زندگینامه ویلیام هاروی، کاشف دستگاه گردش خون

0

ویلیام هاروی

(۱۵۷۸ -۱۶۵۷)

به نظر می رسد بسیاری از پدیده های علمی که ما با آنها آشنا هستیم، کوچکترین شک و تردیدی به حقیقتشان وارد نیست. باورنکردنی می آید که تنها چند قرن ما را از کشف قانون جاذبه، حرکت خورشیدی… و کشف گردش خون جدا ساخته است. وقتی ویلیام هاروی نظریه ی خود، یا به عبارت دیگر، مشاهده ی خود را در مورد گردش خون در بدن مطرح کرد، باورها و عقاید هزاران ساله ی طب را از هم پاشید و دورانی نوین در علم طب گشود.

آیا می دانید در میان تمام کتبی که وجود دارد، چند کتاب را می توان نام برد که انتشارشان کاملا بر سلامت و سعادت شخصی انسانهایی که در قید حیاتند، یا هنوز به دنیا نیامده اند تأثیرگذار است؟

بسیاری از کتبی که نوشته شده اند و دیدگاه میلیونها انسان را تغییر داده اند، سنتها و عرف اجتماعی را دگرگون ساخته اند، و حتی بر روند تاریخ نیز تأثیرگذار بوده اند. می توان گفت که محتوای معدودی از آنها، چه متعلق به دوران معاصر و چه آیندگان، درباره ی سلامت است، و این که دقیقا به شرح موبه موی جزئیات کشفی پرداخته اند که برای تمام ابناء بشر کاملا حیاتی است. با این حال می توان چنین ادعایی را برای کتابی که سه قرن پیش منتشر شده مطرح کرد. در آن زمان تعداد انگشت شماری این کتاب را می خواندند و هیچ کس آن را قبول نداشت. ولی امروزه تعداد کسانی که این کتاب را می خوانند کمتر شده است، اما کسی پیدا نمی شود که حتی فکر شک و تردید به آن را به ذهنش راه دهد.

کتاب ویلیام هاروی در مورد گردش خون بود، که در سال ۱۶۲۸ به لاتین تحت عنوان تجربیات کالبدشناسی بر روی اجساد مردگان و گردش خود در حیوانات منتشر شد. این کتاب تعالیم پذیرفته شده و مرسوم پانزده قرن را در هم شکست و اثبات کرد آنچه انسان تاکنون در مورد گردش خون در بدن می دانسته اشتباهی محض بوده است.

ویلیام هاروی، کاشف گردش خون – کشفی که به عنوان « راه حل بدون نقص بزرگترین و اساسی ترین مشکل فیزیولوژی» توصیف شده است، آوریل ۱۵۷۸ در شهر فولک استون دیده به جهان گشود.

پدرش تاجری ثروتمند بود و ویلیام را به کالج کینگز اسکول در کانتربری و سپس به کمبریج فرستاد. ویلیام با این که در دانشگاه دانشجویی بسیار خوب بود، اما حتی پیشگو ترین اساتید هم نمی توانستند دقیقا بگویند که نام این دانشجوی سختکوش، در مقام کاشف یکی از مهمترین حقایق شناخته شده در علم طب، جاودان خواهد ماند.

او در سال ۱۵۹۷ به پادوا، مشهورترین دانشگاه طب در سراسر دنیا در آن زمان عزیمت کرد. در تالار سخنرانی دانشگاه که با نور شمع روشن می شد، به سخنان فابریکیوس آکوا پندنته کالبدشناس مشهور گوش سپرد. از او چیزی آموخت که بعدها ثابت شد نخستین گام کشف بزرگش بوده است. فابریکیوس دریافته بود و ریدها در بدن انسان دارای دریچه هایی هستند، اما هنگامی که این اطلاعات را برای دانشجویانش بازگو می کرد در مجموع قادر نبود درباره ی چگونگی کار اندامهای بدن از خودش نظری ارائه دهد. ویلیام هاروی خودش به تنهایی پی برد که این دریچه ها فقط به جریان خونی که به سوی قلب جاری است اجازهی ورود می دهند.

ویلیام هاروی پس از دریافت مدرک طب در پادوا، به کمبریج بازگشت، و در آنجا هم مدرکی مشابه گرفت، و پس از آن در لندن به کار طبابت پرداخت. تقریبا در همین زمان بود که عاشق الیزابت برونه، دختر لانسلوت برونه، طبیب ملکه الیزابت شد. این ازدواج راهش را برای ورود به دربار هموار کرد.

هاروی در سال ۱۶۰۹ در مقام پزشک بیمارستان سنت بار تلو مشغول به کار شد. کارش در بیمارستان بدین صورت، بود، حضور یک روزه در لااقل یک هفته از سال، یا هنگام ضرورت و فقرا هم می باید از دانش او بهره مند می شدند. او بدون توجه به سود فروش دارو برای فقرا داروهایی تجویز می کرد که بهبودشان دهد.» این جمله ی آخر به کار طبابت داروسازان آن زمان برمی گردد، یعنی داروسازهای آن دوره کارشان این بود که نسخه ی پزشکان را می خریدند و به مشتریان خودشان دارو می فروختند. ظاهرا این داروفروشها هاروی را همانند باقی طبیبان نمی دانستند، چرا که هیچ کدامشان برای نسخه های او بیش از سه پنس نمی دادند.

هاروی در بیمارستان پشت یک میز می نشست و بیمارانش هم بر نیمکت چوبی روبرویش می نشستند. پزشکان، بیماران بخشهای بیمارستان را معاینه نمی کردند، چون این کار وظیفه ی جراحان بود. هاروی فقط وقتی به بخش می رفت که بیمار قادر به راه رفتن و آمدن نزد او نبود.

تجربیاتی که در بیمارستان به دست آورد بسیار ارزشمند بود. می توانست بدین طریق اطلاعات بسیاری در مورد بیمارانی که معاینه می کرد جمع آوری کند، و برخی از اطلاعات موجب شد در مورد مهمترین موضوعی که در ذهن داشت تعمق بسیار کند. چرا که او کم کم پی برده بود نظریه های مطرح شده ی پیشین دربارهی حرکت خون در بدن انسان غیر قابل اطمینان است. اما فورا متوجه نشد اشکال کار کجاست، خطاهایی در کار بود، آن هم خطاهایی اساسی، که هر روز بیش از پیش به وجودشان ایمان پیدا می کرد.

از نظر ویلیام هاروی، که ذهن معقول و متبحرش بیش از هر چیز دیگری به حقیقت بها می داد، مهم نبود عقایدی که او می خواهد باطل اعلام کند سالها از قدمتش میگذرد و سنت و عرف تقدیسش می کند. ممکن بود هر نظریه ی تازه ای ارتداد آمیز تلقی شود، ولی با این حال، هاروی به آزمایشاتش ادامه داد. سالها هر موجودی را که به دست می آمد کالبدشکافی می کرد، جسد انسان، حیوانات، پرندگان، قورباغه ها، مارها، خرگوشها و هر چیزی را که می توانست در حل این مسأله کمکش کند. هر چه بیشتر مطالعه می کرد بیشتر به اشتباه نظریه ی همکارانش در مورد حرکت خون پی می برد.

ویلیام هاروی

قلب انسان چهار حفره دارد، دهلیز چپ و دهلیز راست، و بطن چپ و بطن راست، که با یک دیواره به صورت عمودی به دو بخش تقسیم می شوند. در زمان ویلیام هاروی نظریه ی حرکت خون که از قرن اول پس از میلاد، که گالن اندک اصلاحی در نظریه ی ارسطو صورت داده بود، تقریبا هیچ تغییری نکرده بود. فابریکیوس، و یک کالبدشناس دیگر به نام سیلویوس در قرن شانزدهم، به کشفیات ناچیزی دست یافتند، اما پیکرهی آن نظریه ها همچنان کاملا بدون تغییر باقی ماند. این نظریه بیان می داشت که خون از کبد سرچشمه می گیرد و از دو نوع متفاوت است. طبق این نظریه، یک نوع خون از بطن راست قلب می آید و از طریق وریدها به سراسر بدن منتشر می شود. خون دیگر از بطن چپ می آید و از طریق شریانها به سراسر بدن منتقل می گردد. آنها اعتقاد داشتند که هر دو جریان خون کند و ناهمسان و کاملا متفاوت هستند.

هاروی از فابریکیوس آموخته بود سیاهرگها دارای دریچه هایی هستند، و تحقیقات بعدی هم این موضوع را تأیید می کرد. این دریچه ها بدین معنی بود که خون در وریدها می تواند فقط به یک سمت جریان داشته باشد، و این جهت که هاروی کاشف آن بود، به سوی قلب بود. لذا نظریهی جریان خون از بطن راست و انتقالش از طریق وریدها، کاملا اشتباه بود.

از این گذشته، خون از کجا می آمد؟ او مقدار خونی را که وارد شریانها می شد محاسبه کرد. مقدار آن به قدری زیاد بود که به نظر نمی آمد از سوی شکم آمده باشد. این یافته که، به نظرش قانع کننده و رضایت بخش نبود. به آزمایشاتش ادامه داد، تک تک کلماتی را که در این مورد نوشته شده و قابل دسترسی و حاوی دانشی کامل در مورد آناتومی بدن بود مطالعه کرد. سپس به راه حل این مسأله دست یافت. در بدن دو نوع مختلف خون وجود نداشت. تنها یک نوع بود، یعنی خونی که هم در وریدها بود و هم در شریانها، تنها یک خون با مقدار خیلی زیاد در سراسر بدن همواره می چرخید، و سفر خود را از قلب، موتور بدن آغاز می کرد. خون از قلب همانند تلمبه به «شکل یک گردش چرخشی» در سراسر بدن انتشار می یافت، و دوباره به خاستگاه خود باز می گشت. جریان خون یک جریان چرخشی پیوسته بود.

هاروی تا زمانی که در این حوزه به تحقیق و تفحص کامل نپرداخت، و از تمام زوایا این مسأله را مورد بررسی و بازبینی قرار نداد، راضی نشد که به حقیقت دست یافته است. حتی پس از آن هم در چاپ و انتشار این نظریه هیچ شتابی از خود نشان نداد. در سال ۱۶۱۶، یعنی دوازده سال قبل از چاپ کتابش، در سخنرانیهایش در کالج طب سلطنتی به شرح و بسط این نظریه پرداخت. اما این نظریه چندان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت.

کتاب او در سال ۱۶۲۸ چاپ شد، و در مجامع پزشکی هیجانی بسیار بوجود آورد.

پذیرش چنین نظریه ی تحول آمیزی بدون تحقیق و تفحص دقیق امکان پذیر نبود. برای مدتی حرفه ی طبابتش با افتی محسوس مواجه گردید. می گویند: «عوام الناس گمان می کردند وی عقل از کف داده، و تمام طبیبان مخالف اویند.» اما چندی بعد مخالفتها در انگلستان فروکش کرد. پس از یک رشته تحقیق و بررسی نظریه مورد قبول واقع شد. معلوم شد این نظریه حقیقتی است که هیچ بحث و جدلی بر آن وارد نیست. کار طبابت این پزشک نه تنها جانی دوباره یافت بلکه روز به روز رونق گرفت، طوری که پس از مرگ ثروتی بزرگ بر جای گذاشت. این نظریه در کشورهای اروپایی با مخالفان بیشتری مواجه گردید. مدارکی برای رد این نظریه ارائه می شد که همگی بیهوده بودند، و سالها طول کشید تا این نظریه مورد قبول و تحسین همگان قرار گرفت.

دربار سلطنتی توجه و احترام زیادی به ویلیام هاروی کرد. او طبیب مخصوص چارلز اول شد، و پادشاه به کارش توجه نشان داد. طوری که پارکهای کاخ وینزر و هامپتون را برای تحقیق در

اختیار او گذاشت. هاروی با این گفته که پادشاه برای قلمروی پادشاهی اش چون قلب برای بدن است کتابش را به پادشاه تقدیم کرد.

در سال ۱۶۳۶ پادشاه چارلز به او دستور داد تا در معیت ارل آروندل به سفارتش در امپراتوری فردیناند دوم رود. این دانشمند با گشت زدن و جستجوی نمونه هایی برای کالبدشکافی همقطار اشراف زاده اش را بسیار نگران کرد. در آن سالها آلمان در پی جنگ سی ساله پر از درد و راهزن شده بود، اما از دزد و راهزن چه باک که بخواهد در ارادهی هاروی برای یافتن نمونه های جدید برای کالبدشکافی خللی ایجاد کند. به نظر می رسید کمبود امکانات او را مأیوس کرده بود. نوشت: «به هر جهت، ما با دیدن سگ، گاو، گربه، زاغ، یا هر پرنده ای که کالبدشکافی می کردیم می ترسیدیم، اما در کل، همان اندک انسان مفلوکی هم، که از جنگ و طاعون باقی مانده بودند، قبل از رسیدن من قحطی و خشکسالی بدنهاشان را کالبدشکافی کرده بود.»

