اعتماد به نفس چیست و چگونه کودکان با اعتماد به نفس بالا تربیت کنیم؟
روح و روان دو پدیده جدا از هم هستند. روان پدیدهای فیزیولوژیک و زیستی است که در ارتباط کامل با سلولها و اندامهای ما بهویژه با سلولهای مغزی قرار دارد. روح پدیدهای خاص و متعالی است، که روانپزشکان و روانشناسان در آن تخصصی ندارند. کار روانشناسان پژوهش درباره روان و پی بردن به رمز و رازهای آن است.
منظور از تواناییهای روانی، پدیدههای فیزیولوژیک سلولی است. به عنوان مثال، هنگام لمس کردن یک گل یا قطعهای فلز، سلولهای دست ما قادر به درک تفاوت این دو شیء هستند و یا زمانی که با چشمان بسته چیزی را لمس میکنیم میتوانیم آنچه را که درک کردهایم، توصیف کنیم. از نظر ما این درک و فهم، نوعی توانمندی روانی است. تمام سلولهای بدن ما دارای این درک سلولی هستند و درک سلولی کامل ما در سلولهای مغز مرکزی قرار گرفته است، یعنی در جایی که تمام ادراک از طریق ماده خاکستری مغز پخش میشود.
از طریق ماده خاکستری مغز است که ما یکدیگر را میشناسیم و دوست داریم. جایگاه دوست داشتن و عشق ورزیدن در مغز است و نه در قلب. ۴۵۰ سال قبل از میلاد، برخی فلاسفه عقیده داشتند که مرکز دوست داشتن در قلب ماست. ارسطو پی برد که مرکز همه چیز مغز است. بنابراین پدیده روان عمدتا به مغز تعلق دارد. اگر سر ما را از تن جدا کنند و ما یک یا دو دقیقه بدون سر راه برویم، در آن لحظه کوتاه ما هیچ نمود روانی نخواهیم داشت. نه درک، نهفهم، نه احساس و نه عشق.
باید قدر و ارزش آن را دانست. دانش پزشکی، ابتدا تصور میکرد سلولهای مغز به طور مستقل کار میکنند. ولی امروز ما میدانیم که مغز به کمک ژنها کار میکند. این ژنها هستند که به سلولهای مغز دستور میدهند. بعضی از ژنها «روشن» و برخی «خاموش» هستند. مغز از ژنهای روشن دستور میگیرد و کار میکند.
اعتماد به نفس چیست؟
میزان احترام و ارزشی که هر فرد برای خودش قائل است، و میزان اعتمادی که به خود و تواناییها و باورهای خود دارد، اعتماد به نفس نامیده میشود. هر کس تا اندازهای اعتماد به نفس دارد. میزان آن بالا و پایین میرود، ولی هرگز به صفر نمیرسد (مگر هنگام مرگ). از لحظهای که به دنیا میآییم اعتماد به نفسِ ما در حال رشد و شکلگیری است. هرگز ایستا نیست و پیوسته کم یا زیاد میشود. اگر بخواهیم آن را با ولتاژ برق مقایسه کنیم، میتوان گفت که مثلاً کسی ۵/ ۱ ولت اعتماد به نفس دارد و تشویق یا موفقیتی میتواند آن را نیم ولت بالا ببرد یا شکستی میتواند آن را نیم ولت پایین بیاورد. آن اعتماد به نفس ۵ /۱ ولتی که همیشه در متن وجود ما ثابت است، بهطور کلی باعث دوام حیات ماست. ما برای تمام فعل و انفعالات فیزیولوژیک یا روانی به این حداقل اعتماد به نفس احتیاج داریم. مانند: راه رفتن، صحبت کردن، نگاه کردن، خوابیدن، خواب دیدن، خیال کردن، رابطه مستقیم با دیگران و…
هرگز نمیتوان گفت که من اعتماد به نفس ندارم. مثل این است که بگویید: «من ریه ندارم، من قلب ندارم.» ولی میتوان گفت که اعتماد به نفس من پایین یا بالاست یا پایین و بالا میرود.
حتی نوزاد یک ساعته هم اعتماد به نفس دارد. او توان این را دارد که سرش را روی سینه مادر بگذارد و مکیدن را آغاز کند و شیر بخورد. همین عمل بهمعنای داشتن اعتماد به نفس است. اگر نوزاد اعتماد به نفس نداشته باشد، نمیتواند شیر بنوشد. ممکن است برای شیر خوردن خجالت بکشد شما با رابطه میان اعتماد به نفس و خجالت آشنا خواهید شد ممکن است صورتش را بیاورد طرف سینه مادر و خجالت بکشد. شما خجالت کشیدن کودک یکی دو ساله را دیدهاید، ولی فکر نمیکنم خجالت نوزاد یکی دو روزه را دیده یا حتی شنیده باشید.
اعتماد به نفس از نظر روانشناختی یک خصوصیت درونی است که تحت تأثیر وراثت و محیط، و در طول دوره رشد شکل میگیرد. یعنی اعتماد به نفس بر اساس ژنتیک، و محیط رفتار والدین، تشویقها، تنبیهها و برخورد اطرافیان به مرور زمان در فرد ایجاد میشود.
بهطور کلی اعتماد به نفس یعنی اینکه باور داریم ما آدم مستقل و حسابی هستیم، برای خودمان کسی هستیم، توان انجام کارهایی را داریم و حتی میتوانیم دست کسان دیگری را بگیریم. و وقتی اعتماد به نفس داریم احساس میکنیم با همه قلب و مغزمان خود را دوست داریم، مردم را دوست داریم، زندگی را دوست داریم. اگر ایرادهایی هم داریم که حتما هم داریم باید بکوشیم آنها را از میان برداریم.
*اعتماد به نفس احترام و ارزشی است که فرد برای خود و تواناییهای خود قائل است.
چه کسانی اعتماد به نفس بالا و اعتماد به نفس پایین دارند؟
اگر پیوسته بدرفتاری میکنید، خود و دیگران را کوچک میشمارید و برای خود و دیگران احترام قائل نیستید، در دوستیابی یا نگهداری دوست مشکل دارید، در تصمیمگیری و انتخاب ناتوانید، به آسانی تحت نفوذ دیگران قرار میگیرید، از شکست میترسید، به دنبال توجه دائمی هستید، روحیه خطر کردن ندارید، برای اشتباهات و شکستهایتان خود و دیگران را سرزنش میکنید، مسئولیت کمی میپذیرید یا اصلاً مسئولیتپذیر نیستید، در این صورت احتمالاً شما اعتماد به نفس پایینی دارید.
کسی که با خود صلح کرده است و به آنچه که دارد قانع است، انتظارات واقعی از زندگی دارد، میگوید این زندگی من است، این خانواده من است. چنین فردی اعتماد به نفسش خوب است. صلح با خویشتن یعنی پذیرش وضع طبقاتی، مالی، چهره و تحصیلات. اینها به اعتماد به نفس آسیبی نمیرساند. ولی نارضایتی از وضع موجود و قانع نبودن، با خویش جنگیدن، از پدر و مادر، از وضع و موقعیت خانواده، از میزان سواد راضی نبودن اعتماد به نفس را پایین میآورد.
اعتماد به نفس در طول زندگی تغییر میکند. در دهه اول معمولاً چون تازه ساخته شده کمی لرزان است. فرزند کوچک ما هنوز مطمئن نیست در کلاس یا در حضور دیگران چطور و چگونه باید رفتار کند. اعتماد به نفس در دهه دوم شکل میگیرد. در دهه سوم محکم، در دهه چهارم ثابت (بدون تغییر)، در دهه پنجم و ششم کاملاً تثبیت (غیرقابل تغییر) میشود، و در دوران پیری پایین میآید.
موفقیت در زندگی میزان اعتماد به نفس را بالا، و شکست، آن را پایین میبرد، ولی هرگز به صفر نمیرسد. بعد از گذشت زمان و رفعشدن علل کاهشدهنده، رفتهرفته دوباره به حد معمول بازمیگردد. مثلاً دانشآموزی که در درسی رد میشود، اعتماد به نفسش پایین میآید و وقتی در آن درس قبول میشود، دوباره بالا میرود.
افرادی که اعتماد به نفس متعادل دارند، دارای امنیت جسمانی، عاطفی و ذهنی هستند، مورد پذیرش دیگران قرار میگیرند و دیگران با آنان راحت ارتباط برقرار میکنند. به عنوان فرد استثنایی و خاص، ارزشمندند، لایق و مهماند، قدرت رویارویی با مشکلات را دارند، جسور، قدرتمند، هدفمند و دوستداشتنیاند و از ویژگیهای مثبت بسیاری برخوردارند.
تلاش روانپزشکان و روانشناسان این است که مردم را با خودشان سازش دهند و به آنها بقبولانند که این زندگی ماست. ما باید با آنچه که در حال حاضر داریم زندگی کنیم و شکرگزار باشیم.
*اعتماد به نفس درونی است و در طول دوره رشد و بر اثر وراثت و محیط شکل میگیرد.
*اعتماد به نفـسِ متعادل، به انسان امنیت جسمانی، عاطفی و ذهنی میدهد.
اعتماد به نفس: روند شکلگیری اعتماد به نفس در فرزندان
نویسنده : میرمحمدولی مجدتیموری
ناشر: نشر قطره
تعداد صفحات : ۹۰ صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید