معرفی کتاب: پیامدهای فرهنگی اشغال عراق
نویسنده : توحید محرمی
فصل اول: کلیات
مقدمه
پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، اشغال عراق از سوی امریکا به بهانه مبارزه با تروریسم و دموکراسیسازی، یکی از حوادث مهم در منطقه حساس خاورمیانه در سال ۲۰۰۳ محسوب میشود. بسیاری از صاحبنظران این اشغال را ذیل طرح خاورمیانه بزرگ میدانند که با هدف گسترش دموکراسی قرار بود با اهدافی همچون: ۱. حل درگیری اسرائیل و فلسطین؛ ۲. مشارکت کشورهای خاورمیانه در ساختن یک «جامعه مدنی» در منطقه؛ ۳. پیوند کامل منطقه با اقتصاد جهانی از طریق لیبرالیکردن و برنامه تطبیق ساختار؛ ۴. جلوگیری از پیدایش قدرتهای نظامی که با سلطه امریکا بر منطقه خاورمیانه به رویارویی برخیزند، اجرا شد (۲۰۰۴،Robinson).
همچنین در سطح خردتر عواملی را که باعث حضور مستقیم امریکا در عراق با توجه به برنامه کلان این کشور در منطقه شد، میتوانیم اینگونه برشماریم:
عراق در داخل، متفکرانی را نداشت که از طریق بیان و بنان خود، افکار غربیان و انگارههای سکولاری را ترویج و مردم را به تشکیل حکومت و نظام سکولاری طرفدار غرب ترغیب کنند؛
مردم عراق بهلحاظ فرهنگی از یک فرهنگ غنی و بادوامی به نام اسلام بهرهمندند و حیات مادی و معنوی خود را در گرو پیروی از احکام نورانی آن میبینند و این را در طول زندگی، حداقل در سده اخیر نشان دادند؛
با پیروزی حرکتهای مردمی و شکست نظام دیکتاتوری عراق، محتملترین نظامی که تشکیل خواهد شد، یک جمهوری اسلامی، شبیه به ایران خواهد بود و این احتمال با جمعیت حدود ۶۵ درصدی شیعیان بسیار قوی بود؛
هماوردی با نظام جمهوری اسلامی؛ اگر تاکنون از راه تکیه بر نیروهای خودباخته داخلی و نواندیشان سکولار، امید از بین رفتن جمهوری اسلامی ایران را داشت با گذشت سه دهه با آن همه هجمه، این نظام روزبهروز قویتر شده و با رشد و توسعه بهویژه در علوم و فنون پیشرفته، دست نایافتنیتر خواهد شد، بنابراین باید حلقه محاصره را تنگتر کند؛ به دلیل اینکه از طرف افغانستان و آبهای بینالمللی بر ایران اشراف داشت و با حضور درعراق، این حلقه کامل میشد.
غرض اصلی حرکتهای سلطهطلبانه، گسترش نظام سیاسی و اقتصادی خودشان است که به قیمت درهم شکستن نظامهای سنتی و هضم ساخت اجتماعی آنها در چارچوب نظام سلطه تمام میشود؛ زیرا نظامهای اقتصادی و سیاسی موجود که هر یک به مقتضای خصوصیات فرهنگی، تاریخی و شرایط جغرافیایی بر مدار خاص از تولید و مصرف سازمان یافتهاند، برای سازگاری با مقتضیات نظام غربی نمیتوانند به شکل گذشته خود باقی بمانند. در هم شکستن ساخت اجتماعی کشورهای غیر غربی، با منافع تمام کسانی که در سازمانها و نهادهای مختلف آن کشورها به فعالیت مشغولند و نیز با باور کسانی که با سنت دانستن این نهادها و رفتارهای اجتماعی به تقدس یا ثبات آنها معتقد هستند، درگیر خواهد شد (مریجی، ۱۳۸۶).
امریکاییها با طرحهایی همچون «طرح خاورمیانه بزرگ» و اشغال عراق، بهدنبال تثبیت ارزشهای سرمایهداری و غربی خود در منطقه و کشور عراق و همچنین تغییر فرهنگ و افکار مسلمانان بودند تا از این طریق، تصویر مورد انتظار خود را در ذهنیت مسلمانان شکل دهند و زمینه را برای حضور دائمی و سلطه گسترده خود در منطقه بهوجود آورند.
آثار فرهنگی و اجتماعی یورش به سرزمین عراق بهگونهای بوده است که این کشور را باوجود ناهمگونیهای قومی، نژادی، مذهبیو… در معرض از همگسیختگی هویت فرهنگی قرارداده است. محورهای مورد توجه صاحبنظران غربی اغلب معطوف به غارت آثار باستانی بوده است و کارشناسان، متخصصان داخلی و منطقه خاورمیانه، بحث و بررسی پیرامون پیامدهای اشغال عراق و یا به تعبیری پروسه یا پروژه بودن آنرا در ذیل طرح خاورمیانه بزرگ و فرایند دموکراسیسازی در منطقه میدانند. بنابراین به نظر در حال حاضر با ترکیبی از فرصتها و تهدیدها فرهنگی در عراق روبهرو هستیم و به عبارت دیگر آثار و پیامدهای فرهنگی اشغال عراق در چارچوب دیدگاهها و رویکردهای صاحبنظران دارای دو بعد امنیتی فرصتآفرین و تهدیدزا میتواند باشد؛ چون این پیامدها تهدیدهای ناشی از اشغال را همچون فروپاشی دولت- ملت، در معرض خطر قرار گرفتن هویت فرهنگی، گسترش نسبیگرایی (تکثرگرایی)، سیطره فرهنگ غربی، افزایش تروریسم و شکافهای اجتماعی و ظهور منازعات قومی و… در پی دارد و از سوی دیگر این فرایند میتواند قابلیتهای ارزشمندی را بهمنزله فرصت از جمله: تسهیل و آسان شدن جریان اطلاعات، تبادل فرهنگی، افزایش آزادیها در فعالیتهای دینی، اجتماعی، فرهنگی و آگاهی همهجانبه را در جامعه عراقی در برداشته باشد.
البته پیامدهای فرهنگی بر اساس ارزشها، اهداف و مقتضیات هر جامعه مشخص میشود و هیچ پیامد فرهنگی که ناشی از واقعه بزرگی همچون اشغال باشد نمیتواند لزوماً برای زمان و مکان دیگری اتفاق بیفتد و هر واقعهای مطابق با شرایط زمان و موقعیت، پیامدهای خاص خودش را بههمراه دارد و باید باتوجه به اصول و آرمانها در اسناد بالادستی و معیارها و شاخصهای مطرح از سوی رهبران و صاحبنظران همان کشور ارزیابی شود؛ بنابراین ما در این تحقیق ارزیابی منصفانه از هویت فرهنگی عراق را با توجه به اصول تعریف شده در قانون اساسی و وضعیت فرهنگی شیعیان این کشور، در رابطه با ایران با روشهای رایج تحقیق پی خواهیم گرفت.