سپس جنگهای داخلی آمریکا آغاز شد. هاروی چندان به سیاست علاقه ای نداشت و در زندگی فقط به یک چیز توجه بسیار داشت و آن طبابت بود، اما او هوادار پادشاه، و طبیب مخصوصش بود، لذا همراه با سرورش لندن را ترک کرد. حتی وقتی هم که در معیت شاه بود به کار و دانش فکر می کرد. حین گرد آوری نیروهای نظامی پادشاه، هاروی برای صحبت و گفتگو در مورد یک بیماری رحمی به دیدن دوستش، پرسیوال ویلاگبی به شهر دربی رفت.

او در جنگ اج هیل حضور داشت. اولین کاری که باید می کرد مراقبت از شاهزاده ولز و دوک یورک بود، و بعد سرپرستی از پسر بچه های ده دوازده ساله، البته با احترام و به ترتیب سن. هاروی سرپناهی در پرچین، که خیلی هم از جبهه ی جنگ دور نبود، یافت و کتابی از جیبش درآورد و پیش رو گذاشت. گلولهای توپ که در همان نزدیکیها افتاد مطالعه اش را گسست، لذا با خود فکر کرد بهتر است درباریان تحت سرپرستی را به مکانی امن تر ببرد.

سال بعد که پادشاه به آکسفورد رفت هاروی بسیار خوشحال شد. چرا که می توانست به مطالعاتش در زمینه ی کالبدشکافی ادامه دهد، و در دانشگاه آن شهر هم به مطالعه بپردازد. در همین دوره بود که به خانه اش در وایت هال هجوم بردند و آنجا را مورد تفتیش قرار دادند. چند دست نوشته ی بسیار ارزشمند و چندین فرآوردهی کالبدشکافی را با خود بردند و خساراتی بسیار به بار آوردند. طرفداری او از پادشاه به قیمت از دست دادن منصبش در

بیمارستان بارتلو تمام شد، چرا که بیمارستان مورد انتصاب یک جانشین را مطرح کرد، چون هاروی «از مسئولیت خود کنار کشیده و به گروهی از نظامیان که مخالف پارلمان بودند پیوسته بود.»

هاروی در آکسفورد به تحقیق و مطالعه ی گسترده ای در زمینه ی تولید مثل پرداخت،

جای هیچ شکی نیست که اگر دستگاههای مورد نیاز در اختیارش قرار می گرفت می توانست به اکتشافاتی تکان دهنده که تحولی اساسی به وجود می آورد دست یابد. اما او از زمان جلوتر بود. استفاده از میکروسکوپ کاملا ضروری بود، اما هنوز اختراع نشده بود. ولی با وجود این، اکتشافاتش به قدری مهم تلقی می شدند که وقتی یکی از دوستان ترغیبش کرد دست نوشته هایش را برای چاپ به او دهد، گفت که احساس می کند اکنون دومین جیسون است که پشم زرین را به دست آورده است.

پس از آنکه آکسفورد به دست فرفاکس تسخیر شد، هاروی به لندن بازگشت تانزد برادرانش که همگی بازرگانانی ثروتمند بودند، دوران بازنشستگی اش را به محترمترین شکل ممکن بگذراند. در آن زمان شصت و هشت سال داشت، و از نقرس رنج می برد طوری که با گذاشتن پاهایش در آب سرد آرام می شد.

حال نظریه اش در مورد گردش خون در بردن در سراسر دنیا نظریه ای کاملا پذیرفته شده بود. حتی اطبای اروپایی هم بالاجبار این واقعیت علمی را پذیرفته بودند. در سال ۱۶۵۴ کالج پزشکی رویال آرزو داشت بالاترین درجهی استادی، یعنی ریاست دانشگاه را به او اعطا کند. اما او بنا به کهولت سن نپذیرفت، و برای تحقق آرزویش در خدمت به آن مؤسسه یک بنای جدید احداث و آن را به یک کتابخانه ی کامل، موزه، و یک سالن اجتماعات تجهیز کرد.

زندگی پرمشغله هاروی رو به اتمام بود. سلامتی اش تحلیل می رفت، اما تا آخرین لحظه از نظر عقلی در سلامت کامل بود. سوم ژوئن ۱۶۵۷، فلج شد. در حالی که قادر به تکلم نبود، به هر ترتیبی بود بعضی از اموالش را میان برادرزاده ها و خواهرزاده هایش تقسیم کرد، و بعد دیده از جهان فرو بست. او را در همپ استید در ایالت اسکس به خاک سپردند. از آنجا که همسر هاروی بدون آنکه صاحب فرزندی شده باشد چند سال پیش درگذشته بود، مایملکش در بورمارش و کنت را به انضمام پولی که از سخنرانی سالانه اش به دست می آورد به کالج پزشکی رویال اهدا کرد، او در مقابل چنین میراثی از اعضای هیئت مدیرهی دانشگاه خواست که «از طریق آزمایش به مطالعه و تحقیق رازهای طبیعت بپردازند، و همچنین به احترام حرفه و شغل خود به یکدیگر عشق بورزند و با هم مهربان باشند.» نطق هاروی هنوز هم هر ساله پخش می شود.

اعضای هیئت مدیرهی کالج در سال ۱۸۸۳ بقایای جسد این محقق بزرگ را به قبری از سنگ مرمر یکپارچه در عبادتگاه کلیسای همپ استید منتقل کردند و یک نسخه از کتابهایش را درون آن گذاشتند.

زندگی هاروی با یک انگیزه بزرگ به تکاپو افتاد – تکمیل دانش بشری درباره ی بدن انسان، تا انسان بتواند پیروزمندانه تر از گذشته با بیماریها و دردها بجنگد. کشف او یکی از بزرگترین کشفیات تلقی می شود، که با شرایطی که در آن کار می کرد بسیار ارزشمند و افتخارآمیز شد. وی حتی بدون در دست داشتن ابزاری بسیار ابتدایی که در تحقیقات از آن استفاده می شود توانست به حقیقتی که در حوزه ی فیزیولوژی، مهمترین و اساسی ترین حقیقت علمیست دست یابد.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

جوزف ساموئل: مردی که نمی‌توانست به دار آویخته شود!

جوزف ساموئل یک جنایتکار بزرگ بود نبود، فقط از منازل سرقت می‌کرد. در وهله اول،هیچ چیز قابل توجهی دیگری در مورد زندگی او جالب نبود. با این حال، وقتی قرار شد او را اعدام کنند، همه چیز عجیب و غریب شد.جوزف ساموئل در سن چهارده سالگی در سال…

عکس‌های قبل و بعد بی‌نظیر تاریخی: بناها و مناظر در گذر زمان

عکس‌های قبل و بعد همیشه علاقه‌مند زیادی دارند. مدتهاست که در اینترنت عکس‌های قبل و بعد افرادی که رژیم لاغری اختیار می‌کنند یا بدنسازی می‌کنند یا جراحی زیبایی می‌کنند، منتشر می‌شود و محبوبیت زیادی هم دارند.اما در سطحی ژرف‌تر، بیایید…

خارج از کادرهای عکس‌های مشهور چه گذشته؟ حالا کاربران می‌خواهد با هوش مصنوعی Generative Fill فتوشاپ…

هوش مصنوعی به سرعت در حال توسعه است و هر روز می بینیم که چقدر توسعه پیدا می‌کند. یکی از پیشرفت‌های تازهاخیراً ابزار جدید AI Generative Fill فتوشاپ بوده است.با کمک آن می‌توان بسیار ساده چیز ناخواسته‌ای را حذف کرد یا اشیایی را اضافه کرد…

مهندسان بامزه با اختراعات و ابداعات عجیب و غریب و کارا ! گالری عکس

بسیار پیش می‌آید که برای انجام کاری تنها دو راه داریم، یا خرید یک محصول گران و استفاده از آدم‌های کاربلد برای راه‌اندازییا اینکه خودمان با یک سری ابتکار و به صورت به اصطلاح زمخت ولی کارراه‌انداز، تقریبا بدون هزینه کار را انجام بدهیم.…

خوشمزه‌ترین غذاها در کشورهای مختلف دنیا از دید میدجرنی

ذائقه مردم کشورهای مخالف متناسب با فرهنگ و مواد غذایی اولیه در دسترس به میزان زیادی با هم متفاوت است تا آن حد که گاه باعث شگفتی ما می‌شود که چطور به خوردن این غذاها می‌شود فکر کرد. اما به صورت متناسب ممکن است برخی غذاهای ما هم برای شهروندان…

سازه‌ها و چیزهایی که حس مگالوفوبیای ما را به شدت تحریک می‌کنند – گالری عکس

مگالوفوبیا اصطلاحی است که برای توصیف ترس شدید و غیرمنطقی از اشیاء یا چیزهای بزرگ استفاده می‌شود. کلمه "مگالوفوبیا" از ترکیب دو کلمه یونانی "مگالو" به معنای بزرگ  و "فوبیا" که به معنی ترس یا بیزاری قوی است، گرفته شده است.افراد مبتلا به…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.