کتاب « اتاقی از آن خود »، نوشته ویرجینیا وولف

ترجمه اتاقی از آن خود، مانند خود کتاب، از سخنرانی آغاز شد و از جمع زنان. از نیره توکلی و شهلا اعزازی بسیار سپاسگزارم که از طرف گروه تخصصی مطالعات زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران از من دعوت کردند تا در بیستم اسفند ماه ۱۳۸۱ در گردهمایی «ادبیات از نگاه زنان» سخنرانی کنم و نخستین جرقه‌های ترجمه این کتاب را زدند. همچنین از طوبی ساطعی متشکرم که شماره اول فصلنامه سمرقند را به ویرجینیا وولف اختصاص داد و بر چاپ سخنرانی من و فصلی از اتاقی از آن خود پای فشرد.

اما ترجمه این کتاب را بویژه مدیون دوستی و همکاری دو زن پُرکار و فرهیخته هستم. فرزانه فرحزاد نه تنها استاد من در ترجمه بود، بلکه تکیه‌گاه من در هر قدم و هر لحظه زندگی بوده و هست. نخستین ویرایشِ ترجمه من به عهده او بود که، مطابق معمول، لابه‌لای پختن شام، جواب دادن به تلفن، سر و کله زدن با بچه‌ها، انجام کارهای نوشتنی و خواندنی خودش و… با گشاده‌رویی و سخاوت تمام انجام داد، که البته این خود کنایه‌ای قابل تأمل و متناسب با ترجمه اتاقی از آن خود است. و مژده دقیقی که با پیشنهاد ترجمه این کتاب اولین سنگ این بنا را گذاشت و قول ویرایش نهایی و ارتباط با ناشر را به من داد و الحق تا به آخر کنار من و کتاب ماند و بار اصلی ویرایش و چاپ این کتاب را به عهده گرفت. اگرچه وجود پست رایانه‌ای ارتباط از راه دور را آسان کرد، اما کنار آمدن با تأخیرها و بدقولیهای من کار آسانی نبود. از این گذشته، نگاه تیزبین او پیوسته مرا وادار به تحقیق و جستجو و دقت بیشتر و پرثمرتر می‌کرد. خدمت او به من و به این کتاب غیر قابل جبران است.

خلاصه اینکه ترجمه اتاقی از آن خود ثمره دوستی و همکاری زنان است و این خود مهمترین و زیباترین وجه کتابی است که پیش رو دارید.

صفورا نوربخش

اسفند ۱۳۸۲

دانشگاه مریلند، کالج پارک


پیشگفتار مترجم

اتاقی از آن خود از سخنرانی تا کتاب

«خانم ویرجینیا وولف روز شنبه بیست اکتبر به دیدن ما آمدند و در تالار کالج درباره «زن و داستان» سخنرانی کردند. دلیل اینکه تعداد زنانِ رمان‌نویس تاکنون کم بوده به طور کلی ساختار خانه و خانواده است؛ نوشتن در اتاق نشیمن آسان نبوده و نیست. اکنون که زنان قلم به دست گرفته‌اند و می‌نویسند (در ضمن، خانم وولف مخاطبان خود را به نوشتن ترغیب کرد و از آنان خواست نوشته‌های خود را به انتشارات هوگارت (۱) بفرستند تا برای انتشار ارزیابی شوند) نباید سعی کنند تا خود را با معیارهای ادبی متداول، که به احتمال قوی مردانه است، منطبق کنند. بلکه باید معیارهای دیگری از آنِ خود فراهم کنند؛ باید زبان را بازسازی کنند تا سیالتر شود و قابلیت آن را داشته باشد که با ظرفیت بیشتری به کار گرفته شود. سخنرانی جالب و بی‌نظیری بود و ما از خانم وولف بسیار سپاسگزاریم که تشریف آوردند؛ همین‌طور از خانم استراچی (۲) که قبول زحمت کردند و اداره سخنرانی را به عهده گرفتند.»(۳)

«با ملایمت به آنها گفتم که شراب بنوشند و اتاقی از آن خود داشته باشند.»(۴)

متن سخنرانیهای ویرجینیا وولف در دو کالج نیوهام و گرتن ــ که به تازگی در کیمبریج به زنان دانشجو اختصاص یافته بودند ــ در دست نیست. اما با توجه به گزارش بالا که یکی از دانشجویان در این زمینه نوشته، می‌توان نتیجه گرفت نطفه استدلالی که ویرجینیا وولف مدتی بعد در کتاب اتاقی از آن خود به تفصیل به آن پرداخت در همین سخنرانیها بسته شده است. نکته جالبتر این است که ارتباط سخنرانیها با کتاب اتاقی از آن خود تنها به متن سخنرانیها محدود نیست. برای ویرجینیا وولف، همان‌گونه که در آغاز کتاب اتاقی از آن خود یادآور می‌شود، واقعیت، داستان و حقیقت همواره در تبادل هستند و وجود هر یک به دو تای دیگر وابسته است. بنابراین واقعیتِ تجربه ویرجینیا وولف در دیدار او از کیمبریج و دو کالج دخترانه آن به داستانی بدل می‌شود تا ابزار بهتر و گویاتری برای بیان این حقیقت باشد که تقسیم ثروت و علم بین زن و مرد هرگز برابر نبوده و زنان پیوسته مورد تبعیض بوده‌اند و هستند.

به هر حال، پس از ایراد این سخنرانیها در بیست اکتبر ۱۹۲۸ در کالج نیوهام و در ۲۶ اکتبر ۱۹۲۸ در کالج گرتن، موضوع آنها ــ «زن و داستان» ــ ذهن وولف را رها نمی‌کند و تا پایان سال مقاله‌ای با همین عنوانِ «زن و داستان» می‌نویسد و برای مجله ادبی معتبر فوروم (۵) در نیویورک می‌فرستد. مقاله در مارس ۱۹۲۹ به چاپ می‌رسد. اگرچه مقاله «زن و داستان» آن‌قدر طولانی نیست که بتواند متن سخنرانی باشد، احتمالاً به متن سخنرانیهای وولف بسیار نزدیک است. این مقاله طبق سنت کیمبریج با ابهاماتی پیرامون عنوان آن آغاز می‌شود. گذشته، حال و آینده زن و داستان به اختصار بررسی می‌شود و در این میان وولف چارچوب نقد ادبیات زنان را به طور گذرا مطرح می‌کند.

وولف سه ماه وقت صرف تصحیح نوشته‌هایش می‌کند و در این بین عنوان کتاب را از «زن و داستان» به «اتاقی از آن خود» تغییر می‌دهد و سرآغازی جدید برای کتاب می‌نویسد. اتاقی از آن خود سرانجام در ۲۱ اکتبر ۱۹۲۹، یک سال پس از ایراد سخنرانیها، منتشر می‌شود. (۶)

در اوایل سال ۱۹۲۹، وولف پس از سفری کوتاه به برلین در بستر بیماری می‌افتد و تا شش هفته قادر نیست چیزی بنویسد. از دفترچه خاطراتش پیداست که قصد دارد نوشتن رمان امواج (۷) را شروع کند، اما موضوع «زن و داستان» بعد از گذشتن چهار ماه از ایراد سخنرانیها و سه ماه از نوشتن مقاله هنوز هم رهایش نمی‌کند و دیگر به این نتیجه رسیده که باید آن را با شکل و سبکی نو ــ «نیمی محاوره و نیمی گفتگوی درونی» ــ بازنویسی کند. (۸)

کتاب در بستر بیماری در ذهن وولف شکل می‌گیرد و به محض آنکه می‌تواند قلم بر کاغذ بگذارد، به سرعت در عرض یک ماه نوشته می‌شود. «با چنان سرعتی می‌نوشتم که وقتی قلم به دست می‌گرفتم مثل بطری آبی بودم که سر و ته شده باشد. با نهایت سرعتی که می‌توانستم می‌نوشتم؛ بیش از حد سریع، چون حالا برای تصحیح آن نوشته‌ها باید زحمت بکشم؛ اما این روش به آدم آزادی می‌دهد و اجازه می‌دهد از فکری به فکر دیگر بپرد.»(۹)

اگرچه مقاله «زن و داستان» و کتاب اتاقی از آن خود موضوع واحدی را دنبال می‌کنند و به نتایج مشابهی می‌رسند، تفاوتهای بسیاری با هم دارند. گذشته از این نکته بدیهی که آنچه در کتاب قابل بسط است در مقاله امکان بسط ندارد، تفاوت اصلی این دو نوشته در شاخ و برگ دادن به موضوع نیست، بلکه در فضایی است که دو راوی از دو دیدگاه متفاوت ایجاد می‌کنند. دیدگاه اول دیدگاه مقاله‌نویس وابسته به سنت، جدی و آکادمیک است که بحث خود را با به کار گرفتن روش استدلالی رایج آغاز می‌کند. دلیل و برهان می‌آورد، بر واقعیات تکیه می‌کند و نتیجه‌گیری می‌کند. دیدگاه دوم، که دیدگاه کتاب اتاقی از آن خود است، دیدگاه مقاله‌نویس خلاق، نوآور و اهل بازی و طنز است که با هزار طعنه و ترفند سنت را به بازی می‌گیرد، مخاطب را همدست خود می‌کند، و واقعیت را با خیال می‌آمیزد تا استدلال خود را به مؤثرترین شیوه ممکن ارائه دهد.

بررسی اتاقی از آن خود در ژانر ادبی مقاله از اهمیت آن به عنوان یک متن فمینیستی نمی‌کاهد، بلکه، به عکس، یادآور می‌شود که موفقیت این نوشته، با توجه به موضوع بسیار حساس و بحث‌انگیز جنسیت خصوصا در اوایل قرن بیستم، حاکی از مهارت نویسنده‌ای است که قادر است مرزهای تعریف‌شده و تثبیت‌شده را در هم بشکند و اصول نگارش را از نو و مطابق با اهداف خود بازآفرینی کند.

«زن و داستان»، مقاله‌ای که وولف برای فوروم می‌نویسد، بخش عمده چارچوب کتاب اتاقی از آن خود را در بر دارد: گمنامی زنان، تاریخ ادبیات زنان، تأثیر سبک و ارزشهای مردانه در نوشته‌های زنان، خشم و نفرت و مخاطرات آن برای هنرمند، تحلیل رمان به منزله ژانر اصلی نوشتار زنان، پیش‌بینی آینده زن و داستان با توجه به آزادیهای تازه‌یافته زنان در اوایل قرن بیستم، تأکید بر وجوه مادی زندگی و تأثیر آن بر نویسندگی زنان، و بالاخره امید به پیدایش داستانی شعرگونه و سبکی که به نوشتار زنانه نزدیکتر باشد. وولف در اتاقی از آن خود از نظر موضوعی تنها در چند مورد عمده ــ موقعیت زنان در آکسبریج و مقایسه آن با موقعیت مردان، خشم مردان، ذهنیت دوجنسی ــ بر مقاله اولیه می‌افزاید.