امروزه بهدلیل توسعه ارتباطات و حمل و نقل آسان، پیامدهای فرهنگی اشغال عراق علاوه بر تأثیرگذاری برگروهها و اقوام مختلف داخلی، در موارد متعدد امنیت فرهنگی و اجتماعی، همسایگانش را هم متأثر میکند، تحقیق و پژوهش درباره پیامدهای مختلف فرهنگی- اجتماعی اشغال همسایه غربی نیز مورد توجه جدی میباشد؛ بنابراین بررسی پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از سوی امریکا از جمله پژوهشهایی است که با سؤالات متعدد و متنوعی همراه است. بهطور طبیعی، هر پرسشی به بخشی از واقعیتهای پژوهش را توجه و استناد کرده است. سؤالات پژوهش به دو بخش تقسیم میشود؛ سؤال اصلی: پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از سوی امریکا چه بوده است؟ و اینکه پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از سوی امریکا برای شیعیان این کشور چه بوده است؟ و روابط فرهنگی عراق پس از اشغال با ایران چه فراز و فرودی را تجربه کرده است؟ سؤالات فرعی ما را تشکیل خواهند داد.
اهمیت، ضرورت و اهداف
برای پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از سوی امریکا اغلب صاحبنظران با رویکرد آسیبشناسانه نگرانیهایی را مطرح میکنند که عمده آنها جنبه هویتی دارد که البته به نظر میرسد برخی از آنها به ماهیت فرهنگ و همزیستی افراد و گروهها با فرهنگها و باورهای متفاوت برمیگردد. هرچند ناگفته نماند از زمان تشکیل دولت ـ ملتها به شکل امروزی تقریباً هیچگونه فرهنگسازی برای سرزمین تحت اشغال بدون پیشفرضهای امنیتی ازسوی اشغالگر صورت نگرفته است و اساساً دستکاری فرهنگی و تغییرات هویتی در دنیای معاصر بهطور هدفمند صورت میپذیرد و از عناصر استعماری توسعهطلبانه در دولتهای مهاجم و اشغالگر امروزی محسوب میشود و کشورها برای گسترش حوزه نفوذ خود، با ترویج فرهنگ وارداتی بهویژه توسعه فعالیتهای رسانهای و آموزش و تربیت اتباع و بهویژه جوانان کشور اشغالشده، این افراد را دوستدار موافق خود، برای آینده سرزمین اشغالی تربیت میکنند.
از سوی دیگر بهدلیل آنکه امور فرهنگی از مهمترین مباحث جاری و توسعهای هرکشوری محسوب میشود، نحوه استفاده بهینه از تواناییها و استعدادها و بکارگیری سازوکارهای فرهنگی- اجتماعی به دلایل متعدد عقلی و عرفی، نیازمند چارچوب و حدود مشخص، مطابق با آرمانهای مذکور در اسناد بالادستی است که بهلحاظ علمی از طریق مطالعه و بررسی ساختاری و اتخاذ رویکردی جدید نسبت به موضوع پیامدهای فرهنگی و ارتباط آنها با اشغال عراق از سوی امریکا بدست میآید. این شناخت جدید خود مقدمهای برای حل مسائل میان جمهوری اسلامی و کشور همسایه یعنی عراق خواهد بود. بنابراین مواردی که در ادامه میآید در حوزه عملی قابل تأمل خواهند بود:
– توسعه روابط فیمابین در بخشهای مختلف، نیازمند شناختی مناسب از تحولات فرهنگی دو کشور است که بتواند ضمن کاستن از جنبههای سلبی و تهدیدات، شرایط لازم برای بهرهبرداری بهینه از روابط فرهنگی هدفمند را فراهم سازد؛
– ترویج فرهنگ صلح و فهم بینفرهنگی در مناسبات میان ملتها، درک درست از تحولات کشورهای همسایه را که همسو با اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باشد طلب میکند؛
– گسترش روزافزون بیداری اسلامی در جهان حاضر بهویژه در منطقه خاورمیانه، فرصتسازی و تأثیر بیش از پیش مزیت نسبی انقلاب اسلامی و فرهنگ تشیع را در روندهای هنجارسازی، و جهتدهی جوامع منطقه در حوزههای داخلی و بینالمللی ضروری میکند؛
– باتوجه به جهانشمولی اندیشه حکومت اسلامی و مردمی بودن جمهوری اسلامی، تقویت امت اسلامی، با توسعه تعاملات فرهنگی- اجتماعی، پشتوانه و قوام بخش رویکرد جهانیشدن اندیشه دینی و نظریه یادشده است؛
– فقدان پژوهشهای راهبردی، جامع، بومی و همسو با هویت فرهنگی در همسایه غربی و نداشتن درک مناسب از مشترکات فرهنگی بهطوری که اکثر ادبیات علمی و پژوهشی موجود در ایران درباره عراق به تاریخ اسلام برمیگردد و سنخیتی با ویژگیهای ایجابی و دوراندیشانه ندارد؛
– شناخت نداشتن به ابعاد فرهنگی اشغال عراق با توجه به شرایط پیچیده و توسعه ابزارهای نوین رسانهای موجب شده است که اشاعه روزافزون عناصر فرهنگ غربی در اکثر مواقع بدون درنظر داشتن ملاحظات امنیت فرهنگی لازم صورت گیرد. این در حالی است که گفتمان حاکم امنیتی درکشورهای اسلامی همچنان در قالبهای رسمی و کلاسیک به تهدیدها و اهداف امنیتی سنتی پاسخ میگوید، در حالیکه با تغییرات وسیع محیطی در قلمرو ملی و جهانی، مقولات جدید فرهنگی- اجتماعی در قالبهای نوین وارد حوزه امنیتی کشورها شده است.
بنابراین فقر منابع نظری، تجربی، اندیشهای و سیاستی پیرامون مباحث فرهنگی همسایگان از حیث نظارت و هدایت آن مطابق منافع ملی کشورمان، انجام بررسی حاضر را بیش از پیش و به صورتی مضاعف اجتنابناپذیر و ضروری میکند و میطلبد که با بررسی پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از سوی امریکا، شناخت مناسبی از فرصتها و تهدیدها فرهنگی آینده برای ایران و شیعیان منطقه ارائه شود. بدیهی است انجام این پژوهش دستمایه بنیادینی برای انجام تحقیقات بعدی خواهد شد.
لازمه داشتن یک رابطه مسالمتآمیز، سازنده و پایدار نیازمند شناخت درست از همسایگان در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و بهویژه فرهنگی است. بنابراین بررسی پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از سوی امریکا و شناخت فرصتها و تهدیدها ناشی از پیامدهای فرهنگی اشغال برای شیعیان این کشور اهداف اصلی این تحقیق میباشد، همچنین یافتن درک صحیح از فرصتهای پیشرو و ظرفیتهای ارتقاء رابطه فرهنگی بین دو کشور ایران و عراق اهداف فرعی تحقیق را شامل میشود.
بررسی پیشینه ادبیات موضوع
بر اساس بررسیهای انجام شده، هیچ تحقیق مستقل و مستدل علمی و یا کتابی مشابه با عنوان یا هدف تحقیق حاضر که به «پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از سوی امریکا» پرداخته باشد، مشاهده و یافت نشد. با این حال در حوزه مفاهیم و در معنی عام «اشغال عراق» آثار متعددی مورد ملاحظه قرار گرفت. در زمینه «پیامدهای فرهنگی اشغال عراق» اغلب آثار منتشره در چارچوب فعالیتهای روزنامهنگاری است و کمتر مقالهای با بار علمی ـ پژوهشی بهچشم میخورد. با این حال تحقیقات و رسالههای علمی حول محور اشغال عراق، هویت فرهنگی و فرهنگ شیعه، دارای جستارهایی هستند که میتوانند با موضوع این تحقیق همسو ارزیابی شوند، برای این منظور آثاری که در ادامه میآید بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و بهطور خلاصه مرور میشود؛
یزدانفام (۱۳۸۶) در مقاله دگرگونی در نظریهها و مفهوم امنیت بینالمللی بیان میدارد که نهاد، اتحادها و ائتلافها برخلاف نظر واقعگرایان، نه تنها بر اساس تهدید، بلکه بر اساس ارزشهای مشترک شکل میگیرند. این نهادها، تجلی بنیادین ارزشها هستند و یکی از آن ارزشها هویت ملی است که به دولتها کمک میکند تا بر اساس برداشتی که از خود دارند، تهدیدهای امنیت ملی خود را تعریف کرده و با شکلدادن به سازوکارهای مرتبط در دولتها، بر اساس هویتشان، دشمنان، رقبا و دوستان خود را درک کنند و در این فرایند، هویت خود را تعریف و بازتعریف میکنند. آنها بر اساس انتظاری که از دیگران دارند رفتارشان را تنظیم میکنند. تأکید بر نقش فرهنگ و هویت در مطالعات امنیتی جدید توجهات را به سوی رویارویی فرهنگها و نقش آن در بروز منازعات جلب کرده است. هرچند نقش فرهنگ در بروز منازعات، از قدیم به آن توجه شده است و ایدئولوژی به صورت یکی از عوامل مؤثر در بروز و تداوم جنگ سرد مطرح میشد و بعد از آن نیز نظریه برخورد تمدنها، نمادی از تأکید نظریهپردازان امنیتی به مقوله فرهنگ بود که به دلیل ارتباط نزدیک خود در هویت و پیامدهای فرهنگی با موضوع تحقیق حاضر استفاده میشود.
چالشها و تهدیدهای منطقهای و بینالمللی ناشی از اشغال عراق از دیگر محورهای مورد توجه اندیشمندان است و آقای حسن روحانی در سخنرانی افتتاحیه کنفرانس بینالمللی تحولات عراق در تابستان ۱۳۸۵ ضمن اشاره به طرح خاورمیانه بزرگ، به اشتباهات راهبردی امریکا در انهدام زیرساختهای عراق و اتخاذ سیاستهایغلط، بدون توجه به بافت اجتماعی و مذهبی عراق پرداخت و به نظر ایشان امریکا و انگلیس برای پس از صدام و آینده عراق هیچگونه برنامهریزی نداشتهاند و چالشهای فراروی عراق، معضل امنیت تروریسم و بقایای رژیم بعث، مسئله وحدت و انسجام ملی باتوجه به ساختار قومی قبیلهای عراق میباشد که از لحاظ قومی و مذهبی متکثر است و از چالشهای دیگر کارآمدی دولت، مسئله بازسازی عراق و آخرین موضوع، خروج اشغالگران میباشد.
نادری (۱۳۸۶) در مقاله خود با عنوان «چگونگی روند دولتسازی در عراق پس از صدام» با طرح این پرسش که آیا روند دولتسازی در عراق جدید توانسته نظم و امنیت را بهمنزله پایه و شالوده هر دگرگونی مثبت در این کشور برقرار نماید؟ به تحلیل اوضاع عراق میپردازد. بهنظر ایشان تحمیل فرایند دولتسازی ازخارج که جدای از ملتسازی نیست نمیتواند در عراق موفقیتآمیز باشد. هرچند سقوط یک دولت خودکامه و استقرار دولت مردمسالار و دموکرات فینفسه یک دگرگونی مثبت تلقی میشود. همچنین بررسی موانع اصلی دولتسازی در عراق و نقش همسایگان و قدرتهای خارجی از دیگر موضوعاتی است که در این مقاله به آن پرداخته شده است و نمایی کلی از اوضاع عراق را بدست میدهد.
سیدامامی (۱۳۹۱) نیز در مقاله خود تحت عنوان «گوناگونی فرهنگی و ضرورت پاسداری از آن» با تأکید بر توسعه ارتباطات و بهرسمیت شناختن گوناگونی فرهنگی در جهان معاصر از ضرورت پاسداری از آن سخن میراند. اما به این مسئله هم توجه میکند که در این گوناگونی فرهنگی چه سیاستی برای وحدت ملی نیاز است؟ مقاله با انتقاد از گفتمانهای یگانه باور که پیگیر جامعه یکدست فرهنگی هستند از چندگانگی هویتی و گوناگونی فرهنگی دفاع میکند که میتواند در پژوهش حاضر مورد بهرهبرداری قرار بگیرد.
بررسی وضع فرهنگی عراق پس از سقوط صدام بهویژه شیعیان از مباحث اصلی مورد توجه محققان است که جلیلی (۱۳۸۲) در گفتگو با یکی از فعالان مجلس اعلیعراق به تشریح وضعیت مطبوعات و همچنین مسائل شعائر دینی در بین شیعیان پرداخته است. کتب آموزشی در حال تدریس و نگاه مردم عراق به ایران، کشوری که هشت سال با آن جنگیدهاند از دیگر مباحث این گفتگو میباشد؛ همچنین بررسی نقش مرجعیت در تحولات سیاسی عراق امروز و چگونگی تعامل مرجعیت با ساختار سیاسی ـ اجتماعی کشور عراق پس از اشغال، موضوع دیگری است که مورد توجه نویسندگان مسائل عراق قرارگرفته است. قاسمی (۱۳۸۸) در مقالهای جایگاه مرجعیت و سیاست را در عراق پس از اشغال بهمنزله عاملی تأثیرگذار و فعال در تاریخ حیات سیاسی بررسی میکند، همچنین با استفاده از رهیافت واقعگرایی انتقادی، در تحلیل تحولات سیاسی عراق از رابطه میان کارگزار ـ مراجع ـ و ساختار داخلی و خارجی عراق، نوعی درک پویا به ما میدهد. سقوط رژیم بعث در سال ۲۰۰۳ فرصتی را در اختیار شیعیان قرار داد تا با توجه به اکثریت جمعیتی و محرومیت آنها از مشارکت در حکومت در زمان رژیم بعث، زمام امور را بدست گیرند که درنتیجه این کسب قدرت سیاسی شیعیان، قدرت مراجع دینی چون آیتالله سیستانی نیز افزایش یافت. باتوجه به پرداختن این مقاله به نقش مرجعیت شیعه در عراق، میتواند در روند پژوهش حاضر مفید باشد.
جعفری (۱۳۸۹) در مقالهای با عنوان «تغییرات و رقابتهای رسانههای عراقی»، عمده تغییرات و چالشهایی را که رسانهها در عراق با آن مواجهاند را بررسی میکند. این تحلیل سه دوره مهم را پوشش داده و به ارائه آمار و اطلاعات آن پرداخته است: دورهٔ اول (قبل از ۱۹۵۸) که مربوط به دوران امپراطوری و پادشاهی است، دورهٔ دوم (۱۹۵۸ تا ۲۰۰۳) که بر وضعیت رسانهها تحت انظباط وکنترل نظامی متمرکز است و دورهٔ سوم (۲۰۰۳ تا به حال) که موقعیت رسانهها بعد از سقوط رژیم صدام حسین را مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
درباره کتابها و رسالهها، بهدلیل آنکه پیامدهای فرهنگی ناشی از اشغال سرزمینی، موضوع تحقیق ما میباشد، نگاه امنیتی به کلیت مسئله اجتنابناپذیر است. بنابراین برای بهرهبرداری درست از دیدگاهها و نظرات، ناگزیر به ملاحظه نظریات امنیتیمیباشیم و در این میان توجه به مطالعات امنیتی که در آنها فرهنگ و هویت مورد توجه واقع شده، حائز اهمیت است و کتاب «نظریههای امنیت» اثر عبداللهخانی بههمراه کتابهایی همچون «مردم دولتها و هراس» اثر باری بوزان در شناخت ابعاد و عناصر امنیت فرهنگی- اجتماعی و چارچوبهای آن ما را در روند تحقیق کمک خواهد کرد.
نکته مهم دیگری که در این تحقیق حائز اهمیت است مشخصکردن شیوهای قابل اتکاء برای شناخت درست از اعمال و رفتارهای فرهنگی و اجتماعی و روابط بین افراد و گروهها، دولت و مردم در جوامع است که بهنظر نگارنده رجوع به اسناد بالادستی آن کشور و جامعه در اینباره راهگشاست، چون یکی از راههایی که منعکسکننده آمال و آرزوهای مشترک تبیین شده در آن اسناد میباشد، ملاحظه قانون اساسی دوران حکومت صدام بهمنزله قانون قدیمی و قانون اساسی جدید کشور عراق و شناسایی شاخصهای هر دوره و ارزیابی آنها در شناخت وضعیت فرهنگی عراق فعلی مفید و مؤثر خواهد بود.
دیدگاههای صاحبنظران از دیگر منابع تحقیق است که قابل بهرهبرداری میباشد. مصاحبههای مفصل با دکتر ابراهیم جعفری نخستوزیر پیشین درکتاب کمربند آتش اثر علی سعدی، از جمله تحلیلها و مستندات پایهای و دست اول از تحولات عراق میباشد و موضوعاتی چون مرجعیت، اشغالگران، ائتلافها و مسئله فرقهگرایی، قانون اساسی و نهاد دینی، آموزش و پرورش و روش اصلاح و… فصلهای این کتاب را تشکیل میدهد و برای شناخت از اوضاع عراق مفید و قابل بهرهبرداری میباشد.
محمدصادق الهاشمی (۱۳۸۵)، در کتاب خود تحت عنوان «اشغال عراق از سوی امریکا و پیامدها و نتایج طرح خاورمیانه بزرگ»، با برشمردن نشانههای نظام جدید بینالملل به نقش امریکا و صهیونیسم در ایجاد این نظام و پیوندهای آن دو میپردازد و در پی اثبات آن است که طرح خاورمیانه بزرگ، طرحی ویژه برای حفظ و بقای رژیم اسرائیل است و اشغال عراق نقطه آغازین این طرح میباشد. همچنین به ضعف کشورهای اسلامی و عربی در قبال بحران عراق پرداخته شده است. ما برای آگاهی وشناخت بیشتر نسبت به پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از تحلیل محقق، در فصل هفتم و هشتم درباره اشغال و تلاشهای مرجعیت حفظ هویت عراقیها و امریکا برای جایگزینی فرهنگ غربی بهجای فرهنگ اسلامی را بهرهبرداری خواهیم کرد.
اکبری، ابراهیمی و جمال (۱۳۸۹) در نشستی تحت عنوان «بررسی وضعیت نوین فرهنگی اجتماعی شیعیان عراق»، به مواردی چون بازتابهای فرهنگی اجتماعی اشغال عراق، دیدگاه اهل فرهنگ عراق به اشغال، مدیریت فرهنگی در دوران صدام و پس از اشغال و پیامدهای فرهنگی آن پرداختهاند که در اثر حاضر مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
فردوسیپور (۱۳۸۳) در اثر خود با نام «خلیجفارس، تحولات منطقهای پس ازاشغال عراق»، با گردآوری مجموعه مقالات چهاردهمین همایش بینالمللی خلیجفارس به موضوع هویت فرهنگی واشتراکات منطقه و چالشهای فرهنگی و اجتماعی پیشروی منطقه میپردازد، که البته خواست ملل منطقه به هیچوجه با سمتگیریهای سیاسی، فرهنگی و…، امریکا وکشورهای غربی همخوانی ندارد. چشمانداز آینده عراق، امنیت و تحولات منطقهای پس از اشغال عراق و نقش امریکا در خلیجفارس و منطقه خاورمیانه از دیگر موضوعات مورد بررسی در این مقالهها میباشد.
کشاورزشکری (۱۳۹۲) در کتاب خود با عنوان «فرصتها و چالشهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران درمنطقه خاورمیانه»، که بیانگر چالشها و فرصتهایی است که رودرروی انقلاب اسلامی و نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی قرارگرفته است. با بازتعریف هویت و فرهنگ ایرانی بر اساس نظام دینی اسلام شیعی از یکسو و نظامهای سیاسی متمایز با نظام جمهوری اسلامی در منطقه از سوی دیگر، ظرفیتها و قابلیتهای فرهنگی ایران و مشترکات با کشورهای منطقه فرصتهایی را میآفریند که این کتاب در پی تبیین و توضیح این فرصتها، چالشها و ارائه راهکارهایی در این زمینه میباشد.
رضایی و زهرهایی (۱۳۹۰) در اثر خود با عنوان «دیپلماسی فرهنگی- نقش فرهنگ در سیاست خارجی» تلاش میکنند با تعریف فرهنگ و ایجاد ارتباط منطقی با سیاست خارجی به نقش فرهنگ در سیاست خارجی و ارائه مدل دیپلماسی فرهنگیجمهوری اسلامی بپردازند که به تعبیر کتاب عرصه فعالیتهای فرهنگی رسمی دولتها را با یکدیگر شامل میشود البته روابط فرهنگی حوزه گستردهتری را در بر میگیرد و بخشهای خصوصی و غیردولتی را هم شامل میشود و ما از این کتاب که به تبیین روابط و دیپلماسی فرهنگی پرداخته است در فصل مربوط به روابط فرهنگی دو کشور ایران وعراق استفاده خواهیم کرد (Leonard, ۲۰۱۲).
این مقاله با بیان تاریخچهای از مداخله غربیها و سابقه دیکتاتوری، جنگ، ترور و حکومتهای خودکامه در عراق، به وضعیت آرایش قومی و مذهبی چشمانداز جمعیتی متنوع و نقش امریکا در این کشور میپردازد و با طرح مسئله هویت تأکید میکند که هویت بهمنزله یک منبع تضاد انعطافپذیر، ثابت بوده و در زمان در هر جامعهای میتواند طبیعتی خشونتزا داشته باشد و یا زمانی دیگر مردم به دنبال آرامش در دفاع یا بیان هویت خود میتواند تکامل و اقدامات صلحآمیز و سازندهای برای ائتلاف، توسعه و وحدت در کشورهای چندقومی باشد. به نظر نویسنده درعراق با آغاز دیکتاتوری صدام حسین و سرکوب اقلیتها و هویتهای قومی، مذهبی و فرهنگی منجر به دستیابی به یک هویت واحد شده است. پس از سال ۲۰۰۳ و حمله به عراق تضادهای قومی و مذهبی جوشش پیدا کرده است و تلاش دولت فعلی این کشور برای ایجاد ائتلاف و اتحاد بین اقوام و گروهها حول یک هویت واحد بسیار شکننده است. تحلیل این نویسنده از وضعیت هویت در عراق در این تحقیق مورد بهرهبرداری قرار خواهد گرفت (Shadid, ۲۰۰۹).
نویسنده مقاله در جملاتی کوتاه به مشاهدات و میراث فرهنگی بازمانده از جنگ امریکا با عراق و اشغال این کشور میپردازد. به نظر وی جنگ روزی تمام میشود، ولی آنچه میماند تأثیرات فرهنگی جنگ در جامعه عراق خواهد بود. بیان ساده و روان زمینهای برای تحلیل وضع فرهنگی موجود در فصل سوم با عنوان پیامدهای اشغال بر هویت و امنیت فرهنگی عراق خواهد بود (Hynes, ۲۰۱۳).
یکی از آسیبهای جدی جنگ و اشغال عراق پیامدهای فرهنگی، اخلاقی است که گروههای اجتماعی را با خود درگیر میکند. نگارنده مقاله باتوجه به این از وجه و میراثزیانآور و پایدار از جنگ عراق مینویسد: فرسایش آزادیهای مدنی و استقلال رسانهها، بدهیهای پف کرده در ایالات متحده، تلفات غیر نظامیان و غیر قابل جبران فرهنگی و آسیبهای زیربنایی در عراق، نتیجه حمله به این کشور بوده است. پاتریشیا ادامه میدهد که چرخه خشونت با حمله امریکا آغاز شد و اکنون هر جنبهای از جامعه نفوذ میکند و واقعیت روزمره زندگی در عراق تحت اشغال تیره و تار است و فراتر از درک بسیاری از امریکاییها است. دروغ بودن بهانههای آغاز جنگ و فجایعی که پس از اشغال بر سر مردم عراق و همچنین نیروهای حملهکننده امریکایی بهویژه زنان اتفاق افتاده مباحث دیگر نویسنده است که در این تحقیق از دیدگاه یک فرد غربی از آنها بهرهبرداری خواهیم کرد.
نقش پیشینهها درتبیین کمبودها و مطالبات تحقیق
مقوله پیامدهای فرهنگی اشغال و مباحث فرهنگی همسایگان و شیعه از جمله مباحث جدید و تازه در عراق و منطقه خاورمیانه میباشد. اکثر قریب به اتفاق متون و ادبیات موجود پیرامون این موضوع برگرفته از منابع خارجی است و اصولاً خاستگاه این منابع نیز کاملاً متفاوت و برای پاسخگویی به نیازهای جوامع غربی و دولتهای استعماری بوده است، کمبود دانش تولید شده در ایران که متناسب با نیازها باشد از یکسو و اهمیت روزافزون سیاستگذاری در زمینه روابط فرهنگی هدفمند در فرایند توسعه، تولید و ترویج انگارهها و دادههای نوین در اینباره از دیگر سو، بیش از پیش ضروری است.
بر اساس بررسیهای انجام شده، هیچ پژوهش مستقل و مستدل علمی و یا تحقیق منتشر شده مشابه با عنوان یا هدف تحقیق حاضر که به «پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از سوی امریکا» پرداخته باشد، مشاهده و یافت نشد. البته در حوزه موضوعات مرتبط با اشغال عراق آثار متعددی بررسی شد که اغلب آثار منتشره در چارچوب فعالیتهای روزنامهنگاری است و مقالات علمی ـ پژوهشی و حتی علمی ـ ترویجی کمتر به چشم میخورد. با این حال تحقیقات و رسالههای علمی حول محور اشغالعراق، چالشهای پیشرو، اظهارات صاحبنظران درباره اشغال عراق مطالبی هستند که میتوانند به موضوع این تحقیق یاری رسانند.
چارچوب نظری و ابعاد موضوع
چارچوب نظری این پژوهش حول دو کلید واژه اصلی تحقیق شکل میگیرد؛ یکی فرهنگ و پیامدهای فرهنگی و دیگری اشغال عراق بهوسیله امریکا.
فرهنگ و پیامدهای فرهنگی
به دلیل آنکه اصطلاح پیامدهای فرهنگی اغلب در قالب موضوعاتی چون فرهنگ مطرح بوده است، چارچوبهای نظری پیرامون آنها نیز در همین بستر تعریف شده است. از این رو میتوان بهطور کلی نظریههای مربوط به آنها را نیز در یک دستهبندی کلی به سه رویکرد عمده طبقهبندی کرد:
نظریات فرهنگ و فرهنگپذیری
فرهنگپذیری، پدیدهای است که در اثر تماس کم و بیش پیوسته، میان دو یا چند گروه فرهنگی متمایز روی میدهد و در فرایند آن یک گروه، عناصری از فرهنگ گروه یا گروههای دیگر را گرفته و با عناصری از فرهنگ خود، جایگزین، ترکیب یا در آن هضم میکند و از مهمترین زمینههای آن: برخورد و اشغال نظامی، استعمار، نظامهای اجتماعی- سیاسی (استعمار نو)، مهاجرتهای بینالمللی، محتوای نظام آموزشی و رسانههای فرامرزی، همچنین سازمانها و بنیادهای منطقهای و فرامنطقهای، مسابقات ورزشی، صنعت توریسم، روابط بازرگانی، سیاسی و فرهنگی کشورها، همجواری، اشاعه و… از دیگر زمینههای برخورد فرهنگی و فرهنگپذیری بهشمار میروند. با توجه به متغیرهایی چون تفاوت فرهنگی، شرایط و گستره برخورد، موقعیت فرادستی و فرودستی دو فرهنگ و کارگزاران، فرهنگپذیری میتواند اشکال و پیامدهای متعددی داشته باشد، از جمله؛
الف. انطباق فرهنگی (۱): اینگونه فرهنگپذیری، اغلب آگاهانه و به شکل گزینهای عمل میکند و رشدآفرین و تکاملزاست و نه تنها تعادل و انسجام فرهنگی را برهم نمیزند، بلکه معمولاً برای فرهنگ میزبان، بالندگی، زایندگی، پویایی و کارآمدی بیشتر را به ارمغان میآورد. در این الگو، عناصر میهمان، جایگزین عناصری از فرهنگ میزبان نمیشوند، بلکه برآن افزوده شده و با ایجاد دگرگونیهای ساختاری، تعادل ساختاری درونی یا بیرونی تازهای بدست میدهند، بیآنکه ساختارهای پیشین را از میان بردارد. انطباق فرهنگی به یک بستر زمانی بلندمدت (یک نسل یا بیشتر) نیاز دارد تا عناصر پذیرفته شده با طی مراحلی چند و بسته به میزان اهمیتی که دارد، تأثیرات و تغییراتی را در عناصر فرهنگپذیرنده و ترکیب فرهنگی آن ایجاد نماید تا جاافتادگی فرهنگی حاصل شود و در مواردی هم عنصر تازه وارد، الزاماً پذیرش یا پیدایش عناصر دیگری را موجب شده و در نتیجه تحولات فراگیری در حوزه فرهنگی و حیات اجتماعی پدید میآورد.
ب. التقاط فرهنگی (۲): در این انگاره، عناصری از دو فرهنگِ پذیرفته و پذیرنده، در هم میآمیزند و با شکل دادن به عناصر فرهنگی تازهای، دگرگونیهای ساختاری قابل توجهی در فرهنگ میزبان پدید میآورند. عناصر درهم آمیخته از دو فرهنگ، به راحتی از یکدیگر باز شناخته نمیشوند. دلبستگی به فرهنگ خودی و ناکارآمدی برخی عناصر آن از یکسو و جاذبههای فرهنگ مقابل از طرف دیگر در اینگونه فرهنگپذیری مؤثر است.
ج. جایگزینی فرهنگی: در این مدل پذیرش، عنصر یا مجموعهای از عناصر فرهنگِ پذیرنده، بهمنزله کهنه، سنتی و نامتناسب، متروک و یا فراموش و از منظومه فرهنگی خارج میشوند و عنصر یا عناصری از فرهنگ پذیرفتهشده، جایگزین آنها شده و به خاطر پذیرش گروه یا جامعه، همان کارکردها را انجام میدهد. البته، جایگزینی فرهنگی به آسانی صورت نمیپذیرد و در موارد زیادی با تنش، بحران و مقاومت فرهنگی از سوی گروههای سیاسی، دینی و فرهنگی روبهرو میشود. الحاق فرهنگی (۳)،
انقراض فرهنگی (۴)، زوال فرهنگی (۵)، طرد فرهنگی (۶) از دیگر عناوین این مبحث است (پهلوان: ۱۳۷۸، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۸ و اسدی: ۱۳۸۸، ص ۷۰-۶۰.).
هویت فرهنگی شیعیان
پس ازسقوط رژیم بعث صدام، اقامه عزای شهادت حسین بن علی (ع)، نوه پیامبر اسلام (ص) و امام سوم شیعیان، برگزاری مراسم میلیونی عاشورا در ایام ماه محرم در عراق نشانه بارزی از آزادی مردم برای اجرای شعائر مذهبی بوده و آغاز یک جریان فرهنگی انسجامبخش در عراق بهویژه میان شیعیان است. مراسم بزرگداشت عاشورا که یک رویداد مهم نزد شیعیان محسوب میشود، اغلب در عراق باحمله تندروهای سلفی و تکفیری همراه است. این مراسمها درشرایطی برگزار میشوند که به دلیل سوءقصدهای تروریستی که در نقاط مختلف عراق به وقوع میپیوندد، دهها تن کشته یا زخمی میشوند. اما چرا اینگونه مراسمهای مذهبی مورد هجوم قرار میگیرند؟ برگزاری مراسمهای عزاداری امام حسین (ع) و یادآوری حماسه عاشورا چه مشکلی را متوجه گروههای تندرو میکند؟ به نظر، طراحان عملیاتهای انتحاری از جریان هویتسازی در برگزاری این آئینها نگران هستند، چون یادآوری حماسه عاشورا و واقعه کربلا، برای جامعه عراقی که با مشکلات هویتی مواجه است میتواند بهمنزله منبع تولید هویت عمل کند و عزت، افتخار و امید به آینده را در بین مردم عراق با درسآموزی از امام حسین (ع)، سیدالشهدا، و سرور آزادگی زنده کند و فرایند ملتسازی را تحت تأثیر جدی قرار دهد (بهزادی، ۲۰۱۱).
اشغال عراق از سوی امریکا
مفروضات بنیادگرایانه در اشغال عراق
تحلیلگران و نویسندگان در مسئله اشغال عراق بهوسیله ایالات متحده بر جوانباستراتژیک و سیاسی تمرکز کردهاند. در حالیکه جنبه دیگری نیز وجود دارد که کمتر به آن توجه شده که همان جنبه مذهبی موضوع است. چون دعوتها و خواستههایی که پیرامون آغاز جنگ علیه عراق و اشغال این کشور میشد، همه از تصورات، برداشتها و اعتقادات مجموعهای نشئت میگرفت که به «مسیحیان صهیونیست» معروف هستند. آنها علاوهبر اینکه همگام و همخوان برنامهها و سیاستهای آمریکا بودند، برای این اشغال تفسیری مذهبی و دینی قائل بودند. به عبارت دیگر آنها اعتقاد داشتند، اشغال عراق تأکیدی است بر پیشگوییهای ذکر شده در کتاب مقدس و این یکی از سلسله حوادثی است که قبل از بازگشت دوم مسیح موعود به وقوع میپیوندد (سایت تبیان، ۱۳۹۲).
مسیحیان بنیادگرا (۷) و حامیان مذهبی بوش، جنگ علیه عراق و اشغال این سرزمین را تحقق پیشگوییهای کتاب مقدس درباره آخرالزمان و بازگشت دوباره عیسی مسیح (۸)، اعلام کردند و پیشبینیهای خود را درباره مردی (جورج دبلیو بوش) که سخن خود را با یک خطابه مذهبی بسیار قوی و ورزیده القا میکند و عقاید مذهبی و باورهای دینی را در سیاستهای خارجیاش دخالت میدهد بهطور گسترده منتشرکردند و افرادی همچون «بیل برودی (۹)» طی مقالهای در واشنگتن پست نوشتند: حادثههای جهان، بهویژه حرکت نظامی امریکا به سوی عراق موجب شده است تا اشخاصی، با دلایل جدید برای تعبیر و تفسیرکردن آخرین حادثه جهانی خودنمایی کنند. در سایتهای پیشگویی، این بحث مشتاقانه بالا میگیرد؛ گروهها، بهویژه درکلیساها به مطالعه کتاب مقدس میپردازند. دکتر «مورگان استرانگ (۱۰)»، استاد تاریخ خاورمیانهٔ دانشگاه ایالتی نیویورک امریکا و مشاور برنامههای خبری و مجلهها، در بررسی نظرات مشوقان بهجنگ و اشغال عراق میگوید: جری فالول (۱۱) بهطور کامل و بیهیچ ابهامی معتقد است که ما باید به جنگ با عراق برویم تا حوادث مصیبتباری را به راه بیندازیم که موجب فراهم شدن دومین ظهور حضرت عیسی مسیح شود. جنگ با عراق، به پایان روزگار منجر خواهد شد ما این را میدانیم، اسرائیل پابرجا نخواهد ماند. اسرائیل در آخرالزمان از بین خواهد رفت. هر یهودیای که در هر جا زنده بماند به مسیحیت خواهد گروید (عباسپور، ۱۳۹۳).
زمینههای سیاسی و بینالمللی اشغال عراق
دولت ایالات متحده امریکا در ۲۱ مارس ۲۰۰۳ میلادی (فروردین سال ۱۳۸۲) در سایه شعارهایی نظیر مبارزه با تروریسم، برقراری صلح جهانی، اعطای دموکراسی و آزادی به صورت غیر قانونی به کشور عراق لشکرکشی کرد و آن را به اشغال نظامی خویش درآورد.
پس از طالبان، چهره نامطلوب دوم در منطقه، صدام و حزب بعث بود؛ یعنی باتوجه به تجاوزی که در مدت جنگ تحمیلی به ایران کرده بود و نیز تجاوز به کویت، همچنین بهدلیل خشونت و بیرحمی و خونخواری که در صدام وجود داشت، صدام هم مثل طالبان قابل دفاع نبود و از اینرو انتخابی که کردند، از این لحاظ انتخاب درستی بود. صدام بازیگری بود که توانسته بود دو جنگ را پشت سر بگذارد و باوجود شکستهایی که خورده بود، باز هم زنده بماند. این دفعه هم امید داشت که بتواند با بازیگری، بر قدرت باقی بماند، ولی امریکاییها آمده بودند که بمانند.
یازدهم سپتامبر مقطع بسیار مهمی در تاریخ این تحولات است. امریکاییها وقتی نتوانستند از راههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی سلطه خود را به دنیا بقبولانند، راه نظامی را انتخاب کردند، این اتفاق افتاد، اگر این اتفاق نیفتاده بود، اتفاق دیگری را بهانه میکردند. همینطور که برای سرنگونی صدام و ورود به عراق، مسئله سلاحهای کشتار جمعی را بهانه کردند که اثری هم از آنها دیده نشد (محمدی، ۱۳۸۲).
تحلیلگران و نویسندگان، علل و اهداف ادعایی و واقعی اشغالگران را به شرح ذیل برشمردند: مقابله با جهان اسلام، انهدام سلاحهای کشتارجمعی، جنگ علیه تروریسم، تهدید کشورهای همسایه از طرف عراق، آزادی مردم عراق و اعطای دموکراسی، پیگیری و تحقق طرحهای سلطهجویانه، دستیابی و کنترل نفت عراق.
بنابراین در جمعبندی مطالب مذکور بهعبارتی دیگر پیامدهای فرهنگی در حوزه امنیت و فرهنگ قرار گرفته و عموماً در سطحی کلان، در ارتباط با مسائلی همچون هویت ملی قرار میگیرد. بدینسان هویت در قلب مفهوم امنیت فرهنگی جای گرفته، از یکسو بهمنزله سازوکار امنیتساز مطرح است و از سوی دیگر خود نیز «موضوع امنیت» تلقی میشود. همچنین بهنظر میرسد باتوجه به کارکردها و چارچوبهای حاکم بر فرایند ملتسازی، بین هویت، امنیت و پیامدهای فرهنگی رابطهای مستقیم وجود دارد. از اینرو بهمنظور درک بهتر آنها ابتدا به تبیین چارچوب نظری هویت و رابطه آن با امنیت پرداخته و سپس آثار چالشزای ناشی از پیامدهای فرهنگی اشغال عراق از سوی امریکا را در قالب مثالهایی مورد سنجش قرار میدهیم.
از اینرو در این پژوهش باتوجه به ماهیت فرهنگ و رابطه آن با هویت ملی که عموما در حوزه قدرت نرم است، امنیت با رویکرد سلبی و ایجابی مورد توجه ویژه قرار میگیرد و چارچوب نظری باری بوزان (۱۲) مبنای نظری در نظر گرفته میشود. در این معنی دولت مستقر مرجع امنیت بوده؛ مؤلفههای اجتماعی فرهنگی امنیت در مثلث «انگاره دولت و امنیت»، «نهادهای دولت و امنیت» و «پایگاه مادی دولت و امنیت» به بوته آزمایش سپرده میشود. معمولآً مهمترین تهدیدات دولتها شامل تهدید قلمروهای فیزیکی و عقیدتی آنها است، بههمین دلیل است که وجود مرزهایی غیر از مرزهای جغرافیایی برای این واحدهای سیاسی بهخوبی درک میشود (بوزان، ۷۸: ۱۳۷۸). بهدلیل آنکه پیامدهای فرهنگی اشغال عراق بر برخی از جنبههای مثلث یاد شده تأثیر میگذارند، تأثیرات مثبت و منفی پیامدهای فرهنگی بر اجزای امنیت یعنی انگاره، نهاد و پایگاه مادی دولت در عراق بررسی میشود.
تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کاربردی، توسعهای است و روش تحقیق آن توصیفی- تحلیلی است و بهعبارتی، باتوجه به اینکه انجام تحقیق برای شناسایی پیامدهای فرهنگی اشغال عراق، با رویکرد امنیت هویتمحور سابقه قبلی ندارد اکتشافی و تأسیسی هم میباشد، بنابراین تحقیق در وهله اول دارای فرضیه نیست.
سرزمین اشغالی (۱۳)
سرزمینی که تحت اختیار و واپایش مؤثر نیروهای مسلح یک کشور خارجی است و شامل سرزمینی نمیشود که ازطریق عقد قرارداد با مقامات غیرنظامی یا در پی موافقتنامههای صلح اداره میشود (www.vajehyab.com).
بهلحاظ حقوقی بر اساس ماده ۴۲ مقررات اجرایی ضمیمه کنوانسیون چهارم لاهه ۱۹۰۷ مقررکرده است (زواننبرگ، ۲۰۰۴): «قلمرو یک سرزمین هنگامی اشغال شده محسوب میشود که واقعاً تحت حاکمیت و اقتدار ارتش متخاصم قرار گیرد. اشغال نظامی تنها به آن بخشی از قلمرو تسری دارد که این حاکمیت و اقتدار در آن استقرار داشته و اعمال میشود».
بررسی پیامدهای فرهنگی
منظور، شناخت فرصتها و تهدیدهای هویت فرهنگی ناشی از اشغال است، که تأثیر بسزایی بر هویت ملی جامعه عراق دارد.
اسناد بالادستی: کلیه مدارک مستند موجود شامل قانون اساسی قدیم و جدید کشور عراق، و نظرات رهبران عراق است.
واژههای کلیدی (متفاوت از واژههای مندرج در عنوان طرح):
فرهنگ
در چارچوبی مردمشناختی یا جامعهشناختی مفهومی فراگیر است، که مجموعه نگرشها، اعتقادات، آداب و رسوم، عرفها، ارزشها و اعمالی را توصیف میکند که در هر گروهی مشترک است. گروه را میتوان بر حسب سیاست، جغرافیا، مذهب، قومیت یا برخی ویژگیهای دیگر تعریف کرد. ویژگیهای تعریفکننده گروه را میتوان به صورت نشانهها، نمادها، متون، زبان، مصنوعات، سنت شفاهی، کتبی و دیگر وسایل اثبات کرد. یکی از کارکردهای حیاتی این جلوههای فرهنگ گروه عبارت است از: ایجاد یا حداقل مشارکت در ایجاد هویت متمایز گروه، و تأمین ابزاری که اعضای گروه بتوانند بهوسیله آن خود را از اعضای دیگر گروهها متمایز کنند (تراسبی، ۱۳۸۹: ۲۲).
مفهوم امنیت ملی
رایجترین و سادهترین مفهوم امنیت «نبود تهدید» است. امنیت در لغت به معنای «بیخوفی، امن و بیبیمی» است. بدینسان امنیت یعنی آزادی از اضطراب و بیمناکی و داشتن اعتماد و اطمینان موجه و مستند و یا در معرض خطر نبودن یا از خطر محافظت شدن. از اینرو، امنیت یک مفهوم چندوجهی است و به همین دلیل درباره معنای آن اختلافنظر زیادی وجود دارد. تعاریف مندرج در فرهنگهای لغت درباره مفهوم کلی امنیت بر «احساس آزادی از ترس» یا «احساس ایمنی» که ناظر بر امنیت مادی و روانی است تأکید دارد (ربیعی، ۴: ۱۳۸۳).
از سوی دیگر امنیت ملی که اصطلاحی ترکیبی از امنیت و چارچوب ملی است به دو حوزه امنیت داخلی و خارجی تقسیم میشود. چهار ارزش بنیادین حفظ جان مردم؛ حفظ تمامیت ارضی؛ حفظ سیستم اقتصادی و سیاسی و حفظ استقلال و حاکمیت کشور بهمنزله جوهره امنیت ملی مطرح است. تمام کشورها در سیاست داخلی و خارجی خود و نیز افراد و گروهها و احزاب موجود در کشورها بدون توجه به گرایشها، سلیقهها و اختلافات فردی، گروهی، طبقاتی، سیاسی و اجتماعی در مورد اهمیت حفظ و تلاش برای رفع تهدیدات علیه این چهار ارزش در حد توان و امکان اتفاقنظر کامل دارند (بصیری، ۱۱۲: ۱۳۸۰).
امنیت فرهنگی
عبارت است از ایجاد وضعیتی مطمئن و آرامبخش و خالی از هرگونه تهدید و تعرض میباشد که انسان نسبت به دین، افکار، اخلاق، آداب و رسوم، باورها و ارزشها، میراث فرهنگی، آثار ادبی و… تدارک دیده است. به عبارت دیگر امنیت فرهنگی موضوعی بین ثبات فرهنگی و تغییر فرهنگی است و باید به گونهای سیاستگذاری شود که اصالت هویتی تغییر نکند و همچنین در ظواهر فرهنگی و بخشهایی که میتواند با تغییر مواجه شود آنقدر مقاومت نکنیم که ثابتات بشکند. در حوزههای مفهومی، مؤلفههای اصلی و سطح عملکرد امنیت فرهنگی، تغییرات فرهنگی حاصل از فرهنگپذیری یا تماس جوامع با فرهنگهای گوناگون، نتایجی را به دنبال دارد که همگونسازی فرهنگی و امتزاج یا همجوشی فرهنگی، از آن جمله است (آشنا، ۱۳۹۰). امنیت فرهنگی در دو سطح داخلی و خارجی قابل بررسی است و بهعبارتی کسی امنیت دارد که کمترین تغییر ناخواسته را در فرهنگ خودی متحمل شود و بیشترین تغییر خواسته را در حوزه طرف انجام دهد، یعنی بیشترین تغییر مطلق در فرهنگهای در تماس حاصل و کمترین فرهنگ نامطلوب پذیرفته شود (همان).
دیپلماسی فرهنگی: دیپلماسی فرهنگی عبارت است از مبادله و تبادل انگارهها، انگارهها، ایدهآلها، اندیشهها، اطلاعات هنر، دانش، مهارتها، باورها و سایر عناصر فرهنگی میان کشورها و ملتها برای ایجاد و تقویت درک و فهم متقابل (رضایی و زهرهایی، ۱۳۹۰: ۱۱۱).
هویت: مجموعهای از علائم، آثارمادی، زیستی، روانی است که موجب شناسایی فرد از فرد، گروه از گروه یا اهلیتی از اهلیت دیگر و فرهنگی از فرهنگ دیگر میشود (شیخاوندی، ۱۳۷۹: ۶) و یا به تعریف یونسکو؛ هویت هسته مرکزی شخصیت فردی و جمعی انسان است و میتواند به اعمال و تصمیمات فردی و جمعی شکل داده و روندی را بهوجود آورد که یک جامعه را در عین حفظ مشخصات خودش، قادر به توسعه بسازد (نسرین مصفا، رک: علیخانی و همکاران ۲۱۴: ۱۳۸۳). بنابراین هویت در رابطه با دیگران بدین معناست که؛ من که هستم؟ و به کجا تعلق دارم؟ به نحوی برای فرد مطرح میشود و هویت ملی؛ جمع هویتهای فردی و اجتماعی در محیط ملی، چارچوب سرزمینی دولت مدرن (دولت – ملت) است که به افراد ساکن این حوزهجغرافیایی هویت و تشخص خاصی میبخشد. هویت ملی بالاترین سطح طبقهبندی هویت است (حمیداحمدی، رک: علیخانی و همکاران، ۱۳۸۳: ۱۶۷).
جامعهپذیری (۱۴): فرایندی است که به انسان، شیوههای زندگیکردن در جامعه را میآموزد به او شخصیت میدهد و تواناییهایش را برای ایفای وظایف فردی بهمنزله عضو جامعه توسعه میبخشد (کوئن، ۱۳۸۳).
۶/ ۱. نقاط تمرکز (موضوعی، مکانی، زمانی)
قلمرو تحقیق: عراق
الف. دوره زمانی انجام تحقیق: دوره اشغال عراق از سوی امریکا- شروع اشغال ۲۱ مارس ۲۰۰۳ – و در ژوئن ۲۰۰۴ پایان پذیرفت، البته پیامدهای فرهنگی اشغال در ظرف زمانی مذکور محدود نمیشود.
ب. مکان تحقیق: عراق
روش و شیوه جمعآوری اطلاعات
استفاده از منابع کتابخانهای، متون موجود و تحقیقات مربوط داخلی و خارجی و منابع آکادمیک در سایتهای اینترنتی، مقالات نشریات و بولتنها و بهرهگیری از دیدگاه صاحبنظران روشهای مورد استفاده برای جمعآوری اطلاعات در این پژوهش است.
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
روش انجام پژوهش: در این تحقیق تلاش خواهد شد از یکسو حقایق مربوط به موضوع را از طریق شیوههای متناسب گردآوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها به صورتی منسجم و مستدل مورد شناسایی قرار گیرد و نتایج پژوهشی شایستهای را در ارتباط با سؤالات بهدست آورد. این امر مستلزم الف. بهرهگیری از روش تحقیقی محتوایی برای مطالعه پیامدهای فرهنگی اشغال عراق بهطور خاص در چشمانداز ساختاری؛ ب. مطالعه مقایسهای دورانهای صدام و امریکاییها و پس از آن است؛ ج. باتوجه به اینکه مواد قانون اساسی قدیم و جدید از شاخصهای اصلی در تحولاتعراق هست برای تحلیل نمادها، گفتارها و پیام ها و روابط آنها از روش تحلیل محتوایی نیز بهره میگیرد و برای تجزیه و تحلیل بیانات و اصطلاحات بهکار برده شده در آنها، روش تجزیه و تحلیل کیفی بکار میرود. چ. برای بررسی روابط علت و معلولی بین متغیرهای مستقل و وابسته از روش تجزیه و تحلیل علّی استفاده میکند.