هـدف انسان از پژوهشهای کیهانی چیست؟
خلاصه: “شکولنکو: با همه اینها پیشرفت و گسترش تولید به خارج از کره زمین و حل مسأله اکولوژی در کیهان کار آینده نسبتا دور است. آیا پیشرفت کیهانشناسی ما را بیشتر و محکمتر به کره زمین متصل و مربوط میکند یا اینکه برعکس، پای ما را هرچه بیشتر از زمین میکند؟ ضمنا بطوریکه میدانیم چنین نظری هم، از جمله در آثار برخی از مؤلفین آمریکائی وجود دارد که میگویند باید بیرحمانه به استثمار ذخایر زمینی پرداخت”باید شیره زمین را کشید”، چون ما بهر صورت بعد از چندی به کیهان پرواز خواهیم کرد. ولی آیا از این حکم چنین برنمیآید که ما حالت موقتی و گذرائی را که در آن انسان هنوز قادر نیست واقعا از کره زمین جدا شود و از فضای خارج از زمین برای سکونت و زندگی استفاده کند، امری مسلم و طولانی انگاشتهایم؟ ضمنا میخواهم عبارت معروف تسیولوفسکی را یادآور شوم که گفته بود. اورسول: این تز بنیادگزار کیهانشناسی نظری بیانگر امکانات کیهانی عظیم بشر در آینده دور میباشد دانشمند در مرز بین سده گذشته و سده کنونی، در شرایط روسیه عقب مانده آنزمان توانست نیروی بالقوه تمدن بشریت را ببیند و اتحاد عملی آنان و کیهان را پیش بینی کند. اورسول: همان آقای لاسوئل در آغاز عصر کیهانی پیشنهاد میکرد که سفینه کیهانی آینده زمین بمحض برخورد با نمایندگان تمدن عالیتر باید خود را از بین ببرد، چون کسب اطلاعات درباره کره زمین و مردمان آن به آنان امکان خواهد داد که ما را به اسارت خویش درآورند.”
عصر کیهانی بشر بیست سال است که ادامه دارد. آغاز آنـ چـهارم اکـتبر سال 1957 است که در اتحاد شوروی نخستین ماهواره یا قمر مصنوعی زمین به فضا پرتاب شـد. اکنون صدها دستگاه دارای اهمیت علمی در کار و زندگی انسان در پهنای کیهان در حرکت و فعالیتند.
امـروزه دانش کیهانشناسی تخصصهایی از رشـتههای بـسیار گوناگون را فرامیگیرد. در این گفتوشنود دو دانشمند فیلسوف، یوری شکولنکو نامزد دکترای علوم فلسفه و آرکادی اورسول دکتر در علوم فلسفه شرکت دارند.
شکولنکو: از مدتها پیش از آغاز عصر کیهانی، اخترشناسان همیشه این سئوال را مطرح مـیکردند که”آیا درکره مریخ زندگی هست؟”، متاسفانه نه فقط علم هیات و نجوم بلکه دانش کیهانشناسی نیز تاکنون به این سئوال جوابی نداده است. ضمنا در دوران ما غالبا به چنین سئوالی برخورد میشود کـه”آیـا اصولا کیهانشناسی برای بشریت لازم است؟”
اورسول: پاسخ این پرسش روشن است. دانش کیهانشناسی برای ما لازمست.
کیهانشناسی اکنون بمنظورهای علمی مورد استفاده قرار میگیرد و در حل مسائل زیادی از جمله مسائل مبرمی نـظیر حـفاظت محیط زیست نتایج مفیدی بدست میدهد.
شکولنکو: لا بد برای مردم مشکل است از این فکر که”کیهان با وجود تشعشعات گونا گونش بطور کلی خلأ است، خارج شوند. از خلاء هـم کـه بندرت میتوان مورد استفادهٔ انتظار داشت. بنظر من یکی از دلایل ارزش کافی ندادن به پژوهشهای کیهانی باید همین باشد. اورسول: درست است. در بعضیها کاملا ممکنست در نتیجه چنین تصوری پدیـد آیـد. ولی رد کـردن این فکر آسانست. خلاء کـیهانی واحـد یـکرشته خواص ذیقیمت و منحصر بفرد است. با درجه سرمای فوق العاده پائین و تشعشع نیرومند. و بالاخره برای ما که به نیروی جاذبه زمـین عـادت کـردهایم، در آنجا بیوزنی آزمایشگاههای کیهانی هست. مجموعه این شـرایط بـه ما امکان میدهد که در کیهان بتوانیم جریانهای تکنولوژی اصولا تارهای را بموقع اجرا گذاریم که نوید انقلاب صنعتی تازهای را مـیدهند، انـقلابی کـه میتوان آنرا انقلاب”کیهانی”نامید.
این انقلاب اساسا در خارج از کـره زمین، برپایه تکنیک کیهانی و تولیدات خودکار که به کیهان برده خواهد شد، آغاز گشته و گسترش خواهد یافت و در نـتیجه، کـره زمـین ما را از”بحران آلودگی”محیط زیست نجات خواهد داد. در اواخر قرن حاضر و آغـاز قـرن بعدی ارزش حمل و نقل کیهانی بقدری پائین خواهد آمد که حمل و انتقال بسیاری از انواع تولیدات به کـیهان از لحـاظ اقـتصادی سودمند و از لحاظ اکولوژی مفید خواهد بود.
شکولنکو: حریانهای تکنولوژی بمقیاسهای بزرگ البـته کـار آیـنده دور است. ما فعلا کورمال کورمال پیشروی در این راه را آغاز کردهایم. مثلا آزمایشهائی با دسگاه جـوشکاری”وولکـان”تـوسط والری کوباسف در سال 1969 در سفینه سایوز-6″انجام گرفت و در زمینه جریانهای متالوژی در شرایط بیوزنی بوسیله”کوره اورنـیورسل”بـهنگام پرواز مشترک سفینههای”سایوز”و”آپولو”در سال 1975 مطالعاتی بعمل آمد. به اینها میتوان آزمایشات”دیفوزیا”،”کـریستال”،”اسـفراء”و”رآکـسیا”در”سالیوت-5″ در سالهای 1976 و 1977 را که برای بررسی جریانهای تشکیل کریستال ذوب و سخت شدن فلزات در شرایط بیوزنی صـورت گـرفتند اضافه کرد. شما در صحبتتان از خلاء، تشعشع و درجات پائین گرما بعنوان خواص”سودآور”فـضای کـیهانی نـام بردید. ولی یک خاصیت مفید دیگر کیهان، بویژه کیهان مجاور ما وجود دارد. حتی خلاء کامل آن، بـرابر مـفهوم “هیچ”نیست، بالاخره فضائی هست. تمام مسائل مربوط به استفاده از کیهان بـرای کـارهای عـملی از قبیل پرتاب ماهوارههای ارتباط، هواسنجی، ناوبری، کاوش و اکتشاف ذخایر زمینی با سونداژ از مسافت دور-همه ایـنها بـر ایـن پایه مبتنی است که ما امکان یافتهایم از مواضعی واقع در خارج از فضای زمـین کـارهای مربوط به زمین را انجام دهیم. ماهوارهها حتی جنس ماهی را در خیل ماهیها تعیین میکنند. ما از کیهان مـتوجه جـریانها ژنرالیزهشدهای در کره زمین شدیم که سابقا آنها را نه بجهت کوچک بودن ابـعادشان، بـلکه بعلت عظمتشان نمیدیدیم. دوربین فیلمبرداری را که بـه مـدار بـرده میشود”ماکروسکوپ”مینامند یعنی دستگاهی که واحـدهای بـزرگ مقیاس را باندازهای کوچک میکند که میتوان آنها را درک کرد.
