معرفی کتاب « چگونه نیچه بخوانیم؟ »، نوشته کیت انسل پیرسون

به نیکی-با عشقی عمیق

مقدمهٔ مترجم

ما هماره از یاد می‌بریم که فراموشکاریم. در اعماق دریای زندگی، در زمینی بی‌مرجان و آلوده، به کار کاویدن شن‌هاییم غافل از آن‌که هر آن‌چه به کناری ریخته‌ایم هر لحظه با موجی دوباره به درون گودال کوچک آرزوهامان می‌ریزد و آن را پر می‌کند. و ما هر بار از یاد می‌بریم که عمری است فقط یک نقطه را کنده‌ایم، با دست‌هایی کُندکار و نفسی که هر دم می‌بُرد، با چشم‌هایی که از شن‌پراکنی کندـ وـ کاومان تار می‌شود. در این میانه نیچه یک نجات است؛ نه نجاتی که می‌رهاند و «خلاص می‌کند»؛ نیچه نه کشتی است نه ساحل؛ نه تسلا است نه مرگ؛ نیچه دریاست، دریایی که این بار ساحل و کف و موج و مرجان و آسمانش به هم درپیچیده‌اند؛ دریایی که پل است میان آسمان و زمین. دریایی که نیچه در برابر خستگی‌هامان می‌گشاید نه آرام‌بخش است و نه نویددهندهٔ هیچ گنجی؛ دریای تازهٔ نیچه هولناک است و حتا در عمیق‌ترین آب‌ها طوفان‌خیز. بی طوفان نه امید ساحلی است ــ اگر ساحلی هست‌ــ و نه آرزوی به آسمان برشدنی ــ اگر آسمانی باشد. جهان نیچه یک دریاست پر از آسمان و مملو از قصرهای شنی که لذت ویران‌کردن‌شان را تنها کودکی‌های ماست که درخواهد یافت. نیچه اندیشه‌ای بود بزرگ‌تر از تنی که در آن خانه داشت. اگرچه وی پیرو و سرسپرده نمی‌خواهد اما اگر بتوان شیفتگی را از سرسپردگی و کوردلی خالی کرد شاید شیفته همان چیزی باشد که می‌خواهد.

فلسفهٔ نیچه، فلسفهٔ زندگی است. فلسفهٔ او به خلاف اغلب فلسفه‌ها راهکارهایی عملی برای زیستن ارائه می‌دهد؛ آن‌ها گره از کار فرد انسان می‌گشایند. حرف‌های او را نمی‌توان تنها در ذهن نگاه داشت. اگر تیغ او بر جان خواننده نشسته باشد او را آرام نخواهد گذاشت. نیچه زخم می‌زند و مرهم نمی‌نهد. نیچه خواننده را به جست‌وجو وامی‌دارد. پاسخ‌های او پرسش‌های بیش‌ترند. با فلسفهٔ او آرام‌نشستن ناممکن است.

دنیای امروزه چنان پر از محرک‌هاست و چنان هر دم همهٔ حس‌های ما تا بی‌نهایت تحریک می‌شوند که حالا دیگر کرخت شده‌ایم. ما دیگر هیچ چیز احساس نمی‌کنیم. صداهای گوش‌خراش می‌خواهیم و نورافکن تا مطمئن شویم که می‌شنویم و می‌بینیم. برای انسان معاصر همه چیز یک چیز است، همه چیز چنان یکنواخت و یک‌دست است که تفاوت‌نهادن را ناممکن می‌کند. حالا دیگر بَتْمن پاره‌ای از همین دنیای همگون‌شده است و برای آنانی که در جست‌وجوی کرختی نجات نیستند هیچ جذابیتی ندارد. در نگاه آنان لباس دلقکی خستگی‌ناپذیر زیباتر است از نقاب و شنل سیاه نجات‌دهنده‌ای که خود حتا از خود خسته و بیزار است. حالا برای بودن، حس‌کردن، شنیدن و دیدن باید ژوکر بود. ژوکری که برمی‌گزیند؛ از انتخاب نمی‌هراسد و در برابر همه چیز به خود آری می‌گوید. ژوکری که ارزش خندیدن در رنج را می‌داند و چون نیچه می‌پرسد چرا این‌قدر جدی؟ چرا این‌چنین عبوس؟

دنیای نیچه، دنیای یکه‌ای است که هرگز از نویی باز نمی‌ایستد.


