معنی عبارت «هم خـدا را مـیخواهد هم خرما را» و ریشه آن

این ضرب المثل در مورد آنعده افراد حریص و طماع بکار میرود کـه از دو نـفع مغایر و مخالف یکدیگرسودمند گردند و حـاضر نـباشند از هـیچیک صرفنظر کنند. ایـنگونه افـراد از هر طریقی حتی اگـر بـه ضرر دیگران هم منتهی شود جلب نفع شخصی را از نظر دورنمیدارند. اصطلاح هم از توبره و هم از آخـور مـرادف این معنی است و در میان عوام النـاس بـیشتر مصطلح مـیباشد.
امـا ریـشهٔ این ضرب المثل:
بـطوریکه میدانیم احتیاج بمعبود، از بدو خلقت، یکی از صفات ذاتی و عمومی بشر بوده است و بت پرستی از هـمین صـفت ذاتی و غریزهٔ احتیاج بوجود آمده اسـت. انـتشاریت- پرسـتی در مـیان مـردم عربستان بوسیلهٔ قـبیلهٔ جـرهم پدید آمد که چون اسماعیل آنان را بملت حنیف ابراهیم و آئین توحید دعوت کرد بمخالفت برخاستند و از مـکه بـنقاط دوردسـت هجرت کردند. از آنجا که بمکه و خانهٔ مـقدس کـعبه عـلاقهٔ شـدید داشـتهاند بـه هنگام مهاجرت، هریک چند سنگ از اطراف کعبه را بعنوان یادگار و رمز کعبه میگشتند که این عمل میآمدند آن سنگها را نصب میکردند و گرد آن سنگها بیاد کعبه میگشتند که ایـن عمل را در اصطلاح عرب (دوار) میگویند. غرض آنکه احترام و قداست سنگ و بطور کلی بتپرستی پس از رحلت اسماعیل و مهاجرت قبیلهٔ جرهم بوجود آمد و در میان مردم منتشر گردید. بتپرستی در میان مردم مکه اولین بار بـوسیلهٔ عـمر و بن لحی ازدی، از قبیلهٔ خزاعه انتشار یافت که منصب سرپرستی کعبه را داشت و این امر داستانی مفصل دارد که برای مزید اطلاع به کتاب قصص قرآن تألیف دانشمند محترم آقای صدر بـلاغی مـراجعه شود.
عمروبن لحی چند بت از مردم شام گرفت و در اطراف کعبه بپای داشت، پس از چندی بسواحل بحر احمر سفر کرد و بتهای (ود) و (سواع) و (یغوث) و (یعوق) و (نـسر) را از جـده بمکه آورد و در میان قبایل عرب قـسمت کـرد و ایشان را بپرستش آن بتها دعوت کرد. از این تاریخ، اقوام عرب راه و رسم بت پرستی را در پیش گرفتند و در هر طرف بتکدهها برپا کردند و بعلاوه هرکس در خانهٔ خـود بـتی نگاه میداشت و چون بـسفر مـیرفت با آن بت وداع میکرد و دست بر آن میسود و موقع مراجعت از سفر نیز موظف بود قبل از هر کار بسراغ بت برود و دست بر آن بساید. قبائل عرب هرکدام بتی بنام داشتند که با آداب مـخصوص بـزیارت آن میرفتند و قربانی تقدیم میکردند.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
معروفترین بتهای سرزمین عربستان عبارت بود از: هبل (بوزن زحل-ود (بر وزن رد)-بعل (بروزن لعل)-لات-منات-عزی-سعد-سواع-نسر-یغوث- یعوق…که تقریباً کلیهٔ قبایل عرب در زمـان جـاهلیت آنها را مـیپرستیدند و قربانی میدادند. علاوه بر بتهای مذکور، صدها بت دیگر هم مورد ستایش و نیایش بود که ذکر اسـامی آنها از حوصله و بحث این مقاله خارج است. اما جالبترین بت پرسـتیها کـه مـورد بحث ما میباشد بت پرستی طایفهٔ حنیفه بوده است زیرا کار جهل و انحطاط و گمراهی اینطایفه بجائی رسـیده بـود که بت معبود را از خرما میساختند و آنرا میپرستیدند. در یکی از سالهای مجاعه و قحطی که شـدت گـرسنگی بـحد نهایت رسیده بود، افراد قبیلهٔ حنیفه آن خدای خرمائی را بین خود قسمت کردند و خوردند!! شاعر عـرب دربارهٔ اینطایفه چنین گفته است:
اکلت حنیفه ربها عام التعمم و المجاعهٔ لم یحذرو امـن ربهمسوء العواقب و التباعه
یـعنی طـایفهٔ حنیفه خدای خود را در سال قحطی و مجاعد خوردند و از عواقب اینکار و خشم و سخط پروردگار خویش نیندیشیدند. پس از اینواقعه، در میان سایر قبائل عرب اصطلاح «اکل ربه زمن المجاعهٔ» رواج یافت و عبارت فارسی هم خدا را می- خـواهد هم خرما را با تحریف و تصریف از اصطلاح عربی مذکور اقتباس گردیده است.
آقای مرتضویان در مورد ضرب المثل بالانقل از کتاب تاج تألیف حافظ چنین می- نویسد: «معبود خودشان را از خرما میساختند و بر او سجده میکردند و بـعد آنرا میخوردند و حتی آنکه خلیفهٔ دوم عمر بن الخطاب، پیش از مسلمان شدن، علی الصباح از خرما بت درست میکرد و عصر که گرسنه میشد آنرا میخورد و در عصر اموی مورخان دربارهٔ او نوشتهاند کـه: اکـل ربه زمن المجاعه. و این مثال که در فارسی است و میگویند: هم خدا را میخواهد هم خرما را ایرانیان دربارهٔ همین خلیفه داستان زدهاند.
این عقیده را که بمورخان عصر اموی نسبت داده میشود نـمیتوان پذیـرفت زیرا ساختن خدای خرمائی صرفاً در میان طایفه حنیفه رواج داشت که فقط یکبار آنهم در سال قحطی بعلت شدت گرسنگی خدایشان را خوردند و عمر بن خطاب از آنطایفه نبوده است تا علی الصـباح خـدای خـرمائی بسازد و اول شب آنرا بخورد! عـمر خـلیفه دومـ قبل از آنکه اسلام بیاورد از پهلوانان قریش و سفیر آنان بود.3 بشهادت تاریخ در شهر مکه نه سال قحطی و مجاعه رخ داد و نه اصولاً خدای خـرمائی را میپرستیدند کـه عند اللزوم آنرا بخورند. حقیقت قضیه همانستکه بـنقل از کـتب تاریخی و مذهبی در سطور بالا آمده و فقط طایفهٔ حنیفه خدای خرمائی خود را خوردهاند.
منبع : مجله گوهر , آبان 1356