درباره زبان بدن چه میدانید؟
همه مردم «مشاهدهگر» رفتارهای همنوعانشان هستند و غالبا برداشتی ذهنی از حالت بدن، ژست یا حـرکات دست و صورت آنها دارند. هدف از مشاهدهٔ مردم، دستیابی به درک عمیقتر تعاملات انـسانی و نیز پیشبینی رفتارهای احـتمالی انـسان است که نشان میدهذد چگونه نوع خاصی از رفتار شکل میگیرد و یا تغییر میکند. چنین الگوهایی سبب شناسایی رفتارهای مختلف میشوند و با استفاده از آنها میتوان پی برد که در هنگام تعاملات و ارتباطهای زبانی، زیـر لایه سطحی این رفتارها چه چیزی در حال رخ دادن است. پرسشی که مطرح میشود این است که آیا زبان بدن تماما ذاتی است و یادگیری در آن هیچ نقشی ندارد و یا بخشی از نشانههای زبان بدن تـابع ویـژگیهای اجتماعی است؟ تنها راه پاسخ دادن به این پرسش مشاهده مردم است؛ انکه آیا صرف نظر از فشارهای فرهنگی متفاوت زبان بدن در تمامی جوامع بشری به یک صورت رخ میدهد یا خیر. مثلا آیا در همه جـا وقـتی مردم عصبانی هستند پای خود را به زمین میکوبند، یا در هنگام خشم داندان قروچه میکنند و یا زمانی که با دوستی سلام علیک میکنند ابروهای خود را بالا میبرند. برای پاسخ دادن به ایـن پرسـش در ا دامه به بررسی انواع رفتارهای بدن میپردازیم.
رفتارهای اکتشافی
مشاهده عربی صحرانشین، فیلسوفی آلمانی یا روشنفکری فرانسوی که هر سه دست به سینه نشستهاند، سبب پدید آمدن این تـصور مـیشود کـه چنین رفتارهایی ذاتیاند؛ حال آنـکه گـذاشتن دسـتها بر روی سینه رفتاری اکتشافی است. گونه انسان دستهایی با ساخت همانندی را به ارث برده است، چه صحرانشین باشد چه فیلسوف یا مـتفکر. در مـرحلهای از زنـدگی، انسان از طریق فرایند آزمون و خطا به مجموعه طـرحهای احـتمالیای که بر اساس آن میتواند دستهایش را بر روی سینهاش بگذارد کشف میکند. با توجه به محدود بودن این مجموعه احتمالی، مـشابه بـودن چـنین رفتاری میان انسانها دیگر چندان عجیب نخواهد بود. بنابراین رفـتارهای اکتشافی تا حدودی ذاتیاند زیرا بر اساس امکانات ژنتیکی یا آناتومی بدن انسان شکل گرفته است نه صـرفا بـر پایـه دستور العملهای ژنتیکی مشخص. رفتارهای اکتشافی به صورت ناخودآگاه در طول فـرایند رشـد کسب میشوند. ازاینرو نمیتوان به روشنی نحوه عملکرد و حتی زمان دقیق یادگیریشان را توضیح داد. این رفتارها جـهانشمول هـستند و بـه همین دلیل غالبا با رفتارهای ذاتی اشتباه گرفته میشوند.
رفتارهای جذبی
رفـتارهای جـذبی رفـتارهایی هستند که انسان به صورت ناخودآگاه از سایر همنوعانش تقلید میکند. همانند رفتارهای اکتشافی تـوضیح دقـیق زمـان و نحوهٔ یادگیری این رفتارها مشکل است. اما برخلاف رفتارهای اکتشافی، رفتارهای جذبی فرهنگ- بـنیاد اسـت و از گروهی به گروهی، از فرهنگی به فرهنگی و از جامعهای به جامعه دیگر تفاوت دارد. از آنجا کـه انـسان مـوجودی مقلد است، غیرممکن است در جامعهای زندگی کند و از الگوهای رفتاری خاص آن جامعه تأثیر نپذیرد. از ایـن روسـت که شیوه خندیدن، اخم کردن، راه رفتن و ایستادن تابع همین تأثیرات اجتماعی است. تـخطی بـا اغـراق در نشان دادن چنین رفتارهایی منجر به خدشهدار شدن ارتباط میگردد. اجرای ناخوشایند مجری برنامه صندلی داغ ریـشه در بـزرگنمایی بیش از حد احساساتش با بهکارگیری زبان بدن خاص آن و نیز استفاده نامناسب و بـیجا از آن دارد. مـثلا وی بـرای نشان دادن تأثر یا حظ ناشی از سخنان مهمان چنان در حرکات خود اغراق میکند که گـویی تـفاوت بـازیگری را با مجریگری نمیداند.
رفتارهای آموخته
رفتارهایی هستند که به صورت کاملا آگـاهانه از طـریق آموزش با مشاهده و تمرین تحلیلی فردی فرا گرفته میشوند. در یک سوی طیف رفتارهای آموخته، رفتارهای بـسیار پیـچیده و مشکلی چون راه رفتن روی دستها-که آکروباتبازها انجامش میدهند-وجود دارد و در سوی دیگر طـیف، رفـتارهای سادهای چون چشمک زدن و دست تکان دادن دیـده مـیشود. در بـعضی موارد برخی از رفتارهای آموخته با رفتارهای جـذبی هـمپوشی دارند مثلا دست تکان دادن. نکته جالب توجه اینکه رفتارهای به نظر سـاده در هـنگام فراگیری بسیار دشوار بودهاند. کـودکی را بـه خاطر آوریـد کـه مـیکوشد چشمک زدن یا سوت زدن یاد بگیرد. بـه هـمین دلیل است که بعضی از افراد هیچگاه نمیتوانند چشمک یا سوت بزنند. ایـن رفـتارها نیز به شدت تابع شرایط فـرهنگی جامعهاند. با دیدن دوسـتی یـا همکاری در ایستگاه مترو ناخودآگاه بـا گـذاشتن دستها بر روی سینه به او چاکرم، مخلصم هم میگوییم یا با بالا بردن دسـت بـه او سلام و احوالپرسی میکنیم؛ نکته جـالب و مـهم ایـن است که فـاصله بـین ما آنقدر زیاد اسـت کـه ما اصلا صدای همدیگر را نمیشنویم.
رفتارهای تلفیقی
تا به اینجا میتوان نتیجه گرفت کـه انـسان به چهار شیوه متفاوت زبان بـدن را فـرا میگیرد: خـصوصیات ژنـتیکی، کـشفیات شخصی، جذب اجتماعی و آمـوزش آگاهانه. هر یک از رفتارهای پیشگفته تحت تأثیر عوامل اجتماعی یا فرهنگی قرار میگیرند. مثلا رفـتارهای ذاتـی غالبا به طور چشمگیری تحت تـأثیر فـشارهای اجـتماعی اصـلاح و تـعدیل میشوند. گریههای بـچگانه در طـول زندگی به دلیل مسائل فرهنگی تبدیل به اشک ریختنهای آرام و بیصدا، هقهقهای سرکوب شده، جیغهای هیستریکی و یـا نـالههای رفـتبار میشوند. عملکردهای اکتشافی نیز به روشی مـشابه تـحت تـأثیر رقـابتهای نـاخودآگاه الگـوهای اجتماعی قرار میگیرند. نشستن در حالی که پاها روی هم انداخته شدهاند احتمالا به عنوان رفتاری که نشان دهندهٔ آرامش و اطمینان است کشف شد اما بعدها بر اثر قـواعد نانوشته اجتماعی فراگیر شد. بچهها بدون اینکه از چنین کارکردی آگاهی داشته باشند شروع به تقلید این رفتار میکنند. یا دختر بچهها با دیدن پلیس یا نیروی انتظامی مانند مادران خـود روسـری خود را مرتب میکنند بدون اینکه از دلیل این کار آگاهی داشته باشند.
