کتاب « تک فرزندی »، نوشته الهام شیرازی
ویژگی تکفرزندان در مراحل مختلف تکاملی چگونه است؟
۱ ـ دوران شیرخوارگی و نوپایی: تحقیقات نشان داده است که مادران تکفرزندان، کودکشان را بیشتر میپذیرند، او را بیشتر در آغوش میگیرند، لمس میکنند، میبوسند، تاب میدهند و حمام میبرند. آنها به کودکشان بیشتر نگاه میکنند، با او بیشتر حرف میزنند و بازی میکنند. این تعاملات بین والدین و تکفرزندان حتی از تعاملات بین والدین و فرزند اول نیز بیشتر دیده شده است. هر چه تعاملات مادران و فرزندان در این دورهٔ سنی بیشتر باشد، حس دلبستگی مثبتتری بین مادر و کودک ایجاد میشود و این مسئله در سلامتِ روانِ کودک، حتی در بزرگسالی، نقش مهمی دارد. هرچه مادر تعامل بیشتری با فرزندش داشته باشد بیشتر میتواند روی او تأثیر بگذارد. به همین دلیل تأثیر مادر روی تکفرزندان میتواند بیشتر از تأثیر مادر روی کودکان غیر تکفرزند باشد.
***
تکفرزندان در بسیاری از جنبهها شباهت زیادی به فرزنداناول دارند.
***
۲ ـ دوران مدرسه: تحقیقات نشان میدهد که در این دوران رفتارهای فرزندان اول و تکفرزندان بالغانهتر و مهارتهای آنها در صحبت کردن بیشتر است. همچنین چون آنها وقت بیشتری را با والدین گذراندهاند، منظور و توقعات بزرگسالان را بهتر درک میکنند. این تواناییها به آنها کمک میکند که در نظام مدرسه نیز موفقتر باشند.
برای پسرانی که در سنین مدرسه هستند، تواناییهای ورزشی نقش مهمی در اجتماعی شدن آنها بازی میکند. این تواناییها موجب مقبولیت و محبوبیت آنان در گروه همسن و سالانشان میشود. این احتمال وجود دارد که چون کودکان تکفرزند خواهر یا برادری که با او بازی کنند نداشتهاند، تجربه و توانایی کمتری در بازیهای ورزشی پرتحرک و گروهی داشته باشند. این مسئله ممکن است آنان را به فعالیتهای تکنفره سوق دهد. اگر والدین امکانات کافی برای فعالیتهای ورزشی، بازیهای پرتحرک و گروهی با دیگر کودکان را برای تکفرزندشان فراهم کنند، میتوانند مانع از بروز چنین مشکلی شوند.
۳ ـ دوران نوجوانی: پژوهشها نشان میدهد که نوجوانان تکفرزند نسبت به سایر دانشآموزان، در آزمونهای فکری نمرات بهتری میگیرند، پختهتر هستند، درک اجتماعی بالاتری دارند و مهارتهای اجتماعی آنان نیز مناسب است. آنها ابتکار عمل و جدیت بیشتری در زمینههای شغلی و تحصیلی دارند. آنان به مشاغل و فعالیتهای علمی، فکری، تحلیلی مفید، زاینده، پرثمر و سطح بالا تمایل بیشتری نشان میدهند و علاقهٔ زیادی دارند که به درجات بالای تحصیلی و شغلی برسند و در این زمینه تلاش بسیاری میکنند.
۴ ـ دوران بزرگسالی: تکفرزندان در بزرگسالی و در زندگی زناشویی با دیگر افرادی که در خانوادههای چند فرزندی رشد کردهاند، تفاوتی ندارند و ثبات ازدواجهای آنها مانند دیگر افراد است. از تفاوتهای چشمگیر آنها با دیگران این است که به سطوح بالاتر تحصیلی و شغلی دست مییابند.
تکفرزندان در جنبههای مختلف زندگی چه ویژگیهایی دارند؟
۱ ـ تواناییهای فکری و شناختی: در همهٔ فرهنگها و همهٔ سطوح اقتصادی و اجتماعی، تبادل اطلاعات در خانوادههای دارای تکفرزند، بیشتر از سایر خانوادهها است. تکفرزندان و فرزندان اول دایرهٔ لغات وسیعتری نسبت به دیگر کودکان دارند. تجربهٔ ویژهای که تکفرزندان دارند، داشتن تعامل بیشتر با والدین است، گرچه آنها از داشتن تعامل و رقابت با برادران و خواهران محرومند. تکفرزندان بیشتر بین بزرگسالان رشد میکنند و بیشتر با بزرگسالان سر و کار دارند، به همین علت زودتر از کودکان دیگر رفتارهای بزرگسالانه و بالغانه از خود نشان میدهند. آنها منطقگرا و تحلیلگر هستند و به جزئیات پدیدهها توجه زیادی نشان میدهند.
***
تکفرزندان رفتارهای بالغانهتر و مهارتهای بیشتری دارند.
***
تکفرزندان به واقعیتهای قانونمند علاقهمندند. آنان عقاید و واقعیتها را به طور منطقی تجزیه و تحلیل میکنند تا درک بهتری از آنها پیدا کنند. تکفرزندان تلاش میکنند که در مورد هر مسئلهای اطلاعات بسیار کاملی کسب کنند. آنها معمولاً ابتدا به جزئیات و سپس به کلیات قضایا توجه میکنند و از فهمیدن جزئیات قضایا به کلیت آنها پی میبرند. گاهی توجه زیاد آنها به جزئیات و جمعآوری بسیار زیاد اطلاعات باعث میشود نتوانند به جمعبندی کاملی از آنها دست یابند و این امر گاهی موجب میشود کلیت پدیدهها را از دست بدهند. اگر آنها نتوانند اطلاعات کافی کسب کنند، یا برعکس در میان جزئیات زیادی که جمع کردهاند گم شوند و نتوانند آنها را سازمان بدهند و از آنها نتیجهگیری کنند، دچار اضطراب میشوند.
۲ ـ اعتمادبهنفس و خشنودی از زندگی: خشنودی از زندگی در تکفرزندان بیشتر از دیگر افراد است. آنها نسبت به افرادی که از خانوادههای پرجمعیت میآیند از زندگی لذت بیشتری میبرند.
تکفرزندان از نظر اعتمادبهنفس با دیگر افراد تفاوتی ندارند ولی چون همیشه سعی میکنند والدین خود را راضی نگهدارند، روند شکلگیری و تقویت اعتمادبهنفس در آنها متفاوت است. نوع واکنش والدین به عملکرد تکفرزندشان، اثر بهسزایی در به وجود آمدن اعتمادبهنفس آنها دارد. تکفرزندان بخش زیادی از اعتمادبهنفس خود را از محیط خارج، از دستاوردهای کارشان و از پذیرش دیگران به دست میآورند. یعنی اگر احساس کنند کارهایشان از دید دیگران، صحیح، کامل، مناسب و قابل قبول است، اعتمادبهنفس بیشتری خواهند داشت. تکفرزندان برای حفظ و تقویت اعتمادبهنفس نیاز دارند که احساس کنند در مسیر درست و به سمت هدف مشخصی که دوست دارند، گام برمیدارند. آنها باید احساس کنند مفید و موفق هستند و در مرکز توجه و تأیید دیگران قرار دارند. هر زمان که تکفرزندان احساس کنند بیکفایت هستند و توجه و تأیید دیگران را از دست دادهاند، احساس ناامنی، ناامیدی و اضطراب خواهند کرد و حتی ممکن است دچار عدم تمایل به برقراری ارتباط، بیتفاوتی و گوشهگیری شوند.
***
تکفرزندان پیشرفتهای تحصیلی و شغلی بیشتری دارند.
***
۳ ـ روابط بین فردی: تکفرزندان اعتماد بینفردی بالایی دارند و دیگران آنان را افرادی حمایتگر، کمککننده و تشویقکننده میدانند. این مسئله میتواند حاصل این واقعیت باشد که آنها از یک طرف تحت حمایت و پرورش صحیح والدینشان بودهاند و از طرف دیگر نسبت به والدین و دیگران احساس مسئولیت پیدا کردهاند. آنها از نظر اجتماعی موفقتر از دیگران هستند و با افرادی که دارای تحصیلات بیشتر و ویژگیهای مناسبتری هستند، ازدواج میکنند. وابستگیهای بین فردی در آنها کمتر است و نسبت به افراد دیگر وقت کمتری را با دوستانشان میگذرانند. با وجود اینکه مهارتهای اجتماعی آنها خوب است، آنان بیشتر به فعالیتهای تکنفره تمایل دارند. دوستیهای آنها محدود ولی عمیق است. آنها خود را فردی تنها و منزوی نمیدانند و دیگران نیز آنها را افرادی اجتماعی میدانند.
***
مسئولیتپذیری در تکفرزندان بیشتر از سایرین است.
***
تکفرزندان خود را مسئول زندگی دیگران میدانند. آنها ممکن است بیش از حد احساس مسئولیت کنند و حتی برای مسائل یا رخدادهایی که تحت کنترل آنها نبوده است، خود را مقصر بدانند و احساس گناه داشته باشند. تکفرزندان در مهارتهای اجتماعی و مهارت برای ایجاد و برقراری روابط جدید کمبود یا ضعفی ندارند. آنها افراد وابستهای نیستند ولی در برقراری ارتباط با دیگران محتاطانه عمل میکنند. در ارتباط با جنس مخالف، برای تکفرزند مهم است بداند که اگر ضعف یا نقصی داشته باشد یا آسیبپذیر باشد، آیا طرف مقابل باز هم او را انتخاب خواهد کرد؟ هنوز هم او را قبول خواهد داشت؟ او را جذاب میداند؟ و از او حمایت خواهد کرد؟
۴ ـ سلامت روان: تکفرزندان کمترین گروهی هستند که به مراکز بهداشت روان مراجعه میکنند. آنچه فرزندان را در خطر آسیبهای روانی قرار میدهد، اختلال در عملکرد خانواده است و نه تکفرزند بودن آنها. اگر اختلال در عملکرد خانواده وجود داشته باشد، همه فرزندان اعم از تکفرزند یا غیر تکفرزند در خطر قرار میگیرند. سلامت روان کودکان اعم از تکفرزند و غیر تکفرزند ارتباط زیادی به نحوهٔ تطابق والدین آنها با مسائل زندگی دارد. معمولاً اگر والدین تطابق مناسبی با مسائل زندگی داشته باشند، فرزندان نیز از آنها الگوبرداری میکنند و تطابق مناسبی با مسائل زندگی خواهند داشت.
***
قرار داشتن در معرض آسیبهای روانی با تکفرزند بودن ارتباطی ندارد.
***
۵ ـ ارتباطهای اجتماعی: تکفرزندان اهل ارتباط برقرار کردن با دیگران هستند ولی ممکن است در ارتباطهای اجتماعی دچار درجاتی از اضطراب بشوند. آنها همیشه نگران کفایت خود و نحوهٔ پذیرش و ارزیابی دیگران از عملکردشان هستند. آنها دوست دارند عملکردشان از نظر اجتماع، خوب، مناسب، بینقص و کامل باشد، و به ارزیابی اجتماع از خودشان اهمیت زیادی میدهند. همین مسئله میتواند آنها را در موقعیتهای اجتماعی دچار اضطراب کند.
۶ ـ مسائل احساسی: تکفرزندان علاقه دارند احساسات خود را تحلیل کنند و در مورد آن تعقل نمایند. چون احساسات یک امر درونی است، ممکن است تکفرزندان تا زمانی که فرد مقابل احساساتش را آشکار نکرده باشد از وجود آن غافل باشند.
تکفرزندان اگر مطمئن شوند که آشکار شدن احساساتشان مفید است، آن را با دیگران در میان میگذارند. بر عکس اگر احتمال دهند که آشکار شدن بعضی احساساتشان میتواند آنها را ضعیف، آسیبپذیر، بهدرد نخور یا بیثمر نشان دهد، آن احساسات را مخفی میکنند و وجودش را منکر میشوند.
***
بیشترین آسیب زمانی به فرزندان وارد میشود که خواستههایشان فورا برآورده شود.
***
۷ ـ نیازمندیها و توقعات تکفرزندان از دیگران: تکفرزندان نیاز دارند که دیگران به ارزشها و کفایتهای آنها به عنوان فردی مفید که دستاوردهای پرثمری دارد، واقف باشند و آنها را در مجموع قبول داشته باشند. آنها دوست دارند دیگران ضعفها یا کاستیهای آنها را به نوعی آشکار نکنند که موجب تحقیرشان شود.
آنها دوست دارند که دیگران هر مسئلهای از جمله قوانین، ارزشها و توقعات را برایشان به روشنی بیان کنند و هیچ چیز را در پردهٔ ابهام، کنایه یا استعاره قرار ندهند.
تکفرزندی چه معایب و مشکلاتی میتواند داشته باشد؟
طبق تحقیقات انجامشده، تاکنون هیچ مشکل یا اختلالی شناخته نشده است که علت آن تکفرزند بودن باشد. کمترین کسانی که به مراکز روانپزشکی مراجعه میکنند تکفرزندها هستند. تکفرزندی به خودی خود هیچ عیبی ایجاد نمیکند و باعث به وجود آمدن هیچ مشکلی در فرزندان نمیشود. درواقع نوع و روش تربیتی والدین است که میتواند باعث به وجود آمدن مشکلاتی در این فرزندان بشود. تعداد فرزندان بهتنهایی تأثیری روی روند رشد و شکلگیری شخصیت آنها ندارد و نمیتواند باعث بروز اختلالات و بیماریهای روانی بشود. حتی این تفکر که تکفرزندها به دلیل نداشتن خواهر یا برادر حس رقابت کمتری دارند، در تحقیقات ثابت نشده و هیچ نشانهای دال بر این موضوع یافت نشده است. مسئلهٔ مهم و تأثیرگذار در شکلگیری شخصیت تکفرزندها، روش تربیتی والدین و نحوهٔ برخورد آنها با فرزندشان است. نکتهٔ جالبی که در تحقیقات به آن دست یافتهاند این است که تکفرزندها نکات مثبت بیشتری نسبت به سایر بچهها دارند، چراکه با بزرگترها بیشتر دمخور بودهاند و دایرهٔ لغات وسیعتر و رفتار بالغانهتریپیدا کردهاند؛ ولی متأسفانه برخی از والدینی که، به هر علت، تنها یک فرزند دارند، گاهی به دلایل خاصی مثل دلسوزیهای بیجا برای فرزند، داشتن انتظارات و توقعات بیش از حد توان فرزند، وابسته نمودن خود به فرزند و یا بالعکس، روشهای تربیتی نادرستی را در پیش میگیرند که در نهایت باعث به وجود آمدن مشکلاتی در زندگی تنها فرزندشان میشود. به طور خلاصه میتوان به برخی از مشکلاتی که برای اینگونه فرزندان به وجود میآید اشاره کرد:
۱ ـ گاهی رفتار و توقعات والدین به شکلی است که تکفرزندان و فرزندان اول، احساس مسئولیت زیادی پیدا میکنند و در نتیجه، این فرزندان خودشان را مسئول حفاظت از قوانین، ارزشها و توقعات خانواده و حتی اقوام و فامیل میدانند. آنها تصور میکنند که همیشه باید کاملاً مفید وثمربخش باشند و نسبت به والدینشان و کلیه اعضای خانواده و اقوام احساس مسئولیت میکنند. آنها حتی به اشتباه خودشان را مسئول برطرف کردن نقایص و کاستیهای والدین میدانند و دایم در پی این هستند که نیازهای عاطفی و یا آرزوهای برآوردهنشدهٔ آنها را برآورده کنند. گاهی آنها به اشتباه نقش والدی را که غایب یا بیکفایت است برعهده میگیرند و میخواهند خلأ او را پر کنند.
***
داشتن یک یا چند فرزند مهم نیست، مهم این است که چهطور باید فرزند یا فرزندان را تربیت کرد.
***
توجه بیش از اندازه به تکفرزندان در رشد شخصیت آنان اختلال ایجاد میکند.
***
۲ ـ اگر والدین با روشهای صحیح فرزندپروری آشنا نباشند، ممکن است که بیش از حد به فرزند یا فرزندانشان محبت و توجه کنند. این افراط در محبت و توجه کردن مثل افراط در هر کار دیگر نتایج خوبی دربر ندارد. این محبت افراطی، هم میتواند نسبت به کودک تکفرزند باشد، هم میتواند نسبت به کودکانی باشد که در خانوادههای چندفرزندی زندگی میکنند. به هر صورت تأثیر مخرب آن برای همه یکسان است. فرقی نمیکند که بچهٔ اول، تکفرزند یا بچهٔ آخر باشد، به هر حال بچهای که بیش از حد مورد توجه و محبت قرار میگیرد روند رشد شخصیتی درستی نخواهد داشت و این میتواند در خانوادههای چند فرزندی هم اتفاق بیفتد. اما اغلب تکفرزندها یا حتی فرزندان اول به دلایلی مورد توجه خاص والدین و اقوام قرار میگیرند و معمولاً والدین فکر میکنند که چون فقط همین یک فرزند را دارند، پس باید هرچه خواست برایش تهیه کنند و هر کاری که گفت انجام بدهند. آنها فکر میکنند باید کاری کنند که همهچیز به میلِ او باشد، هرطور خواست رفتار کند و همهچیز برایش مجاز باشد. گاهی والدین تصور میکنند نباید هیچ محدودیتی برای تکفرزندِ خود قائل شوند. آنها تصور میکنند که چون همین یک بچه را دارند میتوانند تمام سرمایههای مادی و معنوی خود را در اختیار او بگذارند، و متأسفانه این برای رشد شخصیت فرزند بسیار بد است.
***
والدین باید مدتی از روز را به کودک خود اختصاص دهند و باید گاهی نیز او را تنها بگذارند تا استقلال را بیاموزد.
***
۳ ـ گاهی والدین از طرف دیگری زیادهروی میکنند و نظم، سختگیری، اجبار و تربیتهای بسیار سخت و نظامدار را به شکلی تعدیلنشده و افراطی بر فرزندانشان اعمال میکنند. این روش تربیتی هم آثار مخرب و نامطلوبی دارد.
هر یک از این رفتارها، یعنی محبت و رسیدگی بیش از اندازه یا سختگیری و انتظارات بیش از حد، میتواند به فرزندان آسیب برساند.
۴ ـ در اغلب موارد تکفرزندان در مرکز توجه اقوام و خویشاوندان هستند. معمولاً پدربزرگها و مادربزرگها و حتی دیگر خویشاوندان برای تکفرزندان انرژی و زمان زیادی صرف میکنند و آنها را بیشتر از سایر فرزندان میپذیرند. هرچه تکفرزندان انتظارات دیگران، خصوصا والدین، را بیشتر برآورده کنند از حمایت و در نتیجه امنیت و آرامش بیشتری برخوردار خواهند بود. تکفرزندان ناخودآگاه به سویی رانده میشوند که دایم سعی میکنند کلیهٔ آرزوها و امیدهای والدین و اقوام را برآورده کنند. آنها سریع درمییابند که هرچه بیشتر پیشرفت کنند و دستاوردهای چشمگیرتری داشته باشند؛ بیشتر مورد تحسین و تشویق خانواده قرار خواهند گرفت. البته این مسئله در مورد خانوادههای چندفرزندی نیز صادق است، ولی در مورد خانوادههای تکفرزند از شدت بیشتری برخوردار است.
***
زمانی فرد احساس خوشبختی میکند که از همهٔ تواناییهای لازم برای یک زندگی مستقل و منطبق با شرایط اجتماع برخوردار باشد.
***
برخی والدین توجه نمیکنند که اگر قرار باشد تنها فرزندشان تمام خواستهای افراد خانواده و اقوام را برآورده کند، فشار زیادی به او وارد میشود. اگر مادر، پدر، مادربزرگ، خاله، دایی و… هرکدام انتظار داشته باشند که او آرزوهایشان را برآورده کند، مثلاً دکتر شود، مهندس شود، پروفسور شود، پولدار شود و… به تکفرزند القا میشود که او باید به خواستههای همه پاسخ بدهد. در نتیجه فشار بسیار زیادی را روی خود احساس میکند و زیاده از حد تلاش میکند تا همه را از خود راضی نگه دارد. در خانوادههایی که چند فرزند دارند بار خواستههای والدین و اقوام روی همهٔ فرزندان تقسیم میشود، که اگر یکی نتوانست به آن خواستها جواب بدهد، شاید دیگری بتواند؛ ولی تکفرزندها تمام این بار را به تنهایی به دوش میکشند و این میتواند برای آنها مشکلزا باشد؛ و هر نوع نشانهای از ضعف یا آسیبپذیری میتواند به این معنی باشد که این تکفرزند نمیتواند رؤیاهای خانواده را به فعلیت درآورد. اگر والدین توانمندیهای تکفرزندشان را نشناسند و به آنها بها ندهند و برای توانمندیها و تلاشهایش ارزش کافی قائل نشوند، او احساس ناامنی میکند، علاقهمندیها و انگیزههایش را برای تلاش از دست میدهد و در نهایت گوشهگیر میشود.
***
شیوهٔ تربیتی آسانگیر و سختگیر، هر دو از شکلهای نادرست تربیتی هستند.
***
مسئلهٔ دیگر این است که انسانها همیشه افرادی را به عنوان «فرد مهم» در ذهنشان دارند که معمولاً آن «فرد مهم» تأثیر زیادی روی رفتار آنها میگذارد. این «فرد مهم» میتواند پدر، مادر یا سایر اعضای خانواده مثل پدربزرگ، عمو، خاله، دایی و… باشد. کودکان معمولاً میخواهند که این «فرد مهم» را راضی نگه دارند. در نتیجه تمام تلاش خود را میکنند که خواستهای او را برآورده کنند؛ همیشه به نوعی خود را مسئول میدانند که در او احساس رضایت ایجاد کنند، در حالی که اصلاً لزومی ندارد که کسی را تا این حد از خود راضی نگه داریم. هر فرد یک انسان مستقل است که خواستهها و نیازهای مخصوص به خود را دارد و لزومی ندارد که امیال خود را فدای دیگران کند، اما متأسفانه معمولاً این اتفاق میافتد و بچهها مخصوصا تکفرزندها، بیش از حد تلاش میکنند و بیش از حد به خود فشار میآورند تا رضایت این افراد را جلب کنند. این قضیه ممکن است برای همه پیش بیاید و ارتباطی به تعداد فرزندان خانواده ندارد. اما اگر والدین و اقوام تکفرزندها با اصول اولیهٔ تربیت کردن فرزند آشنا نباشند، به دلیل این که تمام توجه خود را روی او متمرکز میکنند، خواسته یا ناخواسته او را به این راه میکشند و متأسفانه این مسئله فشار زیادی روی تکفرزندها وارد میکند.
۵ ـ مشکل دیگری که میتواند به وجود بیاید، این است که اگر ارتباط بین زوجین ضعیف یا تخریبشده باشد، ممکن است یکی از والدین به اشتباه با تکفرزندش ائتلاف و علیه والد دیگر موضعگیری کند، یا ممکن است تکفرزند به اشتباه خود را مسئول اختلاف والدینش بداند و بخواهد که ارتباط بین زوجین را اصلاح و تقویت نماید.
این مسئله مرزهای ضروری بین والدین و فرزند را میشکند، در نتیجه فرزند خودش را مجاز میداند که برای والدینش تعیین تکلیف کند. فرزند از نقش فرزندی خارج شده و به نقش یک بزرگسال والد و مسئول درمیآید. چنین تغییر نقشهایی به هیچ عنوان سازنده نیست. فرزند باید در نقش فرزندی باقی بماند و دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را به صورت طبیعی طی کند. مسائل بزرگسالان و والدین به خود آنها مربوط است، آنها باید خودشان، بدون دخالت دادن فرزند مسائل خود را حل کنند. والدینی که مشکلاتشان را در حضور کودکان مطرح میکنند و بدتر از آن کودکان را نیز درگیر مسائل خود میکنند، والدینی ضعیف هستند که بلوغ و پختگی لازم برای والد بودن را ندارند. آنها از حل مسائل بین خودشان عاجز هستند و در این ضعف، کودکان را مستمسک قرار میدهند. این مسائل در هر خانوادهای میتواند رخ دهد ولی معمولاً امکان اینکه تکفرزندان درگیر چنین تلههایی شوند بیشتر است.
نتیجهٔ دیگر این مسئله، کوچک شدن و کماعتبار شدن والدین نزد فرزندان است که اثر منفی و بسیار مخربی بر پرورش و تربیت روانی و اخلاقی کودکان خواهد داشت. حتی وقتی تنها یکی از والدین در ذهن کودک کوچک شود درواقع هر دو والد در ذهن او بیاعتبار خواهند شد. او تکیهگاههای مهم و قابل اعتماد فکری و روانی و اخلاقی خود را از دست خواهد داد و امکان گرایش به الگوهای خارج از خانواده که ممکن است به اندازهٔ والدین قابل اعتماد نباشند در او افزایش خواهد یافت.
باید به تکفرزندان (و همهٔ فرزندان) آموزش داده شود که هرگز خود را مسئول رفع اختلافات والدین ندانند، در اختلافات آنها وارد نشوند و خود را مسئول نقایص، کاستیها و سرخوردگیهای آنها به شمار نیاورند.
آیا تکفرزندان دچار پیری زودرس نمیشوند؟
تاکنون تحقیقات چنین چیزی را نشان نداده است. طبق تحقیقات، کودکان تکفرزند به دلیل اینکه بیشتر از سایر کودکان با بزرگترها سر و کار دارند دایرهٔ لغاتشان از بچههای معمولی وسیعتر است. وسعت دایرهٔ لغات روی میزان شناخت، هوش و نوع تفکر افراد تأثیر میگذارد. انسانها هرچه دایرهٔ لغات وسیعتری داشته باشند، چون از لغات بیشتری میتوانند استفاده کنند، در بیان کردن حالات روانی و احساساتشان تواناتر میشوند و این توانایی به رشد هوش آنان کمک میکند.
***
تکفرزندان از واژههای بیشتر و بهتری استفاده میکنند.
***
وقتی گنجینهٔ واژههای کسی، قوی و غنی باشد طبیعتا بالغانهتر فکر و رفتار میکند و میتواند احساسات افراطی خود را به شکل مناسبی مهار کند. به عنوان مثال در شرایط نامناسب، بهجای اینکه با کسی درگیری فیزیکی پیدا کند و مثلاً توی گوش کسی بزند، میتواند یاد بگیرد که بگوید من عصبانی هستم و با صحبت کردن مشکلش را حل کند، چرا که او برای احساساتش واژه دارد و قبلاً این را آموخته و تواناییاش را کسب کرده که از واژهها استفاده کند. کلید اولیه در شناخت، سازماندهی و مدیریت افکار و احساسات این است که خود برای افکار و احساساتش واژههای مناسب، فراگیر و گویا داشته باشد و بتواند افکار و احساساتش را به این واژهها ترجمه نماید. بدون گذر از این مرحله هیچ فردی قادر نخواهد بود افکار و احساساتش را بفهمد و آنها را مدیریت کند. بنابراین تکفرزندان سرمایهٔ اولیه برای مدیریت افکار و احساساتشان را دارا هستند و این سرمایه در آنها به نسبت کودکان دیگر بیشتر است.
از طرف دیگر، این گنجینهٔ واژههای غنی و گسترده میتواند به پیشبرد روند تحصیلی این افراد کمک کند و باعث شود پیشرفت درسی خوبی داشته باشند. حتی تحقیقات هم، چنین تأثیراتی را در تکفرزندها نشان داده است. به این معنا که محققان مشاهده کردهاند طبق آمار، کسانی که تکفرزند بودهاند پیشرفت تحصیلی بهتری نسبت به سایر دانشآموزان داشتهاند. از این گذشته، این افراد چون بیشتر با بزرگسالان سر و کار داشتهاند خواستهای والدین و اولیای مدرسه را بهتر میفهمند و بهتر اجرا میکنند. در نتیجه، آنها اغلب افراد موفق و محبوبی هستند.
***
تکفرزندان چون از دایرهٔ لغات وسیعتری برخوردارند در بیان حالات روانی و احساساتشان تواناتر هستند.
***
برخلاف باور عمومی، تحقیقات نشان داده است که این کودکان حتی از جهت شیطنتهای کودکانه از همسن و سالان خود عقب نمیافتند. تنها موردی که در تحقیقات مشاهده شده این است که تکفرزندان ممکن است از نظر توانمندیهای ورزشی کمی از همدورهایهای خود ضعیفتر باشند که این میتواند به دو دلیل باشد:
۱) این کودکان خواهر و برادر ندارند که با آنها بازی کنند، مثلاً با هم بدَوند، کشتی بگیرند و… در نتیجه ممکن است توانمندیهای فیزیکیشان به شکل مناسبی رشد نکند.
۲) این کودکان به فعالیتهای فکری علاقهٔ بیشتری دارند و ممکن است به همین دلیل کمتر سراغ فعالیتهای بدنی و ورزشی بروند.
از جمله روشهایی که میتواند برای افزایش مهارتهای فیزیکی و جسمی کودکان بهکار گرفته شود، فراهم کردن امکانات ورزشی مانند فرستادن کودک به سالنها و باشگاههای ورزشی یا همراه بردن کودک به کوهنوردی و راهپیمایی است. همچنین میتوان امکانات معاشرتی بیشتری را، برای مثال، با فرستادن او به مهد کودک و یا برگزاری مراسم تولد و آوردن سایر بچهها به منزل با بهانههای مختلف، فراهم کرد تا به این وسیله دوستان و همبازیهای بیشتری پیدا کند و فعالیتهای ورزشی مناسبی داشته باشد.
کتاب تک فرزندی
نویسنده : الهام شیرازی
ناشر: نشر قطره
تعداد صفحات : ۷۶ صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید