تنازع بقا چیست؟ جانداران چگونه این کار را میکنند؟
همه ما با نبردهایی که در آنها اسلحهای چون تـفنگ، طپانچه، هواپیما و زیر دریـایی بـه کار میرود، کمابیش آشنا هستیم. اینگونه نبردها هرقدر هم نابودکننده باشند بالاخره روزی به آخر میرسند. و معمولا یک دوره صلح و آرامش به دنبال آنها پدید میآید که ممکن است سالها دوام آورد. اما در میدان پهـناور طبیعت نبردی به گونهای دیگر همه روزه به پاست که تا واپسین دم ادامه دارد. این نبرد بیامان و بیپایان، برای زنده ماندن، میان انواع بیشمار جانداران درگیر است. روزانه میلیاردها میلیارد موجود زنده در ایـن سـتیز هولناک از پای درمیآیند. گاه در ظرف چند سال همهٔ افراد یک نوع، بیرحمانه از میان میروند.
نوعی که ما بدان تعلق داریم-یعنی انسان اندیشهورز 2 نقش مهمی در این نبرد پایانناپذیر ایفا کرده اسـت. پیـشرفت تمدن آدمی بعضی از انواع را به کلی نابود کرده و حیات بقیه را به مخاطره انداخته است. از سوی دیگر، آدمی خود نیز با بعضی از انواع جانداران درگیر نبرد نافرجامی بوده است. مـثلا مـگس تسهتسه هولانگیز، که ناقل انگل (1)- red-tailed hawk
(2)- Homo sapiens
بیماری خواب در آدمی است، بعضی از نواحی افریقا را تقریبا غیر قابل سکونت ساخته است. در نقاطی چون یوکاتان و هندوچین گیاهان جنگل بارها اقامتگاههای آدمی را مورد تـجاوز قـرار دادهـاند.
هر نوع جاندار در جریان تـلاش مـداومش بـرای زیستن با مسائل حساس گوناگونی روبرو میشود. از جملهٔ این مسائل: (1) به دست آوردن خوراک، (2) دفاع در برابر دشمنان طبیعی و (3) فراهم آوردن نیازمندیهای فرزندان، اسـت. جـاندار بـرای حل این گونه مسائل باید به اعضای مـخصوصی، مـثل دندان، بال یا خار، مجهز باشد. همچنین باید رفتارهای معینی، مثل لانهسازی، یا مهاجرتهای طولانی برای جستجوی خوراک، داشـته بـاشد.
عـضو یا رفتاری را که، به یک نوع جاندار قدرت بقا مـیدهد، «سازگاری ویژه 3» مینامیم. باید دانست که هزاران نوع از اینگونه سازگاریها در طبیعت هست که تنها بر شمردن آنها صـفحات بـسیاری را پر مـیکند. در یان مقاله چند مثال از مهمترین یا جالبترین «سازگاریهای ویژه» را به مـیان مـیآوریم.
سازگاریهای به دست آوردن خوراک
چه در حیوانات و چه در گیاهان، سازگاریهای ویژهای برای به دست آوردن خوراک مـشاهده مـیکنیم. از جـالبترین این سازگاریها داشتن دندان است. دندانهای گوشتخواران مثل سگ، گرگ، گربه، بـبر، شـیر، کـفتار، خرس، سگآبی و مانند اینها-مخصوصا برای گرفتن و دریدن صید سازگار شدهاند. در واقع همه گـوشتخواران صـیاد نـیستند. مثلا بیشتر خرسها گیاهخوارند؛ و بسیار کم اتفاق میافتد که یک سگ اهلی امکان بـه چـنگ آوردن و دریدن صیدی را پیدا کند. اما درهرحال بیشتر حیوانات گوشتخوار صیادند و داشتن دندانهای مـناسب بـرای آنـها مسئله مرگ و زندگی است.
چهار دندان نیش بزرگ و نوک تیز گوشتخواران قلابهایی هستند کـه قـربانی را با آن میگیرند. دندانهای نیش و چنگالهای تیزی که در بیشتر انواع گوشتخواران مشاهده میشود، چـون حـربههای مـهم تهاجمی به کار میروند. عقبتر از دندانهای نیش دندانهای پیش آسیا و آسیا قرار دارند. این دنـدانها لبـههای برندهای دارند که برای پاره پاره کردن گوشت مناسبند. اما دندانهای پیش گـوشتخواران بـه انـدازهای کم اهمیت هستند که تقریبا بیمصرفند.
هنگامی که دندانهای جوندگان، از جمله دندانهای بیدستر، موش آبـی، مـوش و سـنجاب، را بررسی میکنیم، با سازگاریهای دیگری روبرو میشویم. دندانهای پیش بزرگ و اسکنه مـانند ایـن حیوانات، که در آرواره بالایی و پایینی هستند برای گاز گرفتن و بریدن خوراک تناسب بسیار یافتهاند. جوندگان غذا را بـا دنـدانهای پیش آسیا و آسیای قوی و پهن خود، که در عقب حفره دهانند، نرم مـیکنند. جـوندگان دندان نیش دارند زیانی هم نمیبینند، زیـرا اکـثرا گـیاهخوارند.