اما مقاله «زن و داستان» از نظر شیوه نگارش ارتباط بسیار ناچیزی با اتاقی از آن خود دارد. حال که وولف، پس از ایراد دو سخنرانی و نوشتن یک مقاله، چارچوب استدلال خود را یافته، و آن را تا حدودی پرورانده، می‌تواند توجه خود را به طور کامل به شیوه نگارش معطوف کند. چگونه می‌توان استدلالی بسیار ناخوشایند را در قالبی عنوان کرد که نه تنها زیاد برخورنده نباشد، بلکه خواندنی و جذاب و متنوع باشد و بتواند مخاطبان بسیاری را درگیر کند؟ پاسخ وولف به دگرگون کردن ژانر مقاله و مقاله‌نویسی منجر می‌شود. کتاب را با امّا آغاز می‌کند، یعنی از وسط بحث، و موضوع را از نقطه‌نظر خواننده و نقد او شروع می‌کند؛ به عبارتی خواننده را مقدم بر خود قرار می‌دهد. به جای آنکه از ابهام عنوان کم کند، به آن می‌افزاید. اعتبار سنت مقاله‌نویسی را، که ضمنا در زمان وولف سنتی کاملاً مردانه است، به بازی می‌گیرد و اعتبار خود را با تواضع و زیرکی بر تجربیات و معلومات و احساسات فردی بنا می‌کند. راوی‌ای خلق می‌کند جدا از نویسنده و، در عین حال، پنهان و بی‌نام و نشان، که بتواند به راحتی با مخاطب خود رابطه برقرار کند و از همدرد خود دوست صمیمی بسازد و از بیگانه با خود دلسوز و غمخوار. تکلیف کسانی را که بخواهند علنا دشمنی و زن‌ستیزی کنند در طعنه‌ها و طنزها و هجوهای راوی قبلاً روشن کرده است. واقعیت را عنوان می‌کند، اما آمیخته به خیال و داستان‌سرایی. حقیقت را می‌گوید، اما در قالبی داستانی و سیال که به سادگی قابل طبقه‌بندی و رد یا قبول نیست. از زبانی محاوره‌ای استفاده می‌کند و رشته افکار راوی را با تمام تداعیها، مکثها، از هم گسیختنها و دوباره از سرگرفتنها بازگو می‌کند تا مخاطب را با او، که گویی صمیمانه درددل می‌کند، همراه سازد.

اهمیت استراتژی نگارشی اتاقی از آن خود تا به آنجاست که این کتاب هنوز هم در کلاسهای آیین نگارش و فن بیان در سطوح متفاوت دانشگاهی تدریس می‌شود. اما از آن مهمتر اهمیت این کتاب در ایجاد سبک جدیدی در مقاله‌نویسی است. از میان نویسندگان مدرنیستِ انگلیسی‌زبان، تنها وولف است که ویژگیهای نثر مدرنیستی را در مقاله‌نویسی تجربه می‌کند. مقاله‌نویس مدرنیست دیگر صرفا نگران ارائه دلیل و برهان کافی و قابل قبول با تکیه بر حقیقتی واحد و عینی نیست، بلکه بیشتر در صدد نشان دادن رابطه پیچیده منِ «داستانی» حاضر در متن با مخاطب و موضوع است برای تبیین حقایقی تودرتو. این استراتژی بسیار نوین و افراطی قدرت و اعتبار «منِ» سنتی عالم و دانشمند را کاملاً تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، نثر را از قالب خشک و یک بُعدی رها می‌کند و به آن امکان سیلان و حرکت داستانی می‌بخشد.

اما وجه انقلابی اتاقی از آن خود تنها در شیوه نگارش و نثر مدرنیست آن خلاصه نمی‌شود. وولف در اتاقی از آن خود مبتکر یک تفکر فمینیستی است، تفکری که محور اصلی آن زن و تبعیض جنسیتی است که حضور او را در کل دانش بشر، و بویژه در ادبیات، رقم می‌زند. رابطه وولف و اتاقی از آن خود با تفکر و جنبش فمینیسم چیست؟ این رابطه چگونه شکل می‌گیرد و به کجا منتهی می‌شود؟

کلمه فمینیست نخستین بار در ۲۷ آوریل ۱۸۹۵ در مجله آتِنیوم (۱۰) در نقد کتابی مطرح شد، در تعریف زنی «که قابلیت جنگیدن برای کسب استقلال خود را دارد.» سال ۱۸۹۵ زمان اوج مبارزات زنان اروپایی و امریکایی برای کسب حق رأی است و جسارت زنان فعال در این مبارزه ــ که از تحصن و انداختن خود زیر چرخ کالسکه سیاستمداران و زندانی شدن واهمه‌ای نداشتند ــ عامه مردم را به وحشت انداخته بود. در نتیجه، کلمه فمینیست از بدو ورود به دایره لغات، حرکتی افراطی، سنت‌ستیز و دردسرآفرین را تداعی می‌کرد و در نتیجه زنانی که با این حرکت و با این کلمه شناخته می‌شدند بلافاصله در اقلیتی محکوم قرار می‌گرفتند.

ویرجینیا وولف در آن زمان، یعنی در زمان پیدایش کلمه فمینیست، سیزده‌ساله بود. در سال ۱۹۱۸، که زنان انگلیسی سرانجام صاحب حق رأی شدند، ویرجینیا وولف ۳۶ سال داشت. و در سال ۱۹۳۰، یعنی یک سال پس از انتشار اتاقی از آن خود، که زنان انگلیسی به طور کامل از حق اشتغال برخوردار شدند، وولف زنی ۴۸ ساله بود. اگرچه هیچ‌یک از اعضای خانواده وولف به طور مستقیم در فعالیتهای فمینیستی شرکت نداشتند، اولویت مسئله زن در رابطه با حق رأی، حق تحصیل دانشگاهی و حق کار هم اولویت زمانه وولف بود و هم اولویتی شخصی.

ویرجینیا وولف از یک طرف در خانواده‌ای کاملاً پدرسالار به دنیا آمده بود که به تمام کلیشه‌های جنسیتی عهد ویکتوریای انگلستان مو به مو باور داشت و، از طرف دیگر، خانواده او از امتیازات طبقه مرفه تحصیل‌کرده بهره‌مند بود که دامنه آن، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، دختران خانواده را هم در برمی‌گرفت. مثلاً وولف، با آنکه به مدرسه نمی‌رفت (این امتیاز ویژه پسرهای خانواده بود) می‌توانست تحت نظارت پدر و مادر خود تحصیل کند و بعدها با استفاده از کتابخانه شخصی پدر (لسلی استیون (۱۱)، منتقد و تاریخ‌نویس) و معلمهای خصوصی به مطالعات خود ادامه دهد. اما انتظار خانواده از ویرجینیا و خواهرش، مانند انتظار جامعه از تمام دختران نجیب‌زاده و تحصیل‌کرده، این بود که پس از ورود به جامعه مرفه و اشرافی بتوانند ازدواج مناسبی بکنند و مسئولیت همسری و مادری را به عهده بگیرند.

روحیه متفکر و حساس وولف از همان سالهای اول عمر با این الگوها در تضاد بود. وولف از جوانی رویای نویسندگی در سر داشت و به همین دلیل همیشه به دنبال استقلال مادی و معنوی بود. اما از آنجا که ویرجینیا دختری انقلابی و شورشی نبود، استقلال تدریجی او به عنوان زن نویسنده و متفکر مدیون عوامل پیش‌بینی نشده‌ای بود.

ویرجینیا در ۲۲ سالگی، پس از مرگ پدرش لسلی استیون و یافتن امکان فرار از زیر سلطه برادر ناتنی‌اش جورج داک‌وُرت (۱۲) که او را مورد تعرض جنسی قرار می‌داد، آزادی منحصر به فرد و تازه‌ای را تجربه کرد. خواهران استیون در خانه جدید خود در بلومزبری (۱۳) به تدریج با دوستان و همکلاسان آکسفوردی برادرشان توبی آشنا شدند و آزادانه تا نیمه‌های شب با این مردان جوان روشنفکر به بحث و تبادل نظر پرداختند. در این جلسات، از قراردادهای اجتماعی حاکم خبری نبود. قدرت تفکر و استدلال اهمیت بیشتری داشت تا سر و وضع و آداب معاشرت و رفتار جنسیتی مناسب. به علاوه، ویرجینیا در کنار خواهرش ونسا و برادرش توبی امکان سفر و سیاحت و کسب تجربه داشت.

