یک مقاله قدیمی انتقادی: آیا پسران و دخترانی که در عصر مـا بخود آرائی میپردازند در آینده پدران و مادران خوبی خواهند بود؟!
احمد سعیدی. سرپرست سابق مـحصلین ایـران در امریکا:
نویسندهٔ معروف آلمانی میگوید: وقتی من این قبیل جوانان را که در خیابان از جلو پنجرهٔ اطاق خانهام میگذرند مشاهده میکنم و سر و وضع مصنوعی آنها را که مـثل (مـانکن)1 هستند بدقت تماشا میکنم از خود میپرسم چگونه ممکن است این پسران و دختران ده تا بیست ساله، در آینده زنان یا شوهرانی شایسته بشوند؟ بسیاری از مردان و زنان سالخوردهٔ آلمانی دیگر هم وقتی آن جوانان را میبینند، مثل من فکر میکنند و سر خـود را تـکان میدهند و شانهها را بعلامت تعجب بالا میاندازند و میگذرند. تنها دامن باد کردهٔ جامه یا پاشنهٔ بلند کفش یا کمربند مخصوص یا موهای بالای سر جمع کردهٔ آنها موجب شگفتی نـیست بـلکه افـکار و رفتارشان بیش از وضع ظاهرشان انـسان را مـتحیر میسازد و نمیتواند منظور آنان را از این وضع ظاهری و باطنی درست درک کند. مردم آنانرا غیر از زنان و مردان معمولی تصور میکنند. نسلهای جوان گذشته سـعی میکردند مـورد پسند پدران یا مادرشان بشوند، اما نسل جوان امـروز بـاینموضوع هیچ توجه ندارد و از اینکه رفتارش نسبت به بزرگتران زننده و برخورنده باشد هرگز اهمیت نمیدهد و احترام آنان را نگاه نمیدارد. جـوانان آمـال و آرزوی زیـاد دارند اما نمیدانند چه باید کرد؟ بادارات و سازمانها و آداب و رسوم کشور بیاعتناء و بـدگمان هستند.
باوجوداین جسارت و بیپروائی بخود هم اعتماد و اطمینان ندارند و غالباً خیلی زود از هر چیز سرمیخورند و ناامید میگردند. اکنون بـاید دقـت کـرد و فهمید چرا جوانان عصر ما اینطورند و اینقدر شکاک و بیپروا و بدبین شدهاند؟ پس از جـنگ جـهانی دوم، یکعده از جوانان امروز بدنیا آمدهاند. بسیاری از آنان پدران خود را که در جنگ کشته شدهاند ندیدهاند. وقتی هـم طـفل بـودند، مزهٔ تلخ گرسنگی و سختی زندگی را چشیدهاند. بعضی تازه بپانزده سالگی رسیده بـودند کـه در جـنگ شرکت جستهاند و رنج و بدبختی و مناظر هولناک مرگ انسان و ویرانی شهرها و بازار سیاه جیرهبندی خـواربار و مـعامله جـنس بجنس و نیازمندیها را دیدهاند. آدم محتاج و درمانده هم قانون و آداب را نمیشناسد. حوادث ناگوار دوران جنگ جهانی و نتایج بـعد از آن، مـیل و رغبت جوانان را بدرک اصول و معتقدات صحیح دینی و اخلاقی که قرنها بر دماغ بـشر حـکومت داشـت نابود ساخته و ریشهٔ آنرا سوزانده است. جوانان امروز بهمهچیز و همه کس سوءظن دارند. گـاهی فـکر میکنند اساساً چرا جنگ جهانی یعنی این عمل زشت و وحشتناک رخ داد که در نتیجه جـمع کـثیری بـیگناه بخاک خون کشیده شوند یا عضوی از اعضاء بدن خود را از دست بدهند؟ آنان جنگ را عملی وحشیانه و از عادات جـانوران درنـده میدانند. پدران و مادران و بزرگتران خود را هم کم عقل میشمارند. در نتیجهٔ اینقبیل احساسات و تـفکرات، جـوانان امـروز دیگر براهنمائی و تعلیمات دینی پدران و آموزگاران یا مقررات مقامات رسمی کشور ایمان و اعتقاد ندارند و تـرجیح میدهند کـه خود را از مجامع بزرگتران و عادات و رسوم و مقررات و قوانین جاری کشور جدا و بر کـنار نـگاه دارند.