دندانهای پیش جونده در تمام عمر میرویند. بـنابراین بـبدستر که برای تراشیدن (3)- special adaptation
و خوردن پوست درخت به دندانهای پیش خود متکی است، نـباید نـگران آن باشد که روزی این دنـدانها سـابیده شده بـه ریـشههای کـند بیمصرف تبدیل شوند. واقع امر ایـن اسـت که، گمان میرود بعضی از جوندگان بسیاری چیزها را، که نه میخورند و نه بـه مـصرف دیگر میرسانند، میجوند و با این کـار دندانهای پیش خود را مـیسایند و بـلندی آنها را در حد مناسب نگه مـیدارند. رشـد بیمانع این دندانها برای حیوان خطرناک است. اگر دندان پیش پایینی خوندهای بـه عـلتی بشکند دندان پیش بالایی آن سـطحی را کـه بـر آن ساییده مـیشد از دسـت میدهد، و در نتیجه رشد آن بـیمانع ادامـه مییابد. رشد این دندان پیش مستقیما به سمت پایین نیست، بلکه به عقب حـفره دهـان خم میشود و سرانجام سقف دهان را در قـاعده جـمجمه سوراخ مـیکند.
شیر حیوانی گوشتخوار است که قربانی خود را صید میکند و میدرد. در شـکل (الف) یـک شیر ماده که به آهویی حـمله کـرده اسـت دیـده مـیشود. در شکل (ب) دندانهای شـیر مـاده از نزدیک نشان داده شدهاند.
چهار دندان نیش بزرگ و نوک تیز صید را نگه میدارند. دندانهای پیش کـه در فـاصله نـیشها هستند فاقد اهمیتاند. از سوی دیگر، دندانهای پیـش بـبدستر کـه یـک جـونده اسـت اهمیت بسیار دارند. در تصویر (ج) ببدستری که دارد درختی را با دندانهای پیش خود میاندازد دیده میشود. که در تصویر (د) این دندانها را بزرگ نشان دادهاند. ببدستر داندانهای نیش ندارد، با دنـدانهای پیش آسیا و آسیا، که در عقب دهانند خوارک خود را نرم میکند.
موچهخوار بزرگ که یکی از انواع پستانداران مناطق جنگلی امریکای جنوبی است سازگاریهای جالب توجهی برای تحصیل خوراک پیدا کرده اسـت. خـوراک مورچه خوار در زیستگاه طبیعیاش تقریبا از مورچهها، موریانهها و دیگر حشراتی است که بر زمین میخزند. دستهای مورچهخوار با چنگالهای نیرومندی مجهزند که به کار شکافتن
چال مورچهها میآیند. در انتهای پوزه بـلند و لولهـای شکل آن دهان کوچکی، که فاقد دندان و مدخل آن به صورت شکاف باریکی است، قرار دارد. بخش عمدهٔ زبان بلند و چسبناک مورچهخوار از دهانش خارج میشود. ایـن حـیوان با این زبان میتواند مـورچه هـا را روی زمین یا از راهروهای کولونیشان برچیند.
منقار پرندگان وسیله کارآمدی برای تحصیل خوراک است. منقار پرنده از یک آرواره بالایی و یک ارواره پایینی تشکیل شده است. در حـواصیل هـر دو نیمه منقار بلند و نـوک تـیزند و منقار مخصوصا برای صید ماهیان کوچک و قورباغهها از آبهای کمعمق مناسب است. مرغ سقا (پلیکان) نیز ماهیخوار است، اما ساختمان منقار آن تفاوت بسیار با منقار حواصیل دارد. انتهای نیمه بالایی منقار پلیـکان خـمیدگی تندی به سمت پایین دارد که ماهی را با این قسمت میگیرد. در فاصله دونیمه چاپ و راست نیمه پایینی منقار یک کیسه گوشتی آویخته است. وقتی که پلیکان ماهیی را میگیرد سر خود را بـه سـمت پشت خـم میکند و ماهی را در کیسه میاندازد. ماهی قادر به قرار نخواهد بود و پلیکان آن را سر فرصت میخورد.
چنگالهای نیرومند دستهای مورچهخوار برای شکافتن چال مورچهها بـه کـار مـیرود؛ قسمت زیادی از زبان بلند و چسبناک این حیوان از دهان لولهای او خارج میشود و میتواند مورچهها را که خوراک او هستند از زمـین بـرچیند.
منقار نیرومند باز شکاری که نیمه بالایی آن خمیده و نوک تیز است، برای دریـدن گـوشت صـید بسیار کار آمده است. باز شکاری چنگالهای بسیار نیرومندی نیز دارد که قربانی خود را با آنـها محکم نگه میدارد. منقار و چنگالهای جغد همانند منقار و چنگال باز است. دارکوب مـنقار اسکنه مانند محکمی دارد کـه تـنه درختان پوسیده را با آن میشکافد. دارکوب با این کار میتواند به حشرات تونلساز و نوزادان کرمی شکل آنها دسترسی پیدا کند. زبان دارکوب شاخی و نخ مانند است. پس از شکافتن تونل نوزادان حـشره، آنها را با زبان خود میگیرد.
مار بوآ با پیکر ماهیچهای نیرومندش پرندگان و پستاندارانی را که خوراک او هستند با فشردن میکشد. این مار به دور صید خود چند حلقه تشکیل میدهد و شروع به فـشردن آن مـیکند. با تنگترشدن حلقهها تنفس قربانی قطع میشود و قلب از کار
میافتد، وطولی نمیکشد که مرگش فرا میرسد. ساختمان مخصوص دهان مـار بـه آن امکان میدهد طعمهای را که چندبار از دهانش بزرگتر است یکجا ببلعد. مار پیتون که خویشاوند مار بوآست صید خود را نیز به همین طریق از پای درمیآورد.
انواع دیگر مارها مثل، مـار زنـگی، مار کوپرهد 4، مار مکلیسن آبی 5، و مار کبری، صید خود را به وسیله زهر از پای درمیآورند. مثلا در مارهای زنگی امریکای شمالی و امریکای جنوبی دو غده زهری در دو طرف سر و بالای سقف دهان پدید آمـده اسـت. هـر غده را عضوی لوله مانند به نـام «دوکـت 6» بـه یک دندان نیش توخالی که در آرواره بالایی است مربوط میسازد. هر دندان نیش منفذی نزدیک انتها دارد که زهر از آن بیرون میجهد.
هـر دنـدان نـیش مار به استخوان کوچکی متصل است که ایـن اسـتخوان به استخوان بلند و میله مانند آرواره بالایی لولا شده. معمولا نیشهای مار روی سقف دهان تا شدهاند.
وقتی که دهان مـار بـرای حـمله به قربانی باز میشود استخوان آرواره بالایی به جلو مـیلغزد و نیشها به حالت آماده برای نیش زدن درمیآیند. واقع امر این است که مار زنگی قربانی خود را گاز نـمیگیرد بـلکه نـیش میزند. ماهیچههی غدههای زهری منتقبض میشوند به طوری که زهر بـا فـشار از غدهها خارج میشود و از راه دندان نیش در تن قربانی تزریق میگردد.
بعضی از ماهیان صید خود را با ضـربهٔ الکـتریکی از پای درمـیآورند. در اعضای خانواده ترپیدو-ری 7 یا الکتریک-ری 8 که خویشاوند کوسه ماهیان اسـت در دو طـرف سـر حیوان (4)- copperhed
(5)- water moccasin
(6)- duct
(7)- torrpedo
(8)- electric-ray
اندامهایی بوجود آمده کـه در آنـها الکتریسیته اندوخته میشود. وقتی که ماهی این انرژی الکتریکی اندوخته شده را تخلیه مـیکند مـاهیان دوروبـر آن فلج یا کشته میشوند؛ که سپس ماهی الکتریکی روی آنها میجهد. تخلیه الکتریسیته این مـاهیان حـتی بر آدمی تاثیر میکند. دست و پای بسیاری از شناگران در نتیجه تخلیهٔ الکتریکی ترپیدو ریـ بـیحس شـده است. مار ماهی الکتریکی که در رودخانههای مناطق استوایی امریکای جنوبی یافت شده است دستگاه الکـتریکی هـمانند ایـن ماهیان را دارد.
راسـت: سـر پشه آنوفل. «زواید حساس 9»، سطحی را که پشه بایدآن را نیش بزند میکاوند. خرطوم غلافی است که قـطعات دهـانی را دربرمیگیرد؛ قطعات دهانی عبارتند از اندامهای سوراخکننده واره مانند نیز که پوست قـربانی را سـوراخ میکنند؛ لولهای که در پوست سوراخ شده بـزاق تـزریق مـیکنند مانع انعقاد خون میشود؛ و یک لله مکنده کـه حـشره به وسیلهٔ آن خون قربانی را میمکد. تصویر پایین: پشه انوفلی را نشان میدهد کـه روی قـربانی آیندهاش قرار گرفته است.
(9)-(مـفرد آن palpi(palpus
قـطعات دهانی پشـه مـاده در غـلاف بلندی جای دارند که نمایانگر سـازگاری پیـچیدهای است. اعضای سوزنی نوک تیزی پوست قربانی را سوراخ میکنند. لولهای در پوست سـوراخ شـده بزاق تزریق میکند که مانع انـعقاد خون میشود. و لولهای دیـگر خـون را میمکد.
سازگاریهای جالب به دسـت آوردن غـذا منحصر به جهان حیوانات نیست. بعضی از گیاهان حشراتی را به دام میاندازند و پروتئین مورد نـیاز خـود را از این قربانیان به دست مـیآورند.
از مـعروفترین ایـن گیاهان مگسگیر و نـوس 10 اسـت که در جاهای مرطوب گـرداگرد بـرکههای آب شیرین میروید. بهنک برگهای مگسگیر ونوس دو قسمت پهن با لبه دندانهای دارد. وقتی که حـشرهای در مـیان برگ مینشیند دو نیمه برگ بر هـم مـیافتند و حشره را بـه دام مـیاندازند. سـپس این قربانی به نـسبتی در شیرههای هضمی حل شده و بافتهای گیاه پروتئینهای حل شده را جذب میکنند.
گروه معروف دیگری از گـیاهان حـشرهگیر، گیاهان کوزهای هستند. برگهای این گـیاهان بـه شـکل کـوزه اسـت که آب باران را در خـود نـگه میدارند و حوضچههای کوچکی تشکیل میدهند که حشره در آن غرق میشود. در بعضی از انواع گیاهان کوزهدار امریکای جنوبی کـه در نـاحیهای پربـاران میرویند نزدیک لبه کوزه منافذ ریزی دیـده مـیشود، کـه آبـ اضـافی از ایـن منافذ بیرون میریزد. در نتیجه آب از سر کوزه جاری نمیشود که حشرات غرق شده را بشوید.
بعضی از گیاهان بیابانی در نتیجه سازگاریهایی که یافتهاند میتوانند غذا به دست آورند و آب انـدوخته کنند. معمولا برگهای گیاهان عالی بسیار زیاد است. برگ گذشته از اینکه مرکز غذاسازی است، بخار آب نیز از آن دفع میشود. پس چنین اندامی به هیچوجه برای زندگی در بیابان مناسب نیست. آبی که در بـیابان بـه دست میآید منحصرا چپ گیاهان ساگوارو 12 در نواحی نزدیک توکسان 13 اربزونا. ساگوارو نوعی کاکتوس بزرگ است.
چنانکه دیده میشود این گیاه برگ ندارد.
فعالیت غذاسازی آن تماما در ساقه انجام میگیرد.
(10)- Venus”s-flytap
(11)- pitcher plant
(12)- saguaro
(13) Tucson
از بارانی است که بندرت میبارد یا از ذوب مختصر برفی است که در زمستان باریده و بـرای ایـنکه گیاه بیابانی زنده بماند بـاید ایـن آب را برای سراسر ماههای خشک سال با دقت اندوخته کند.
بعضی از کاکتوسها مثلا کاکتوس غلو پیکر جنوب غربی امریکای شمالی با زندگی بیابانی بخوبی سـازگار شـدهاند. این گیاهان برگهای پهـن نـدارند تا آب را در هوا پخش کنند. همه فعالیت غذاسازی آنها را ساقههای سبز انجام میگیرد. به همین جهت این گیاهان میتوانند بخش عمده آبی را که به هنگام یا بعد از ریزش باران جذب مـیکنند در خـود نگه دارند و آن را در سراسر دوره طولانی بیبارانی حفظ کنند و در عین حال فرایند طبیعی غذاسازی خود را ادامه دهند.
سازگاریهای دفاعی
بعضی از سازگاریها، گذشته از اینکه برای به دست آوردن خوراکند، برای دفاع (به تـصویر صـفحه مراجعه شـود) بالا: این راسو که روی دستهایش ایستاده به دشمن مهاجمی اعلام خطر میکند. اگر به اخطار او ترتیب اثـر داده نشود، پاهایش را پایین آورده ترشحات بدبویی از مخرج بر دشمن میباشد.
چـپ: تـیغهای جـوجهتیغی در تنش محکم تثبیت نشدهاند؛ اما در تن حیوان مهاجم محکم میچسبند.
یکی از این تیغها در تصویر کناری دیده مـیشود.
بـه خارهایی که سطح تیغ را پوشاندهاند توجه کنید.
نـیز هـستند. اغـلب وقتی که موش صحرایی به وسیله سگ یا آدمی محاصره میشود، با دندان از خود دفـاع میکند؛ یعنی خشمناک گاز میگیرد. گاه تخلیه الکتریکی ترپیدوری متوجه ماهیان بزرگتری مـیشود که او را تعقیب میکنند. زهـر مـارها به کار دفع حمله دشمنان قویتر، از جمله آدمی میآید. سازگاریهای دیگر نیز عموما دفاعیاند.
غدههای بدبوی را سوحربههای دفاعی بسیار موثری هستند. راسوی راهراه و راسوی کوچک خالدار امریکای شمالی از این غدهها در زیـر پوست دو طرف مخرج دارند. راسو میتواند ترشحات بدبوی خود را تا فاصله قریب 3 متر پخش کند. بوی این ماده به شدت ناراحتکننده، و زدودن آن از روی لباس دشوار است. اگر این ماده در چشم حیوانی بریزد آنـ را بـهطور موقت، یا شاید هم برای همیشه کور میکند.
بیشتر حیوانات از راسو دور میشوند؛ و در صورتی که مزاحمش نباشند او هم بیسر و صدا پی کار خود میرود. ظاهرا راسو پی برده است که نباید از سایر حـیوانات وحـشتی داشته باشد. در واقع راسوها آماده کسب نوعی بیقیدی هستند که گاه نتایج مصیبتبار به دنبال دارد. مثلا از سر راه اتومبیلهایی که شب از شاهراهها میگذرند، چنانکه باید دور نمیشوند، که در نتیجه بـسیاری از آنـها را اتوموبیلها زیر میگیرند.
سوسک بمبارانکننده یک حشره تولید گاز سمی است. در بدن این حشره مایع ماهی هشتپا به درون ابری از مرکب میجهد و فرار میکند.
از: فردریک دو ما مکتشف برجستهٔ اعماق آبـها
میشود. وقـتی کـه گـاز آزاد شده به حیوان تعقیبکننده برخورد میکند صدایی مانند شلیک تفنگ چوب پنبهای به گوش میرسد. خود سوسک معمولا به آسانی از دشـمن وحـشت زدهـاش فرار میکند.
بدبویی ساخته میشود؛ این مایع را از دو غـدهٔ نـزدیکگ مخرج تراوش میکند، و تبخیر جوجه تیغی کانادایی در زیستگاه خود تقریبا برای دفاع از هرگونه دشمنی آماده است. این حیوان، کـه از جـوندگان اسـت، در کانادا و قسمتهای شمالی ایالات متحده به سر میبرد. بیشتر غـذای او از پوست درختان، جوانهها، و دیگر مواد گیاهی است. جوجه تیغی با تیغهای نوک تیز و خاردار فراوان، که بخصوص روی پشـت و پهـلوها و دمـش رشد بسیار کردهاند، مجهز است. تیغهای جوجه تیغی در پوستش شل قـرار گـرفتهاند و معمولا متوجه به سمت عقباند. اما در لحظههای برانگیختگی راست میشوند.