کاربرد زبان بدن
کارکردهای زبان بدن را میتوان به شش طبقه اصلی تقسیم کرد. پنج رفتار منحصر به انـسان اسـت و بستگی به ذهن پیچیده و کاملا تکامل یافته او دارد. تنها رفتاری که بین انسان و حیوان مشترک است، رفتارهای احساسی است. از سوی دیگر چنین رفتارهایی بـه دلیـل ذاتی بودن، در تمام جوامع بـشری بـه صورت نسبتا مشابهی دیده میشوند. حرکات صورت از جمله این رفتارهاست که در تعاملات روزمره کاربرد بسیار و فراگیر دارد.
کاربرد احساسی
تمام نخستیها میتوانند احساساتشان را از طریق صـورت بـیان کنند. در گونههای پیشرفتهتر عـضلات صـورت به شدت تکامل یافته است و انجام مجموعه زیادی از حالات چهره را امکانپذیر میسازد. در انسان چنین تکاملی به بالاترین حد خود میرسد و میتوان گفت که علائم غیرکلامی از طریق صورت انسان منتقل مـیشوند. دسـتهای انسان نیز به همان اندازه حائز اهمیتاند. زیرا میتوانند کوچکترین تغییراتی را که هنگام گفتگو در حالات روحی مشارکین رخ میدهد با حرکات بسیار ظرایفی نشان دهند. در جام جهانی فوتبال، در دیداری حـساس، مـوقعیت گلی را بـه یاد آورید که از دست میرود. در چنین بافتی بهطور ناخودآگاه با گفتن آه یا آه یا ولی دستهای تماشاچیان بـر روی سرهایشان قلاب میشود.
کاربرد میمیک
رفتارهای میمیک رفتارهایی هستند که غـالبا گـوینده تـلاش میکند تا حد امکان آنها را به خوبی تقلید کند. در انجام چنین رفتارهایی است که رفتارهای مشترک مـیان انـسان و حیوان از یکدیگر متمایز میشوند و رفتارها کاملا خاص انسان میگردند. در این نوع رفتارها تـلاش مـیشود تـا کپی برابر اصلی از تصویری ارائه شود. این تصویر میتواند مربوط به انسان، حیوان، یک شیء و حـتی یک عمل باشد. در انجام حرکات میمیک نباید قاعده تصنعی اعمال گردد. یک مـیم mime موفق باید به گـونهای اجـرا شود که حتی کسی که پیشتر آنرا ندیده نیز به خوبی پیامش را درک کند. اساسا سه نوع رفتار میمیک وجود دارد.
میمهای اجتماعی: به این نوع میمها که به صورت فراگیری در جامعه کـاربرد دارد و همه از آن استفاده میکنند، میمهای حفظ ظاهر هم گفته میشود. خود را در مهمانیای تصور کنید که به شما بد میگذرد، اما هر بار با دیدن صاحب مهمانی لبخند مهربانتر و از سر شادی بـیشتری تـحویلش میدهید. یا دوستان و اقوام دوری که در مراسم عزاداری عزیزی از دست رفته، خودر بیش از آنچه حقیقتا هستند غمگین و ناراحت نشان میدهند. در میمهای اجتماعی تمام تلاش انسان برای گول زدن دیگران است نه خـودش. بـرای خوشنودی دیگران میخندد، گریه میکند یا میرقصد.
میمهای نمایشی:
رفتارهایی هستند که هنرپیشگان و بازیگران از آن استفاده میکنند و غالبا از طریق تماشای دقیق چنین رفتارهایی و یا انجام دادن یا تمرکز کردن بر آنـهاست کـه در هنگام بازی میتوانند به ایفای نقشی خاص بپردازند. اکنون میتوانیم دریابیم که چرا بازی اکثر سریالهای خانوادگی ایرانی به مذاق مذاق مخاطب خوشآیند نیست. زیرا اکثرا رفتارهای تصنعیای هـستند کـه از بـازنمود واقعیشان در زندگی روزمره فاصله دارنـد و بـرعکس مـجموعه سریال «زیر تیغ» بخشی از موفقیت خود را مدیون بازیگرانی است که فضایی بسیار باورپذیر خلق میکنند.
