کتاب « نمی‌توانی روز مرا خراب کنی »، نوشته الن کلین

پیشگفتار

کریستین کارلسون

وقتی کتاب الین کلین با عنوانِ «نمی‌توانی روز مرا خراب کنی.» را می‌خواندم یادم افتاد که همسرم، دکتر ریچارد کارلسون، نویسنده رشته کتاب‌های بی‌اندازه پرفروشِ «باور کنید که مهم نیست» تا چه اندازه می‌تواند از مشرب خوش کتاب کلین لذت ببرد.

وقتی روی صندلی‌ام نشستم و خواندن مقدمهٔ کتاب را آغاز کردم، لحظه‌ای جادویی اتفاق افتاد. یکی از پاراگراف‌های کتاب مرا به یاد نوشته‌ای در دفترچهٔ روزانه‌ام انداخت که سال‌ها پیش شنیده بودم.

کوتاه زمانی پس از عزیمت ناگهانی همسرم (مرگ) در سال ۲۰۰۶ نوشتن را آغاز کردم. در آغاز این فرآیند سوگواری نمی‌توانستم به‌سرعت تایپ کنم. به نظرم می‌رسید که ریچارد انگشتان مرا روی تکمه‌های رایانه حرکت می‌دهد.

خواندن مطلبی مشابه در کتاب «نمی‌توانی روز مرا خراب کنی» نیز تبسّمی بر لبان می‌نشاند. الن می‌گوید: «منظور من این است که چه کسی می‌گوید که مسیر روشنگری باید بی‌اندازه جدی باشد؟ بسیاری از رهبران معنوی از ارزش مشرب خوش برای رسیدن به زندگی و یادگیری واقف‌اند.»

این حرفی کاملاً درست است (متشکرم الن که مرا به تبسّم کردن واداشتی.)

من از مشرب خوش زیگ‌زیگلار لذت می‌برم که گفت: «مردم می‌گویند که انگیزه دوام ندارد. بسیار خب، حمام کردن هم دوام ندارد. به‌همین‌دلیل است که ما حمام کردن روزانه را توصیه می‌کنیم.» همهٔ ما نیاز داریم که زندگی را هشیارانه بگذرانیم. کتاب «نمی‌توانی روز مرا خراب کنی» به شما انگیزه‌های روزانه می‌دهد تا زندگی شادتری داشته باشید. زندگی‌تان پر از الهام باشد.

زندگی شبیه ورزش است. باید آن‌طور که می‌خواهید آن را تمرین کنید. خوشبختی یک جست‌وجو نیست، بلکه چشم‌انداز است.

«نمی‌توانی روز مرا خراب کنی.» مضحک، شاد و حقیقی است. شکلی لطیفه‌گونه دارد که به شما کمک می‌کند تا چشم‌انداز خوشبختی و دینامیسم‌های ذهنی را که به آن نیاز دارید به‌دست آورید. مهم نیست که در این رهگذر مشکل‌ها و ناراحتی‌های کوچک و جزئی سروقت شما بیایند. موضوع زندگی دربارهٔ روبه‌رو شدن با رخدادهای بزرگ نیست، بلکه در این مورد است که چگونه از عهدهٔ چیزهای جزئی و بی‌اهمیت برمی‌آیید. زندگی ما از لحظه‌ها، ساعت‌ها و روزها تشکیل شده است و زمان به‌سرعت به سمت هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها پرواز می‌کند. اگر قرار می‌بود که امروز آخرین روز زندگی شما باشد، نگران چیزهای جدی زندگی نمی‌شدید. آیا غیر از این است؟

الن به ما نشان می‌دهد که یکی از عاقلانه‌ترین ابزارهایی که ما داریم درک سادهٔ این مطلب است که در زندگی همهٔ ما لحظه‌هایی اساسی وجود دارند. باید بدانید و تصمیم بگیرید که آیا حادثه یا وضعیتی خاص روحیهٔ شما را تغییر می‌دهد یا نمی‌دهد؟ آیا روزتان را تغییر می‌دهد یا نه؟

وقتی متوجه شویم می‌توانیم شاد بودن را برگزینیم، اگر غیر از این کنیم شبیه آن‌ست که سرمان را به دیوار بکوبیم. با دانستن این مطلب، چرا باید اجازه بدهید که ناراحتی‌های کوچک همچنان شما را ناراحت کند و یا از آن بدتر، روزتان را خراب کند؟

موضوع شبیه به توافق اولیه و اصولی با واقعیت است. آیا می‌خواهید قربانی اوضاع و احوال زندگی شوید یا در قدوقوارهٔ فردی موفق و پیروز ظاهر شوید و به مشکل‌های جزئی زندگی اجازه ندهید که سنگی پیش پای شما قرار دهند.

همهٔ ناراحتی‌ها، موانع و نومیدی‌ها در زندگی می‌توانند زنگ بیدارباش و یادآور این مطلب باشند که زندگی چقدر جالب و شگفت‌انگیز است، و اینکه، در میان و در محدودهٔ شرایط، مشربی خوش و درایت و نظمی کامل وجود دارد، به شرط آنکه گوش دهید و بیاموزید. الن به ما نشان می‌دهد که ما از قدرتی برخورداریم که تجربه‌های خود را، خوب یا بد، مثبت یا منفی، مفید یا زیان‌بار برچسب بزنیم و نیز درسی وجود دارد که باید آموخت. اگر به تاریخچه شخصی خود نگاهی بیندازید متوجه می‌شوید که چگونه شرایط ردیف شدند تا شما به جایی که امروز در آن قرار دارید برسید.

من به‌تازگی در یک برنامهٔ سخنرانی در استرالیا بودم. باروبندیل بیش از اندازه‌ای با خود برده بودم. قرار بود در هفت شهر سخنرانی کنم. گاه خنده‌ام می‌گرفت، زیرا دست‌ها و پشتم به دلیل بردن حیوان‌ها به بالا و پایین خسته می‌شدند. با خودم فکر کردم: خدای من، کریس این چه مشابهتی با زندگی تو دارد؟ چگونه چمدان بسیار بزرگی را در زندگی‌ات حمل می‌کنی؟ و چرا این کار را می‌کنی؟

این کتاب به من خاطرنشان می‌سازد مجبور نیستم که مشکل‌های زندگی‌ام را مانند اضافه‌بار با خود به هرجا ببرم. می‌توانم انتخاب کنم که سبک‌تر به سفر بروم. می‌توانم سبک باشم.

زندگی در لحظه‌ای می‌تواند تغییر کند و هر روز از زندگی ما مهم است.

کتاب «نمی‌توانی روز مرا خراب کنی» به شما امکان می‌دهد که انتخاب‌های قدرتمند بکنید. انتخاب بر این اساس در زندگی روشی قدرتمند است. این کتاب شما را بیدار می‌کند، به شما نشان می‌دهد که چگونه این روز می‌تواند بهترین روز زندگی شما باشد.

هدیهٔ زندگی و عشق را ارج بنهید.

از این کتاب لذت ببرید

کریستین کارلسون


نقطه آغاز

متولد شدن به این می‌ماند که بلیتی برای حضور در تئاتری به شما بدهند که اسمش زندگی است. به این می‌ماند که به تئاتر می‌روید. تنها کاری که این بلیت برای شما می‌کند، این است که امکان عبور از در را به شما می‌دهد. به شما نه وقت خوبی می‌دهد و نه وقتی بدی. به درون سالن نمایش می‌روید و روی یک صندلی می‌نشینید. شما یا از نمایش خوش‌تان می‌آید یا بدتان. اگر خوش‌تان بیاید عالی است و اگر نیامد ـ مشکل مربوط به نمایش است.

استیووارت امری

نویسندهٔ کتاب‌های خودباوری و مربی


تاریخچه

شنبه صبح بود و من با خودرو به سمت سالن ورزش در حرکت بودم. به موسیقی مربوط به نمایش بیلی الیوت در برادوی گوش می‌دادم و برخی از ترانه‌ها را که حالت آهنگینی داشت، زیر لب زمزمه می‌کردم، ترانه‌ای دربارهٔ پرواز همچون پرنده‌ای و آزاد و رها بودن.

در همین زمان بود که صدای آژیر خودروی پلیس را شنیدم. سرعتم بیش از حدّ مجاز بود. پیشتر هرگز به علت سرعت زیاد جریمه نشده بودم و تصور کردم که جریمه شدن یک بدبیاری‌ِ بزرگ است. با این حساب، احتمالاً باید زیاد ناراحت می‌شدم. امّا به‌جای آن، به این فکر افتادم که این حادثه تا چه اندازه در روز من تأثیر می‌گذارد. مجبور نیستم به کسی یا به موقعیتی اجازه بدهم این قدرت را از من بگیرد. من بر واکنش خود تسلط کامل دارم.

