فیلم و کتاب (فیلمنامه) «آنی هال» – وودی آلن
خاطرههای پراکنده
آنیهال فیلم نمونهای وودی آلن است. شاید برای کسانی که کمدیهای موفق اولیه او را در دهه ۱۹۷۰ با علاقه دنبال میکردند، آنیهال فیلم عجیب و غریبی بهنظر میرسید. آن موقع کسی فکر نمیکرد که این فیلم آغاز شکلگیری گونهای فیلم باشد که آلن آن را با سماجت تا دو دهه بعد ادامه خواهد داد. ولی حالا شاید بتوان آن را پیشقراول سینمای پستمدرنیستی دهه ۱۹۹۰ دانست. ویژگی مهم آنیهال (یکی از مهمترین ویژگیهای سینمای پستمدرن) حرکت در مرز میان لحن کمیک و لحن جدی است. البته عنصر طنز کم و بیش در تمام فیلم جاریست، ولی فیلم را نمیتوانیم یک کمدی صرف بدانیم. ویژگی دیگر فیلم وجه اتوبیوگرافیک آن است: کاراکتر الوی سینگر که آلن نقشش را بازی میکند چنان به وودی آلنِ فیلمساز شبیه است (پسزمینه کاری، یهودیبودن، دغدغهها، عشق به نیویورک و غیره) که بهسختی میتوان آنها را از هم جدا کرد. نقش آنیهال را هم دایان کیتن بازی میکند که میدانیم در زندگی واقعی نیز با آلن رابطه نزدیکی داشته است. با این حساب فیلم با توجه به لحن هجوآمیزش یک خودافشاگری آشکار است. به لحاظ روایی، فیلم تشکیلشده از صحنههای پراکندهای از رابطه عاطفی این زوج که نریشنی (از زبان مرد) بهسادگی آنها را به هم متصل میکند؛ بسیاری از این صحنهها بهظاهر (با منطق سینمای کلاسیک) صحنههای دراماتیکی نیستند، برخی حتی کمیک هم نیستند، یا کمیک هستند ولی پرداخت صحنه به گونهای نیست که بر وجه کمیک آن تأکید کند. الوی جابهجا (همچون راوی یک رمان اول شخص) به خاطرات کودکیاش برمیگردد، یا به همراه آنی (همچون ناظری) وارد فلاشبکهای کودکیاش میشود، حتی با هم به دنیای خاطرات عاشقانه آنی در گذشته سرک میکشند. روایت عملاً چنان آزاد است که درواقع هر صحنه را هر موقع که میخواهد نشان میدهد. بااینحال فیلم اصلاً گیجکننده نیست و تماشاگر متوسط را با ریتم جذاب و البته طنزش بهآسانی مجذوب میکند.
وودی آلن با آنیهال نوعی سبک شخصی را پایهریزی کرد که بتواند بهعنوان یک روشنفکر نیویورکی دغدغههایش را درباره هنر، سینما، سکس و جامعه بهآسانی هم بیان کند و هم هجو کند. این سبک را اکنون با قهرمان نمونهایاش الوی سینگرِ آنیهال بهیاد میآوریم که بعدها آن را عینا در منهتن، هانا و خواهرش، سایهها و مه، خاطرات استارداست، زنوشوهرها، راز جنایی منهتن، تبهکارهای خردهپا و غیره (با اندکی تغییر) بهنمایش گذاشت. این شخصیت اکنون برای سینمادوستان همانقدر آشناست که شخصیت ولگرد چاپلین، یا شخصیت سینمایی کمدین محبوب آلن، گروچو مارکس. آلن اکنون بهعنوان یکی از معدود مؤلفان صاحب سبک در سینمای امروز جایگاه ویژهای دارد و این را بیشتر مدیون مدلیست که با آنیهال آن را برای اولینبار بهنمایش گذاشت.
آنیهال درعینحال فیلم غمانگیزیست؛ تصویرگر رابطهایست که دیر یا زود تمام میشود و از آن (همچون تصاویر کوتاه پراکنده انتهایی فیلم) خاطراتی پراکنده ــ تصاویری صامت ــ در ذهن باقی میماند؛ خاطراتی تلخ و شیرین که بههرحال بهیادآوردنشان غمانگیز است؛ مثل لحظهای که زنی مردی را نیمهشب از گوشه دیگری از شهر به بهانه کشتنِ عنکبوتی در حمام فرا میخواند، تا فرصتی فراهم شود که به او بگوید دوستش دارد. چندی بعد همان زن در شهری دیگر، دیگر حاضر نیست آن مرد را که از راهی دور آمده حتی چند دقیقه تحمل کند. چه زندگی غمانگیزی!
مجید اسلامی
آنی هال
Annie Hall
برنده جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن (کیتن)، و بهترین فیلمنامه اریژینال سال ۱۹۷۷.
کارگردان: وودی آلن Woody Allen
فیلمنامه: وودی آلن Woody Allen
مارشال بریکمن Marshall Brickman
فیلمبردار: گوردون ویلیس Gordon Willis
تدوین: رالف روزنبلوم Ralph Rosenblum
طراحان تولید: رابرت درامهِلِر Robert Drumheller
جاستین اسکوپا جونیور Justin Scoppa Jr.
طراح صحنه: مل بورن Mel Bourne
موسیقی: (انتخابی) وودی آلن
بازیگران
وودی آلن Woody Allen
دایان کیتن Diane Keaton
تونی رابرتز Tony Roberts
پل سایمون Paul Simon
کارول کین Carol Kane
جنت مارگولین Janet Margolin
شلی دووال Shelley Duvall
کریستوفر واکن Christopher
Walken
نقش ها
الوی سینگر Alvy Singer
آنی هال Annie Hall
باب Bob
تونی لِیسی Tony Lacey
الیسن Allison
رابین Robin
پم Pam
دواین هال Duane Hall
رنگی، محصول ۱۹۷۷ آمریکا، ۹۳ دقیقه
فید این
پس از عنوانبندی، فیلم با تکگویی الوی سینگر آغاز میشود.
نمای متوسطی از او درحالیکه رو به دوربین سخن میگوید. پیراهنی بدون کراوات و کت اسپورت رنگورورفتهای بهتن دارد و تصویرش بر پسزمینهای سرد و بیروح نقش بسته است.
الوی: یک شوخی قدیمیه که میگن یک روز دوتا پیرزن توی یکی از تفریحگاههای کوههای کتاسکیلز(۱) نشسته بودن، یکی به اونیکی میگه: «ببین، غذای اینجا واقعا وحشتناکه». و اونیکی میگه: «آره، میدونم، تازه… پرسهاش هم کوچیکه» خب، درواقع حس من هم به زندگی یک همچین چیزیه. یعنی یک زندگی پر از تنهایی با بیچارگی، عذاب و بدبختی که تا چشم بههم بزنی، گذشته. یک شوخی دیگه هم هست که خیلی برام مهمه و میگن مال گروچو مارکسه. اما فکر میکنم ریشهاش برمیگرده به کتاب فروید دربارهٔ شوخطبعی و رابطهاش با ضمیر ناخودآگاه. الان براتون میگم: «هیچوقت نمیخوام عضو انجمنی باشم که آدمی مثل من رو به عضویت بگیره». این شوخی کلیدی خاص دورهٔ بلوغ و روابطم با زنهاس. میدونین، این اواخر چیزهای عجیبغریبی به ذهنم اومده، شاید دلیلش چهلسالهشدن باشه. حدسم اینه که دارم وارد یک بحران یا چیزی تو این مایهها میشم، نمیدونم، نگران قضیهٔ سن و سال نیستم. از اون جور آدمها نیستم، میدونین، دارم کچل میشم، اما این موضوع کمترین اهمیتی برام نداره. فکر میکنم… هرچی سنم بالاتر میره بهتر میشم، میدونین؟ بهنظرم برخلاف چیزهایی که میگن مثلاً موی خاکستری متین و سنگینه، من دارم از اون کچلهای جذاب میشم. بااینحال شبیه هیچکدومِ این آدمها نیستم. مگر اینکه یکی از اونهایی بشم که همینطوری که تفشون از گوشهٔ دهنشون آویزونه، با یک ساک خرید میپیچن تو یک کافه و دربارهٔ سوسیالیسم دادِ سخن میدن. [ آهی میکشد.] من و آنی به هم زدیم اما من… من هنوز نمیتونم از سرم بیرونش کنم. میدونین دارم جزئیات این رابطه رو توی ذهنم بالاپائین میکنم و زندگیام رو مرور میکنم. میخوام بدونم این رابطه از کجا خراب شد، میدونین، یک سال پیش… عاشقِ هم بودیم. میدونین، این… این خیلی مسخرهاس، آدم بدعنقی نیستم. [ میخندد.] گمونم بچهٔ کمابیش خوشبختی بودم؛ البته فکر میکنم. دورهٔ جنگ جهانی دوم توی بروکلین بزرگ شدم.
داخلی. مطب دکتر. روز
الوی کوچک و مادرش در یک مطب قدیمی و بههمریخته، روی یک کاناپه نشستهاند. دکتر نزدیک کاناپه ایستاده و همینطور که سیگارش را روشن میکند، به حرفهای آندو گوش میدهد.
مادر: [ رو به دکتر] این افسرده شده، دیگه هیچ کاری نمیتونه بکنه.
دکتر: [ سری تکان میدهد.] الوی، چرا افسردهای؟
مادر: [ به الوی سقلمه میزند.] به دکتر فلیکر(۲) بگو. [ الوی کوچک نشسته، و سرش پائین است. مادر به جای او جواب میدهد.[ موضوع مربوط به چیزیه که یک جایی خونده.
دکتر: [ دود سیگارش را بیرون میدهد.] چیزی که خونده، ها؟
الوی: [ درحالیکه همچنان سرش پائین است] دنیا داره باد میکنه.
دکتر: دنیا داره باد میکنه؟
الوی: [ به دکتر نگاه میکند.] خب، دنیا همهچیزه، اگه داره باد میکنه، پس یکروز هم میترکه و اونوقت همه چی تموم میشه!
مادر: [ درمانده به الوی نگاه میکند و فریاد میزند.] به تو چه مربوطه؟ [ رو میکند به دکتر] تکالیف مدرسهاش رو انجام نمیده.
الوی: چه فایده؟
مادر: [ کاملاً هیجانزده شده.] دنیا به تو چه مربوطه؟ تو اینجا توی بروکلینی. بروکلین هم باد نمیکنه!
دکتر: [ با بهت به الوی نگاه میکند.] الوی، دنیا میلیاردها سال دیگه هم باد نمیکنه. ما هم باید سعی کنیم حالا که اینجائیم به خودمون خوش بگذرونیم،ها؟
و میخندد.
نمایی از خانه و یک پارک تفریحی در نزدیکی آن، و یک رولرکوستر در پارک دیده میشود. صفی از واگنها بهسرعت و دنبال هم روی ریل حرکت میکنند. کسی پشت پنجرهٔ خانهای دیده میشود که مشغول گردگیری است.
صدای الوی: روانکاوم میگه در مورد خاطرات بچگیام اغراق میکنم، اما قسم میخورم زیر یک رولرکوستر…
آنی هال (صد سال سینما، صد فیلمنامه)
نویسنده : وودی آلن
مترجم : مژگان محمد