حالت و روحیه جوانان درباره دین و مذهب: یکی از پیشوایان مذهب کاتولیک که راهنمای جوانان است در کـتاب خـود زیر عنوان (نسل شکاک) نوشته است: فکر جوانان امروز در موضوعهای دینی خـیلی بـاز و روشن شده و این روشنی فکر در تمام جـهات بـخوبی نـمایان است. نه به اصول بیدینی و خدانشناسی کـامل مـارکس معتقدند و نه زود زیر بار قبول عقاید پدران و مادران خود میروند. دربارهٔ دین و مـذهب بـا فکر باز و بدون تعصب یـاالحاد و انـکار میخواهند بـقدر امـکان تـحقیق کنند. از ذکر این جمله نباید تـصور کـرد نسل حاضر دیندار و مقدس شده است و فقط نمیخواهد کورکورانه عقاید دینی پدران و مـادران خـود را بپذیرد و بآن ایمان آورد. جوان چهارده سـالهای نوشته است: من نمیخواهم بـگویم بیدین هستم بلکه میگویم فـکرم بـاز شده است. اگر کم یا بیش نسبت بموضوعهای دینی بیگانهام و عقائدم سست شـده بـرای اینست که تعلیمات سطحی و مـختصر دبـستانی و هـمچنین نشریات و مواعظ پیـشوایان دیـن، دیگر مرا قانع و راضـی نمیسازد و در فضای خالی دماغ من عقیده دیگر هم هنوز راه پیدا نکرده است. شاگرد یکی از دبـیرستانها نـوشته است در اغلب جاها بسبک قدیم مـواعظ دیـنی با ذکـر مـصائب پیـشوایان دین مسیح مخلوط و حـقیقه چیز عجیبی شده است در حالیکه این رویه دور از اقتضای دوره و زمان ماست. البته این روش مطابق معتقدات پیـشوایان دیـن مسیح است، اما آنچه را که امـروز نـسل جـوان میخواهد در آن بـیانات و نشریات نیست و وجـود نـدارد. از آنرو در فکر جوانان حساس و کنجکاو امروز تأثیر بسزائی ندارد. مطابق آماری که گرفتهاند در دورهٔ ما 43 درصـد از جـوانان نـسبت بکلیساهای دین مسیح و تشریفات و مواعظی که در آنـجا صـورت میگیرد انـتقاد میکنند و 30 درصـدشان میگویند: چون ایمان و اعتقاد موروثی خود را از دست دادهاند دیگر بکلیساها نمیروند و در مراسم دینی هم شرکت نمیجویند و 27 درصد اظهار میدارند آداب دینی در مجامعی که تشکیل میشود تشریفات و نمایش ظـاهر بیش نیست و چون حقیقتی ندارد در قلبها اثر نمیکند. نسبت بکشیشان و زعماء دینی که اعمالشان برخلاف گفتههایشان است همیشه انتقاد میکنند. در بعضی از مجامع پسران و دختران میل دارند بلکه اصرار میکنند بـا بـزرگتر از خودشان بحث دینی کنند. در یکی از محافل دینی جوانی ببزرگتر از خود گفت با بیان و استدلال قدیمی خودتان دیگر نخواهید توانست ما را مجاب و متقاعد سازید. تازه وقتی هم که از بیان اصـطلاح و اسـتدلال با شما و امثالتان عاجز و از شما جدا شویم پیش خود خواهیم گفت ما حرف آنان را نفهمیدیم و آنان درد ما را تشخیص ندادند. آنان دائماً مشغول کـار و جـمع مال هستند و ما را رها کـردهاند کـه خود در مباحث دینی وارد شویم. ما در موضوع خدا و زندگانی در دنیا و همچنین راجع ببزرگتران و رفتار و گفتارشان گفتگوها میکنیم. در دنیای مخصوص بخودمان زندگی میکنیم و آنان در دنیای خـودشان و میتوان گفت از لحاظ فکر بـاهم ارتـباطی نداریم. اما بزرگتران بزبان حال بجوانان معارض و سرکش میگویند: مدتهاست ما شما را بحال خود گذاشتهایم و خودمان مشغول مبارزه حزبی و سیاسی و در فکر مشکلات زندگانی هستیم. اما غالباً میاندیشیم فرصتی پیدا کـنیم کـه بفکر شما بیفتیم و نگذاریم کارهای روزانه ما را همیشه بخود مشغول سازد.
البته بعدها در موضوعهای دینی توضیحاتی برای شما خواهیم داد مبنی براینکه مبداء موجودات کیست و چیست؟ و احکام الهی کدام است؟ اما نسل جوان بـاین بـیانات متقاعد نـشده در مسائل دینی و مذهبی همچنان بحال شک باقی است. نویسندهٔ معروفی مینویسد: دعوت مبلغین دین مسیح اساساً قـابل فهم نیست. نسل جوان امروز میخواهد باعتراضات و انتقادات او در مباحث دینی جـواب صـحیح و قـانعکننده و خالی از حشوو زوائد داده شود تا شکش زائل گردد. متأسفانه از آنهمه تبلیغات و مواعظ دینی، بسبک قدیم، آثار و نتایج مفید و عـملی در زنـدگانی روزانه خود نمیبینند. چنانکه گفته شد بسیاری از جوانان در موضوعهای دینی و مذهبی بحال شـک بـاقی هـستند و سرگردانند و اصل محکم و ثابتی در دست ندارند که بآن متوسل و متکی شوند و آرامش خاطر پیدا کـنند و هرچند یکبار برهزنان و گمراه کنندگانی که آنان را بدین و عقیده تازه و فریبنده دعوت میکنند دچار نشوند.
شک و تـردید جـوانان: در عصر ما نسل جوان دچار ترس و سرگردانی است. دختر جوانی بطور ساده میگفت بسیاری از ما جوانان در خصوص دین و مذهب شک داریم و اصل محکم و ثابتی در دست نیست که بآن متکی و دلخوش بـاشیم و چون از بیم تکفیر و تفسیق جرأت نمیکنیم مکنونات خاطر خود را بیان نمائیم بپوشیدن کفش و لباس نو ظهور و تزئین و خودآرائی میپردازیم و با این ظاهرسازی و حرکات مخصوص میخواهیم استقلال و اعتماد بنفس و شخصیت خود را نـشان دهـیم تا اظهار وجود کرده باشیم. جوانان میگویند: بزرگتران بخصوص رؤسای دینی برای یکمرتبه هم که باشد باید با مهربانی و گرمی در موضوعهای دینی با ما سخن گویند و انتقادات و شبهات ما را بـشنوند و بـدون داشتن جمود و تعصب در اصول دین آباء و اجدادی خود، با بیانی ساده و خالی از اصطلاحات علمی و کلامی بما جواب بدهند و رفع شبهه نمایند تا ما بمبانی و اصول دینی، از روی قلب، ایمان و اعـتقاد پیـدا کنیم وگرنه همیشه آنان در یکطرف جوی زندگانی خواهند بود و ما در طرف دیگر. مجلهٔ معروف کریستال 1 نوشته است: جوانان در حال انتظار بسر میبرند. برای کی؟ برای کسیکه فکری بآنها بدهد و راهی پیـش پایـشان بـگذارد تا بتوانند از شک و تحیر بـیرون آیـند و بـآن دلگرم شوند یعنی بآنان فکر و عقیده تازهای بدهد و احتیاجات معنوی و آرزوهایشان را برآورد. از ما توقع راهنمائی بمقتضای زمان دارند. بنابراین باید بـکوشیم بـقدر امـکان آنان را بمنظورشان برسانیم. اینک باید دید بزرگتران بـرای آنـان چه کردهاند؟ جوانان در کجای دنیا میتوانند نقطه اتکاء ثابت و خط مشی صحیح و امنیت خاطر پیدا کنند و همیشه امیدوار باشند؟ مسلماً نخواهند توانست مـنظور خـود را بـین نظامیان جاهطلب و سیاسیون فاسد و بازرگانان حریص و بعضی از روحانیانی که بـسبک قدیم تبلیغ میکنند پیدا کنند. در عین حال آنان میدانند که با بیاعتنائی بعقائد دینی پدران و مادران و رؤسای دیـنی نـخواهند تـوانست راه صحیحی برای حل مشکلات خود پیدا کنند. جوانان، با حالت یـأس و نـومیدی، در جستجوی افکار و عقائد تازه دینی و یافتن راه صحیح هستند و در حقیقت در تمام دنیای پرآشوب امروز بشر بیافتن چـنین راهـی کـه از حشو و زائد پیراسته باشد، بخصوص بایمان راسخ و امیدواری، نیاز فراوان دارد. با این وصـف جـوانان امـروز که مردان آینده دنیا هستند نمیدانند بکجا باید روآورند تا درد خود را درمان کنند و بـمطلوب خـود بـرسند.؟
منبع: مجله گوهر , آبان 1353