جوجه تیغی، برخلاف پندار عمومی، تـیغهایش را پرتـاب نـمیکند. اما از آنجا که این تیغها شل قرار گرفتهاند به آسانی جدا مـیشوند و در پوسـت حـیوان مهاجم محکم میچستند. مثلا اگر سگی سربهسر جوجه تیغی بگذارد طولی نمیکشد که یـکدسته تـیغ آزاردهـنده صورت و گردنش را میپوشاند. خارهایی که روی تیغها هستند، جدا کردن این تیغها را دشوار میسازند. در واقـع گـمان میرود که تلاش قربانی برای جدا کردن تیغها، آنها را در تنش محکمتر میکند.
مـکانیسم دفـاعی در مـاهی مرکب و در ماهی هشتپا نیز بسیار کارآمد است. این حیوانات بدنی نرم دارند، و از نرمتان دریـازی و خـویشاوند صدفماهی و حلزونند.
ماهی مرکب یا ماهی هشتپا، عضوی درونی موسوم به کیسه مـرکب کـه پر از مـایع سیاه است، تولید میکند. وقتی که دشمنی پدیدار میشود، این نرمتن مرکبش را در آب گرداگرد خـود پخـش میکند؛ و سپس، درحالیکه دشمن مهاجم به جستجوی صید گم شدهاش برمیآید، جـستی سـریع بـه سوی عقب میزند.
بسیاری از مکانیسمهای دفاعی که در طبیعت مشاهده میشوند، از طریق نامرئی ساختن حیوان عـمل مـیکنند کـه در نتیجه توجه احتمالی دشمنان او کمتر جلب میشود.
مثلا ریخت و رنگ حشرهای کـه «بـرگ رونده آسیا 14» نامیده میشود شباهت حیرت انگیزی به برگ دارد. طرحهای قهوهای رنگ سطح بالایی بالهای سـبز رنـگش همانند رگبرگهای یک برگ بزرگ است. پاهای این حشره پهن و رگدار اسـت کـه به برگهای کوچک بسیار شبیهاند.
پروانه «بـرگ مـردهٔ هـنر غربی 15»، چنانکه از نامش پیداست، شباهت زیاد بـه بـرگ مرده دارد. وقتی که این پروانه بر شاخهای مینشیند بالهایش درهم میپیچند و فقط سـطح پایـینی آنها پیدا میماند. سطح پایـینی بـالها قهوهای تـیره اسـت و طـرحی سیاه همانند رگبرگ دارد. رنگ سطح بـالایی بـالها در مقایسه با سطح پایینی آنها روشنتر است.
بنابراین ریخت پروانه برگ مـرده بـه هنگام پرواز، با وقتی که نشسته اسـت، فرق دارد.
(14)- walking-leaf
(15)- dead-leaf boutterfly of the East lndies
بعضی از حشرات بـیدفاع ریـختی همانند ریخت حشرات دیگر، کـه مـورد وحشت همسایگان خود هستند، پیدا میکنند. چنانکه میدانید، زنبور حشرهای است که چـهار بـال و یک نیش کارآمد دارد. تن ایـن حـشره پوشـیده از کرک، و به رنـگهای مـختلف است.
«مگس زنبور 16» تـنها دو بـال دارد و فاقد نیش است. اما از آنجا که تنش پوشیده از کرک است، آن را به آسانی با زنـبور اشـتباه میکنند. امکان دارد که دشمنان بالقوه «مـگس زنـبور» به ایـن عـلت از آن اجـتناب کنند. نگارنده فراوان دیـده است که مردم از سر راه این حشره کنار رفتهاند.
ایـن اوپوسـوم خود را به مردن زده است. ظـاهرا امـیدوار اسـت کـه مـورد تعرض دشمنان احـتالی قـرار نگیرد.
پایین: «برگ رونده» چون شباهت حیرتانگیزی به برگ سبز دارد از چشم دشمنان خود پنهان میماند.
بعضی از حیوانات برای رهایی از شـر دشـمنان، خـود را بـه مـردن مـیزنند. این رفتار بعضی وقتها جالب است اما همیشه مؤثر نیست. نگارنده بارها اوپوسوم ویرجینیایی 17 را دیده است که به هنگام نزدیک شدن سگ بیحرکت با چشمان بسته بـر زمین میافتاده (16)- bee fly
(17)- Virginia opossum
(18)- hagnose snake
است، اما هرگز ندیده است که سگ فریب این وانمودسازی را بخورد. مارها گنوز 18 امریکای شمالی نیز بعضی وقتها خود را به مردن میزند. بدین معنی که با نزدیک شـدن دشـمن به پشت میافتد و بیحرکت میماند. اگر هم آن را به روی شکم برگردانند امکان دارد که بار دیگر به پشت برگردد گویی یک مار مرده فقط باید به پشت افتاده باشد!
گیاهان نـیز سـازگاریهایی دارند که میتوانند خود را از آسیب دشمن محافظت کنند.
بعضی از گیاهان زهر ترشح میکنند که معمولا در برگها، میوهها یا گلهای آنها متراکم میشود. بـرگ گـیلاس وحشی محتوی اسید پروسیک 19 اسـت کـه اندکی از آن برای کشتن حیوانی که آن برگ را میخورد کافی است. کون سمی عنصر سلنیوم 20 را از خاک جذب میکند و برگهای آن حیوانات نشخوارکننده را مسموم میسازد.
بـعضی از گـیاهان مانند دم اسببان و برگ بـعضی از گـیاهانی که برگهای بیخزان دارند سمی نیستند بلکه چون سیلیس زیاد از خاک جذب میکنند ضد اشتها و کمابیش غیر قابل هضمند. گیاهان دیگری مثلا رازیانه سگ 21، بوی نامطبوع دارند که حیوانات چـراکننده را دور مـیسازد. یا اینکه طعم آنها نامطلوب است.
بعضی از انواع گیاهان را حربههای نوک تیزی مانند خار و تیغ محافظت میکنند.
این ساختمان چنان در گیاه توزیع یافتهاند که بخشهای حیاتی آن-یعنی برگ، گل و مـیوه را حـفاظت میکنند. تـیغهای کاکتوس نمونه معروفی از این مورد است. برگهای سوزنی کاج دهان و اعضای داخلی حیواناتی را که آنها را میخورند زخـم میکند. برگهای «صبر زرد» افریقای جنوبی گذشته از اینکه سفت، باریک و نوک تـیزند، خـارهای کـوچکی آنها را محفوظ میدارد. کرکهای قلابمانند لبه کات گراس 22 زخمهای خطرناک در کاکتوس بـه وسـیله خارهای نوک تیزی حفاظت میشود. یک پرنده ردرنر 24 در این گیاه لانه میسازد و بـه ایـن تـرتیب جوجهٔ خود را در امان نگه میدارد.
(19)- Prussic
(20)- selenium
(21)- dog fennel
(22)- cut-grass
(24)- roadrunner
پوست ایجاد میکند. کرکهای گزنه نه تنها در تن حیوان مـهاجم میخلند بلکه زهر نیز در آن تزریق میکنند.
سازگاریهای حفاظت از نسل
سازگاریهای بیشماری برای مـحافظت از نسل در جانداران حاصل شـده اسـت. این قبیل سازگاریها در انواع مختلف سلسله گیاهان مشاهده میشود مثلا درخت افرا هزاران دانه در اوایل بهار تولید میکند. اگر همهٔ این دانهها مستقیما کنار درخت مادر بر زمین بریزند انبوه اخـلاف حاصل به حدی میرسد که مانع رشد موفقیتآمیز آنها میشود.
ولی دانهٔ افرا درون میوهٔ بالداری به نام سمر 25 که معمولا محتوی یک دانه است جای دارد. وقتی که این میوه بالدار از درخت جـدا مـیشود پیش از آنکه بر زمین بیفتد باد آن را تا مسافت دوری میبرد. در دانهٔ گل قاصد نیز نظیر همین سازگاری پدید آمده است.
بدین معنی که، هر دانهٔ گل قاصد یک زایدهٔ چـتر مـانند دارد. جریان هوا دانهٔ چتردار را از بوته جدا کرده با خود میبرد؛ به طوری که ممکن است دانه از گیاه مادر بسیار دور شود.
میوهٔ نخل نارگیل نیز راهپیمای ماهری است اما راهـپیمایی آن در آب دریـاست.
این میوه را پوست ضخیم اما سبکی محافظت میکند. وقتی که میوه از نخلی که در امتداد سواحل استواییست در آب میافتد، ممکن است تا مسافت بسیار دور برده شود.
ممکن است بر جـزیرهای دور از مـنشاء خـود بیفتد و در همانجا سبز شود.
حـتی حـیوانات نـیز در انتقال و پراکندگی دانههای گیاهان مختلف سهمی برعهده دارند. مثلا دانههای گیاه اراقیطون 26 در میوهای که غلافی به نام حقه آن را دربرگرفته است جـای دارنـد؛ حـق پوشیده از «قلابهای» بیشمار است. وقتی که تن حـیوانی بـا حقه تماس حاصل میکند قلابهای حقه به مویش میچسبند. در نتیجه دانهها با حیوان به هرجا که ممکن است بـرود، بـرده مـیشوند، تا سرانجام از پوشش محافظ خود جدا شوند و بر زمین افـتند. نتیجهٔ این سازگاریهای ویژه این است که دانهها به وسیلهٔ باد، آب، حیوانات و نیروی جاذبه تا فواصل نسبتا دور بـرده شـده و در وسـعت زیاد پراکنده میگردند.
نمونههایی از سازگاری گـیاهان بـرای پراکندگی میوهها و دانهها. (الف) میوه درخت افرا (سمر) مانند هواپیمای بیموتور 27 عمل میکند. (ب) حقه اراقیطون درخزیا پشـم حـیوان گـیر میکند میکند و از گیاه مادر دور میشود. (ج) دانه گل قاصد را نشان میدهد که از «چـتر نـجات» خـود آویخته
(25)- samara
(26)- burdock
(27)- glider
در حیوانات موارد بسیاری از سازگاریهای ویژه جالب که برای مواظبت و محافظت از کودکان است مـشاهده مـیشود. در اسـب دریایی، که حیوان دریایی کوچکی است، تخمها در کیسه مخصوص تخمریزی محافظت میشوند و در همانجا مـیرسند. ایـن کیسه در حیوان نر، و روی سطح شکمی در نزدیک دم او، تشکیل میشود، نه در حیوان ماده. حیوان مـاده در کـیسه جـفتش تخم میگذارد که تخمها در آنجا میمانند تا نوزادان از آنها خارج شوند.
وزغ مدوایف 28 نر نـیز وظـیفه محافظت از تخمهای جفت خود را برعهده میگیرد.
وزغ ماده دو رشتهٔ محتوی تخم میگذارد که وزغ بـر آنـها را بـه دور پاهای خود میپیچد.
در طول مدتی که تخمها میرسند وزغ به گوشه امنی پناه برده و گاهبهگاه بـرای مـرطوب کردن آنها به استخری سر میزند. درو اواخر دوره پرورش تخمها وزغ نر بار دیگر بـه آبـ مـیرود و نوزادان، که رشد کامل یافتهاند، در آنجا از تخم خارج میشوند. نوزادان در آب استخر به کمال رشد مـیرسند و بـه صـورت وزغهای بالغ آماده زندگی درمیآیند.
وزغ سوریمن 29 نر مادهاش را موقع تخمریزی از نزدیک بـخش پایـینی بدن نگه میدارد. در جریان تخمریزی نر و ماده پیدرپی میغلطند. درحالیکه نر و ماده واژگون هستند تخمها بـه دفـعات و هر دفعه به تعداد کمی خارج میشوند. پس از آنکه تخمها را بارور میسازد؛ سـپس هـر دو وزغ از حالت واژگون درآمده در آب غوطه میخورند. یک هـفته بـعد از تـخمریزی تخمها در پشت ماده فرو میروند و با پوسـت آن هـمسطح میشوند. تخمها در این کیسههای منفرد پوست مادر، یا کیسههای تخمریزی، میرسند. پس از سه یـا چـهار ماه وزغهای کوچک، اما کـامل، در پاسـخ به فـشاری کـه مـادر بر آنها وارد میآورد، از این کیسهها خـارج مـیشوند.
یکی از سازگاریهای مشهور حفاظت از کودکان در کانگوروها و والا بهای استرالیائی و اوپوسوم امریکای شمالی و جـنوبی مـشاهده میشود. این سازگاری عبارت از پدید آمـدن «کیسه شکمی 31» یا جـیبی، بـر شکم ماده است. کیسه شـکمی بـرای پناه دادن کودکان به کار میرود. تعداد کودکان در این حیوانات متفاوت واز یک تا دو، در کـانگورو اسـت، و تا چهارده یا بیشتر، در اوپوسـوم و یـرجینیایی اسـت. بچهای کیسهداران ره هـنگام تـولد کوچک نارس و کاملا نـاتوانند. امـا در کیسه شکمی که میتوانند بدون ترک کردن پناهگاه به غدههای شیری دسترسی پیدا کـنند، در امـان هستند.
ماده کانگورو بچه خود را در کـیسه نـگه میدارد تـا بـه انـدازه قابل ملاحظهای رشد کـند. گاه وقتی که کانگوروی ماده مورد تعقیب دشمن قرار میگیرد بچهاش را از کیسه بیرون آورده بر زمـین مـیاندازد. معلوم نیست که کانگوروی ماده ایـن کـار را بـرای سـبک کـردن بار خود انـجام مـیدهد یا میخواهد در صورتی که دشمن او را از پای درآورد به کانگوری کوچک فرصت فرار داده باشد.
(28)-مرد زن صفت midwife
(29)- Suriman
(30)- kangaroowaillaby
(31)- marsupial pouch
یک بچه اسب دریایی تازه از کـیسهای کـه بـر تـن پدر اسـت خـارج شده است. بچههای دیگر اسب دریایی که از کیسه خارج شدهاند در نزدیکیهای او شنا میکنند.
پشت این وزغ سوربمن ماده پوشیده از تخم است کـه شروع به فرورفتن در پوست آن کردهاند. تخمی که تا بعد از روز یازدهم با پوست مادر هم سطح نشده باشد به نوزاد تبدیل نخواهد شد.
بعضی از حیوانات بچههای خود را با رفتار سازگار شـده جـالبی محافظت میکنند.
برنده هورنبل سیامی ماده لانه خود را درون حفرهای در تنه درخت میسازد. پس از آنکه ماده شروع به خوابیدن روی تخمها کرد، نر آن تقریبا همه مدخل لانه را با گل میگیرد. گل خـشک و سـفت میشود و راه شکاف مانندی باقی میماند که پرنده نر از آن راه به ماده که روی تخمها خوابیده است خوراک میدهد. راه لانه کوچکتر از آن است که حیوانات دشـمن، کـه در مناطق گرمسیری از درختان بالا مـیروند، از آنـ وارد شوند.
راهپیماییها یا مهاجرتهای شاه ماهی آزاد امریکای شمالی در جستجوی جای مناسبی که، تخمها در آن برسند و نوزادان در آن پرورش یابند انجام میگیرد. یک ماهی آزاد بیشتر عمر خـود را در دریـا میگذراند و ممکن است وزنـی بـالغ بر 50 کیلو گرم پیدا کند. ماهیهای آزد بالغ چهار تا هفت ساله هر سال در خلیجهای امتداد ساحل غربی امریکای شمالی گرد هم میآیند و آماده بالا رفتن از یک رودخانه آب شیرین و رسـیدن بـه دریاچههای آرمی که در سرچشمه آن است میشوند. هرگز در طول راه برای خوراک یا آسایش توقف نمیکنند. همیشه تلاش میکنند که از بالا رود صعود کنند، هرچند که ممکن است راه آنها صـدها کـیلومتر باشد. سـراشیبیها و آبشارهای (32)- hornbill
هورنبل نر به جفت خود غذا میدهد.
پرنده ماده لانهاش را در حـفرهای در تنه درخت ساخته است؛ نر آن همه مدخل لانه را با گل گـرفته اسـت؛ مـگر منفذ کوچکی که از آن راه به ماده غذا میدهد.
