کتاب « آبی ـ نارنجی »، نوشته جو پنهال
این کتاب ترجمهای است از:
Blue ـ Orange
Joe Penhall شخصیتها:
کریستوفر
بروس
رابرت
نمایش، طی بیست و چهار ساعت در یک بیمارستان بیماران روانی در لندن اتفاق میافتد.
بازی یک
اتاق مشاوره. یک آبسردکن شیشهای. یک میز گرد، و روی آن یک کاسهٔ شیشهای بزرگ. درون کاسه سه پرتقال.
بروس و کریستوفر روبهروی هم ایستادهاند.
کریستوفر: آقای بروس…
بروس: کریستوفر…
کریستوفر: آقای بروس…
بروس: حالت چهطوره؟
کریستوفر: بروس، بروس، بروس، حالت چهطوره؟
بروس: خوب، مثل همیشه.
کریستوفر: خُب آره خوبم. بهترم.
بروس: بشین.
کریستوفر: امروز خیلی بهترم. میدونی که چی میگم؟
بروس: بشین.
کریستوفر: امروز روز منه، درسته؟ روز بزرگ من. دیگه چی بگم…؟
بروس: بله درسته، بله… حالا بشین.
کریستوفر: بیا با هم دست بدیم.
بروس: چرا که نه.
بروس با کریستوفر دست میدهد. کریستوفر دست دادن را خیلی مفصل برگزار میکند. به نشانهٔ احوالپرسی دستهایشان را به هم میزنند.
کریستوفر: من یه مرد آزادم. میدونی که چی میگم؟
بروس: خُب، آهان، آره.
کریستوفر: من یه مرد خوشبختم. سرشار از خوشی.
بروس: کریس؟
کریستوفر: اُاُ…هی…باشه خوبم، حق با توئه، باید بشینم.
کریستوفر با آرامشی اغراقآمیز مینشیند.
بروس: راحت باش.
کریستوفر: باید ریلکس باشم و خودمو آروم کنم.
بروس: چند تا نفس بکش. یه کم آب میخوای؟
کریستوفر: (جابهجا میشود) آآ.
بروس: یه لیوان آب میخوای؟
کریستوفر: کوکا.
بروس: نه، کوکا نه.
کریستوفر: یه کوکاکولای خیلی خنک. یه چیز محشر.
بروس: نه. میدونی که نمیتونی کوکاکولا بخوری…
کریستوفر: چرا میتونم، آخه…
بروس: در مورد کوکاکولا بهت چی گفتم؟
کریستوفر: فردا قراره برم خونه.
بروس: کوکا چه ضرری داره؟
کریستوفر: ولی من دیگه دارم میرم خونه.
بروس: کریس! یالا، تو اینو میدونی، خیلی مهمه، ضرر کوکاکولا چیه؟
مکث.
کتاب آبی ـ نارنجی
نویسنده : جو پنهال
مترجم : رضا عابدین زاده
ناشر: نشر قطرهتعداد صفحات : ۱۴۴ صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید