میرزا آقاخان نوری چطور برکنار شد؟
مـیدانیم، قـرار داد پاریـس در ماه رجب 1273 قمری (مارس 1857 میلادی) بین «فرخ خان امین الملک کاشی»، سفیر ایران در اسلامبول و «لردکـوکی» سفیر دولت بریتانیای کبیر در لندن به امضاء رسید و بموجب این قرار داد، دولت ایران برای هـمیشه از تمامی حقوق خود بـر «هـرات» و افغانستان چشم پوشید و «سلطان مراد میرزا حسام السلطنه» فاتح هرات که قلوب مردم هرات را بسوی ایران جلب کرده و بنام ناصر الدین شاه سکه برزر زده بود، بدستور میرزا آقاخان، از استانداری خراسان مـعزول گردید و هرات را تخلیه کرد و به طهران آمد و مبالغ سنگینی به خزانهٔ دولت و به نفوس مملکت زیان وارد شد. بیآنکه کوچکترین نتیجهئی عاید گردد.
و باز میدانیم، در واقعهٔ هرات، دولت انگلیس مدعی ایران شد و با ایـران قـطع رابطه کرد و نیروی دریائی آن دولت، بوشهر را تصرف کرد و در خرمشهر نیروی ساخلوی محل را درهم شکست و خانلر میرزا حکمران، از برابر یورش نیروی دریائی انگلیس، گریخت و همین حمله به بنادر ایران و قطع رابطهٔ سیاسی، دولت ایران را به چاره اندیشی واداشت و سرانجام «فرخ خان» در رأس هیئتی رهسپار پاریس شد و با میانجیگری ناپلئون سوم با نمایندگان دولت انگلیس بسر- پرسـتی «لرد کـولی» وارد گفتگو گردید و نتیجهٔ گفتگو به تنظیم قرار داد رجب 1273 ق.انجامید.
چیزی که در این میان شگفتیآور مینماید شتابزدگی میرز آقاخان و فرخ خان است.
میرزا آقا خان که میخواست، بهر صورت خـشنودی اولیـاء دولت انـگلیس را تحصیل کند به فرخ خـان دسـتور داد بـهر صورتی که هست قرار داد را تمام کند و پس از آنکه کار قرار داد تمام شد، خوشحال گردید و گفت: اگر هرات و افغانستان از دست رفت صدارت مـن بـاقی اسـت. (صفحه 178 تاریخ قاجاریه ازعلی اصغر شمیم-اما شـمیم مـأخذ این گفتار را نقل نکرده است).
اما شتاب فرخ خان بقدری بود که «کیسیلف» سفیر دولت روسیه در پاریس، دچار حیرت شـد و در گـزارش مـحرمانهٔ خود برای «تولستوی»، معاون وزارت خارجهٔ روسیه، نوشت: «فرخ خان بـرای بستن قرارداد بیست هزار تومان پول گرفته و واسطّ گرفتن پول ملکم خان ترجمان او بوده است.»(کتاب 38-اسناد وزارت امور خارجه).
مـیرزا آقـاخان کـه خود بدون پیشبینیهای لازم موجبات فرستادن نیرو به هرات را در 1272 فراهم آورده و دچـار قـهر و غضب انگلیسها شد. و در آن اوقات برکناری او را مکرر از ناصر الدین شاه میخواستند، از اینرو در رجب 1273 موضوع دعاوی ایران را بـر هـرات و افـغانستان بدانسان فیصله داد که دولت انگلیس میخواست.
پس از آنکه قرارداد پاریس مبادله شد و «مستر مـوریه»، وزیـر مـختار انگلیس به طهران آمد، میرزا آقاخان برای برائت ساحت خود، در ضمن یک نامهٔ مـحرمانه، بـه وزیـر مختار انگلیس نوشت: «سبب جنگ با افعان ارادهٔ همایون پادشاه بود و من تقصیری نـداشته و کـما فی السابق طالب اقدام در منظورات آندولت میباشم»(صفحهٔ 68 کتاب یکصد سند تاریخی).
سـرانجام، نـاصر الدیـن شاه، میرزا آقاخان نوری را در محرم 1275، از صدارت و تمام مشاغل دیوانی معزول کرد. همچنین میرزا کـاظمخان نـظام الملک، فرزند میرزا آقاخان را که وزیر لشکر بود برکنار ساخت و دستور داد به حـساب آنـان رسـیدگی کنند. پس از وصول قسمتی از حقوق دولتی، آندو را به یکی از روستاهای بین ملایر و اراک تبعید کردند.
مـیرزا آقـاخان در فاصلهٔ برکناری و تبعید، به دولت روسیه و دولت انگلیس و دولت فرانسه متوسل شد که در صورت امـکان نـزد شـاه شفاعت کنند و او را دوباره به صدارت باز گردانند و اگر بازگشت به صدارت ممکن نشود، برای او تـأمین مـالی و جـانی بگیرند.
وزیران خارجه و وزیران مختار هرسه دولت بمیانجیگری برخاستند ولی تأثیری نبخشید و تـنها تـأثیر، ایمنی جان او و کسان او و واگذاری قسمتی از اموال آنان بخودشان بود.
برای اینکه از تقصیرهای میرزا آقاخان آگاه شـویم، قـسمتی از نامهٔ میرزا قاسمخان سرتیپ، وزیر مختار ایران را در روسیه، نقل میکنیم. وزیر مـختار، مـتن گفتگوی خود را با «کرچکوف»، وزیر خارجه دولت روسـیهٔ تـزاری، بـرای وزارت خارجهٔ ایران چنین شرح داده است:
در سابق کـه مـیرزا آقاخان صدراعظم بود در امورات خارجه هم، مثل جمیع کارهای داخلهٔ مملکتی و دولتی، دخـل و تـصرف میکرد، حالا رأی مبارک اعلیحضرت شـاهنشاهی قـرار یافته اسـت کـه صـدراعظمی موقوف شود هر شغلی مستقلاً بـا صـاحب همان منصب بوده و خود در رتق و فتق خدمت محوله بخود مختار بوده و کـارها را بـشخصه حضور مبارک اعلیحضرت شاهنشاهی برده و بـگذراند.
و گفتم: «البته شما بـخاطر داریـد همان روز که در باب اصلاح امـر «مـیرزا آقاخان» صدراعظم سابق، فرمایش اعلیحضرت امپراتور که بشما فرستاده و شما مشافهتا بمن ابـلاغ مـینمودید، در مقام از دیاد روابط دولتین، مـیرزا آقـاخان را بـاعث و سبب کلی قـرار میدادید. من حکایت میل بـاطنی اعـلیحضرت اقدس همایون شاهنشاه را که از اوقات و لیعهدی با دولت روس داشتهاند و مسافرت ایروان و ملاقات امپراتور سابق «نـیکولای» را مفصلاً بیان نمودم و بعد گفتم اینک تـفصیل اعـمال میرزا آقـاخان را بـیان مـینمایم. از بدو امر میرزا آقـاخان بستگی به دولت انگلیس داشت و به اعتقاد بعضی از دولت انگلیس موظف هم بوده مشارالیه تصدیق نمود…»
گـفت: «ایـن فقره را شما بدانید که اعلیحضرت امـپراتور در عـزل صـدراعظم یـا وزیـران دیگر پادشاهی هـیچوقت حـرفی نداشته و نخواهند داشت. فقط در دوستی با اعلیحضرت پادشاهی و همجواری با دولت ایران دو چیز را منظور دارند، اول اینکه وزرائی کـه تـعیین مـیفرمایند اشخاصی باشند که دوستی موجود بین ایـران و روس را حـفظ کـنند و مـستحکم بـدارند، ثـانی آنکه میرزا آقاخان را که مقصر گردیده و از خدمت و منصب معزول فرمودهاند چون بنفسه او را امان دادهاند، از برای جان او خطری نباشد، این فقره را هم که اعلیحضرت امپراتور خواهش دارند بـجهت حفظ شأن اعلیحضرت پادشاه است که دوست و برادر خود میدانند.» گفتم: «عرض خواهم کرد، اما شما باید مفصلاً از احوال و کردار میرزا آقاخان و صبر و حوصله و مدارای اعلیحضرت اقدس شهریاری مطلع بـشوید و بـدانید که میرزآقاخان باعث اختلال مودت اعلیحضرت پادشاهی با اعلیحضرت امپراتور بود، وقتی دید که مقصود و منظور اعلیحضرت شاهنشاهی در همراهی و موافقت روس است و از طرفی دیگر واضح گردید که او طرفداری دولت انگلیس را نـموده و ایـن دو عمل ضد، مخالف طبع و رأی مبارک اعلیحضرت پادشاهی از او بظهور آمده و هردو در قلب مبارک پادشاه وقعی عظیم خواهد داشت لابد گردید از برای اشتباهکاری با دولت انـگلیس بـازی نماید و محض برائت ذمت، رفـته رفـته، دوستی را به برودت و برودت را به جنگ کشانید، بعد از آنکه دیدکار از پرده بیرون رفته دست بتدارک جنگ زده مبالغ خطیری به خزانه و نفوس دولت
علیه خسارت رسـانید، بـاز اگر در بستن مصالحه قـدری صـبر نموده دست نگه میداشت، البته با ظهور اغتشاش در هندوستان که یک ماه بعد از بستن عهدنامهٔ جدید بروز نمود-که هنوز هم رفع غائلهٔ آنجا نگردیده است-میتوانست عهدنامهٔ با صـرفهٔ خـوبی ببندد.