و اما این کتاب:

این کتاب همان چیزی است که می‌گوید، نه کم و نه بیش. انتظاری بیش از توضیح تعدادی از گزین‌گویه‌های نیچه از آن داشتن بیهوده است و البته برای فهم این قطعات توضیحات آن بسیار روشنگر و کافی‌اند. بهتر است همهٔ گزین‌گویه‌هایی که در متن به آن‌ها پرداخته می‌شود یا حتا تنها نامی از آن برده می‌شود به‌دقت از سوی خواننده در کتاب‌های نیچه دوباره‌خوانی شوند. خواندن این کتاب آغاز خوبی برای آشنایی با نیچه است زیرا هم قطره آبی به دهان خوانندهٔ تشنه می‌ریزد و با تردستی بسیار او را بیش از پیش تشنه می‌کند تا شاید این بار خود او به جست‌وجوی دریای نیچه برآید؛ و هم گام خوبی است برای بهترشناختن او، زیرا اغلب گزین‌گویه‌های مشهور او را به‌خوبی توضیح می‌دهد؛ قطعاتی که شاید به‌دلیل همین شهرت از جانب بسیاری دانشجویان فلسفه مورد کم‌توجهی قرار گرفته‌اند.

به عقیدهٔ من اشکال اصلی کتاب نادیده‌گرفتن تفسیر حیات‌بخش دلوز از نیچه است. بسیاری از انتقادهای نویسنده به نیچه با رجوع به خوانش دلوز از وی از میان خواهند رفت. این نیز شاید خواننده را هرچه بیش‌تر به خواندن آثار نیچه ترغیب نماید. از مفسران ذکرشده در کتاب، اَلن بدیو از تأثیرگذارترین آن‌ها در دوران معاصر است.

لیلا کوچک‌منش


قدردانی

از سایمون کریچلی برای دعوت من به نوشتن این مجلد از مجموعهٔ «چگونه بخوانیم» بسیار سپاسگزارم، از دانکن لارج نیز سپاسگزارم برای آن‌که به من اجازه داد تا گاه‌شمار او از نیچه را که اکنون دیگر به یک استاندارد تبدیل شده است به این کتاب اضافه کنم. جورج میلر (۱) و بلا شاند (۲) از انتشارات گرانتا بوکس به طرق ارزشمندی در به‌ثمرنشستن این کتاب مشارکت داشته‌اند، از هر دوی آن‌ها سپاسگزارم. سپاس ویژه از همکارم در واریک، مایکل بل (۳) برای روشنگری‌هایش دربارهٔ عنوان «نجات» که در فصل هشتم از آن استفاده کرده‌ام.

از ناشران زیر برای اجازهٔ چاپ مطالب تحت قانون حق انتشار سپاسگزارم:

انتشارات دانشگاه کمبریج: برای منتخب‌هایی از تولد تراژدی و دیگر نوشته‌ها، ترجمهٔ رونالد سپیرز (۴) (۱۹۹۹)؛ دانش شاد، ترجمهٔ ژوزفین ناکهوف (۵) (۲۰۰۱)؛ انسانی، بسیار انسانی: کتابی برای جان‌های آزاده (دو جلد)، ترجمهٔ آر. جی. هالینگدیل (۶) (۱۹۸۶)؛ و تبارشناسی اخلاق، ترجمهٔ کرول دیت (۷) (۱۹۹۴). انتشارات پنگوئن: برای منتخب‌هایی از چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه‌کس و هیچ‌کس، ترجمهٔ آر. جی. هالینگدیل (۱۹۶۱)؛ اینک انسان، ترجمهٔ آر. جی. هالینگدیل (۱۹۹۲).

ارجاعات متن به گزین‌گویه‌ها و قطعات اشاره دارند و نه به شمارهٔ صفحه.

جهان باید متلاشی شود؛ احترام به آن را باید فراموش کرد؛ آن سهم که به ناشناخته‌ها و کل پرداخته‌ایم باید پس گرفت و به نزدیک‌ترین چیزها داد، به آن‌چه متعلق به ماست. کانت می‌گوید: «دو چیز تا همیشه شایستهٔ ستایش و شگفتی باقی می‌مانند» ــ آسمان پرستاره بر فراز و قانون اخلاق در درون‌ــ اما امروز ما ترجیح می‌دهیم بگوییم: «گوارش قابل احترام‌تر است». اگر جهان همیشه مشکلات قدیمی همچون «شر چگونه ممکن است؟» و غیره را با خود باز می‌آورَد پس: جهانی وجود ندارد.

نیچه، ۱۸۸۶-۱۸۸۷

کاویدن تمامی قلمرو روح مدرن، جست‌وجو در همهٔ کنج‌هایش ــ بلندپروازی من، شکنجه، و سعادت من این است.

نیچه، ۱۸۸۷


پیشگفتار ویراستار مجموعه: چگونه بخوانیم را چگونه باید خواند؟

این مجموعه بر پایهٔ فکری بسیار ساده اما تازه استوار است. بیش‌تر کتاب‌هایی که برای آشنایی مبتدیان با متفکران و نویسندگان بزرگ منتشر می‌شوند یا زندگی‌نامه‌هایی سروته‌زده ارائه می‌کنند یا خلاصه‌هایی فشرده از نوشته‌های عمدهٔ ایشان، یا شاید هر دوی این‌ها. چگونه بخوانیم، بالعکس، خواننده را همراه با راهنمایی‌های نویسنده‌ای کارشناس رودرروی خود نوشته‌ها می‌گذارد. نقطهٔ آغاز این کتاب‌ها این فکر است که برای نزدیک‌شدن به آن‌چه مدنظر یک نویسنده است، باید به کلمه‌هایی نزدیک شوید که او در عمل به کار بسته است و باید بیاموزید که آن کلمه‌ها را چگونه بخوانید.

هر کتابِ این مجموعه به‌نحوی به خواندن نوشته‌های یک متفکر در محضر استادی کارآشنا می‌ماند. هر نویسنده حدوداً ۱۰ قطعهٔ کوتاه از کارهای متفکری را برمی‌گزیند سپس موبه‌مو آن را حلاجی می‌کند تا اندیشه‌های محوری‌شان را بازنماید و بدین‌وسیله درهای ورود به کل یک جهان فکری را به روی خواننده بگشاید. این قطعه‌های برگزیده گاهی برحسب ترتیب زمانی‌شان آمده‌اند تا شمه‌ای از روند رشد و شکوفایی متفکر در بستر زمان به خواننده انتقال یابد؛ البته گاهی هم این ترتیب زمانی رعایت نشده است. کتاب‌ها فقط کشکول‌هایی حاوی مشهورترین بندهای آثار یک متفکر یا «بزرگ‌ترین موفقیت‌های» او نیستند بلکه مجموعه‌ای از سرنخ‌ها یا کلیدهایی را به خوانندگان ارائه می‌دهند تا بتوانند خود ادامهٔ راه را بپیمایند و کشف‌های تازه کنند. افزون بر متن‌ها و تفسیرها، هر کتاب گاه‌شمار مختصری از زندگی‌نامهٔ متفکر به‌دست می‌دهد و پیشنهادهایی برای مطالعهٔ بیش‌تر، منابع اینترنتی و نظایر این‌ها. کتاب‌های مجموعهٔ چگونه بخوانیم ادعا نمی‌کنند که تمام آن‌چه را می‌خواهید یا لازم دارید دربارهٔ فروید، نیچه و داروین یا راستش شکسپیر و مارکی دو ساد بدانید به شما خواهند گفت ولی بی‌شک بهترین نقطهٔ شروع را برای کندوکاوهای آینده در آثار ایشان به شما نشان می‌دهند.

برخلاف روایت‌های دست‌دومِ موجود از ذهن‌های بزرگی که چشم‌انداز فکری، فرهنگی، دینی، سیاسی و علمی ما را شکل داده‌اند، چگونه بخوانیم مجموعهٔ نشاط‌آفرینی از مواجهه‌هایی دست‌اول و بی‌واسطه با آن ذهن‌های بزرگ را پیش می‌نهد. امید داریم که این کتاب‌ها، به‌نوبت، به شما درس دهند، سر شوق‌تان آورند، ترس‌تان را بریزند، به شما جسارت دهند و لذت‌تان بخشند.

سایمون کریچلی

مدرسهٔ جدید مطالعات اجتماعی، نیویورک


مقدمه

نیچه از هنگام مرگش در ۱۹۰۰ تاکنون توجه بسیاری به خود دیده و اختلاف نظر نیز هماره آثارش را احاطه کرده است. اما چرا ما باید امروزه همچنان خواندن نوشته‌های او را ادامه دهیم؟ به گمان من دو دلیل اصلی برای این کار وجود دارد. نخست آن‌که نیچه نویسندهٔ پاره‌ای از زیباترین متن‌هایی است که در تاریخ فلسفه می‌توان یافت. او هماره نمونهٔ الهام‌بخشی از یک روح فلسفی مستقل و اصیل باقی خواهد ماند؛ نوشته‌های او هیچ‌گاه در ترغیب ما به اندیشیدن به‌نحوی همآوردخواهانه و اغلب ترفیع‌دهنده شکست نمی‌خورند. دلیل دوم آن است که نیچه از بزرگ‌ترین آموزگاران فلسفی دوران معاصر است. او به روشی بسیار آموزنده مخاطرات ــ و پاره‌ای از پرتگاه‌های‌ــ بنیادیِ خردورزی فلسفی مدرن را در معرض دید قرار می‌دهد و تفکر وی به آن‌ها معطوف می‌ماند.

دلیل جلب‌شدن به یک فیلسوف ضرورتاً موافقت با همهٔ مطالب او نیست. در مورد من دو دهه بده‌ـ بستان فکری با نیچه به معنای نبردی دائمی با ایده‌های وی بوده است. هیچ مفسر جدی‌یی را نمی‌شناسم که با نیچه رابطه‌ای انتقادی نداشته باشد و جنبه‌هایی از تفکر وی را مسئله‌دار و مشکل‌آفرین نیافته باشد. مترجم و مفسر نیچه در دوران پس از جنگ یعنی والتر کافمن (۸) (۱۹۲۱-۱۹۸۰) نمونهٔ خوبی است. کافمن سال‌های بسیاری از عمر خود را صرف ترجمهٔ آثار نیچه کرد تا تصویری را که نازیسم از او ترسیم کرده بود بهبود بخشد و نیز او را به جهان انگلیسی‌زبان معرفی کند. کارهای او الهام‌بخش نسلی از محققان، به‌ویژه در شمال آمریکا بود. اما او یک نیچه‌ای نبود و به‌راستی نیز روشن نیست که نیچه‌ای‌بودن به چه معناست. یکی از چهره‌های ممتاز دوران پس از جنگ یعنی میشل فوکو (۱۹۲۶-۱۹۸۴) با این ایده مخالف است که چیزی یکتا و ناب به نام نیچه‌باوری وجود داشته باشد (عقیده‌ای که فیلسوف انگلیسی برنارد ویلیامز (۹) نیز آن را تصدیق کرده است). به نظر فوکو پرسش درست این است: «از نیچه چه استفادهٔ جدی‌یی می‌توان کرد؟». اما در عین درستی این‌که یک نیچه‌باوریِ خالص و مخلص وجود ندارد، او به ما امروزیان مجموعه وظایف فلسفی تازه‌ای واگذار می‌کند، وظایفی مثل تمرین «دانش شاد»، پرورش «سُرور» فلسفی، فهم مسئلهٔ هیچ‌انگاری و به روش‌هایی نو متقاعدساختن هنر و علم به خوب‌زیستن (که این همان کار فرا انسان (۱۰) است). به اعتقاد من در پی فهم این کارها برآمدن و تضمین‌شان بهترین راه معرفی نیچه به خوانندگان تازه است. این است آن‌چه من کوشیده‌ام تا در این راهنمای کوتاه به انجام برسانم.

نیچه درس‌آموختهٔ زبان‌شناسی (۱۱) یعنی مطالعهٔ جنبه‌های تاریخی و تطبیقی زبان بود (philologia، عشق به یادگیری و عشق به کلمات). او در مقام استاد زبان‌شناسی کلاسیکْ متخصص متون ادبی و فلسفی یونان باستان بود. اگرچه اغلب این رشته را به‌دلیل مدرسی‌بودن و وسواس نسبت به قوانین نقد می‌کند اما اهمیتی که در این رشته به فنون خواندن و تفسیر داده می‌شود به کارهایش کیفیت و محتوایی خاص می‌بخشد. او مکرراً بر ارزش یادگیریِ خوب‌خواندن پافشاری می‌کند. سبک برای او عبارت از کشف طرق بیانی است که با آن بتوان هر حالت ذهنی را به خواننده منتقل کرد. او خود را نابهنگام و با لغاتی نامأنوس به‌منزلهٔ دوست درنگ‌کاری (lento) و آموزگار کُندخواندن معرفی می‌کند. عصر معاصر عصر سرعت است؛ این عصر دیگر آهستگی را ارزش نمی‌نهد و در جست‌وجوی تندکردن همه چیز است. زبان‌شناسی هنر احترام‌انگیزی است که از مشارکت‌جویان خود می‌خواهد تا وقت صرف کنند و آرام و آهسته شوند. بیش از همه چیز این یک هنر است که چگونه خوب‌خواندن را می‌آموزد یعنی کُند و عمیق‌خواندن که با یاری آن می‌توان به روشی خاص و ویژه نگاه کرد و دید: محتاطانه، مشاهده‌گرانه، «با درهایی باز» و «با چشمانی تیز و دست‌هایی ظریف‌کار». نیچه باور دارد خواندن هنری است که اندیشناکی، لازمهٔ آن است. او تأکید دارد که یک گزین‌گویه تنها با خوانده‌شدن رمزگشایی نمی‌شود؛ هنر تفسیر یا تأویل را باید وارد میدان کرد. در این راهنما کوشیده‌ام تا به کلام نیچه توجه کنم. و این سبب غنای توضیحاتم شده است. در مورد فیلسوفی که از خوانندگانش می‌خواهد تا خوب‌خواندن [آثار] او را بیاموزند، ارزش به‌دقت‌خواندن را نباید دست‌کم گرفت.

