کازوئو ایشی‌گورو برنده نوبل ادبیات شد- پیشنهاد بازخوانی کتاب «هرگز رهایم نکن» به این مناسبت

6

ایشی‌گورو را نخستین بار با ترجمه نجف دریابندری از کتاب بازماندهٔ روز شناختم. بعد از چند سال «هرگز رهایم نکن» را از او خواندم. امروز بعد از آن ماجرای عجیب اعطای جایزه نوبل ادبیات به بابت دیلان، اهدای جایزه نوبل ادبیات به ایشی گورو خبر خوشحال‌کننده‌ای برای بسیاری از ما بود.

ایشی‌گورو متولد 1954 در ناگازاکی ژاپن است. او در سال 1960 بـه همراه خانواده‌اش به انگلستان رفت و در دانشگاه کنت مانتربری ادبیات انگلیسی و فلسفه خوانده است. درسال 1981‌ سه داستان کوتاه و در سال 1982، رمان چشم اندازی رنگ‌پریده از تپه‌ها را منتشر کرد. از کتاب‌های دیگرش می‌توان به اینها اشاره کرد:

(۱۹۸۶) هنرمندی از جهان شناور (ترجمه یاسین محمدی انتشارات افراز)
(۱۹۸۹) بازماندهٔ روز (ترجمه نجف دریابندری نشر کارنامه)
(۱۹۹۵) تسلی‌ناپذیر (ترجمه سهیل سمی نشر ققنوس)
(۲۰۰۰) وقتی یتیم بودیم (ترجمه مژده دقیقی نشر هرمس)
(۲۰۰۵) هرگز رهایم مکن (هرگز ترکم نکن) -(ترجمه سهیل سمی نشر ققنوس) / هرگز ترکم مکن (ترجمه مهدی غبرایی نشر افق)
(۲۰۱۵) غول مدفون ترجمه‌ی فرمهر امیردوست، نشر میلکان

هرگز رهایم مکن رمانی نوشته کازوئو ایشی‌گورو نویسنده ژاپنی بریتانیایی است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. این رمان در همان سال نامزد جایزه بوکر و در سال ۲۰۰۶ نامزد جایزه آرتور سی کلارک شد. مجله تایم نیز آن را به عنوان بهترین رمان سال ۲۰۰۵ برگزید و آن را در لیست ۱۰۰ رمان برتر انگلیسی زبان، از سال ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ قرار داد. در سال ۲۰۱۰ این رمان به کارگردانی مارک رومانک، با همین نام «هرگز رهایم مکن» از سوی هالیوود نیز دستمایه اقتباس سینمایی قرار گرفت.

او در گفتگویی در مورد نقطهٔ آغازین شکل گرفتن این رمان «هرگز رهایم نکن» گفته بود که:

«پیش از آن، قطعاتی داستانی را نوشته بودم. دربارهٔ یک گروه عجیب و غریب از دانش‌آموزان روستایی. مطمئن نبودم که ایـن‌ها کـی هستند. فقط می‌دانستم که توی خانه‌های مخروبهٔ روستایی زندگی می‌کنند و گرچه برخی ویژگی‌های تیپیک دانش‌آموزان را دارند، دربارهٔ کتاب‌ها بحث می‌کنند، گهگاه روی مقالات‌شان کار می‌کنند، عاشق می‌شوند و عشق از سرشان می‌افتد، از مـحوطهٔ مـدرسه و معلم‌ها خبری نیست.

می‌دانستم که سرنوشت غریبی در انتظار این جوان‌هاست. همیشه دلم می‌خواست راجع به شـاگردانم رمـانی بـنویسم، ولی این ایده جلو نمی‌رفت. چند سال پیش از نوشته شدن این کتاب، در رادیو مطلبی در مورد زیست‌فناوری شنیدم. معمولاً وقتی این طور بحث‌های علمی در جریان است کانال رادیو را عوض می‌کنم، اما این بار گـوش کـردم و بـالاخره قاب مورد نظرم را برای این رمان پیدا کردم. شـیوه‌ای کـه برای نوشتن پیدا کردم هم ساده بود هم اساسی، دربارهٔ اندوه موقعیت انسان.»

این رمان آشکارا در انگلستان اواخر قرن بـیستم در جـریان اسـت. وجه علمی تخیلی آن طوری‌ است که معمولاً در داستان‌هایی به چشم مـی‌خورد که در آینده جریان دارند. مثل رمان دنیای قشنگ نو از آلدوس هاکسلی.وقتی از ایشی‌گورو سؤال شد که آیا هرگز وسوسه نشده که داستان در آینده رخ بدهد، او گفت که:

نه هـرگز وسـوسه نـشدم. بخشی از این قضیه شخصی‌ است. چشم‌اندازهای فتوریستی [آینده محور] برایم چندان جذاب نیست. تـازه، انـرژی لازم را ندارم که دربارهٔ شکل ماشین‌ها و مغازه‌ها و نعلبکی‌ها در تمدن آینده فکر کنم و نمی‌خواستم چیزی بنویسم که بـا «پیـشگویی» اشـتباه گرفته شود. بیش‌تر دلم می‌خواست داستانی بنویسم که خواننده در آن انعکاسی از زندگی خـودش را بـبیند. بـه هر حال همیشه رمان‌هایم در انگلستان دهه‌های هفتاد و هشتاد جوانی‌ام می‌گذشته. این انگلستانی‌ست که از دوران انگلستان مـهترها و رولزرویـس‌های مثلا بـازماندهٔ روز خیلی فاصله دارد. من انگلستان را در روزهای ابری، دشت‌های خالی و مسطح، آفتاب خفیف، خیابان‌های دلگیر، مـزارع مـتروک و جاده‌های خلوت تصویر کردم جز خاطرات کودکی کتی، که در آن کمی آفتاب و سرزندگی هـست، دلم مـی‌خواست انگلستان را بـا نوعی زیبایی بی‌روح که در این مناطق دورافتادهٔ روستایی و شهرهای ساحلی فراموش شده به چشم مـی‌خورد تـصویر کنم.

بله، می‌توانید بگویید وجوه علمی تخیلی در آن وجود دارد. اما این را بیش‌تر نوعی اسـتعارۀ جانشین در نـظر گـرفته بودم. مثل این است که بگوییم «اگر هیتلر برنده می‌شد چی می‌شد؟» یا «اگر کندی تـرور نـمی‌شد چی می‌شد؟» رمان چشم اندازی از بریتانیا ارائه می‌دهد که اگری کی دو چیز در زمینهٔ عـلمی تـغییر مـی‌کرد، در اواخر قرن بیستم با آن مواجه می‌شدیم.

او در مورد راوی کتاب مثل «هرگز رهایم نکن» می‌گوید:

 

بـابت نوشتن از زاویهٔ نگاه زن نگرانی نـداشتم. اولیـن رمـان چـاپ شـدهٔ من، چشم انـدازی رنگ‌پریـده از تپه‌ها، هم راوی‌اش زن بود. وقتی نویسنده‌ای جوان بودم. راوی‌هایم مسن‌تر بودند، که در فرهنگ‌هایی زندگی می‌کردند بسیار مـتفاوت از خـودم. بـرای قرار گرفتن در موقعیت یک شخصیت داستانی، بـایستی تـخیل فـراوانی را بـه کـار گـرفت. جنسیت شخصیت فقط یکی از چیزهای فراوانی‌ است که بایستی به آن فکر کرد و شاید این جزو مسائل چالش‌برانگیز نباشد.

در مورد زبان دوران معاصر، خب، راوی در انـگلستان معاصر است، بنابراین بایستی زبانش متناسب با این وضعیت می‌بود. این‌ها مسائلی تکنیکی‌ است، مثل لهجهٔ بازیگران. مسئلۀ اصلی پیدا کردن صدایی نیست که معاصر باشد یا رسمی، بلکه زبانی‌ست که شخصیت را بـه شـکلی متقاعدکننده عرضه کند. صدایی که به خواننده اجازه می‌دهد که او را نه فقط از طریق اعمالی که در داستان انجام می‌دهد، بلکه همچنین از طریق نحوهٔ حرف زن یا افکارش تصور کند.

بحث اصلی در کتاب هرگز رهایم نکن تولید مثل غیرجنسی است. دنیایی که ایشی گورو خلق می‌کند، هم مشابه چیزی‌ است که از دوران مدرسه می‌شناسیم و هم کاملاً مشابه آن نیست. بچه‌های مدرسهٔ «هیل شام» به شکل عـجیبی مـحدود به نظر می‌رسند؛ نه فقط به ورای مرزها ماجراجویی نمی‌کنند، حتی انگار دلشان هم نمی‌خواهد این کار را بکنند.

ایشی گورو در بازسازی فضای خاص و سرکوب‌گر مدرسه (و هر نهاد دیـگری) تـواناست. دسته‌ای که شکل می‌گیرد، رقابتی پنهان مـیان بچه‌ها، دغدغهٔ این کـه چه کسی کنار چه کسی بنشیند.

در واقع، به آن‌ها می‌گویند چیزی را اهـدا خـواهند کـرد، اما از این حد فراتر نمی‌روند. جنبهٔ راز آمیز و شـوم ایـن «اهـدا» مـشخص نیست.

خـواننده بـه مرور سرگردان می‌شود: چرا تولید اثر هنری برای بچه‌ها این قدر مهم است؟ این چیست که همهٔ بچه‌ها می‌خواهند داشته باشند؟ به دنیای بیرون به شکل شومی، ابدا ارجاع داده نمی‌شود، هیچ ارتباطی با آن بـرقرار نمی‌شود. آشکار است که دنیای بیرون، از وجود آن‌ها یی‌خبر است. آن‌ها حتی برای خریدهای گاهگاهی هم بیرون نمی‌روند؛ فروشندگان دوره‌گرد با جعبه‌هایی از راه می‌رسند که در آن‌جا خالی می‌کنند و آن‌ها تی‌شرت و نـوار کـاست موسیقی می‌خرند و از خریدشان لذت می‌برند. همین حراج‌ها است که بچه‌ها را بسیار به هیجان می‌آورد و آن‌ها را به رضایتی می‌رساند که هرگز تقاضای بیش از آن را نمی‌کنند، مثلا این که بخواهند بروند به دنیای بیرون که این همه چـیزهای خواستنی از آنجا می‌آید.

از لحظهٔ گره گشایی، لحظهٔ تاباندن نور حقیقت خبری نیست: بچه‌ها با هـمین اطـلاعات بزرگ شده‌اند و دراین راه به آن وفادار بوده‌اند، به هیل شام که نمایندهٔ این دنیاست، همان طور که یک بچهٔ معمولی به خانواده یا خانه‌اش وفادار است.

این شاهکار ایشی گورو است کـه از هـیل شـام جایی هراس‌آور نمی‌سازد که اگر مـی‌خواست از قـواعد ژانـرهای علمی خیالی و فیلم‌های ترسناک تبعیت کند مطمئنا می‌توانست. ایشی گورو تا حد امکان آنجا را معمولی جلوه می‌دهد. این بـاور کـردنی‌ست کـه بچه‌ها این قدر منفعلانه چیزهایی راکه به‌شان مـی‌گویند و مـی‌آموزند، می‌پذیرند.

در واقع دنیای بیرون اسـت که به نظر آن‌ها جایی‌ست که بایستی از آن اجتناب کرد: جایی ناشناخته که اشتیاقی برای عبور از مرزهایش ندارند. مثلاً جنگل روی تـپه بـه نـظر برای آن‌ها نمادی است تیره و خطرناک. هرگز پا به آن‌جا نمی‌گذارند تا آن جا بازی و اکـتشاف کـنند، مثل بچه‌های دیگری که ممکن بود این کار را بکنند؛ در عوض، جنگل روی هیل شام سایه انداخته؛ بـچه‌ها دربـارهٔ آن دچـار کابوس هستند، با آن همدیگر را می‌ترسانند و دربارهٔ آن قصه می‌سازند-این که پسر بـچه‌ای کـه فـرار کرده بوده در جنگل پیداشده، بسته شده به یک درخت و با پاهای بریده؛ این کـه دخـتری کـه از نرده‌ها بالا رفته کوشیده برگردد اما اجازه پیدا نکرده و در نتیجه «روحش همیشه در جنگل سرگردان اسـت، بـه هیل شام خیره می‌شود، در حسرت بازگشت.»

شیوه‌ای زندگی و تفکر بر آن‌ها مستولی شده و آنها اغلب با آن راحت‌اند.

ایشی گورو همچون کتاب پیـشین‌اش -وقـتی یتیم بودیم- رمانش را با بردن شخصیت‌ها به سفر نهایی به پایان می‌برد. انگار می‌گوید کشف گذشته، تـرسناک و ضـروری‌ است. کتی و تامی، مسلح به کتاب طرح‌های تامی، در مسیر یک ردیف خانهٔ بالکن‌دار، در شـهری سـاحلی به جست و جوی مادام می‌پردازند، او را می‌یابند و به شـکلی غـیر مـنتظره با میس امیلی روبه‌رو می‌شوند که اکـنون زندانی‌ است و روی صـندلی چرخ‌دار نشسته.

در فضایی غریب و تئاتری، تاریک با پرده‌های کـشیده، هـمچون صحنهٔ تئاتر، عشاق پیشنهاد «تـأخیر»شـان را ارائه می‌کنند، تـا پیـش از اهـدای نهایی‌شان چند سال به‌شان مهلت داده شـود. تـامی اثر هنری‌اش را به عنوان دلیلی برای چنین تأخیری ارائه می‌دهد. چیزی مثل جادوگر شـهر زمـرد. مادام برای‌شان آشکار می‌کند که شایعهٔ «تـأخیر» بی‌اساس است، چنین امـکانی وجـود ندارد. اما اگر هنر چـنین ارزشـی ندارد، پس چرا آن‌ها را این جور آموزش می‌دادند و تشویق می‌کردند به انجامش؟ چرا آثار هنری‌شان را نگه‌داری می‌کردند؟

ما آثـارتان را مـی‌بردیم چون روح‌تان را آشکار می‌کرد. درسـت‌تر بـگویم، ایـن کار را می‌کردیم تـا ثـابت کنیم اصلا روح دارید.

چـرا بـایستی چنین چیزی را ثابت کنید.؟ آیا کسی فکر می‌کرده ما روح نداریم؟


دو ترجمه خوب از این کتاب به فارسی انجام شده:

1- ترجمه سهیل سمی – انتشارات ققنوس

2- ترجمه مهدی مهدی غبرایی – انتشارات افق (البته با نام هرگز ترکم مکن)

منبع: شماره 24 مجله هفت

 


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

مجموعه عکس‌های پرتره زیبا هیلاری گولد از افراد مسن سندرم داون، پیش‌فرض‌های ذهنی ما را به چالش می‌کشد

یک مجموعه عکس با معنا و زیبا گرفته شده توسط هیلاری گولد، با عنوان «من اینجا هستم» این تصور نادرست مردم را به چالش می کشد که افراد مبتلا به سندرم داون تا سنین پیری نمی‌توانند زندگی گنند.برای مثال هیلاری گولد، عکس پرتره جوآن، زنی 84 ساله…

بهترین کتاب های علمی تخیلی برای پرورش تخیل شما |۶۴ اثر خواندنی

تهیه فهرستی از آثار علمی تخیلی که در ایران ترجمه و منتشر شده باشند و محبوب باشند، دشوار است. کلا وقتی فهرست می‌کنیم هدف ما ترغیب خواننده به بیشتر خواندن است و نه اینکه ادعا کنیم چیز کاملی درست کرده‌ایم.پس این شما و شماری از محبوب‌ترین…

با این تصاویر کارت پستال خیلی قدیمی در دهه ۱۹۰۰ آمریکایی‌ها، تصور خود از ۱۰۰ سال بعد را نشان داده…

مجموعه‌ای جذاب از کارت پستال‌های عجیب و غریب و در عین حال جذاب از استیون آر. شوک، دیدگاه‌هایی را ارائه می‌دهد که در دهه ۱۹۰۰ تصور شده است و نشان می‌دهند که چگونه شهر‌ها، شهرک‌ها و دهکده‌ها در سراسر ایالات متحده ممکن است طی ۱۰۰ سال آینده…

مهم نیست این تابستان چقدر گرم است، برهنه نخوابید! مشکلات سلامتی بی‌لباس خوابیدن

بر اساس تحقیقات یک شرکت فروش تشک آنلاین به نام Casper حدود ۲۸.۵ درصد از آمریکایی‌های گفته‌اند که هر شب، هفتگی، ماهانه یا هر چند وقت یکبار برهنه می‌خوابند. اما ۷۱.۵ درصد دیگر گفتند که همیشه با لباس می‌خوابند.واضح است که برهنه خوابیدن…

عمو حاجی -کثیف‌ترین مرد جهان- چند ماه پس از نخستین حمام برای اولین بار در ۶۰ سالگی، سال پیش درگذشت!

عمو حاجی (۱۹۲۸–۲۰۲۲) مردی ایرانی بود که بیش از ۶۰ سال به حمام نکردن شهرت داشت. عمو حاجی نام واقعی او نبود بلکه لقبی بود که به این فرد مسن داده می‌شد. او در روستای دژگاه فارس در آلونک و چاله‌ای در زمین زندگی می‌کرد.از آنجایی که او…

ایده‌های خوب و خلاقانه برای دکوراسیون و منظره‌سازی فضای بیرونی خانه‌های و مجتمع‌های مسکونی و اداری

آیا تا به حال به دنبال الهام گرفتن برای دکوراسیون و منظره‌سازی فضاهای بیرونی منزل خود بوده‌اید. آیا دوست داشته‌اید بتوانید به نوعی طبیعت را در فضاهای کوچک حیاط آپارتمان یا خانه ییلاقی خود ادغام کنید.در این صورت مجموعه این پست می‌تواند…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /
6 نظرات
  1. شهین می گوید

    حس غریب و ناشناخته ای داشتم موقع خوندنش و یه عذابی همراهم بود.

  2. محسن می گوید

    سلام دکتر مجیدی عزیز
    امروز دیدم جدیدا یک کانال تلگرامی تأسیس شده (به اسم وبلاگستان فارسی) برای معرفی مطالب خوب وبلاگ‌های فارسی در فضای تلگرام، با آدرس زیر:

    https://t.me/persianweblogs

    امیدوارم این کار به رونق وبلاگستان فارسی کمک کنه.
    چون شما همیشه دغدغه این موضوع رو داشتید، گفتم بد نیست اطلاع رسانی کنم.

    با تشکر از شما وبلاگ نویس کارکشته و قدیمی

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      محیط تلگرام برای نوشته‌های اصیل و حتی بازنشر آنها مناسب نیست.

  3. ﻋﺎﻃﻔﻪ می گوید

    ﺑﺎ ﺳﻼﻡ و ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ
    ﺁﻳﺎ اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺗﺮﺟﻤﻪ اﻱ اﺯ ﻣﺘﻦ اﺻﻠﻲ اﺳﺖ? اﮔﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﺜﺒﺖ اﺳﺖ ﻣﺘﺸﻜﺮ ﻣﻴﺸﻢ اﮔﺮ ﻣﺘﻦ اﺻﻠﻲ ﺭﻭ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﺑﻔﺮﻣﺎﻳﻴﺪ. ﺑﺎ ﺗﺸﻜﺮ ﻣﺠﺪﺩ اﺯ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﻣﻔﻳﺪ و ﺟﺎﻟبﺗﻮﻥ .

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      منبع در انتهای مقاله ذکر شده. لطفا مقالات را تا انتها ببینید.

  4. آمن می گوید

    کدوم ترجمه رو پیشنهاد می کنید؟

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.