این سئوال پیش میآید: کـدام خـاصیت کیهان با مشخصه کیهانشناسی بـرای مـا حائز بـیشترین اهـمیت است؟
اورسـول: من فکر میکنم که حالا دیـگر مـیتوان به این سئوال هم جواب داد مهمترین چیزی که کیهانشناسی هم برای عـلم و هـم برای اقتصاد ملی میدهد، اطلاعات دربـاره کیهان و درباره زمین از کـیهان اسـت. در آینده استفاده از دیگر ذخایر فـضای کـیهانی و اجرام سماوی آغاز میشود. مثلا تولید انرژی نیز به کیهان برده خواهد شـد. چـون ذخایر انرژی در روی زمین نامحدود نـیستند، در صـورتیکه در مـورد کیهان اینطور نـمیتوان گـفت. ولی موضوع حتی بر سـر مـحدود بودن منابع انرژی کره زمین نیست. دانشمندان مقدار حد اکثر ممکن تولید انرژی در روی زمـین را کـه تجاوز از آن سبب بالا رفتن شـدید گـرما در سطح زمـین شـده و بـاعث ذوب یخهای قطبی و بروز دیـگر تغییرات اقلیمی نامطلوب خواهد گشت تخمین زدهاند. با استقرار تولید انرژی در کیهان ابتدا در مدارهای مـاهوارههای زمـین و در کره ماه، میتوان از این پیامدها جـلوگیری کـرد. حـل مـسأله انـرژی باین ترتیب پیـشرفت دائمـی و نامحدود تولیدات بطور کلی را امکانپذیر میسازد.
شکولنکو: اگر درکیهان پایگاه نیرومند انرژتیک ایجاد شود، در این صـورت دیـگر انـواع تولیدات نیز باید به آنجا”برده شـوند”. البـته پیـشرفت تـولیدات بـمقیاسهای گـسترده در کیهان بمعنای آزاد کردن کره زمین از فاضلاب زبانمند صنایع است. ولی آیا مسأله محیط زیست تنها با این کار حل میشود؟ شاید هم باین ترتیب این مسأله را به کیهان انتقال مـیدهیم. چون بالاخره آلودگی ابتدا در فضای کیهانی مجاور زمین حاصل خواهد شد و بعد در محیط اجرام سماوی خیلی دورتر.
اورسول: در این که در کیهان ممکنست مسأله اکولوژیک معینی بوجود آید، من با شـما مـوافقم. ولی آخر بسیاری مناطق در کیهان برای زندگی انسان مناسب نیستند. بنابراین کاملا طبیعی است که فاضلاب انرژی اتمی به آنجاها حمل شود، یعنی بهتر است این فاضلاب را باز خورشید کـنیم تـا اینکه در اعماق زمین مدفونشان سازیم. بعلاوه گرچه مسأله آلودگی کیهان علی الاصول وجود دارد، ولی آنرا میتوان با استقرار صحیح مجتمعهای صنعتی در آنجا بقسمی کـه ایـن مجتمعها اساسا با سیکلهای تـکنولوژی مـداربسته کار کنند و یا اینکه فضولاتشان در جریانهای طبیعی کیهان”داخل شوند”حل کرد. باین ترتیب، ایجاد صنایع در خارج از محیط کره زمین تابع خواستهای اکولوژیکی خـواهد شـد و در اینصورت بعقیده
مـن مـسأله اکولوژیک در کیهان با آن شکل خطرناک و تهدیدآمیزی که در زمین برای محیط زیست دارد، بروز نخواهد کرد.
شکولنکو: ولی از قرار معلوم در کیهان بالاخره موقعی انسان سکونت خواهد گزید. مثلا پروفسور ا.نوبل آمریکایی ضمن ادامـه و تـکامل افکار کنستانتین تسیولکوفسکی درباره امکان مسکون شدن کیهان پیشنهاد میکند که در آینده نه چندان دور، دهها هزار نفر از مردم به مدارهای ماهوارهها انتقال یابند و”جزایر کیهانی”استوانهای ایجاد شود. حال کـه کـیهان مسکون خـواهد شد و مردم برای سکونت و زیست به آنجا انتقال خواهند یافت، پس مساله بسیار جدی اکولوژیک در آنجا نیز بـهر صورت وجود خواهد داشت.
اورسول: درست است. از مساله اکولوژیک هیچ جـا رهـائی نـمیتوان یافت. ولی در روی زمین ما مجبوریم اساسا اشتباهات خودمان را در مورد تأثیر متقابل با طبیعت تصحیح کنیم.
ولی در کیهان باید شـرایط تـازهای ایجاد شود که بتوان در آنجا زندگی کرد. یعنی از همان ابتدا مساله اکولوژی در کـره مـا و در کـیهان به گونههای متفاوت مطرح میشود و بنابراین راهحل آن هم متفاوت خواهد بود.