نیچه به سبک‌های مختلفی ازجمله اصل‌های پندآموز کوتاه و گزین‌گویه‌های طولانی‌تر، به شکل رساله و یا دیتیرامب (شعرهای شورانگیز و شادی‌آفرین) می‌نوشت. او گزین‌گویی را تنها برای یک هدف به کار نمی‌گیرد و انواع بسیاری از گزین‌گویه، از یک جمله تا تأملی طولانی یا مقاله‌ای کوتاه دربارهٔ یک نکته را می‌توان در نوشته‌های او یافت. گزین‌گویه یک دلیل وجودی (raison d’être) واحد ندارد. این کلمه اول بار در رسالات هیپوکریتی که به نام طبیب قرن پنجم پیش از میلاد هیپوکراتس نامیده شده، آمده است. این کتاب شامل قواعدی برای یک زندگی خوب و سالم است. بدون شک چیزی از استفادهٔ اولیهٔ آن هنوز در نوشته‌های نیچه وجود دارد و الهام‌بخش تصور او از فلسفه‌ورزی است (او خود را طبیب فرهنگ می‌نامد). نسبت گزین‌گویه به اندیشه مثل نسبت امثال و حکم به زندگی است که از آن می‌توان چگونه تجسم‌بخشیدن به زندگی را آموخت. گزین‌گویه از طریق ناآشناکردن ما با چیزهایی که معلوم و آشنا می‌دانیم حدود معنا را به چالش می‌کشد. درحقیقت این کلمه از واژهٔ یونانی aphorismos می‌آید که دربرگیرندهٔ کلمهٔ افق (horos) است. تعاملات فکری با حدود و افق‌ها نیز در تفکر نیچه نقشی مهم ایفا می‌کنند. در انتخاب گزین‌گویه‌ها و قطعه‌ها برای این راهنما هدف من ارائهٔ معنایی از مسائل بنیادین مورد توجه نیچه در فلسفه بوده است.

معمول است که نوشته‌های نیچه را به سه دورهٔ متمایز تقسیم کنند: دورهٔ نخستین (۱۸۷۲-۱۸۷۶)، دورهٔ میانه (۱۸۷۸-۱۸۸۲ و ۱۸۸۳-۱۸۸۵) و دورهٔ پسین (۱۸۸۵-۱۸۸۸). اولین دوره با انتشار کتاب تولد تراژدی در سال ۱۸۷۲ آغاز می‌شود؛ چهار «تأمل نابهنگام» (دربارهٔ بی‌ذوقی فرهنگی، دربارهٔ سودمندی و عدم‌سودمندی تاریخ برای زندگی، شوپنهاور به‌مثابهٔ آموزگار و واگنر در بایروت) که بین سال‌های ۱۸۷۳-۱۸۷۵ نوشته شدند در این دوره قرار دارند. در این سال‌ها کارهای نیچه بر «متافیزیک هنرمند» و ضرورت احیا و تجدید فرهنگی متمرکز است. دورهٔ دوم دربرگیرندهٔ «سه‌گانهٔ جان‌های آزاده» یعنی انسانی، بسیار انسانی (دو جلد)، سپیده‌دم، و دانش شاد است. کارهای نیچه در این دوره متمرکز است بر چیرگی بر متافیزیک و رسیدن به یک بلوغ فلسفی تازه. چنین گفت زرتشت بین سال‌های ۱۸۸۳-۱۸۸۵ به چاپ رسید و کار آن پل‌زدن میان دوره‌های میانه و پسین است. در این متن است که نیچه اعلام می‌کند اکنون ابرانسان یا فرا انسان (۱۲) معنای زمین است. تعدادی از متن‌های کلاسیک همچون فراسوی نیک و بد، تبارشناسی اخلاق، غروب بت‌ها، دجال، و اینک انسان در دورهٔ پسین نگاشته شده‌اند. در برابرِ «آری‌ـ گویی» یی که سه‌گانهٔ جان‌های آزاده را متمایز می‌کند این متن‌ها وقف چیزی شده‌اند که نیچه آن را کار «نه‌ـ گویی» خود می‌نامد و شامل ارزشیابی دوبارهٔ ارزش‌ها و تصفیه‌حسابی مهلک با اخلاقیات مسیحی هستند. در همین متن‌هاست که شاهد شگفت‌انگیزترین و مجادله‌آمیزترین جنبه‌های تفکر نیچه هستیم. ماهیت این شکل‌گیری در خلال کتاب روشن‌تر خواهد شد.


کتاب چگونه نیچه بخوانیم نوشته کیت انسل پیرسون

کتاب چگونه نیچه بخوانیم؟
نویسنده : کیت انسل پیرسون
مترجم : لیلا کوچک‌ منش
ناشر: نشر نی
تعداد صفحات : ۱۶۷ صفحه


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]