خلاصه بعد از آنکه کار با دولت انگلیس یک رو شد و صورتا انگلیس را از دست داده بود از بابت سوء خیالات خود خواست بیک دولتی از روس و انگلیس ربطی داشته باشد. دولت انگلیس را که از دست داده بـود لابـد شد بـا سفرای دولت روس بنای سلوک و مدارا بگذارد. اولاً با «مسیو غوفسکی» و بعد با «مسیوبغر» شارژ دافرهای موقتی دولت بهیه و وقتی هـم که «مسیوخانتوف» وزیر مختار بدارالخلافه آمد با او هم خصوصیت نمود و چـنان وانـمود کـه مؤسس اساس دولتی ایران و روس است و حال آنکه اگر میل و رأی اعلیحضرت شاهنشاهی را باینطرف نمیدید ابداً جرأت بآنطورها نمیکرد. چـنانکه با همه شوق باطنی و بستگی که با دولت انگلیس داشت لابد تابع رأی همایون گـردید و دوسـتی را بـه برودت و خصومت رسانید.
(نقل به خلاصه از کتاب یکصد سند تاریخی).
مطلب دیگر دربارهٔ برکناری مـیرزا آقاخان در روزنامه روس «سنت پترزبورگ» در همان اوقات نوشته شده که اطلاعات جدیدی در بر دارد. از آن جـمله نوشته شده است:
اخـباری کـه از طهران رسیده از این قرار است: چند روز بعد از معزولی، میرزا آقاخان را با دو پسرش با یکدسته سواره ایشان بخانهٔ شهر روانه نمودند و سربازان را به قراولی آنان معین داشتند و بعد از آن مشغول محاسبه کردن ایـشان شدند. اگرچه محاسبات ایشان تمام نشده لیکن میتوان قبول نمود، از قراریکه معلوم میشود اکتفا به مواجب خود که یک ملیون فرانک باشد ننموده و از وجوه خزانهٔ دولتی هر سال شش ملیون برمیداشته اسـت و در اوقات جنگ با انگلیس بهمه جا اشتهار دادند که جهاد است و بدین جهت دوازده ملیون فرانک از ایران جمع گردیده و ربع آن وجه داخل خزانهٔ دولتی شده سه قست دیگرش صرف جیب صـدراعظم و مـتعلقانش گردیده و این است تفصیل حساب. چنین مذکور است که یک یا دو سفارت زیاد سعی و اهتمام نمودند که صدراعظم را اعلیحضرت پادشاه دوباره منصوب فرمایند و علاوهبر این میگویند تهدید و وعیدهم در مـیان بـوده است اما بجا و مؤثر نیفتاد…(یکصد سند تاریخی).
آنچه خبرنگار روزنامهٔ «سنت پترزبورگ» نوشته برمبنای شایعات بوده و جنبهٔ خبری داشته که احتمال صدق و کذب در حق آن میرود، لیکن اظـهارات وزیـر مـختار ایران جنبه رسمی داشته و مـطالب آن درخـور تـوجه و دقت و بررسی است.
نوشته ابراهیم صفائی
مجله گوهر , خرداد 1353