شکولنکو: با همه ایـنها پیشرفت و گسترش تولید به خارج از کره زمین و حل مسأله
اکولوژی در کیهان کار آیـنده نسبتا دور است. فعلا نـکته مـورد توجه ما اینست که دانش کیهان شناسی چه چیزی میتواند به ما و به کره زمین بدهد. آیا پیشرفت کیهانشناسی ما را بیشتر و محکمتر به کره زمین متصل و مربوط میکند یا اینکه بـرعکس، پای ما را هرچه بیشتر از زمین میکند؟ ضمنا بطوریکه میدانیم چنین نظری هم، از جمله در آثار برخی از مؤلفین آمریکائی وجود دارد که میگویند باید بیرحمانه به استثمار ذخایر زمینی پرداخت”باید شیره زمین را کشید”، چون مـا بـهر صورت بعد از چندی به کیهان پرواز خواهیم کرد. آیا پیدایش دانش کیهانشناسی دلیل اینست که چنین برخوردی نسبت به کره زمین بوجود آید؟
اورسول: کاملا بر عکس. کیهانشناسی معاصر انسان و زمین و کـیهانشناسی مـعاصر مجموعه واحدی متحد میکند. وظیفه اساسی فعالیت کیهانی معاصر نیز در همین است. کیهانشناسی بمنزله یک جهت مهم و مرکب انقلاب علمی و فنی معاصر به اصل کلی و نظرات کلی خود نـیاز دارد. بـعقیده من برای نشان دادن نظرات کلی کیهانشناسی معاصر و برای این که این رشته علمی مرکب و مهم در خدمت مقاصد بشردوستانه قرارگیرد، اصطلاح”آنتروپوژئو کسمیسم”گرچه کمی قلمبه است، ولی پر مضمون و دقیق اسـت.”آنـتروپوژئوکسمیسم” بـمعنی بررسی و استفاده از وسایل کیهانی و کـیهان بـخاطر خـیر و رفاه انسان و تمام بشریت در روی زمین است.
شکولنکو: آنروپوژئوکسمیسم عبارتست از تجمع کیهان و زمین و بشر در مجموعه واحد. ولی آیا از این حکم چنین برنمیآید کـه مـا حـالت موقتی و گذرائی را که در آن انسان هنوز قادر نیست واقـعا از کـره زمین جدا شود و از فضای خارج از زمین برای سکونت و زندگی استفاده کند، امری مسلم و طولانی انگاشتهایم؟ ضمنا میخواهم عبارت معروف تسیولوفسکی را یـادآور شـوم کـه گفته بود.”کره زمین گهواره اندیشه و تدبیر است ولی تـا ابد که نمیتوان در گهواره زیست”.
اورسول: این تز بنیادگزار کیهانشناسی نظری بیانگر امکانات کیهانی عظیم بشر در آینده دور مـیباشد دانـشمند در مـرز بین سده گذشته و سده کنونی، در شرایط روسیه عقب مانده آنزمان تـوانست نـیروی بالقوه تمدن بشریت را ببیند و اتحاد عملی آنان و کیهان را پیش بینی کند. ولی نکته جالب در اینجا اسـت کـه در حـالیکه کیهانشناسی نظری همواره توجه ما را به خارج از کره زمین معطوف میداشت، کـیهانشناسی عـملی مـا را به زمین برگردانده است.
انسان بسان ایکاروس به آسمانها چشم دوخت و بسوی آن شتافت، ولیـ در هـمان آغـاز راه همانند آتنی افسانهای متوجه شد که از زمین نباید تماما جدا شود و آنرا بحال خـود گـذارد. این مقایسهها بدان معنا نیست که ما چیز ارزشمندی برای خود در کیهان نـیافتیم. چـیزهای نـفیس و ارزشمند در آنجا بسیار فراوان است. ولی ما به کیهان نرفتیم، بلکه گوئی بقسمی کـره زمـین را تا کیهان گسترش دادیم و کیهان را به آغازش زمین کشانیدیم.
شکولنکو: میتوان گفت کـه مـا هـیچ وقت زمین را بمعنای کامل کلمه ترک نخواهیم کرد و ضمنا بعد از آنکه کپرنیک نخستین بار بـا قـاطعیت علمی ثابت کرد که زمین مرکز عالم نیست، شاید رفتن ما بـه کـیهان اولیـن گام در راه آنست که ما زمین را مرکز عالم کنیم، یعنی تا قبل از پیروزی سیستم کـپرنیک مـا مـعتقد بودیم به اینکه ما مرکز عالمیم، و وقتی معلوم شد که اینطور نـیست، آنـوقت تصمیم گرفتیم این مرکز را درست کنیم.
اورسول: من با شما کاملا موافق نیستم. ممکنست، همانطور کـه تـیسولوکوفسکی حدس میزد، ما زمانی بالاخره کره زمین را ترک کنیم یا اینکه بـهرحال چـند مرکز پیشرفت جامعه انسانی که منشاء آن از زمـین بـاشد تـشکیل دهیم. بنابراینچنین الزامی وجود ندارد که کـره زمـین حتما باید تا ابد”مرکز عملی”پیشروی ما به پهنای عالم کائنات بـاشد. ولی پرواز مـرغ اندیشه در چنین ابعاد دور دست زمـان فـقط برای فـلاسفه مـیتواند جـالب باشد. در حال حاضر و در آینده محسوس کـره زمـین هم مرکز نظری و هم مرکز عملی تسخیر کیهان است، و از این لحاظ حـق بـا شماست.
شکولنکو: بعقیده من چشماندازهای بـسیار دور پیشرفت بشر فقط بـرای فـلاسفه جالب نیست. من مثلا بـا نـظر پوبلیسیست فرانسوی ایلرکیونی موافقم. وی میگوید زندگی که خود را با لحظات حال و حتی بـا دورنـمای”فقط”پنج شش میلیارد سـال کـه سـتارهشناسان برای وجود خـورشید حـدس میزنند قانع میکند”مـاجراجوئی مـطلق”است. منجمین و ستاره شناسان چنین پیشگوئی میکنند که خورشید در آخرین مرحله تغییر تکاملیش چـنان پدیـده غولآسای گداختهای خواهد شد که تـا مـدار عطارد گـسترش خـواهد یـافت. گرمای سطح سیاره زمـین ما به صدها درجه خواهد رسید و آنوقت ماده خورشیدی تمام منظومه شمسی را فرا خواهد گـرفت. بـا این ترتیب تصدیق میکنید که بـرای بـشر امـروزی هـمین آلانـ”مطلوب”است بـداند کـه آیا رهائی از چنان وضعی میسر است و آیا آثار نفیسی که بشر طی تاریخ از خود بجا گـذارد- مـجسمهها، نـقاشیهای دوران رنسانس یا اینکه ادبیات کلاسیک روس واقعا ابـدی هستند؟
اورسـول: دوام درازمـدت وجـود تـمدن خـود مسأله جالبی است. صحبت بر سر اینست که آیا تمدن بشر میتواند تا ابد به پیشرفت و ترقی خود ادامه بدهد؟ جاویدان و لا یزال باشد؟ این فکر را بسیولکوفسکی در رابطه مستقیم آن با کـیهانشناسی بیان داشته بود. او معتقد بود که گسترش دامنه فعالیت انسان به عالم کائنات نه فقط باعث کسب”قدرت بیپایان و آذوقه فراوان”خواهد شد، بلکه انسان را از وابستگی به سرنوشت نهائی اجـرام مـشخص کیهانی طبیعت، ثوابت و سیارات آزاد خواهد کارد. او در”قانون نقل و انتقالات کیهانی” هرگونه تمدنی را در سیارات اینطور فرموله میکرد.”پیش از انفجار خورشید، اندیشمندترین و باشعورترین زندگی که گرد آن قرار دارد به دیگر کانونهای گـیتی کـوچ خواهد کرد.”البته این حالت هم منتفی نیست که کوچ کردن ما به دیگر خورشیدها ضرورتی پیدا نکند و ما بتوانیم جریانهای واقعه در درون خـورشید خـودمان را اداره کنیم و حتی”مراکز انرژی”مـصنوعی بـه وجود آوریم. بهر صورت هیچ احتیاجی نیست به اینکه ما در انتظار این سرنوشت مقدر بنشینیم که سرانجام روزی، هرچند در آینده خیلی دور ولی بطور حتم، مبدل بـه”گـرد و غبار کیهانی” شویم. گـرچه یـکچنین سرانجامی، در نتیجه یک سانحه کیهانی پیشبینی نشده نیز امکان پذیر است، ولی این سانحه یگانه سرنوشت ممکن برای بشریت نیست. سرنوشت بشر از دو حال خارج نیست. یا محو و نیستی، یا هستی و جـاودانی. حـل این مسأله، هم به عوامل خارجی کیهانی مربوط است و هم به خود بشریت.
شکولنکو: ولی داشتن سرانجام دوگانه یکی ختم و پایان و دیگری دوام و بیپایانی بهر صورت بهترین چشمانداز نیست، لا بد بعنوان”فـرضیه”کـار باید سـرانجام خوشبینانه را گرفت، آنهم نه برای اینکه خوشبینی به انسان آرامش میبخشند، بلکه بدانجهت که طرح فرضیه کـار اشخاصی است که آنرا تهیه میکنند و بموقع اجرا میگذارند.
اورسول: البـته. مـا از امـکان ختم و پایان زندگی فقط در نتیجه تأثیر آن نیرو های خارجی برای جامعه صحبت کردیم که جامعه نمیتواند در مـقابل آنـها اقدامی بکند. احتمال این حالت خیلی کم است. در عالم کائنات برطبق قوانین مـسلم پیـشرفت و تـکامل آن، مرتبا ستارگان”نو”و”مافوق نو”روشن میشوند، ولی تاکنون دانش و تجربه ستارهشناسی حتی یکبار هم رویـداد تصادم تصادفی ستارگان را نشان نداده است. در کیهان بیترتیبی و هرجومرج وجود ندارد، بلکه نـظم و ترتیب معینی در آن حـکمفرما اسـت که فیثاغورث حکیم آنرا بصورت”موسیقی کرات”زائیده آهنگ موزون جهانی میشنید. تصادفات”کوچکی” نظیر سقوط متئوریت تونگوس در سال 1908 در سیبری را ما از قرار معلوم پیشبینی و بموقع از وقوع آن جلوگیری خواهیم کرد.
ما فـعلا این فرضیه را پایه عمل قرار میدهیم که تمدن بشر محکوم به سرنوشت نابودی نیست. دلیل اساسی هم در دست نیست که سرنوشت هر تمدن دیگری را از پیش تعیینشده بدانیم. همه آنها فعلا مـیتوانند هـنوز تمدنهای”جوان”باشند آنها هنوز به آن دورههای پیشرفت اجتماعی نرسیدهاند که اختلاط و آمیزش بین آنها و بین ما نه فقط یک امکان فنی، بلکه در عین حال نیاز و ضرورت اجتماعی باشد. بـهرحال فـضای کیهان تنک نیست و آنها مانع این نیستند که ما به پژوهش و تسخیر کیهان بپردازیم.
شکولنکو: البته اگر”بشقابهای پرنده”را که بطوریکه برخی حدس میزنند عملیات گشتی را گرد سیاره مـا انـجام میدهند، بحساب نیاوریم. از قراری که حقوقدان و جامعهشناس مشهور آمریکائی هارولدلاسوئل نوشته است، تمدن عالیتر از ما با هشیاری تمام مراقب ما است تا ما به”فضای حیاتی”آن در کیهان نفوذ نـکنیم.
اورسـول: هـمان آقای لاسوئل در آغاز عصر کـیهانی پیـشنهاد مـیکرد که سفینه کیهانی آینده زمین بمحض برخورد با نمایندگان تمدن عالیتر باید خود را از بین ببرد، چون کسب اطلاعات درباره کره زمـین و مـردمان آن بـه آنان امکان خواهد داد که ما را به اسارت خـویش درآورنـد.
این موضوع را به دو مسأله تقسیم میکنیم: اولا من معتقدم که”اشیاء پرنده شناخته نشده”نتیجهٔ یک”فانتزی اجتماعی”خالص و تـجسم ویـژه ولی تـحریفشدهای از علاقه و توجه مردم به کیهان است. بنظر من اینها مـولود نوعی میتولوژی کردن کیهان بصورت معاصرند. ثانیا، تمدن فوق العاده رشدیافته خارج از زمین مسلما باید از کلیه جهات رشـد یـافته بـاشد، هم از جهت علمی زوفنی، هم از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، هم از جهت اخـلاقیات (اتـیک) و هم از لحاظ زیبائیشناسی (استتیک) و غیره بنابراین ما نباید از آن انتظار مقاصد استعماری داشته باشیم، بلکه انتظار داریـم کـه آنـان اصول عالیه انساندوستی را بکار بندند اصولی که ما برای تحقق آن میکوشیم. و آنـرا بـعنوان پایـه و مبنای همکاری بین المللی در روی زمین در نظر میگیریم.
شکولنکو: ولی در کتابهای تخیلی کیهانی که تـاکنون در کـشورهای خـارجی به چاپ رسیده، بیشتر موضوعها مربوط به نبرد تمدنها و همچنین قاچاقچیگری و گانگسترهائی است کـه در پهـنه عالم کائنات فعالیت میکنند.
اورسول: امروزه اگر تمدن عالی و بسیار رشدیافته دیگری غـیر از تـمدن مـا وجود داشته باشد این تمدن در خطوط اصلیش همانا آینده خود ما است. آیا مـا بـعد از یک میلیون سال گانگستر یا قاچاقچی خواهیم شد؟ انتقال ساده پدیدههای منفی امروزی به آیـنده بـرای پژوهـش و شناخت علمی پیشرفت بشر شیوه خوب و مناسبی نیست. اگر یکچنین انتقال سادهای عملی میشد، اکـنون مـیبایست در میان ما آدمخوارانی یافت میشدند که از اعصار اولیه انتقال یافته بودند. پژوهـش آیـنده و پیـشگوئی آن بهتر است از روی اساسیترین جریانهای اجتماعی انجام گیرد.
درمورد تماسگیری تمدنها یک نکته دیگر هم وجـود دارد. تـا پیـش از آغاز کیهانشناسی عملی لاسوئل نیز مانند بسیاری از ما لا بد معتقد بود کـه تـمدنهای دیگر، تمدنهای خارج از کره زمین، در جوار ما، در منظومه شمسی قرار دارند. ولی معلوم شد که در آنجا چـنین تـمدنهائی نیست. بنابراین در ثوابت باید جستجو شوند. ولی در عالم ثوابت ترتیب فواصل و مسافرت و شـرایط فـنی برای سفرهای کیهانی بکلی چیز دیگری اسـت. اگـر مـدت زمان زیست، از زایش تا مرگ موجودات زنـده، بـرای همه موجودات عالم کائنات در همین نسبتهای کره زمین ما باشد، در آنصورت عمر یـک انـسان برای سفر به عالم سـتارگان و بـازگشت به مـام زمـینش کـافی نخواهد بود. بنابراین بیشتر احتمال دارد کـه تـماسهای تمدنها (لا اقل در مراحل اولیه) بوسیله امواج رادیوئی یا دیگر امواج صورت گـیرد کـه البته در این صورت نیز فاصله بـین دو قسمت یک مصاحبه، یـعنی بـین گفتوشنود، در بهترین حالت چندین سـال طـول خواهد کشید.
شکولنکو: غالبا در این باره حدسهائی زده میشود که کسب اطلاع از تـمدنها و جـوامعی که در سیر پیشرفت و تکامل مـیلیونها سـال از مـا جلوتر رفتهاند، چـه تـأثیری روی ما خواهد داشت. تـکنولوژی آنـها، سازماندهیشان، روابط اخلاقی و زیبائیشناسی (استتیک) آنها برای ما کشف حیرتانگیزی خواهد بود و نظرات و ارزیـابیهای مـا را از ریشه تغییر خواهد داد. از سوی دیگر، اطـلاعات بـدست آمده از یـک تـمدن بـرتر و دارای شعور عالیتر خواهناخواه، حـتی بفرض برخورد نیک و بشردوستانه حاملین آن، ما را تحت فشار قرار خواهد داد.
اورسول: تصور میکنم مـا نـخواهیم توانست اخبار و اطلاعات مکتسبه از تمدنهای عـالیتر خـارج از کـره زمـین را صـد درصد بفهمیم. چـیزی کـه ما از آن هیچگونه نشانهای در تجربه خودمان نداریم، درک آن در تئوری هم مشکل است. بهمین جهت نیز”فشار”اطلاعاتی خـاصی خـواهد بـود. ما خودمان آنچه را که از تمدن بیگانه بـرایمان لازمـ مـیبینیم بـدلخواه قـوانین مـخابرات و درک اطلاعات اجتماعی خود برمیگزینیم. ضمنا خود آن تمدن عالیتر میفهمد و چیزی که بزبان ما باشد مخابره نخواهد کرد. ما لا بد فقط آنچه را که به پیشرفت هرچه موزونتر مـا کمک کند دریافت خواهیم نمود.
شکولنکو: بیائید در پایان سخنانمان از ستارگان دور به کره زمین برگردیم. ما در ارتباط با مساله کیهانشناسی به مسائل اکولوژیکی و دیگر مسائل عمومی مربوط به کرهزمین اشاره کـردیم. عـمومیت بمفهوم احاطه جهانی-صفت متمایزکننده جهانبینی معاصر است که بهمین جهت میتواند بیشتر از پیش”فلسفی”باشد. من فکر میکنم که هم پیشرفت های دانش کیهانشناسی و هم اعلام خطرهای اکـولوژیکی بـه این کار کمک خواهند کرد.
اورسول: جهانبینی که از دوران یونان قدیم”فلسفی”بود. ضمنا”جهانی” هم بود. حتی متفکرین عهد باستان به نابسامانیها اکـولوژیکی مـیاندیشیدند. در یونان قدیم جنگلها بتدریج از بـین مـیرفت، چون گوسفندان شاخ و برگ درختها را میخوردند. این پدیده خود یک بحران اکولوژیک بود، منتها بصورت مینیاتور،”مدل”و مبشر مناقشات اکولوژیک آینده انسان با طـبعیت. ولی بـطور کلی، بعلت عدم تـکامل تـولید، تأثیر انسان روی طبعیت، اگر بخواهیم آنرا به مقیاس جهانی در نظر بگیریم نه در مناطق جداگانه کرهٔ زمین، خیلی ناچیز است. کره زمین ما زمانی از لحاظ جهان رستنیها و جاندارانش خیلی غنیتر بـود، هـوائی تمیز و آبی پاک و گوارا داشت.
شکولنکو: باید فکر کرد که جهانبینی”اکولوژیکی و کیهان جهانی”که ما در گفتوشنود خود سعی کردیم از آن پیروی کنیم از بیفعالیتی آزاد خواهد بود. گسترس بینشها نباید باعث پخـش و پراکـندگی تلاشها شـود. بعقیده من، این نوع تازه جهان بینی وسیع و گسترده کمک خواهد کرد که بیشتر از مجموعه پراکنده افـراد بتدریج به یک ارگانیسم واحد متفکر مبدل شود که وظائف عـام و مـبرم خـود را حل میکند رمان”سولاریس” اثر استانیلا ولم را که فیلم آن هم توسط آندری تارکوفسکی تهیه شده بخاطر دارید در آنـجا سـیارهای نشان داده شده است که در آن موجود واحدی-“اقیانوس متفکر”سکونت دارد. بنظر من مـا هـیچ وقـت و در هیچ جا به چنین سیارهای برخورد نخواهید کرد. اقیانوس متفکر باید اقیانوس سازنده باشد و بـاید چیزی معادل نه فقط مغز سر ما، بلکه نظیر دستهای ما هم بـاشد. در غیر این صورت مـتفکر نـخواهد بود. ولی با همه اینها اقیانوس متفکر واقعی پیدا شده است و آن من و شما و بشریت ساکن کره زمین ما است.
اورسول: تارکوفسکی زمانی میگفت که با تهیه این فیلم میخواسته است در مـا، در همه انسانهای ساکن کره زمین درد و غم نجاتبخش نستالژی (دوری از زادگاه) را برانگیزد. این درست است که تا ابد نمیتوان در گهواره زیست. ولی ما در کیهان بودیم و دیدیم که کره زمین نه فقط گـهواه اسـت، بلکه خانه و کاشانهایست با مهر و عطوفت که به ما برای مدت طولانی و بطرز اطمینانبخشی خدمت میکند. وظیفه همه مردمان است که این خانه خویش را با کمک وسایل سنتی زمینی و غـیر سـنتی کیهانی هرچه ممکنست مرفهتر سازند.
منبع: هدهد
نویسنده: یوری شکولنکو؛ اورسول؛
خرداد 1358 – شماره 1