گل چون آجر سخت میشود و مادر و بچهها را از دشمن محافظت مـیکند.
کانگوروی مادهای است با بچهای که در کیسه شکمی دارد. ایـن بـچه کـانگورو تقریبا نه ماهه است و در آینده نزدیک کیسه مادر را برای همیشه ترک خواهد کرد.
بیشمار راه آنـها را دشوار میسازد. اما از همه این موانع میگذرند و گاه حتی کاملا از آب بیرون میجهند.
سـرانجام ماهی آزاد به سرچشمهٔ رود مـیرسد امـا غالبا با وضعی غمانگیز و حالتی خرد و فرسوده. ماهی ماده بر کف رودهای کوچک یا استخرهای طبیعی کمعمق سرچشمه رودها تخمریزی میکند. ماهی نر بر تخمها مایع تناسلی میریزد. معمولا پس از این کـارها ماهیان بالغ میمیرند.
نوزادان پس از خارج شدن از تخم مدتی در آب شیرین جایی که تخمریزی انجام شده بود باقی میمانند. زیرا احتمال اینکه در آب شیرین دشمنان بزرگ زیاد باشند کم است. و نوزادان ماهی آزاد فـرصت مـناسبی برای زنده ماندن پیدا میکنند. وقتی که نوزاان بزرگتر شدند به پایین رود میروند و سرانجام به دریا میرسند. وقتی که به اقیانوس میرسند بیترشان یکسال سن و قریب ده سانتیمتر درازا دارند.
ماهی دیـگری کـه مهاجرتهای تخمریزی آن شهرت دارد، مار ماهی آب شیرین است که در استخرهای طبیعی آب شیرین دریاچهها و رودخانههای اروپا و شرق امریکای شمالی به سر میبرد. مار ماهی پیکری بلند، باریک و مار مانند دارد، ولی جزء ماهیان اسـتخوانی اسـت. مدتی است که مارماهی به عنوان خوراک مورد توجه واقع شده است.
عادت تخمریزی مار ماهی تا گذشتهٔ نزدیک هنوز به صورت معمای لاینحل مانده بود. مردم همینقدرمیدانستند کـه ار مـاهیهای بـالغ به دریا میروند و هرگز بـاز نـمیگردند و مـار ماهیهای جوان از دریا میآیند. ارسطو فیلسوف یونانی(322-384
ق.م) گمان میکرد که این ماهیان تخم نمیگذرند، بلکه به طریقی غیر قابل وصف از دریـا پدیـد مـیآیند. در عصر جدید بود که واقعیتهای مربوط به ایـن امـر آشکار شدند.
حتی امروزه نیز تعدادی پرسش در این مورد بدون جواب مانده است.
مار ماهیها در آبهای شیرین موطن خـود بـه سـر میبرند تا بالغ شوند. گاه در این سن به درازای قریب دو مـتر و به وزن چند کیلو میرسند. در پاییز سالی که بالغ میشوند مهاجرت به دریا را آغاز میکنند. پس از آنکه به آب شـور رسـیدند صـدها کیلومتر در آن راهپیمایی میکنند تا به دریای سارگاسو که منطقه آرامی در شـمال اقـیانوس اطلس است برسند. مادهها در بهار همان سال در آنجا تخمریزی میکنند. احتمال میرود که نرها و مادههای بـالغ پس از تـخمریزی بـزودی میمیرند. دستکم هرگز به موطن قبلی خود باز نمیگردند.
هنگامی که نـوزادان مـار مـاهی از تخم خارج میشوند انبوهی از آنها، با پیکری تقریبا شفاف و نخ مانند، به سطح دریـا مـیرسند. عـدهای از این نوزادان به سوی اروپا میروند و بقیه سفری کوتاهتر به سوی امریکای شمالی پیش مـیگیرند. مـعمولا وقتی که این ماهیان در ساحل اروپا دیده میشوند سه سال از عمرشان میگذرد. اما مـارماهی (بـه تـصویر صفحه مراجعه شود) الف دو تصویر بالا که با (الف) و (ب) نامگذاری شدهاند از یک مارماهی جوان و یـک مـارماهی بالغ است.
امریکایی فاصله زادگاه خود تا امریکا را در دو سال طی میکند. پس از رسیدن بـه سـواحل امـریکا به رودخانههای آب شیرین راه مییابند و تا رسیدن به سن بلوغ در آنجا میمانند.
چرا مارماهیان بالغ ایـن مـهاجرت طولانی تخمریزی، را که به مرگشان میانجامد انجام میدهند؟ طبق یک نظریه، زمانی در گذشته دور سـواحل اروپا و امـریکای شـمالی به یکدیگر نزدیکتر بودند. ازاینرو مارماهی برای رسیدن به سرزمین تولید مثلی اجدادش راه کـوتاهتری را مـیپیمود. بـه مرور زمان دو قاره از هم فاصله گرفتند و دورتر شدند؛ اما مار ماهی هـنوز بـه تبعیت از غریزه برای بازگشت به سرزمینی که زادگاه اوست اصرار میورزد. اما فراموش نکنید که ایـن فـقط یک نظریه است.
ممکن بود شرح سازگاریهای ویژه حیوانات و گیاهان را بهطور نـسبتا نـامحدود ادامه دهیم. اما ما مثالهایی که تـاکنون ارائهـ دادهـایم ماهیت این سازگاریها و اهمیت آنها در تنازع بـقا بـخوبی آشکار میشود.
منبع: هدهد، مرداد 1358
ترجمهٔ حمیده غروی