معرفی کتاب « اعترافات یک رماننویس جوان »، نوشته اومبرتو اکو
مقدمه
اومبرتو اکو از حوزهٔ علمی و آکادمیک وارد حوزهٔ ادبی شده است، هرچند به قول خودش همواره دغدغهٔ داستانگویی و روایتپردازی داشته است. این را از آن جهت میگویم که تکلیف این کتاب، یعنی اعترافات یک رماننویس جوان از همین بدو امر روشن شده باشد. البته این تکلیف روشن، به همین روشنی و به همین سادگی هم نیست. هرچه باشد، ما با متنی سروکار داریم دستکار آدمی چندوجهی که از دانش نظری گستردهای برخوردار است و به قول معروف، عمری سرش توی متون کلاسیک و مدرن بوده است. اما جای امیدواری هست چون اکو میداند مطلبش را چطور بنویسد تا مخاطبش را پس نزند و بیشک، این را مدیون همان گرایش ادبی، همان گرایش روایتپردازی است.
اکو انگار پلی است میان گذشته و حال، میان بعید و ممکن، میان سنت و نوآوری، و میان پسند خاص و پسند عام. نمیگذارد حافظهٔ تاریخی از دست برود و از سوی دیگر، آینده را پیش چشممان پدیدار میکند. همین خاصیتِ واسط بودن، پل بودن، است که متن او را واجد توازنی علمی ـ ادبی میکند.
«اعترافات یک رماننویس جوان» تحشیهای است بر متن رماننویسی اکو. این تحشیه اما، در مواردی از خود متن فراتر میرود و تصویری همزمان از اکوی رماننویس و نظریهپرداز را به ما مینمایاند: بنیانهای فکری، الگوهای نوشتاری و دلبستگیهای او را در مقابل ما میگستراند. او انگار در این کتاب، خودِ نویسندهاش را زیر میکروسکوپ خودِ محققاش گذاشته است و به بررسی آن پرداخته است؛ هرچند این دو خود را شاید نتوان به این سادگی از هم تفکیک کرد. بههرحال، اکو در این کتاب ـ اگر بخواهم به شیوهٔ خود او «فهرست» کنم ـ از مؤلف الگو و مؤلف تجربی میگوید، از شخصیتهای داستانی، از نحوهٔ تأثیرپذیری ما از چنین شخصیتهایی، از تأویلکنندگان، از سازوکار داستان، از پدیدهای به نام «فهرستکردن» و از بسیاری موارد دیگر. لابهلای گفتههایش نیز متوجه رندیهای خاص او میشویم.
در ترجمهٔ انگلیسی کتاب، کلمات و عبارات و پاراگرافهایی به زبانهای دیگر، از جمله لاتین و فرانسوی، در خود متن درج شده که در ترجمهٔ فارسی نیز به همان صورت عمل شده و در صورت امکان در پانویس یا پینویس معادل فارسی ذکر شده است. عبارتهایی هم بوده است از زبان لاتین قدیم که معادل انگلیسی آنها ذکر نشده و خواهناخواه به زبان فارسی نیز ترجمه نشدهاند. از آنجا که خود اکو همواره بر ترجمهٔ انگلیسی کتابهایش نظارت دارد احتمالاً اصرار از جانب خود او بوده، ضمن آنکه در این موارد معمولاً یکی دو عبارت غیرلاتین (ترجمه شده) در متن آمده است تا خواننده بداند با چه موضوعی سروکار دارد و رشتهٔ کار از دستش درنرود.
همچنین، برشهایی از آثار نویسندگان دیگر در این کتاب آمده است که سوای چند اثر ـ دن کیشوت ترجمهٔ زندهیاد محمد قاضی، ایلیاد ترجمهٔ زندهیاد سعید نفیسی، بائودولینو و آونگ فوکو ترجمهٔ رضا علیزاده ـ باقی را مترجم کتاب حاضر برگردانده است. روان آن دو شاد و سپاس از جناب آقای علیزاده.
مجتبی ویسی
۱. نوشتن از چپ به راست
نام این کتاب، این مجموعه مقالات، را من اعترافات یک رماننویس جوان گذاشتهام و هر کسی بهدرستی میتواند بپرسد چرا؛ چون بههرحال بنده دارم به سوی هفتادوهفتمین سال عمر گام برمیدارم. (۱) اما قضیه از این قرار است که من اولین رمانم، نام گل سرخ، را در سال ۱۹۸۰ منتشر کردم، یعنی به عبارتی، کارم را بهعنوان رماننویس فقط از بیستوهشت سال پیش آغاز کردهام. خب، به همین دلیل من خودم را یک رماننویس بسیار جوان و البته خوشآتیه میبینم که تابهحال فقط پنج رمان چاپ کرده است و در طول پنجاه سال بعد هم چندین رمان دیگر به چاپ خواهد رساند. این پروژهٔ در حال انجام هنوز نیمهکاره است (در غیر این صورت که اصلاً «در حال انجام» معنا نمیداد)، ولی امیدوارم آنقدر تجربه اندوخته باشم که بتوانم راجع به شیوهٔ نوشتنم چند کلمهای بر زبان بیاورم. البته، برای آنکه از خطمشی اصلی این سری کتابها، یعنی مجموعهٔ «گفتارهای ریچارد المن»، دور نیفتم، بیشتر بر شیوهٔ نگارشم در داستانها تکیه خواهم کرد تا مقالاتم؛ هر چند در حوزهٔ شغلی خودم را دانشآموختهای حرفهای میدانم، اما در حوزهٔ رماننویسی، یک فرد تازهکار. من نوشتن رمان را از دوران کودکی آغاز کردم. اولین کاری که انجام میدادم، نوشتن عنوان بود، معمولاً الهامگرفته از کتابهای ماجراجویانهٔ آن سالها، داستانهایی در مایهٔ همین دزدان دریای کارائیب. بعد بلافاصله تمامی تصاویر داستانم را نقاشی میکردم و سپس سر وقت فصل اول آن میرفتم. ولی از آنجا که همیشه با حروف درشت مینوشتم ـ به تقلید از حروف چاپی کتابها ـ بعد از نوشتن یکی دو صفحه خسته میشدم و کار را نیمهکاره رها میکردم. بدین ترتیب، هر یک از آن آثار من شاهکاری ناتمام به شمار میآیند، چیزی در ردیف سمفونی ناتمام شوبرت!
در شانزدهسالگی، خب البته من هم مثل هر نوجوان دیگری، به نوشتن شعر رو آوردم. درست بهخاطر ندارم نیاز شاعرانه بود که به شکوفایی اولین عشق (افلاتونی و البته بر زباننیامدهٔ) زندگیام دامن زد یا برعکس. ترکیب این دو واقعاً مصیبتبار است. بههرحال، همانطور که قبلاً اشاره کردهام ـ البته به صورت گفتهای متناقض از زبان یکی از شخصیتهای داستانیام ـ ما دو نوع شاعر داریم: شاعران خوب، که شعرهایشان را در سن هجدهسالگی میسوزانند، و شاعران بد، که تا عمر دارند شعر میگویند. (۱)
کتاب اعترافات یک رماننویس جوان
نویسنده : اومبرتو اکو
مترجم : مجتبی ویسی
ناشر: انتشارات مروارید
تعداد صفحات : ۲۰۱ صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید