تحت چه شرایطی آدمهای بیگناه، اعتراف به انجام جرم میکنند؟
سؤالی که در عنوان این پست مطرح شد، از دید بسیاری ممکن است، یک پاسخ بیشتر نداشته باشد: شکنجه و اجبار برای اعتراف.
اما واقعیت این است که یک شخص تحت شرایط بسیار متنوعتر اعتراف نادرست به ارتکاب جرم میکند.
در اینجا این مطلب را مورد بررسی قرار میدهیم:
-اعتراف اختیاری و خودخواسته به جرم:
در اینجا شخص میخواهد با اعتراف کاذب به جرم، برای خودش شهرت بخرد. مثال کلاسیک این نوع اعتراف بعد ربوده شدن فرزند لیندبرگ -هوانورد مشهور آمریکایی- رخ داد. بعد از واقعه کودکربایی حدود 200 نفر پیدا شدند که ادعا کردند این کار را انجام دادهاند!
در اینجا اعتراف کاذب از امیال پاتولوژیک داخلی برای انگشتنما شدن، نشأت میگیرد.
البته اعتراف اختیاری، فقط برای انگشتنما شدن صروت نمیگیرد. فرد ممکن بخواهد از جنایتکار حقیقی که ممکن است یک فرد نزدیک به او باشد، حمایت کند. یا ممکن است گناهی در گذشته مرتکب شده باشد و احساس کند برای آن باید تحت مجازاتی شدید قرار بگیرد.
-اعتراف تحت اجبار
در اینجا اعتراف به جرم، تنها راه گریز از فشار شرایطی دشوار مثل فشار بازجویی، شکنجه، تهدید یک شخص یا باند جنایتکار یا به دست آوردن یک پاداش میشود.
مثال تاریخی جالب این نوع اعتراف کاذب در سال 1989 رخ داد. در این زمان یک زن دونده در پارک مرکزی نیویورک، مضروب شد، تحت تجاوز جنسی قرار گرفت و در نهایت پیکر نیمهجانش در پارک رها شد.
تحت فشار، 5 نوجوان مجبور شدند که با دقت و جزئیات بسیار اعتراف کنند که این جنایت را انجام دادهاند.
اما 13 سال بعد، متجاوز اصلی پیدا شد. او به گناهش اعتراف کرد و مطابقت DNA هم درستی ادعای او را ثابت کرد.
این 5 نوجوان با اعتراف میخواستند از شرایط دشوار بازجویی خلاص شوند. به آنها گفته شده بود که اگر اعتراف کنند، میتوانند به خانه بروند.
-اعتراف کاذب با تصور واقعی انجام آن
در اینجا شخص تحت شرایطی به این باور میرسد که گرچه خاطره جرم از مغزش پاک شده، اما واقعا جرم را او انجام داده است.
یک مورد جالب این نوع اعتراف، در مورد یک افسر پلیس سیاتل به نام پل اینگرم رخ داد. او اعتراف کرد که به دو دخترش تجاوز کرده و بچههای شیرخواری را به خاطر افکار شیطانپرستانه کشته است.
هیچ شاهد عینی در مورد اینکه او واقعا مرتکب به این کارها شده بود وجود نداشت. اما او تحت شرایط دشواری قرار گرفته بود:
او 23 بار مورد بازجویی قرار گرفت، تحت هیپنوتیزم قرار گرفت، کلیسا به او فشار آورد که اگر اعتراف کند برای خودش بهتر است، حتی عکسهای صحنه جنایت توسط روانپزشک پلیس به او نشان داده شد و روانپزشک به او گفت در متجاوزان جنسی، احتمال فراموشی جرم و واپس رفتن آن در حافظه وجود دارد.
اینگرم بعدها به این باور رسید که اعترافش اشتباه بوده است، اما به هر حال به 20 سال زندان محکوم شده بود.
-اعتراف ناتوانان ذهنی
پیداست که این افراد مستعد اعترافهای دروغین هستند. به آنها همیشه در طول زندگی الغا میشود که همیشه در اشتباهند و بهتر است برای بقا با هر چیزی که دیگران درخواست میکنند، موافق باشند.
ممنون دکتر. جای خالی این دست مطالب تحلیلی حس می شد.
پیشنهاد می کنم که مثلا هفته ای یک پست در مورد یک وضعیت روان شناختی پست بگذارید
سلام
در مورد اعتراف کاذب با تصور واقعی انجام آن یادم هست که یک فیلم دیدم که نه نام آن را میدانم نه نام هنرپیشهها را. ولی آنجا هم داستان یک سیاهپوست بود که متاثر از اعتقادات مذهبی به قتلی اعتراف کرده بود و یک روزنامهنگار که فیلم تصویر آدم یک هوسباز ولنگار را از او نشان میداد، عمیقا باور داشت که این آدم قاتل نیست و همه تلاش خود را کرد تا این اعتراف پس گرفته شود. ناکام ماند تا زمانی که داروهای مرگ را به قاتل مدعی تزریق کردند. پیش از تاثیر داروها قاتل اصلی اعتراف کرد و سیاهپوست از مرگ رها شد.
نام فیلم را به احتمال زیاد شما میدانید اعلام کنید ممنون میشوم.