بله، حتی در برابر برگهٔ جریمهٔ سرعت بیش از حد مجاز.

سپس نکته‌ای به ذهنم رسید که تا آن‌زمان که شهروندی سالمند شده بودم هرگز به سبب سرعت زیاد جریمه نشده بودم. «خدای من چه عالی است، سرانجام بالغ شدم!»

پس از گرفتن برگ جریمه، زنگ بیدارباشی شنیدم. به این نتیجه رسیدم که جریمه شدن یا می‌تواند روحیهٔ مرا خراب کند، یا من می‌توانم روحیه‌ام را حفظ کنم. من دومی را انتخاب کردم. به یاد ترانه‌ای افتادم که در خودرو به آن گوش می‌دادم، «من آزاد و رها هستم، من آزاد و رها هستم».

من همچنین به این نتیجه رسیدم که وقتی اتفاقی ناخوشایند می‌افتد، می‌توانم همچنان شاداب باقی بمانم. این‌گونه بود که فکر نگارش این کتاب به ذهنم خطور کرد.


حکایت کتاب

نوشتن کاری ساده است. تنها کاری که انجام می‌دهید این است که روی کاغذی سفید کارتان را آغاز می‌کنید و آن‌قدر ادامه می‌دهید که خون از پیشانی‌تان چکّه کند.

جین فاولر

روزنامه‌نگار


چند ماه پس از جریمه شدن به علت سرعت بیش از حد مجاز، یک سمعک خریدم که در حال حاضر از آن استفاده می‌کنم. هرگاه باتری آن نزدیک است که خالی شود، آهنگ دا دا دا دام نواخته می‌شود.

سمفونی پنجم بهتوون چندبار طنین‌انداز می‌شود. به من یادآوری می‌کند که باتری به شارژ نیاز دارد.

این کتاب شبیه باتری‌ای است که شارژش را از دست می‌دهد. این یک زنگ بیدارباش است که به شما می‌گوید لازم است روحیه‌تان را، هربار که ناراحت یا خشمگین هستید، شارژ کنید. در ضمن، یادآوری می‌کند که شما امکان انتخاب دارید. می‌توانید صدای شادی‌ای را که در دنیا پخش می‌شود نشنوید و یا اینکه می‌توانید یک باتری نو بخرید تا زندگی‌تان را از نو شارژ کنید و آن را تغییر دهید.

پیش از آنکه راه‌های انجام دادن این مهم را مورد بحث قرار دهیم، اجازه بدهید به آنچه در کتاب درج شده است نگاهی سریع بیندازیم و بهترین روش مطالعهٔ کتاب را بررسی کنیم.

کتاب «نمی‌توانی روز مرا خراب کنی» از ۵۲ مضمون، یا زنگ بیدارباش، تشکیل می‌شود. این‌ها به شما کمک می‌کنند تا نیروی خود را بازپس گیرید و به هیچ‌کس و هیچ وضعیتی اجازه ندهید روز شما را خراب کند. این ۵۲ زنگ بیدارباش در قالب هفت بخش به شرح زیر درج شده‌اند:


سرآغاز: شروع

بخش یک: بیدارباش

بخش دو: بیدارباش

بخش سه: رشد کردن

بخش چهار: خندیدن

بخش پنج: جمع‌بندی

بخش شش: پایان


هریک از ۵۲ مضمون هفتگی از سه بخش تشکیل می‌شوند: بیدارباش ــ مفاهیمی دربارهٔ برخورد با اموری که زندگی شما را آشفته می‌کنند؛ پیگیری ــ اقدام‌های عملی برای تحقق بخشیدن به بیدارباش و از ناراحتی بیرون آمدن و اخم‌ها را باز کردن مرتبط با بیدار باش.

از شما می‌خواهم که به هریک از بیدارباش‌ها توجه نشان دهید و ببینید آیا می‌توانید آن‌ها را رعایت کنید. اگر پس از مدتی تلاش کردن اندازهٔ تن‌تان نشد، آن را رها کنید و به مضمون بعدی بروید. امّا اگر قالب تن‌تان شد و توانستید از آن استفاده کنید، آن‌را به توپخانه‌تان اضافه کنید و برای برخورد با راه‌بندها، موانع و یا نارحتی‌ها که هر روز ممکن است بر سر راه‌تان قرار گیرند، استفاده کنید.

درحالی‌که «بیدارباش‌ها» در بخش‌های مختلف این کتاب درج شده‌اند، نظم خاصی ندارند و شما می‌توانید هریک از آن‌ها را، به هر شکل و ترتیبی که می‌خواهید، بخوانید. می‌توانید آن‌ها را به ترتیبی که در کتاب آمده‌اند بخوانید، می‌توانید به فهرست مطالب کتاب مراجعه و هرکدام از آن‌ها را، که خواستید، انتخاب کنید. می‌توانید کتاب را باز کنید و از هر جای آن که خواستید بخوانید.

مهم نیست که از کجا آغاز می‌کنید، مهم این است که بیدارباش‌های هفتگی را بخوانید. این‌ها می‌خواهند به شما یادآور شوند که قدرت خود را به هیچ‌کسی یا هیچ وضعیتی واگذار نکنید. آن‌ها برای آن وجود دارند که هر روز زندگی‌تان روزی عالی باشد. آن‌ها به شما می‌گویند هیچ‌کسی نمی‌تواند روز شما را خراب کند. «بیدارباش‌ها» از آن‌جهت وجود دارند که این فکر را در شما تقویت کنند که هیچ‌کس و هیچ وضعیتی نمی‌تواند روز شما را خراب کند.

با اطلاعاتی که در این کتاب می‌خوانید، راحت برخورد کنید. کسی نمی‌گوید که راه رسیدن به روشنگری باید جدّی باشد. به همین دلیل است که در مسیر «بیدارباش» به «اخم‌ها را باز کنید» اشاره کرده‌ایم. با این حساب، آن‌ها را در خواندن کتاب جا نیندازید. به هر صورت کیست که بگوید جادهٔ منتهی به روشنگری باید بی‌اندازه سخت باشد؟ حتی واژهٔ «روشنگری» از پیشوند روشن برخوردار است. افزون بر این، بسیاری از رهبران معنوی به ارزش خلق‌وخوی خوش در برخورد با زندگی و یادگیری اشاره کرده‌اند.

و سرانجام به این نکته توجه کنید که عبارت «بیدارباش» را می‌توان به شکلی معنا کرد که به شما کمک کند تا درس را به خاطر بسپارید.

برای من، ناراحتی‌ها، موانع و نومیدی‌ها در زندگی‌ام می‌توانند جملگی زنگ «بیدارباش» را به صدا در آورند و این به من یادآور می‌شود که دنیا تا چه اندازه ممکن است شگفت‌انگیر و دنیای ما تا چه اندازه امکان دارد عالی و بی‌کم‌وکاست باشد. به هر صورت، ما هستیم که تجربه‌های خود را، خوب یا بد، مثبت یا منفی، مفید یا غیرمفید ارزیابی می‌کنیم.

برای مثال، همین چندی پیش دخترخاله‌ام از عبارت «موهبتی در جامهٔ مبدل» استفاده کرد و این زمانی بود که او را از کار اخراج کرده بودند. گرچه او از کار و رئیسش خوشش نمی‌آمد، پنج سال پس از اخراجش همچنان ناراحت بود. اخراج شدن زنگ بیدارباشی بود که نشان می‌داد او چه مدت طولانی‌ای این بار گران را با خود حمل کرده بود.

«نمی‌توانی روز مرا خراب کنی» به شکلی طراحی شده که بارهای گرانی را که مدت‌ها حمل کرده‌اید از دوش خود به زمین بگذارید. بنابراین، پر از کلمه‌ها و عبارت‌های الهام‌بخش و شوخی و لطیفه است که تبسّمی بر لبان شما می‌نشاند. به عبارت دیگر، این کتاب به‌گونه‌ای طراحی شده است که به شما کمک می‌کند برای رشد شخصی خود به عادت‌های شادتری تن بدهید.


کتاب نمی‌توانی روز مرا خراب کنی نوشته الن کلین

کتاب نمی‌توانی روز مرا خراب کنی
۵۲ راهکار برای متحول کردن زندگی
نویسنده : الن کلین
مترجم : مهدی قراچه‌داغی
ناشر: انتشارات البرز
تعداد صفحات : ۲۵۶ صفحه


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]