چگونههای ایرانیها با تلاشی مستمر تاریخی، آداب و رسوم و سنن بـاستانی خود را احیا کردند؟
بـه عـقیدهٔ عموم مرخان و همچنین مدارک و شواهد بدون انکار تاریخی، مقام ایرانیان در تاریخ دنیا نه با سـپری شدن دورهٔ پرعظمت هخامنشی بپایان آمد و نه با انقراض ساسانیان به سر رسـید. لیندنر در (تاریخ عالم) خـود ایـن عقیده را صریحتر از همه بیان کرده و گوید: (ایرانیان همواره بعد از دورههای فشار و تضییقات قد علم کرده، ذات ملی خود را نجات داده و قسمت معتنابهی از روح خود را در فاتحان خود یعنی یونانیان و اعراب و ترکها و مغولها دمیده و بـرای خود بعد از دورههای خرابی موجبات مدنیت جدیدی را فراهم ساختهاند. حتی استقلال سیاسی خود را بعد از فواصل متمادی دوباره بدست آوردهاند، راست است پس از آنکه قومیت اصلی به درجهای تغییر یافت که تقریباً شـناخته نمیشد و بالاخره قوه پافشاری و ایستادگی تحلیل رفت. با اینحال هر قدرهم که دلیل همچو انتظاری ضعیف باشد باز شاید همچو مقدر است که ایرانیان بار دیگر ذات اصلی خود را از پردهٔ امتزاج و زوائدی کـه بـر روی آن کشیده شده مستخلص خواهند ساخت. کلماتی که به سلیمان خلیفهٔ اموی نسبت میدهند گفتهٔ بالا را از هر لحاظ تأیید مینماید. معروف است که وی با اظهار تعجب و تأسف عمیق چنین گـفته اسـت:
(مرا شگفت آید از ایرانیان که هزار سال سلطنت کردند 1 و ساعتی محتاج ما نشدند و حال آنکه ما صد سال حکومتکردیم و یک لحظه از آنها بینیاز نشدیم)
جشنها و اعیاد باستانی
جـشنه و روزهـای مـشهور ایرانیان در دوران باستان بدین قرار بوده است. هرروزی که نام آن با اسم ماه موافق بود آنرا جشنی میشمردند بنابراین در هر ماه یـک روز را عـید مـیگرفتند، مگر در دیماه به این ترتیب نوزدهم فروردین و سـوم اردیـبهشت، ششم خرداد، سیزدهم تیرماه، هفتم مرداد، چهاردهم شهریور، شاهزدهم مهرماه، دهم آبانماه، نهم آذرماه، دوم بهمنماه، پنجم اسفندارمذ و در دیماه بـر طـبق مـعمول و به نقل بیرجندی از زیج خانی سه روز جشن بود، یعنی در روزهـای 8 و 15 23 که به لفظ دی آغاز شده و در آخر نام هرروزی که در ماه جشن باشد لفظ (گان) زیاد میکردند، چـنانکه دیـگان و آبـانگان و خردادگان و آذرگان و غیره، علاوه برین در هر ماهی چهار روز را مخصوص اهورامزدا دانـسته آنـها را اهمیت میدادند و سایر روزهای هر ماه به عقیده آنان هرکدام متعلق به- فرشتهای است و آن چهار روز عـبارتست از روز اول (اورمـزد) و سـه روز دیگر بنام (دی) یعنی روز هشتم (دیباذر) و روز یازدهم (دیبمهر) و روز بیست و سوم (دیبدین) و ایـن سـه روز در دیـماه خصوصیت زائده پیدا میکند و نیز در هر سال شش مرتبه جشن گاهنبار میگرفتند و مدت هر گـاهی پنـج روز بـود که اول گاه اول یازدهم دیماه و اول گاه دوم. یازدهم اسفندارمذ و اول گاه سوم. بیست و ششم اردیبهشت و اول گاه چـهارم. بـیست و ششم خرداد و اول گاه پنجم. شانزدهم شهریورماه و اول گاه ششم. سی و یکم آبانماه که اول خـمسه مـسترقه بـاشد. و جشنهای ششگاه را نامهای مخصوصی است که در مروج الذهب مسعودی و فرهنگ انجمن آرای ناصری ذکر شـده اسـت. اعیاد ایرانیان بشرح زیر بوده است:
1-نوروز جمشیدی یا نوروز کوچک یا عـامه کـه روز اول فـروردینماه است و وضع این روز را به جمشید نسبت دادهاند 7 چنانکه فردوسی بزرگترین شاعر حماسهسرای ملی ایران از جـمله کـارهای بزرگ جمشید ایجاد این عید بزرگ را نام میبرد.
جهان انجمن شد بـر تـخت او فـروماند از فرهٔ بخت او به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
2-نوروز بزرگ یا نوروز مـخصوص و آن روز شـشم فـروردینماه است.
شارح بیست باب بیرجندی مینویسد: (اکابر از نوروز اول تا نوروز دوم حاجتهای مـردم را بـرآوردندی و در روز نوروز دوم زندانیان را باطلاق فرمان دادندی و مجرمان را عفو کردندی، بعد از آن به عیش و طرب مشغول شدندی) عید نـوروز در عـهد پادشاهان کیان بنام (بهار جشن) معروف بوده و رسوم و آداب مخصوصی داشته است و مـا اگـر بخواهیم کلیهٔ رسوم و آداب قدیم ایران را از قبیل آتـشبازی و آبـپاشی کـه به نقل طبری بهویژه
در نوروز سال 284 هـجری نـمایش باشکوهی داشته و سبز کردن حبوبات پیش از عید، و نگاه داشتند تا روز سیزدهم عید و رسـم هـفت سین (سبزی سبزه. سیب. سـرکه. سـنجد. سماق. سـیر. یـا غـیر آنها) و هفتمیم (میوه. مرغ. مـاهی. مـاست. میگو. می. و مویز) و خوانچههای شیرینی و حبوبات و هفت شاخه گرهدار از درختهای زیـتون و بـید و انار و به و نوشتن کلمات (اپزود. اپزاید. اپزونـی. پروازه. فرخی. فرهی) را بر بـدنهٔ شـاخهها برای شگون سال نو. و رسـوم تـحف و هدایا و آوردن روباه و هدهد و جوجه و خر و کره اسب در صباح نوروز به حضور پادشـاهان قـدیم ایران و آداب دیگر که معمول بـوده اسـت، و خـصوصیات تاریخی آنها را در ایـنجا شـرح بدهیم دامنهٔ مطلب بـه درازا خـواهد کشید.2
3-مهرگان عامه. که روز شانزدهم مهرماه بود.
4-مهرگان خاصه. و آن روز بیست و یکم مهرماه (جشن مـهرگان).
5-بـهمنجنه روز دوم بهمنماه است و بنابر نوشتهٔ بعضی در ایـن روز مخصوصاً سیر یـا اسـپند مـیخورده و یا یکدیگر را به غـذاهائی که حبوبات داشته باشد میهمانی میکردهاند.3
6-سده. شب دهم بهمنماه میباشد و این جشن از جشنهای تـماشائی و پراهـمیت ایرانیان بوده است و ایجاد آنرا بـه هـوشنگ نـسبت میدهند، و راجـع به وضع آن داسـتانها نـقل میکنند. فردوسی در مورد جشن سده چنین گفته است:
شب آمد برافروخت آتش بکوه همان شاه و در گـرد شـاه آن گـروه یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سـده نـام آن جـشن فـرخنده کـرد ز هـوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار
جشن سده از جشنهای پراهمیت ایرانی است که بعد از اسلام نیز در زمان غزنویان و سلجوقیان معمول بوده است و شاعران هـردوره به پارسی و عربی در خصوص این جشن اشعاری سرودهاند وجه تسمیهٔ این جشن به (سده) به عقیدهٔ جمعی این است که وقت آن پنجاه روز و پنجاه شب به نوروز مانده است. ابـو ریـحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه می- نویسد که ایرانیان روز پنجم آبان را (برسده) و روز دهم آنرا (سده) میگویند استد منوچهری شاعر بزرگ ایرانی در مورد جشن سده چنین گفته است:
اینک بیامده اسـت بـه پنجاه روز پیش جشن سده طلایهٔ نوروز و نو بهار جشن سده امیرا رسم کبار باشد آئین کیومرث و اسفندیار باشد
عنصری در مقدمهٔ مدیحهٔ امیر نـصر بـرادر سلطان محمود غزنوی چنین گـفته اسـت:
سده جشن ملوک نامدار است ز افریدون و از جم یادگار است. زمین امشب تو گوئی کوه طور است کزو نور تجلی آشکار است
گر از فصل زمـستان اسـت بهمن چرا امشب جـهان چـون لالهزار است
اختراع جشن سده را بعضی به کیومرث نسبت دادهاند و گویند چون فرزندان او به صد رسیدند جشن گرفت و برخی به هوشنگ نسبت دادهاند به مناسبت موقعی که نامبرده پی به وجـود آتـش برد و برخی آتشبازی این شب را به فیروزی فریدون و گرفتاری بیور اسب منسوب داشتهاند.
7-جشن فروردگان. مبدأ این جشن ده روز-مانده بهاول فروردینماه میباشد و در مدت این ده روز زیارت دخمهها میکردند و برای ارواح مردگان نـیاز میفرستادند و موبدان و بـرهنمان برای گذشتگان زند میخواندند و این لفظ از (فرور) مأخوذ است که به ضبط بعضی به معنی روح مجرد بـاشد و عقیدهٔ پارسیان مطابق نص صریح اوستا چنین بوده است که اوان بـهار (فـرورها) بـه زمین فرود میآیند و مدت ده روز در همهجا سیر میکنند و این عید در حقیقت عید اموات پارسیان بوده است. (این اعـتقاد در بـین ایرانیان بهویژه مردم سمنان و سنگسر به طریق مذکور همچنان حفظ شده و پایدار مـانده اسـت).
8-آبـریزان. که در روز سیزدهم تیرماه است.
9-باد برده. بیست و دوم بهمنماه باشد.
این دو جشن اخیر در ردیف سایر جـشنها آن اندازه مهم نبود بلکه از عیدهای کوچک شمرده میشده است.4
نوروز باستانی
و اما دربـارهٔ نوروز که بزرگترین جـشن مـلی ایرانیان به شمار میرود این جشن طبیعی و حساب شدهٔ ملی در نخستین روز از نخستین ماه فروردین هر سال شمسی آنگاه که روز و شب برابر گردد برگزار میشود.
آریائیان در اعصار باستانی دو فصل گرما و سرما داشـتند (طبقهبندی سال به چهار فصل بعدها پیدا شد)5 فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما دو ماه بود، چنانکه در وندیداد فر گرد اول بند 2 و 3 آمده است. ولی بعدها در دو فصل مزبور تغییر پدید آمد چـه تـابستان دارای هفت ماه و زمستان پنج ماه گردید.
چنانکه این امر نیز در شرح بندهای مزبور از وندیداد مسطور است، آریائیان در هریک از این دو فصل جشنی برپا میداشتند که هردو آغاز سال نو به شـمار میرفت. نخست جشنی که به هنگام آغاز فصل گرما یعنی وقتی که گلهها را از آغلها به چمنهای سبز و خرم میکشاندند و از دیدن چهرهٔ دلارای خورشید شاد و خرم میشدند و دیگر در آغاز فصل سرما کـه گـلهها را به آغل کشانیده توشهٔ ایام سرما را تهیه میدیدند.
تحقیقی پیرامون نوروز و مهرگان
از یک طرف میبینیم که در عهد بسیار کهن، سال از اول تابستان (انقلاب صیفی) و با ماه تیرماه آغاز میشده و دلیـل آن لغـت (مـیذیایری) است که اسم گاهنبار پنـجم از شـش
گـاهنبار سال است این جشن در حوالی انقلاب شتوی برپا میشده و معنی لغوی آن (نیمهٔ سال) است از بیان بندهش پهلوی چنین برمیآید که (مـیذیایری) در اصـل در حـوالی انقلاب شتوی (اول جدی) و بنابراین اول سال در حوالی انقلاب صـیفی (اول سـرطان) و مطابق (میذیری شم) بوده است.6 از سوی دیگر درمییابیم که در زمانی سال با اول تابستان شروع میشده ولی نه با تیرماه بـلکه بـا فـروردینماه، ابو ریحان بیرونی اول سال ایرانیان را در فروردین و در انقلاب صیفی میداند و اعـیاد خوارزمی نیز موید این مدعا است.
مسعودی در التنبه و الاشراف کوید: آغاز سال ایرانیان در اول تابستان، و مهرگان در آغاز فصل زمـستان بـوده اسـت. در نوروز نامهٔ منسوب به خیام آمده 7(فروردین آن وز سی سال گذشته از پادشـاهی گـشتاسب که زرتشت بیرون آمد آفتاب به اول سرطان قرار کرد و جشن کرد) و در کتاب التاج منسوب به جـاحظ آمـده 8(نـوروز و مهرگان دو فصل سال هستند، مهرگان دخول زمستان و سرماست و نوروز اذن دخول فصل گـرماست) قـوانینی در دسـت است که میرساند این جشن در عهد قدیم یعنی به هنگام تدوین بخش کهن اوسـتا نـیز در بـرج حمل یعنی اول بهار برپا میشده و شاید به نحوی که اکنون بر ما معلوم نـیست آنـرا در اول برج مزبور ثابت نگاه میداشتند. چنانکه از تواریخ برمیآید در عهد ساسانیان نوروز یعنی روز اول سـال ایـرانی و نـخستین روز فروردینماه در اول فصل بهار نبود، بلکه مانند عید فطر و عید اضحی در میان مسلمانان آن هم در فـصول میگشت (منتهی نه بدان سرعت که اعیاد عربی میگردند) در سال یازدهم هجرت که مـبداء تـاریخ یـزدگردی و مصادف با جلوس یزدگرد پسر شهریار آخرین شاهنشاه ساسانی است نوروز در شانزدهم حزیران رومی (ژوئن فـرنگی) یـعنی نزدیک به اول تابستان بود و از آن تاریخ به این طرف به تدریج هر چـهار سـال یـک روز عقبتر ماند تا در حدود سال 392 هجری قمری نوروز به اول حمل رسید در سال 467 هجری نوروز در 23 بـرج حـوت یـعنی 17 روز به پایان زمستان مانده واقع بود. در این هنگام طبق دستور جلال الدیـن مـلکشاه سلجوقی (485-465 هجری) توسط عدهای از دانشمندان ریاضیدان که در رأس آنان حکیم عمر- خیام نیشابوری قرار داشت، ترتیب تـقویم جـدید جلالی داده شد و نوروز را در روز اول بهار که موقع نجومی تحویل آفتاب به برج حـمل اسـت قرار داده ثابت نگاه داشتند بدین طریق کـه قـرار شـد در هر چهار سال یکبار سال را 366 روز محسوب دارنـد و پس از تـکرار این عمل هفت بار یعنی پس از هفت مرتبه چهار سال (یا 28 سال) بـار هـشتم بجای اینکه سال چهارم را 366 روز حـساب کـنند با سـال پنـجم یـعنی (در واقع با سال سی و سوم از آغـاز عـمل) این معامله را بکنند و بدین ترتیب روی هم رفته سال جلالی نزدیکترین سالهای دنـیا بـه سال شمسی حقیقی که 365 روز و 5 ساعت و 48 دقـیقه و 64 ثانیه است میباشد.9
نـوروز در ایـران پیش از اسلام
از آنچه گفته شـد آشـکار گردید که نوروز از مراسم بسیار کهن ایرانیان آریائی است، اگرچه در اوستا از نوروز نـامی نـیست ولی برخی از کتابهای دینی پهلوی از نـوروز و مـراسم ایـرانیان باستان یاد کـردهاند. در بـندهش بزرگ و نیز درصد در بـندهش آمـده زرتشت سه بار (هوو)757(یاهو گوی) Hvogi (نام زن زرتشت دختر فرشوشتر و او برادر جاماسب و او وزیرکی گـشتاسب بـود) نزدیک شد و هربار نطفهای از او بر زمـین افـتاد و این سـه نـطفه تـحت مراقبت ایزد اناهیته Anahta (نـاهید) در دریاچهٔ کسوه Kasava (آنرا با زره)(هامون) تطبیق کردهاند نهاده شده، و در آنجا کوهی است بنام کوه خـدا کـه جایگاه گروهی از پارسیان است هر سـال در نـوروز و مـهرگان ایـن مـردم دختران خود را بـرای آب- تـنی در دریاچه مزبور میفرستند. زیرا زرتشت بدانان گفته است که دختران ایشان اوشیدر و اوشیدر ماه و سوشیان (مـوعودان سـهگانه مـزدیسنا) به وجود خواهد آمد. بطور کلی از مـراسم نـوروز در دربـار شـاهنشاهان هـخامنشی و اشـکانی اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی به عکس از عصر ساسانی اطلاعات گرانبها موجود است که نقل آنها از حوصلهٔ این مقاله خارج است.10
دلبستگی ایرانیان به آئین نیاکان خود
ایـرانیان در پایان دورهٔ ساسانیان از بیداد رؤسای مذهبی و اختلاف طبقاتی که بر جامعهٔ ایرانی آن زمان حکمفرما بود رنج میبردند، و بهمین جهت در همکاری با یزدگرد سوم در امر مقابله با تازیان هیچگونه اقدام قـطعی بـعمل نیاوردند و سرانجام حکومت ساسانی منقرض شد و کشور ایران میدان تاختوتاز اعراب صحراگرد و دور از تمدن و فرهنگ گردید.
بطوریکه مورخان قرنهای اولیهٔ اسلام نوشتهاند سرانجام مردم ایالات و ولایات ایران در مقابل هجوم وحـشیانهٔ تـازیان تسلیم شدند، ولی با پرداخت جزیه (مالیات سرانه) آئین و سنت دیرین خود را محفوظ داشتند. تنها شهری که در اولین وهله از پرداخت جزیهٔ مقرر که کـلیهٔ شـهرهای ایران برای حفظ سنن بـاستانی خـود به آن تن در داده بودند خود- داری نموده و به منظور عدم پرداهت مبلغ مذکور آئین تازیان را قبول کردند مردم قزوین بودند.11 انجام تعهدات سنگینی که تـازیان تـحت عنوان جزیه و مالیات سـرانه بـرای مردم شهرها و ولایات مقرر داشته بودند عملی نبود، بهمین جهت ناگزیر ایرانیان به- مرور حاضر به قبول مقررات اسلام شدند، ولی در باطن به آئین نیاکان خود عشق میورزیدند همین علاقهٔ بـاطنی ایـرانیان سبب بزرگ ایجاد نهضتهای فکری جنبشهای سری در ایران بعد از اسلام گردید که ثمرهٔ ارزندهٔ آن حفظ استقلال سیاسی و اجتماعی و فکری مردم این سرزمین در ادوار پرنشیب و فراز تاریخ است که با کوششهای پیـگیر مـلی تاکنون حـفظ شده است 12
نوروز در دورهٔ امویان
در دورهٔ ساسانیان معمول بود که ایرانیان گذشته از خراج نقد و جنس سالیانه، در مـوقع جشن نوروز و مهرگان نیز از نواحی مختلف ایران هدایا و پیشکشهائی برای شـاهنشاه ایـران بـه پایتخت میفرستادند و این کار را شگون میدانستند، چون پادشاه ایران ازنژاد مردم کشور بود، در فرستادن این هدایا احـساسات مـلی مردم نیز دخالت داشت این رسم از زمانهای قدیم در ایران مانده بود. چنانکه در سـنگتراشیهای دورهـء هـخامنشیان و مخصوصاً در کاخ تخت جمشید نماینده هر ملت و نژادی که هدیهای با خود دارد دیده میشود.
هـنگامیکه تازیان بر ایران دست یافتند از برقراری این رسم ملی در بین ایرانیان سوءاستفاده نـموده و این رسم هدایا را نـیز جـزو خراج سالیانه و وسیلهٔ بهرهجوئی از مردم کردند و اهالی هر ناحیهای را به زور واداشتند که در سال مقداری هدایای نوروز و مهرگان که گاهی بسیار گزاف و به همان اندازهٔ خراج سالانه بود بدهند. شگفتتر اینکه خـلفای اموی و بعد عباسی از احساسات ملی ایران که همانا برقراری آداب و رسوم و سنن باستانی نیاکان آنان باشد سوءاستفاده کرده و این بیگانگان از جشنهای ملی ایران و آئین باستانی مردم این کشور که به هیچوجه پیـوستگی بـا ملیت عرب نداشت از این راه سود میبردند. و این کار را نیز وسیلهٔ بهرهجوئی از ایران قرار داده بودند و مردم ایران نیز بمنظور عدم جلوگیری از برقراری جشنهای مذکور در پرداخت مبالغ تعیین شده اقدام میکردند.
ابـو بکر محمد بن یحیی صولی ادیب معروف ایرانی دربارهٔ سواد یعنی سرزمین عراق که در زمان از موصل تا عبادان بود نوشته است:13
(در زمان معاویه خراج آن به پنجاه هزار هزار (دیـنار) و هـدایای نوروز و مهرگان به پنجاه هزار هزار رسید، سپس در فتنه ابن الزبیر خراج آن به شصت هزار و هدایای نوروز و مهرگان نزدیک به بیست هزار هزار بود، و چون حجاج به حکمرانی رسـید، چـهل هـزار هزار شد…) نخستین کسی کـه هـدایای نـوروز و مهرگان را برقرار کرد ولید بن عقبه بن ابو معیط و پس از او سعید ابن العاص بود. و مردم به عثمان شکوه بردند، وی به او نوشت و از ایـن کـار وی را نـهی کرد و پس از آن در زمان عمر بن عبد العزیز خراج بـعد از هـدیهٔ نوروز به شصت هزار هزار رسید.14
جشن نوروز در دورهٔ عباسیان
برمکیان که از خانان اصیل و نجیب ایراین هستند و در اوایل دورهـء خـلافت عـباسیان نفوذ زیادی در دستگاه خلافت داشتند، طبعاً نفوذ خود را به نـفع هموطنان خود بکار میبردند لکن ناگزیر مراقب بودند که پر آشکار از نظامها و سنن ایرانی جانبداری نکنند، تا مبادا مـورد سـوء ظـن واقع شوند (هرچند واقع شدند) برای نمونه موضوع زیر که حـاکی از کـرم و احتیاط برمکیان میباشد نقل میشود:
هنگامی که خلیفه المنصور، بغداد پایتخت جدید خود را میساخت ابو ایـوب المـوریانی چـنین مصلحتاندیشی کرد که کاخ ساسانی معروف به ایوان کسری را ویران سازد و مـصالح آنـرا در سـاختمانهای جدید خود مصرف نماید. خلیفه از خالد بن برمک استشاره کرد، خالد پاسخ داد: (ای امیر المـومنین چـنین کـاری نکن (فانه آیه الاسلام) این قصر به تحقیق علامت فتح و پیروزی اسلام است زیـرا چـون خلق خدا ایوان کسری را نظاره کنند متوجه شوند که چنین بنا تنها بـه فـرمان خـدا ویران شود، دیگر اینکه نمازگاه علی ابن ابیطالب (ع) در آنجا بوده و مخارج خراب کردن آن بـیش از نـفعی است که از خرابی عاید گردد. منصور جواب داد:
(ابیت یا خالد الا میلا الی العجمیه) دیـری نـپائید کـه صحت پیشگوئی خالد راجع به- رنج و زحمت و مخارج ویران کردن طاق کسری معلوم گردید. روزی خـلیفه بـه او گفت: (ای خالد با عقیده تو همراه شدهایم و از ویران کردن ایوان دست کـشیدیم) خـالد پاسـخ داد: (یا امیر المومنین اکنون میگویم کاخ را ویران سازید مبادا مردم بگویند خلیفه حتی از فرو کـوفتن بـنائی کـه دیگری ساخته بود، عاجز است) خوشبختانه خلیفه بار دیگر به حرف او گـوش نـداد: زیرا خالد بیگمان از جهت حزم و احتیاط و بعلت آنچه در گذشته خلیفه به او گفته بود این نظر را اظـهار نـمود و تخریب ایوان مدائن که شاهد زندهای از عظمت دوران حکومت ساسانیان میباشد انـجام نـگردید.15
و اما در مورد احتیاط برمکیان در مورد احیاء جـشن نـوروز
ابـو ریحان بیرونی نوشته است 16 در زمان هارون الرشـید مـالکین بار دیگر جمع شدند و از یحیی بن خالد برمک خواستند جشن نوروز را تقریباً دو مـاه بـه تأخیر اندازد،
زیرا همانطوریکه در گـذشته نـوشتیم رسم ایـن بـود کـه ایام کبیسه را حساب میکردند. چون ایـن رسـم در زمان حکومت تازیان موقوف شد سال جلو میافتاد به نحوی که قـبل از رسـیدن محصول جشن نوروز را میگرفتند. این امـر برای زارعین ضرر داشـت، زیـرا مالیات خود را در آن موقع میبایست بـپردازند. یـحیی خواست چنین کند لکن دشمنان او در این خصوص زمزمهها کردند و گفتند یحیی طرفدار آئیـن زرتـشتی است بنابراین از انجام درخواست زارعـین ایـرانی مـنصرف شد و موضوع چـنانکه در گـذشته باقی بود بماند 17 تـا ایـنکه زیار و آل بویه و غزنویان بر سر کارآمدند و در اثر همت رادمردان ایرانی در این دوران آئین و رسوم و آداب کـهن ایـرانی همانطور که در اوراق تاریخ دوران مذکور میخوانیم بـه مانند دوران بـاستان مـورد عـمل آشکار قرار گرفت. بـخصوص مسئله جشن نوروز با اصلاحاتی که در زمان سلجوقیان در آن شد تا این زمان محفوظ و پا برجا مـانده اسـت و برقراری آن نمایانگر علاقه عجیب و عمیق مـردم ایـن سـرزمین بـه آئیـن نیاکان با فـر و جـاه و استقلال ملی ایران میباشد.
(1)-اعراب عدد هزار را بالاترین رقم دانسته و در حقیقت بجای عدد وسیع و بینهایت اسـتفاده میکردهاند.
(2)-تـاریخ ادبیات ایران تألیف استاد جلال الدین هـمائی صـفحهٔ 375
(3)-شـرح بـیست بـاب بـیرجندی.
(4)-تاریخ ادبیات ایران تألیف استاد جلال الدین همائی صفحه 379
(5)-گاهشماری تقیزاده صفحهٔ 46-44
(6)-گاهشماری تقیزاده صفحهٔ 55-53
(7)-چاپ قاهره به تصحیح استاد مینوی صفحهٔ 11
(8)-چاپ قاهره 1322 صفحهٔ 146
(9)-مجلهٔ کـاوه دورهٔ جدید سال 2 شماره 4
(10)-برای اطلاع بیشتر رجوع شود به فرهنگ فارسی تألیف مرحوم استاد دکتر محمد معین جلد چهارم صفحهٔ 4844
(11)-فتوح البلدان تألیف احمد بن یحیی البلاذری ترجمه دکـتر آذرنـوش صفحهٔ 156
(12)-تاریخ نهضتهای فکری ایرانیان تألیف نگارنده (رفیع) صفحهٔ 81
(13)-ادب الکتاب چاپ قاهره صفحهٔ 219-218
(14)-تایخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان تألیف استاد سعید نفیسی صفحهٔ 161
(15)-رجوع بـه الفـخری صفحهٔ 186-185 و طبری جزء سوم صفحهٔ 320
(16)-آثار الباقیه
(17)-تاریخ ادبی ایران تألیف پرفسور ادوارد براون جلد اول ترجمهٔ علی پاشا صالح صفحه 375
منبع: مجله گوهر , فروردین 1354