میمهای نسبی:
در این نوع میمها انـسان از چـیزهایی الگـوبرداری میکند که همچوقت نبوده و نمیتواند باشد. مانند پرنـده یـا قطره باران. غالبا در این نوع میمها نقش دستها بیش از سایر بخشهای بدن است. مثلا برای نشان دادن پرنده دستها مـانند بـال بـاز و بسته میشوند. یا برای شلیک کردن از دو انگشت دست برای سـاختن تفنگ استفاده میشود.
کاربردهای طرح وارهای
رفتارهای طرحوارهای گونه خلاصه شده رفتارهای میم هستند. در این رفتار تلاش مـیشود تـا از طـریق توجه به تنها یک ویژگی برجسته از چیزی و نمایاندنش، طرحی از آن ارائه شـود. بـنابراین چنین طرحی نمیتواند کاملا واقعی باشد. مثلا با قرار دادن دستهای مشت شده در دو طرف سر در حـالی کـه انـگشتهای اشاره کاملا باز یا خمیده هستند یا با مشت کردن دست هـنگامی کـه انـگشتهای اشاره و کوچک کاملا باز هستند میتوان طرحی از گاو ارائه کرد. البته باید به خاطر داشـت کـه شـیوه نشان دادن طرحوارهها تماما فرهنگی بوده و تابع محدودیتهای فرهنگی است.
کاربرد سمبلیک
رفتارهای سمبلیک بـه کـیفیتی انتزاعی اشاره دارند که معادل مشخصی در دنیای اشیاء یا حرکات ندارند. بنابراین بـه سـمت انـتزاعی شدن پیش میروند. چنین رفتارهایی کاملا فرهنگیاند و از جامعهای به جامعه دیگر تفاوت دارند. مـثلا در ایـران برای نشان دادن پیروزی در هر زمینهای از علامت دست، به صورت”V”استفاده میکنند، در حالی کـه در انـگلستان بـا سایر کشورهای انگلیسی زبان تنها برای پیروزی در جنگ از این نشانه استفاده میشود و در سایر موارد، دسـت مـشت شدهای که تنها انگشت شست روبهبالا باز است کاربرد دارد. در برخی کاربردهای سـمبلیک زبـان، شـاهد تصویرگونگی هستیم. برای نمونه میتوان به نشانههای متفاوتی که در جوامع مختلف برای اشاره به احـمق بـودن بـه کار میرود اشاره کرد که در همه آنها به نوعی به شقیقهها اشـاره مـیشود؛ جایی که احتمالا تفکر در آن واقع شده است.
کاربرد تخصصی
این رفتارها در مشاغل و حرفههای گوناگون برای بـیان مـعانی خاص مورد استفاده قرار میگیرند و معمولا برای کسانی که در خارج از آن حرفه فـعالیت مـیکنند معنای خاصی ندارند. به نظر میرسد ایـن نـوع رفـتارها جهانیاند و در بین تمامی افرادی که در آن رشته کـار یـکساناند. به عنوان مثال آتشنشانان در همه جای دنیا برای نشاندادن بالا بردن فشار آب، دسـت راسـت خود را بالا میبرند در حالی کـه دسـت چپشان در کـنار بـدنشان قـرار دارد. یا برای نشان دادن کاهش فشار در حـالی کـه دست راست را در امتداد شانه باز نگاه داشتهاند دست چپ را بالا میبرند. بـه کـارگیری زبان بدنی خاص در جایی که ضـرورتی برای به کارگیریاش وجـود نـدارد میتواند بهطور ناخودآگاه مقبول بـاشد. هـمه ما با دیدن سردار رویانیان به توصیههای او با دقت گوش میکنیم. زیرا وی حـتی در مـصاحبهای تلویزیونی نیز از زبان بدن خـاص یـک پلیـس استفاده میکند کـه ایـن امر به توصیههای او تـا حـد زیادی اعتبار میبخشد. مثلا در هنگام صحبت کردن، کف دو دست خود را لحظهای مقابل صورت مـخاطب مـیگیرد که تداعیکنندهٔ فرمان ایست به رانـندگان اسـت.
