چگونه رابطه عاطفی مادر و نوزاد شکل می‌گیرد؟ یک بررسی دقیق

یادگیری امور انسانی

ما ناظر تعامل اجتماعی، بین نوزادان و مراقبانشان در خانه، آزمایشگاه، زمین‌های بازی، پارک‌ها، متروها و جاهای دیگر بوده‌ایم. هدف این تحقیق درک چگونگی شکل‌گیری نوزاد، به عنوان فردی اجتماعی، طی مدت شش ماه اوّل زندگی است. در این دوره کوتاه، که من آن را نخستین مرحله یادگیری امور انسانی می‌نامم، نوزاد می‌آموزد مادرش را به بازی دعوت و تعامل را با او آغاز کند؛ همچنین در نگهداری و تنظیم جریان تبادل اجتماعی مهارت می‌یابد و نشانه‌هایی را برای خاتمه دادن یا گریختن از برخورد با افراد یاد می‌گیرد، یا خیلی ساده آن را به طور موقت در «الگوی نگهداری»(۱) قرار می‌دهد. به طور کلی، نوزاد بر بیش‌تر نشانه‌ها و قراردادهای اصلی تسلط پیدا می‌کند تا بتواند پا به پای مادرش «حرکات» و مجموعه‌ای از الگوهای تقلیدی را انجام دهد. نتیجه این «حرکات» و الگوها، رقص‌هایی‌اند که آن‌ها را با عنوان تعامل باز می‌شناسیم. این رقص نگاری زیست شناختی (۲) به عنوان پیش‌نمونه (۳) برای همه تبادل‌های میان فردی آتی نوزاد به کار گرفته می‌شود.

مطالب این کتاب در باره چیزهایی است که من در خصوص فرایند نخستین تعامل، اجتماعی یعنی رفتارِ مراقب و نوزاد، شامل: شکل‌گیری، ساختار، اهداف و عملکردهای رشدی آن، آموخته‌ام. این کتاب در شمار کتاب‌های راهنما نیست، بلکه بیش‌تر کتابی توصیفی به شمار می‌آید.

در اجرای این تحقیق انگیزه‌ای ساده داشتم. مراقب و نوزاد، چه بدانند و چه ندانند، نسبت به تعامل‌های اجتماعی خود بیش‌تر از ما آگاهی دارند. آنان در حالی که به کنش و واکنش عادی خود سرگرم بودند، تنها آموزگاران من محسوب می‌شدند. مادر سرگرم فرایندی طبیعی با نوزاد خود است، فرایندی که مادران و نوزادان طی هزاران سال تکامل، با پیچیدگی و دشواری خیره کننده‌ای برای آن آماده و مهیا شده‌اند. از آن‌جا که آگاهی مادر و نوزاد از کیفیت احساسی و تأثیر تبادل‌های‌شان «شهودی» است، ناگزیر بودم بهترین راه فراگیری از آنان را در باره چیزهایی بیابم که لزوما نمی‌شد آن‌ها را در قالب کلمات در آورد به این منظور، من و همکارانم گاه تنها مشاهده‌گر بودیم و با چشم و گوش باز هر رویداد ارتباطی را که اتفاق می‌افتاد زیر نظر می‌گرفتیم. امّا رویدادها خیلی سریع و یکباره اتفاق می‌افتادند. برای حل این مشکل، اغلب در خانه شرکت کنندگان، رویدادها را روی نوار ویدئو ضبط می‌کردیم تا در آزمایشگاه نوارها را بارها و بارها ببینیم و مرور کنیم. وقتی پی بردیم مشاهداتی دقیق‌تر و بیش‌تر لازم است، فیلم‌های شانزده میلیمتری را تصویر به تصویر با صرف ساعت‌ها وقت برای اتفاق‌هایی که در چند ثانیه افتاده بودند، مطالعه کردیم. در مواقع دیگر، رفتارهای خاصی را مانند نگاه خیره یا آواسازی ضبط کردیم و به کامپیوتر دادیم تا در جستجوی الگوها و رابطه‌ها کمکمان کند.

پیش از این‌که جلوتر بروم، می‌خواهم نوع رویدادهایی را توصیف کنم که مورد توجه ما بودند و از آن‌ها مطالب زیادی می‌آموختیم. این رویدادها تبادل‌های میان فردی نسبتا عادی و مشترکی‌اند که در نیم‌سال اوّل حیات نوزاد، مابین او و مراقب اولیه‌اش پیش می‌آیند. رویدادها لحظاتی‌اند که تقریبا ماهیت اجتماعی صرف دارند و بیش‌تر به شکل غیر منتظره در میانه فعالیتی یا در فاصله بین فعالیت‌ها اتفاق می‌افتند. با این حال، چنان که نشان خواهم داد، این لحظات در ایجاد تجربه‌هایی که نوزاد با استفاده از آن‌ها در می‌یابد چگونه با افراد دیگر رابطه برقرار کند، بسیار حیاتی‌اند. در این‌جا نمونه مشروحی می‌آید که ویژگی این پدیده را دارد و بعدها به عنوان مرجعِ ما کاربرد خواهد داشت.

مادری به نوزاد سه ماه و نیمه‌اش با شیشه شیر می‌دهد. هر دوی آن‌ها تقریبا تا نیمه کار پیش آمده‌اند. طی مرحله نخست تغذیه، نوزاد در حال مکیدن شیشه شیر و در کار خود جدّی بوده است. گهگاهی هم به مادرش نگاهی می‌انداخته که بعضی اوقات مدتی طول می‌کشیده است (ده الی پانزده ثانیه). در مراحل بعد، نوزاد با تنبلی به اطراف اتاق خیره می‌شود. مادر تقریبا بی‌حرکت است، انگار که بخواهد نوزادش را وارسی کند، به طور متناوب به او می‌نگرد. گاهی هم بی‌آن که با او حرفی بزند یا حالت چهره‌اش را تغییر دهد، نگاه‌های طولانی (۲۰ الی ۳۰ ثانیه) به او می‌اندازد. مادر وقتی به نوزاد نگاه می‌کند به ندرت حرف می‌زند، امّا وقتی نگاهش متوجه من می‌شود، اغلب با قیافه پر نشاطی صحبت می‌کند. تا این‌جا، عمل تغذیه به طور طبیعی انجام یافته ولی هیچ نوع تعامل اجتماعی روی نداده است. بعد از این، تغییری صورت می‌پذیرد. وقتی که مادر مرا نگاه می‌کند و با من حرف می‌زند، رو به نوزادش می‌کند و به چهره او خیره می‌شود. نوزاد که خیره به سقف نگاه می‌کند از گوشه چشم، صورت مادرش را می‌بیند که به سمت او می‌چرخد، بر می‌گردد و نگاه خیره‌اش را متوجه مادر می‌کند. بعد از این اتفاق‌ها نوزاد دیگر این ضرباهنگ را رعایت نمی‌کند و از مکیدن شیشه شیر باز می‌ایستد. سر پستانک را رها می‌کند و خلأ داخل آن، وقتی که نوزاد دهان خود را برای کوچک‌ترین نشانی از لبخند شل می‌کند، پر می‌شود. مادر حرفش را قطع می‌کند و در حالی که به صورتِ در حال تغییر نوزاد می‌نگرد چشمانش را کمی گرد می‌کند و ابروهایش را تا حدی بالا می‌کشد. نگاه نوزاد در نگاه مادر گره می‌خورد. برای مدتی بی‌حرکت به همدیگر خیره می‌شوند. نوزاد مکیدن شیر را از سر نمی‌گیرد و مادر در ابراز شور و حال اندک خود پایداری نشان می‌دهد. این لحظه ساکت و تقریبا ساکن ادامه می‌یابد تا این‌که مادر با گفتن «هی!» سکوت را می‌شکند و چشم‌های خود را گردتر می‌کند. ابروها را هرچه بالاتر می‌کشد و سر را به طرف نوزاد می‌گرداند. تقریبا در این حین چشمان نوزاد گشاد می‌شود، سرش به یک سو می‌چرخد و با گشوده‌تر شدن لبخندش سر پستانک از دهانش بیرون می‌افتد. مادر می‌گوید: «هی سلام!… سَ… لام…. سَ… لا… م!» طوری که با تکرار پی در پی هر سلام، صدایش زیرتر و «سلام» طولانی‌تر و پر فشارتر ادا می‌شود. با گفتن هر «سلام» نوزاد لذت بیش‌تری می‌برد و بدنش با هر نفس مثل بادکنکی که دارند بادش می‌کنند پر بادتر می‌شود و به لرزه می‌افتد. مادر درنگ کرده و صورت خود را شل می‌کند. مادر و نوزاد لحظه‌ای همدیگر را مشتاقانه نگاه می‌کنند، بعد هیجان پیش آمده مابین آن‌ها فروکش می‌کند ولی پیش از محو کامل آن، نوزاد ابتکار عمل ناگهانی نشان می‌دهد و هیجان را دوباره باز می‌گرداند. سر را با چرخشی سریع پیش می‌آورد، دست‌ها را رو به بالا تکان داده و لبخندی پرطنین سر می‌دهد. مادر تکانی می‌خورد. صورت را با دهانی باز و چشمانی درخشان جلو برده و می‌گوید: «اوووه… می‌خوای بازی کنی نه… می‌خوای؟… نمی‌دونم بازم گشنته یا نه… نه… نه… نه نمی‌دونم» و به این ترتیب هر دو از این مرحله خارج می‌شوند.

پس از تبادلی ساده، آرامش و شور و هیجان به سطح بالاتری انتقال می‌یابد و در آن سطح تعامل به شکل تکرار بازی ظاهر می‌شود. چرخه بازی تقریبا با این ترتیب ادامه می‌یابد: مادر با قیافه‌ای اخم‌آلود خم می‌شود ولی با درخششی در چشم‌هایش نزدیک‌تر می‌رود، دهانش را گرد می‌کند و با لحنی که گویی هر لحظه آماده لبخند است، می‌گوید: «این بار می‌خوام بگیرمت» هم‌زمان با این گفته دست خود را بالای شکم نوزاد می‌برد و آماده می‌شود تا به نشانه غلغلک، انگشتان خود را بالای شکم و فرو رفتگی‌های خنده‌آور گردن و زیر بغل نوزاد به حرکت در آورد. همچنان که مادر مَکث کرده و صحبت می‌کند، نوزاد می‌خندد و وول می‌خورد ولی هرگز نگاهش از نگاه مادر دور نمی‌شود. حتی فشار غلغلک واقعی نیز نگاه خیره متقابل آن‌ها را برهم نمی‌زند.

بعد از این‌که حرکت انگشتان به گردن رسیده و با آخرین غلغلک تمام می‌شود، مادر به سرعت خود را عقب می‌کشد و به صندلی تکیه می‌دهد. صورتش اخمو نیست و چشمانش به اطراف می‌گردد، انگار به طرحی تازه و بسیار جذاب‌تر برای رفتار بعدی می‌اندیشد. نوزاد حین نگاه، مجذوب می‌شود و صدایی مانند «اَاَاَه» که به سادگی قابل شنیدن است در می‌آورد؛ در این اثنا، تصورات مادر به راحتی در چهره‌اش نمایان می‌شود، گویی صورتش پرده روشنی است که تصاویر متغیر ذهنش را به نمایش گذارده است.

مادر بار دیگر پیش می‌آید، احتمالاً این بار کمی زودتر و پر شتاب‌تر از دفعه‌های قبل. تمایل نوزاد هنوز کاملاً فروکش نکرده است و در یک لحظه غافلگیر می‌شود. صورتش بیش‌تر شگفت‌زدگی نشان می‌دهد تا لذت. چشمانش گشاد می‌شوند و دهانش نه زیاد، تنها اندکی گشوده می‌شود. بعد صورت خود را کمی بر می‌گرداند ولی نگاه متقابلش را همچنان حفظ می‌کند. وقتی مادر در انتهای این چرخه خود را عقب می‌کشد، متوجه می‌شود که چرخه چندان موفق نبوده (نتیجه برعکس نداده، بلکه موفق نبوده است) و علائم سرخوشی از بین رفته است. بی‌آن که عملی انجام دهد چند لحظه به صندلی خود تکیه می‌دهد و با صدای بلند با خود و با نوزاد حرف می‌زند. در این حال به ارزیابی اوضاع می‌پردازد و بعد بازی را از سر می‌گیرد. ولی این بار قسمت غلغلک دادن را کنار می‌نهد و به حرکات خود ضرباهنگ منظم و مشخص‌تری می‌بخشد. کاملاً یکنواخت، با حرکات نمایشی جذّاب و متغیر ابروان، چشم‌ها و دهان نزدیک‌تر رفته و با حالتی که بیش‌تر حاکی از نوید و وعده است تا تهدید و خطر، کاری را که می‌گوید، انجام می‌دهد، «می‌خوام بگیرمت.» توجه نوزاد بار دیگر به سوی او جلب می‌شود و لبخند آرامی در دهان نیمه بازش نقش می‌بندد. صورتش به سمت بالا پیش می‌آید و چشمانش اندکی بسته می‌شوند.

طی چهار دوره بعدی، مادر بازی جدید و متنوعی را تا حد زیادی به شکل یکسان برگزار می‌کند و در هر دوره موفقیت‌آمیز، با تغییر وضع چهره، صدا و زمان، بر شدت هیجان می‌افزاید. تقریبا کاری شبیه به این انجام می‌دهد: «می‌خوام بگیرمت… می‌ی‌ی خوام بگیرمت… می‌ی‌ی خوام م م بگیرمت… می‌ی‌ی‌ی خوام م م بگی‌ی رمت!!» نوزاد به تدریج برانگیخته‌تر می‌شود و هیجان فزاینده مادر و نوزاد ترکیبی از خطر و شادی است. در اثنای دوره اوّل، نوزاد مجذوب و مسحور رفتار عجیب مادرش می‌شود. تقریبا می‌خندد و هرگز نگاهش را از چهره مادر نمی‌گیرد. در دوره دوم با نزدیک شدن مادر صورتش را کمی بر می‌گرداند ولی خنده‌اش ادامه دارد. با شروع سومین حمله مادر، نوزاد هنوز حالت چهره به چهره کامل را نمی‌پذیرد و سر را کمی دورتر می‌برد. همچنان که مادر نزدیک‌تر می‌رود صورت نوزاد بیش‌تر می‌چرخد ولی باز نگاه را از مادر نمی‌گیرد و در همان حال لبخندش محو می‌شود. با اظهار هر خنده و جدّیت، ابروها و گوشه‌های لب نوزاد به سمت جلو و عقب تکان می‌خورند. با افزایش هیجان ظاهرا نوزاد میان سرخوشی و ترس مردد می‌ماند و بالاخره در حالی که بر تردیدش افزوده می‌شود نگاه را از مادر دور می‌کند، گویی برای لحظه‌ای به این طریق خود را جمع و جور می‌کند تا از شدت هیجانش بکاهد. بعد از این‌که به طور کامل از عهده این کار بر می‌آید، نگاه خیره‌اش را به مادر از سر گرفته و خنده‌ای طولانی سر می‌دهد. درست در این لحظه، مادر با شور خاصی چهارمین و پر هیجان‌ترین دوره چرخه را آغاز می‌کند ولی این چرخه نوزاد را متقاعد کرده و وا می‌دارد در تردیدِ میان سرخوشی و ترس، جانب ترس را بگیرد. بلافاصله نگاه خیره‌اش را قطع می‌کند. سرش بر می‌گردد و چهره‌اش تو هم می‌رود. مادر خیلی سریع متوجه می‌شود، بازی را شروع نکرده رها می‌کند و به نرمی می‌گوید: «اوه عزیزم، مثل این‌که هنوز گشنته، ها… بیا یه کم دیگه شیر بخور.» نوزاد دوباره نگاه می‌کند، صورتش آرام شده و بار دیگر سر پستانک را می‌گیرد. «لحظه» تعامل اجتماعی پایان یافته است. عمل تغذیه دوباره از سر گرفته می‌شود. (کل این رویداد تقریبا چهار دقیقه طول می‌کشد.)

از تجزیه و تحلیل چنین لحظاتی است که در می‌یابیم تعامل‌هایی صرفا اجتماعی بین مادر و نوزاد، که بعضی وقت‌ها «بازی آزاد»(۴) نامیده می‌شوند، در میان تجربه‌های بسیار حساس نوزاد در نخستین مرحله یادگیری و مشارکت او در رویدادهای انسانی وجود دارند. در اواخر شش ماه اوّل زندگی، این دوره تأثیر قابل توجه خود را اعمال می‌کند.

نوزاد طرح‌واره (۵) هایی را از چهره، صدا و لمس انسانی پدید می‌آورد و در چارچوب همین مقولات است که چهره، صدا، لمس و حرکات ویژه مراقب اولیه‌اش را باز می‌شناسد. همچنین طرح‌واره‌هایی از تغییرات مختلف که دست‌اندرکار تشکیل جلوه‌ها و نشانه‌های گوناگون عاطفه انسانی‌اند را به دست می‌آورد و الگویابی (۶) زمانی در مورد رفتار انسان و معنی تحولات گوناگون و نوسان‌های سرعت و آهنگ را «کسب» می‌کند. کودک سرمشق‌ها و قراردادهای اجتماعی‌ای را یاد می‌گیرد که به طور متقابل در شروع، حفظ، خاتمه و اجتناب در خصوص تعامل‌هایش با مادر تأثیر می‌گذارند. او شیوه‌های مختلف بحث یا گفتگو، مانند رعایت نوبت (۷) را یاد می‌گیرد. او دیگر پایه و اساس نوعی تصویر مرکب ذهنی از مادرش را با خود دارد، بنابراین چند ماه پس از پایان این دوره می‌توانیم از برقراری ثبات شی‌ء یا بازنمایی طولانی‌مدت مادر که در هرجا با خودش دارد ـ چه مادر حضور داشته باشد چه نداشته باشد ـ سخن به میان آوریم.

برای این‌که دریابیم کارکردهای رشدی دوره نخستین به چه کیفیتی انجام می‌گیرد به این شیوه عمل خواهیم کرد: ابتدا مجموعه‌ای از رفتارهای مربوط به چهره و گفتار و رفتارهای دیگر را که مراقب به عنوان اولین و مهم‌ترین تجربه‌های نوزاد در خصوص انبوهی از محرک‌های انسانی در اختیار او می‌گذارد، مورد بررسی قرار خواهیم داد. در قدم بعد مجموعه دیگری از رفتارها و توانایی‌های ادراکی را که نوزاد برای درک دنیای رفتارهای انسانی کسب می‌کند، بررسی خواهیم کرد. سپس در باره بعضی یافته‌های آزمایشگاهی و ملاک‌های نظری که از آن‌ها در فهم چگونگی تأثیر متقابل رفتارهای جداگانه مادر و نوزاد و نحوه شکل‌گیری تعامل سود برده‌ایم، سخن خواهیم گفت. همچنین در این خصوص که اصولاً این رفتارها چه اهدافی را دنبال می‌کنند و از چه نوع عملکرد رشدی برخوردارند، بحث خواهیم کرد. در آخر، در فصلی کاملاً بالینی در مورد شیوه‌هایی که باعث می‌شوند تعامل به بیراهه رود، بحث خواهیم کرد.

نخستین رابطه نوزاد با مادر
نویسنده : دانیل استرن
مترجم : مقصود خدایاری
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات : ۱۹۲ صفحه


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]