استقلال مالی ویرجینیا در این دوران، که هنوز بازار کار به روی زنان بسته بود و او حرفه نویسندگی را به طور جدی آغاز نکرده بود، مدیون ارثیه‌ای بود که به تدریج از ۲۲ تا ۲۷ سالگی به او رسید: ابتدا در سال ۱۹۰۴ مبلغ مختصری از پدرش به ارث برد. سپس در سال ۱۹۰۶ ارثیه قابل توجه‌تری از ناحیه برادرش توبی به او رسید که ناگهان به بیماری حصبه درگذشته بود؛ و سرانجام ارثیه عمه‌اش کارولاین امیلیا استیون (۱۴) در سال ۱۹۰۹ که روایت داستانی آن در اتاقی از آن خود ظاهر می‌شود.

ویرجینیا وولف هم از محدودیتهای جنسیتی خود در جامعه انگلستان عصر ویکتوریا آگاه بود و هم از امتیازاتی که طبقه اجتماعی او و تصادفات زندگی در اختیارش گذاشته بود. این آگاهی در پرتو رشد آگاهی فمینیستی و جنبش زنان در اوایل قرن بیستم به مرور در ویرجینیا وولف پخته شد و در نوشته‌های داستانی و غیرداستانی او شکل گرفت. ویرجینیا وولف در سال ۱۹۱۰، یعنی در ۲۸ سالگی، برای مدت کوتاهی داوطلبانه برای جنبش حق رأی زنان فعالیت کرد و تا پایان عمر رابطه خود را با جنبش زنان، کالج‌های زنان و انجمنهای متعدد زنان، که بسیاری از آنها را دوستان و اقوامش سرپرستی می‌کردند، حفظ کرد. ولی خدمت اصلی و غیرقابل انکار او به جنبش زنان و فمینیسم در بنیان گذاشتن استدلال، تفکر و نقد فمینیستی در کتابهای اتاقی از آن خود و سه گینی (۱۵) است.

در عین حال، وولف از کلمه «فمینیست» به منزله برچسبی که بدفهمیها و کج‌فهمیهای خواسته و ناخواسته زیادی به دنبال داشت بیزار بود و در طول عمر خود رابطه دوگانه‌ای را با آن حفظ کرد. این بدفهمیها و کج‌فهمیها تنها زاده تفکر حاکم بر جامعه زن‌ستیز عصر ویکتوریا نبود، بلکه ناشی از تعاریف ساده‌انگارانه و محدودکننده‌ای نیز بود که زنان فعّال و دختران تحصیل‌کرده عصر وولف به آنها اعتقاد داشتند. برای بسیاری از زنان انگلیسی، به دست آوردن حق رأی در سال ۱۹۱۸ و کسب حق اشتغال کامل تا پایان سال ۱۹۳۰ به معنی پایان فمینیسم بود. اما آزادی و استقلال زن برای وولف مفهومی بسیار پیچیده‌تر و پیشروتر داشت. در اتاقی از آن خود و سپس در سه گینی، وولف رابطه زن را با نظام پدرسالار در اشکال متفاوت آن بررسی می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که تغییر اساسی و زیربنایی این نظام لازمه آزادی و استقلال زن است. پذیرفتن چنین تفکر و تفسیری درباره فمینیسم در عصر وولف بسیار دشوار بود ــ و چه بسا در عصر ما نیز هنوز دشوار باشد.

نگارش اتاقی از آن خود در ۴۷ سالگی، و سه گینی در ۵۸ سالگی ــ هنگامی که وولف دیگر نویسنده مشهوری بود و فروش کتابهایش سود سرشاری به همراه داشت ــ حاکی از اعتقاد راسخ او به نگرش فمینیستی و جسارت او در مواجهه با سیل انتقادات و کج‌فهمیهایی است که انتشار هر دو این کتابها در پی داشت. وولف واکنش نسبت به اتاقی از آن خود را با تیزبینی چنین پیش‌بینی می‌کند: «به من به عنوان فمینیست حمله خواهند کرد و مرا تلویحا هم‌جنس‌باز خواهند خواند. می‌ترسم آن را جدی نگیرند… با خودم می‌گویم مهم نیست، اشکالی ندارد. اما من آن را با عشق و اعتقاد نوشتم…»(۱۶)

اتاقی از آن خود سرآغاز یک جریان فکری بسیار انقلابی است که به طور کلی نظریه‌پردازی فمینیسم و به طور خاص نقد ادبی فمینیسم را شکل می‌دهد. اگرچه مسئله زن و محرومیتهای فردی و اجتماعی او پیش از وولف و طی قرون متمادی مطرح می‌شود، وولف اولین کسی است که محرومیتهای زن و مشکلات او را در تقابل با گفتمانهای غالب و پیش‌فرضها بررسی می‌کند. وولف و اتاقی از آن خود مرحله‌ای تازه از فمینیسم را آغاز می‌کنند. در مرحله نخستِ فمینیسم، مری ولستون کرافت (۱۷)، نویسنده کتاب احقاق حقوق زن (۱۸)، و زنان مدافع حقوق زن پیش از وولف و پس از او امکان تحصیل، مالکیت، داشتن حق رأی و بسیاری امکانات اجتماعی و فردی دیگر را برای زنان فراهم می‌کنند. در مرحله دوم، آفرا بن (۱۹)، مری ولستون کرافت شِلی، خواهران برونته، جین آستن، جورج الیوت و نویسندگان و مترجمان زنِ قرنهای هفده، هجده و نوزده نه‌تنها زن را به عنوان نویسنده حرفه‌ای وارد عرصه ادبیات می‌کنند ــ زنی که در ازای نوشتن صاحب درآمدی هرچند ناچیز می‌شود ــ بلکه دیدگاه زن و ارزشهای متفاوت او را در نوشته‌ها و داستانهای خود ثبت می‌کنند. در مرحله سوم، وولف، و با اندکی فاصله دوبوار، انقلابی را آغاز می‌کنند که زنان متفکر، منتقد و نظریه‌پردازِ پس از آن دو به ثمر می‌رسانند. این انقلاب، که نقد فمینیستی نام دارد، بررسی و شناخت تاریخی و اجتماعی حرکت زن است به منزله یک جریان فکری موجه در تضاد با گفتمانهای غالبِ مردمَدار، و نشان دادن حضورِ نادیده گرفته‌شده زن و نقطه‌نظر پنهان و حذف شده او که لاجرم اعتبار تمامی دانش مردمَدار را به چالش می‌گیرد. نقد فمینیستی به تدریج در همه عرصه‌های علم رخنه می‌کند و به بازبینی و بازنویسی رشته‌های گوناگون دانش می‌پردازد تا فضایی برای زن و دیدگاه او به وجود بیاورد. این سه مرحله هم در یک روال خطی یکی پس از دیگری به وجود آمده‌اند، و هم در دوره‌های متفاوت، به ویژه در قرن بیستم، با هم و در کنار هم رشد کرده‌اند.

رابطه وولف و خصوصا کتاب او، اتاقی از آن خود، با نقد فمینیستی رابطه‌ای کاملاً دوسویه است. به کلام دیگر، وولف از یک طرف نقد فمینیستی را تعریف می‌کند و به آن شکل می‌دهد و، از طرف دیگر، نقد فمینیستی وولف را در مقام نویسنده‌ای فمینیست از نو تعریف می‌کند و او را در جایگاهی بسیار رفیع و معتبر قرار می‌دهد.

مطرح‌شدن نقد فمینیستی به عنوان نگرشی موجه و آکادمیک در دهه ۱۹۷۰ در امریکا با مطرح شدن وولف و به ویژه اتاقی از آن خود همراه است. مشکل بتوان نقدی فمینیستی از آن دوران یافت که نقل قولی از اتاقی از آن خود نداشته باشد. اما در میان پژوهشگران فمینیست اِلین شوالتر با انتشار کتاب ادبیاتی از آنِ خودشان (۲۰) در ۱۹۷۷، ساندرا گیلبرت و سوزان گابر با انتشار کتاب زن دیوانه در اتاق زیر شیروانی (۲۱) در ۱۹۷۹، و جین مارکوس با انتشار مجموعه مقالات فمینیستی جدید درباره ویرجینیا وولف (۲۲) در ۱۹۸۱ نقش عمده‌ای در معرفی و بازنگری آرای وولف داشتند. با این حال، رابطه وولف و نقد فمینیستی رابطه پرنشیب و فرازی بوده است. از یک طرف، چارچوب اصلی نقد فمینیستی تا حد زیادی مدیون وولف و اتاقی از آن خود است و، از طرف دیگر، با شکل‌گیری نقد فمینیستی تفکر و استدلال مؤلف نیز در بوته نقد قرار می‌گیرد. به طور کلی، نقد فمینیستی دهه ۱۹۷۰ دو مشکل اساسی را در وولف و اتاقی از آن خود شناسایی می‌کند. نخست اینکه وولف از طبقه مرفه و روشنفکر، و در نتیجه نخبه‌گراست. به عبارت دیگر، وولف به عامه زنان توجه نمی‌کند و توجه‌اش تنها معطوف به زن نابغه، زن نویسنده و زن هنرمند است. دوم اینکه فصل ششم کتاب وولف، که در آن به مفهوم دوجنسی بودن هنرمند می‌پردازد و تصویر زن و مردی را ترسیم می‌کند که با هم سوار تاکسی می‌شوند، فصلهای پیشین را، که در آنها تأکید بر تفاوت زن و بیگانگی او با نظام حاکم است، نقض می‌کند.

در این میان، جین مارکوس تنها پژوهشگری است که از ابتدا بر اهمیت وولف در نقد فمینیستی اصرار می‌ورزد. به اعتقاد او، «اتاقی از آن خود نخستین متن مدرن نقد فمینیستی است؛ الگویی هم نظری و هم عملی از نقد فمینیستی سوسیالیستی.»(۲۳) مارکوس به جای وولفِ با اتیکت، نیمه‌اشرافی، مجنون، مغرور و غافل از واقعیتِ بلومزبری ــ چهره‌ای که زندگینامه‌نویس رسمی وولف، یعنی خواهرزاده‌اش کوئینتن بل (۲۴)، ترسیم می‌کند ــ وولفِ سیاسی، سرسخت، و مبارزی را معرفی می‌کند که با احاطه کامل به فنون بیان و ادبیات معاصر خود نه تنها انقلابی در نگرش نقد به وجود می‌آورد، بلکه در نهضت ادبیات مدرنیستی نیز سهم بسزایی دارد. مارکوس تناقضهای اتاقی از آن خود را ناشی از عدم توجه خوانندگان آن به طعنه‌ها، ظرایف زبانی و فنون بیان مؤلف می‌داند و با تأکید بر آگاهی وولف به طبقه اجتماعی و تأثیر آن بر رشد فردی، او را از اتهام نخبه‌گرایی تبرئه می‌کند.

در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، کتابها و مقالات متعددی درباره وولف و رابطه او با مدرنیسم، پسامدرنیسم و فمینیسم نوشته شد که به تدریج هم تصویر متعادلتر و واقع‌بینانه‌تری از وولف ارائه داد، و هم اهمیت سبک و بینش وولف را در ادبیات و نقد فمینیستی تثبیت کرد. در سال ۱۹۹۲، بت بوهم در مقاله «واقعیت، داستان و فراداستان»(۲۵) می‌نویسد، تعجب‌آور نیست که ۶۲ سال بعد از انتشار کتاب اتاقی از آن خود قفسه‌های خالی وولف از کتابهای زنان پر شده است. اما جای بسی شگفتی است که اتاقی از آن خود هنوز هم قفسه‌های کتابفروشیهای دانشگاهی را اشغال کرده و اثر وولف در کلاسهای متعدد و گوناگون در سطوح مختلف دانشگاهی تدریس می‌شود.


کتاب اتاقی از آن خود نوشته ویرجینیا وولف

کتاب اتاقی از آن خود
نویسنده : ویرجینیا وولف
مترجم : صفورا نوربخش‌
ناشر: نشر نیلوفر
تعداد صفحات : ۱۶۰ صفحه


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]