ادگار آلن پورا بفرانسه ترجمه کرد. در سالهای بـعد هـجده قطعه از اشعار خود را در مجلهٔ «دودینا» بچاپ رسانید. در سال 1857 اولین بار، اثر مـعروف خـود را که دیوان گلهای غم نام دارد و یکی از آثـار جـاویدان اوسـت منتشر و بیاندازه کسب شهرت کرد. در همین سـال اولیـن قسمت از اشعار منثور بودلر در مجلهٔ «عصر حاضر» تحت عنوان «اشعار کوتاه منثور»3 بـچاپ رسـید. در سال 1860 بعلت قرضهای زیادی کـه داشـت نزدیک بـود از پایـ درآیـد ولی انتشار دیوان اشعار او بنام «بهشتهای سـاختگی»4 تـا حدی مشکلات او را جبران نمود.
در سال 1861 چاپ دوم کتاب «گلهای غم»، برای او 35 لوئی طـلا بـدست آورد و بزندگی او سر و سامانی بخشید. در همین سـال مقالهای در باب «واگنر» و مـقاله دیـگری درباره عدهای از شعرای معاصر بـچاپ رسـاند. در همین ایام نامزد عضویت فرهنگستان فرانسه گردید. در سال 1864 برای امرار معاش پاریس را بـقصد بـروکسل ترک گفت تا در آنجا از راه ایـراد نـطق و کـنفرانس پولی بدست آورد. در هـمین شـهر با چندین مجله و روزنـامه ادبـی همکاری کرد، از جمله سودای پاریس 5 که بعداً بودلر نام کتاب شعرهای منثور خود را از آن گـرفته اسـت زیرا اولین قطعه کتاب (اندوه پاریـس) را در آن مـجله انتشار داده بـود. در سـال 1856 کـتاب هنر رمانتیک را بچاپ رسـانید. در همان سال مجموعهٔ اشعار منثور خود را تحت عنوان «اندوه پاریس»6 بچاپ رسانید. در سال 1866 بعلت سـکته مـغزی مفلوج شد و برای معالجه به پاریـس مـراجعت کـرد و مـدت یـکسال در نقاهتخانه انجمن خـیریه پاریـس بستری بود و در اوت 1867 چشم از جهان فرو بست و او را در قبرستان مونپارناس 7 پاریس بخاک سپردند.
از آثار بودلر اسپلن دوپاری تـحت عـنوان «مـلال پاریس» و چندین قطعه شعر از دیوان فلور دومـال زیـر عـنوان گـلهای بـدی بـوسیلهٔ ترجمان صاحبنظر آقای دکتر محمد علی اسلامی ندوشن ترجمه شده و تا بحال این مجموعه دو بار بچاپ رسیده است. ایشان بنام ملال پاریس،41 قطعه از دیوان منثور بودلر را در کـمال امانت و زبردستی ترجمه کردهاند و بطور قطع از چاپ اسپلن دوپاری که در دسترس ایشان قرار داشته بیش از این قطعاتی موجود نبوده است.
(1)- Baudlaire
(2)- Fleurs du mal
(3)- Les petits poe?mes en prose
(4)- Les Paradis artificielles
(5 و 6)- Spleen de Paris
(7)- Montparnasse
منبع: مجله گوهر , اردیبهشت 1353