کاربردهای کـدگذاری شـده
بـرخلاف سایر کاربردهای پیشگفته، ایـن کاربرد بخشی از نظام رسمی نشانههاست. نشانههای چنین کاربردی در چارچوب نظام نشانهای پیچیدهای شکل میگیرد کـه مـنجر به پیدایش یک نظام زبانی حـقیقی مـیگردد. ویـژگی مـنحصر بـه فرد این نـظام ایـن است که ارزش هر نشانه در ارتباط با سایر نشانهها تعریف میشود و اصول صورتبندی شدهای بر کاربردشان نـظارت مـیکند. نـمونه بارز این کاربرد زبان بدن را میتوان در زبـان اشـاره یـافت کـه نـاشنوایان بـرای ارتباط با یکدیگر از آن استفاده میکنند.
با طرح این بحث مفصل درباره زبان بدن، نگارنده میکوشد به اهمیت کاربرد زبان بدن در ارتباطات روزمره بپردازد. گرایس با قائل شـدن به ضرورت رعایت چهار اصل کمیت، کیفیت، شیوه و ارتباط-که به ترتیب ناظر بر دادن اطلاعات به اندازه کافی، راست گفتن، پرهیز از مبهمگویی و پرداختن به موضوع صحبت است-کوشید تا مـوفقیتآمیز بـودن ارتباط را تحت عنوان «اصل همکاری» صورتبندی کند. با وجود این در گفتمانهای روزمره در سطوح مختلف جامعه از جمله گفتمانهای سیاسی، فرهنگی، انتقادی و غیره، حتی با رعایت تمام اصول همکاری گرایس، ارتـباط بـه شکل طبیعی و موفق شکل نمیگیرد. خاستگاه چنین ناکامیای را باید در عدم کاربردی زبان بدن مناسب با موقعیتهای مورد نظر دانست. معلمی که میکوشد در کـلاس، دانـشآموزی را تشویق کند، باید بتواند بـه درسـتی از طریق حرکات دست و صورت، نگاه امیدوارکننده و تکان دادنهای آرام سر نیز چنین حسی را به او القا کند. یا سخنرانی که در حال ایراد نطقی درباره روشهای غـلبه بـر فراموشی است، نباید پیـوسته بـا دست لاله گوش خود را بگیرد. زیرا چنین رفتاری دقیقا معادل فراموش کردن بخشی از موضوع صحبت است. بار دیگر که به سخنرانی دکتر حسین الهی قمشهای گوش میکنید، میتوانید این رفتار را مـشاهده نـمایید.
در عرصه سیاست نیز میتوان شاهد عدم کاربرد صحیح زبان بدن بود. گاهی بدون داشتن پیشینهای از فعالیتهای یک کاندایدای سیاسی وی را نماینده خوبی نمییابید. شاید دلیل این امر ژستهای سیاسی نابجای او هـنگام ایـراد نطقی آتـشین باشد. بیل کیلینتون در ماجرای رسوایی لوینسکی با هر بار قرار دادن آرام انگشت بر روی بینی و گرفتن آن از دو طرف، دروغ گـفتن خود را محرز میکرد؛ چون دقیقا در هنگام دروغگویی، چنین زبان بدنی کـاربرد عـام مـییابد. گاهی در تلویزیون یا سالن تئاتر در حال تماشای نمایشی ایرلندی هستید که با وجود ترجمه فوق العاده و بـازیهای روان بـازیگران نمیتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. دلیل این امر به کارگیری زبان بدن فـارسی بـه جـای حرکات متناسب با دیالوگهایی است که در فرهنگی غیر فارسی خلق شدهاند.
عکس همین مشکل را در فـیلمهایی میتوان دید که در ترجمه دیالوگها از واژگان، اصطلاحات و عبارات خاص فرهنگ فارسی استفاده شـده، حال آنکه هنرپیشگان هـمچنان بـا زبان بدن فرهنگی دیگر بازی میکنند. مثلا چارلز برانسون را در فیلم «آفتاب سرخ» تصور کنید که با آن حالات و حرکات سر و صورت منحصربهفردش، از پنیر تبریزی میگوید. لذت نبردن از تماشای یک نمایش، مناظرهای سـیاسی، نشستن در کلاس درس و دهها موقعیت مشابه، همگی گویای آنند که برای برقراری و تداوم ارتباط کلامی موفق در کنار اصول همکاری گرایس از اهمیت نقش و کارکرد زبان بدن نباید غافل بود.
آستین، فیلسوف مکتب آکـسفورد، بـا ارائه نظریه کارگفتها بر این باور بود که برخی نشانههای زبان دارای این تواناییاند که با بیانشان در همان لحظه کاری صورت میپذیرد مانند قول دادن یا قسم خوردن اما برای دستیابی به چـنین کـارکردی، باید از شرایط بجایی تبعیت کنند. نگارنده بر این باور است که در هنگام ادای چنین پارهگفتارهایی باید از زبان بدن مناسب با آن موقعیت استفاده کرد. مثلا شخص نمیتواند با دست دادن بـه کـسی شرطبندی کند در حالی که صورت خود را به طرف شخصی دیگر گردانده و به او چشمک میزند. این در حالی است که زبان بدن، خود میتواند بخشی از نظریه کارگفت باشد، زیرا در همان لحـظهٔ انـجام دادنـش پیام خود را منتق میکند. بـا زنـدگیای کـه به اعدام محکوم شده در پاسخ به این پرسش که آیا حرف برای گفتن دارد یا خیر، لبخندزنان بشکن بزند و بگوید: من اعـتراض دارم، مـن اعـتراض دارم.
آگاه بودن به اهمیت نقش زبان بدن تـا بـدان حد است که حتی کودکان نیز از قواعد آن به خوبی پیروی میکنند و به صورت ناخودآگاه آن را به کار میبرند. هـنگامی کـه کـودکی دست برده تا چیزی را بردارد که از برداشتنش منع شده، بـلافاصله با دیدن یکی از والدین خود علاوه بر عقب کشیدن دست، لبخندی نثار او میکند که سبب تغییر حالتش مـیشود.
امـا بـه همان اندازه که کاربردهای نادرست زبان بدن آزاردهندهاند، پیدایش یا تـغییر آنـها جذاب به نظر میرسد. پویاتر پورسرخ را در سریال صاحبدلان به خاطر آورید که با گفتن «چی دادش؟» زبـان بـدن جـدیدی از نسل طبقه اجتماعی به اصطلاح ژیگول امروزی را جایگزین زبان بدن خاصی کـرد کـه رضـا شفیعیجم در سریال جایزه بزرگ به عنوان نماینده طبقه اجتماعی دستمال یزدی به دستان و پشـتمو گـذاران نـقش آن را ایفا میکرد.
با توجه به اینکه یکی از کارکردهای زبان بدن ایجاد و تثبیت جایگاه اجـتماعی اسـت، سؤال مهمی که مطرح میشود این است که آیا میتوان افراد را برای تـقویت زبـان بـدنیشان تربیت کرد. باید گفت بله، روشهایی بسیاری وجود دارد که بر اساس آن میتوان بـه افـراد آموزش داد که چگونه تا حدود زیادی بر رفتار بدنی خود کنترل داشته بـاشند. اگـر والدیـن، معلمان و مربیانمان بیاموزند که برای تربیت صحیح و مؤثر از چه زبان بدن خاصی باید استفاده کـنند، اگـر سیاستمداران ما آگاه باشند که چگونه از زبان بدن در نطقهای انتخاباتی خود بـهره گـیرند، اگـر بازیگران ما در نقشآفرینیهای خود از زبان بدن به درستی استفاده کنند و اگر همه ما در گفتارهای روزمـره خـود آگـاهی بیشتری از زبان بدنمان داشته باشیم، آنگاه شاهد موفقتر بودن ارتباطاتمان خواهیم بـود کـه بدون تردید شرط لازم برای پیشرفت در تمامی عرصههای اجتماعی است.