معرفی کتاب « از موسیقی تا سکوت »، نوشته محمدجواد کسائی
مقدمه
آن نایی افسونگر (بیژن ترقی)
هنریسرزمینِ نوربارانِ اصفهان که چلچراغ پرآذین و نگارین خطه ایران زمین است، نه همین با کتیبهها، کاشیها، مساجد و منارههای پر نقش و نگار، آینهبندیها و منبّتکاریها، ترنجها و اسلیمیها، چشم و چراغ این مرز و بوم است و از سرپنجههای توانا و گوهرآفرین هنرمندان آن سرزمین از هر طرف دری به بهشت برین میگشاید و از هر دریچه هنرمندی عالیقدر و توانا بهکار نگارگری است،
که هنر موسیقی نیز در آن نزهتگاه پُر زیب و فر، انسجام و طراوت دیگری دارد، زیرا استادان و هنرمندان بزرگ و مشهور اصفهان در هریک از پدیدههای هنری، سبک و روشی ویژه خود دارند که از اصالت و صلابت خاصی برخوردار است.
***
آن نوازنده عاشق را در نوجوانی شناختم. در اولین دیدار با رفتاری صمیمانه و محترمانه روبهرو شدم که هیچ از گمانم نمیگذشت که در زیر آن چهره جوان و نجیب، دریای موّاجی از هنر و استعداد و تسلط عمیق به نواها و نغمههایی که در پس اعصار و قرون به فراموشی سپرده شده، نهفته باشد.
استاد حسن کسائی که بهحق یکی از طلیعهداران برنامه گلها و موسیقی معاصر ایران است با شیوهای که در نواختن نی از خود ابداع کرد و با تحوّلِ عظیم مبتکرانه و استادانهای که در اجرای این ساز پدید آورد، توانست جان دیگری به تن موسیقی این کشور بدمد. نی اگر چه یکی از قدیمترین سازهای ملّی وطن ماست، ولی هیچگاه در میان سازهای زهی و مضرابی دارای چنین عظمت و حضور مؤثری نبوده که بتواند با زبان بیزبانی و محدودیتهای اجرایی، چنین گرم و مؤثر، تغنیات و سرودههای لطیف ما و موسیقی پردامنهمان را به گوش دلدادگان و شیفتگان عالم هنر برساند.
این نواهای مسحورکننده و مستیبخش، گویی از ماورای گردون بهگوش جان او فرو میریزد و از زیر پنجههای سحرانگیزش، نثار دلهای مشتاق میگردد.
همچو چراغ میجهد نور دل از زبان او
این همه شور و حال و گرمی، اثر سوز درون و عشق و محبتی است که از نهانخانه دل و جان او زبانه میکشد.
حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر
به سر نکوفته باشد در سرایی را
او هنگامیکه گره از گره بند نای میگشاید و از نکهت نغمات بهشتی، زمین و زمان را عطرآگین مینماید، عقدههای فروخورده عشاق را نیز با سرانگشت هنرمندانه خویش میگشاید.
اگر چه در گستره ادب این کشور، منظومهای بدیع، عارفانه و پر اسرار به وسیله آن شاعر بزرگ و سوخته جان (حضرت مولوی) نگاشته شده و تفاسیر بسیاری بهوسیله فضلا و فرهیختگان شعر و ادب در تحلیل آن مثنوی تحریر و نشر یافته، ولی بهیقین هیچ نوازندهای در طول زمان نتوانسته اسرار آن شکایتهای جانسوزی که از زبان نی بیان شده و در دل این ساز نهفته مانده را بیان دارد، زیرا به نظر نگارنده، راز این شکایتها و حکایتهای مکتوم و عارفانه را جز از زبان نی کسائی نتوان شنید.
ز نی است مستی ما، نه ز می، بزن زمانی
که حریفِ خوش نفس بِه، ز شراب ارغوانی
شاید اکثر استادان موسیقی این کشور که در زمینه گردآوری آثار گذشتگان و تحقیق و تفحص در شناخت گذشته موسیقی و چگونگی سازها و نواها به مدارج استادی رسیدهاند، معترف به این مطلب باشند که نقشی را که استاد کسائی در اعتلا و وسعت اجرایی این ساز داشته، بینظیر، ابتکاری و بدون سابقه است، چنانکه قطعات ضربی و چهارمضرابهایی که خاص سازهای زهی است و تنها بهوسیله آرشه قابل اجراست (مانند چهارمضرابهای آرشهپران) که هیچ نوازندهای در هیچ زمانی قادر به اجرای آن با نی نبوده، از ابتکارات درخشان و بهیاد ماندنی استاد است که یکی دیگر از ابداعات ایشان در زمینه موسیقی است.
***
بهطورکلی هنرمندان بزرگ جهان، آن زمان که با شهپر اندیشه در آسمان زلال و تابناک هنر به پروازند و با خلق زیباییها قصد آن دارند که رنگ زشتیها را از روی زمین برگیرند، هنگامیکه از سیر در عالم ملکوت به زیر میآیند و جهان را زندان تنگ نظریها و حسادتها و بیعدالتیها میبینند، رفته رفته به خشم میآیند و با بیاعتمادی از اجتماع و مردم زمانه کناره میگیرند، نسبت به خود و آثار پُربار و ارزشمندی که بهوجود آوردهاند، بیاعتنا میشوند و گاه دیده شده که سالها دچار خاموشی در کار هنری خویش شدهاند و با آزردگی و بدبینی چشم از دیدار و معاشرت همگان پوشیدهاند.
دردا و دریغا که ز آهنگ فروماند
در پرده شد آواز خوش پردهدرِ ما
و این گناه بزرگی است به دوش بانیان فرهنگ هر کشور که خدمتگزاران و نامآوران سرزمین خود را از خاطر میبرند و عطایا و آفرینشهای بدیع و خلاّقه آنان را نادیده میانگارند. هرچند پرتو این انوار الهی پیوسته، فروزان و تابناک است.
حال اگر هنرمندی از نامرادیهای زمانه به عالم خاموشی و کنج فراموشی رو کند، زمانه و دلهای مشتاق هیچگاه او و آثار ارزشمند او را از خاطر خود نخواهند برد و با نهایت افتخار، آغوش خود را به روی او میگشایند، تندخوییها و آزردگیهای او را به جان خریده و با گوهریان پاک سرشک، غبار اندوه از چهرهاش فرو میشویند، چرا که اینان گوهرشناسان و سوختگان عالم عشقند، نه بالانشینان منصب و صدارت.
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب هم جوید به عالم تشنگان
و اکنون که زمان آن رسیده تا برگزیدگان عالم هنر را به دیده تکریم بنگرند و درصدد گردآوری آثار ارزشمند و به یادماندنی آنان برآیند و افتخار دیگری بر افتخارات فرهنگی این مرز و بوم بیافزایند، بر عهده فرزندان ایشان است که هر چه زودتر به تدوین و گردآوری همه آثار آهنگین و دستاوردهای اصیل این هنرمند بزرگ همت گمارند که دانش پژوهان و مدرسین رشته موسیقی از آن همه پدیدههای ناب و شورانگیز بینصیب نمانند.
و این هم پیام آخرین مولانا جلال الدین بلخی برای استاد کسائی:
این صدا در کوه دلها بانگ کیست؟
گه پُر است از بانگ این که، گه تهی است
هر کجا هست آن حکیم اوستاد
بانگ او زین کوه دل، خالی مباد
بهمن ۱۳۷۸ – تهران
مقاله
استاد حسن کسائی نامی جاویدان بر بلندای لوح همیشه ماندگار موسیقی ایران (علی تجویدی)
بهطوری که در یادداشتهای روزانه پدرم میرزا هادیخان (فرزند میرزا محمدعلی سلطانالکتاب اصفهانی، خوشنویس معروف زمان قاجاریه) نقل شده، پدرم به اتفاق عمویم میرزامهدیخان در سال ۱۲۹۲ از اصفهان به تهران میآیند و بالاخانهای در «آب مَنگُل» تهران واقع در انتهای خیابان ری فعلی اجاره میکنند و چون حرفه هر دو نقاشی به سبک مینیاتور بوده، در مجمعالصنایع ــ نزدیک میدان ارک (پانزده خرداد فعلی) ــ مشغول کار میشوند. پدر و عمویم هردو ردیف آواز را از مرحوم سیدرحیم خواننده معروف اصفهانی که پسر عمه خودشان بود، فراگرفته بودند و در همان زمان با نایب اسدالله نوازنده نی و همشهری خود آشنایی و رفتوآمد داشتند. عموی من که حدود شش سال از پدرم بزرگتر بود، مراوده بیشتری با نایب اسدالله داشت. ایشان تعریف میکرد که نایب گذشته از اینکه در نواختن نی، هنرمندی بیبدیل بود، ردیفهای آواز را هم بهتر از هر کس دیگری میدانست. بهیاد دارم روزی عبداللهخان دوامی، موسیقیدان معاصر، برایم نقل کرد که بیشتر ردیفهای آوازی را از نایب اسدالله یاد گرفته است.
در همان اوان یعنی سالهای ۱۲۹۳ و ۱۲۹۴ نایب اسدالله برای دیدن دوستان خود، چند هفتهای از اصفهان به تهران میآید. عمو و پدرم مشتاقانه به دیدار او میروند و شبی «نایب» را به خانه خود دعوت میکنند. همانطور که قبلاً اشاره شد، خانه مسکونی پدر و عمویم در بالاخانهای قرار داشت که مجاور آن خانه، درختی در کوچه کاشته شده بود که اگر کسی بالای آن میرفت، میتوانست به آسانی داخل اتاق مسکونی را ببیند. در آن شب، نایب اظهار تمایل میکند که قطعهای با نی بنوازد. عمویم تعریف میکرد که رهگذری کنار درخت که میرسد، صدای نی، او را چنان مجذوب میکند که برای شنیدن و استفاده بیشتر، از درخت کنار منزل بالا میرود و در مجاور اتاق مینشیند. مدتها نایب مشغول نواختن بوده و رهگذر که از خود بیخود شده بود، پس از مدتی تعادل خود را از دست میدهد و از بالای درخت به زمین سقوط میکند. بر اثر صدای شکستن شاخهها و افتادن رهگذر، نایب اسدالله، عمو و پدرم بسیار متوحش میشوند و سراسیمه به کوچه میآیند. جوانی را مشاهده میکنند که بر اثر سقوط از بالای درخت، دست و پایش مجروح شده است. نایب از اینکه صدای نی او باعث بوجود آمدن چنین صحنهای شده، بسیار ناراحت و متأثر میشود. نگارنده هر وقت به یاد این نقل قول از پدر و عمویم میافتم، آن منظره را پیش خود مجسم مینمایم و سعی میکنم بشنوم نایب اسدالله در آن نیمه شب چه نغماتی اجرا نموده که رهگذر مسحور و مدهوش از درخت به کف کوچه سقوط کرده است.
تا آنجا که از نقاشیهای دوران گذشته معلوم میشود، نوازندگان نی، آن را به صورت مایل یا اُریب بر لب خود میگذاشته و در آن میدمیدهاند، به غیر از نوازندگان اصفهان که سر نی را بین دو دندان پیش فک بالای دهان قرار میدادهاند و پیشینه آن هم به درستی معلوم نیست. از جهت صدا دهندگی، با توسل به این گونه تکنیک، نوازنده نی، ضمن دمیدن در نی با حرکات لبهای خود میتواند هنگام نوازندگی به راحتی ویبراسیونها را روی نی پیاده کند.
بهطور خلاصه از جهت سازشناسی، اشاره میکنم که سوراخهای نی، بیشتر بر اساس گام دیاتونیک تعبیه میشود و نی هر قدر کوتاهتر باشد، صدا دهندگی آن زیرتر (ذیلتر) و هر قدر طول نی بلندتر باشد، صدا دهندگی آن بمتر خواهد بود. نوازنده نی در صورتی که از تکنیک لازم برخوردار باشد و خصوصا شنوایی گوش او برای تشخیص پردههای موسیقی حساسیت لازم را داشته باشد، میتواند با کم و زیاد کردن فشار به هنگام دمیدن در ساز نی و همچنین با نحوه انگشتگذاری که مقطع انگشت، سوراخهای نی را گشاد یا تنگ میکند، اصوات لازم را از شش سوراخ نی استخراج نموده و با حرکات لب، ویبراسیونهای لازم را بهدست آورد. از این حیث نوازندگی نی کاری است بس دشوار.
معروفترین نوازنده نی که مورد توجه ظلّ السلطان فرزند ناصرالدین شاه بوده، ابراهیم آقاباشی است. او در نوازندگی نی و خوانندگی از مهارت لازم برخوردار بوده است. از شاگردان وی میتوان به سیدعبدالرحیم اصفهانی (پسر عمه پدرم) و استاد معروف، نایب اسدالله نوازنده نی اشاره نمود. پیران قوم اشاره به نوازنده دیگری میکنند به نام سلیمان اصفهانی که او را مربی آقاباشی دانستهاند (نقل از تاریخ موسیقی، جلد دوم، حسن مشحون، صفحه ۶۱۷).
آنچه مسلّم است نایب اسدالله معروفترین و ماهرترین استاد نی در اواخر عصر قاجار بوده است و شادروان مهدی نواییاصفهانی از دست پروردگان اوست و نیز استاد ارجمند آقای حسن کسائی که امروز به حق نامش بر بلندای لوح همیشه ماندگار موسیقی ایرانی ثبت و ضبط شده از دست پروردگان مهدی نوایی میباشد.
خوشبختانه در مجموعه «گنج سوخته» نمونههای ساز قدما از جمله تار میرزاعبدالله و میرزا حسینقلی و همچنین قطعاتی از نوازندگی نی نایب اسدالله به گوش میرسد، که بدون تردید نوازندگی نایب در صدر نوازندگی سایر استادان آن عصر بوده است. شیوایی و لطافت و ظرافت نی نایب اسدالله را امروز در نوازندگی استاد ارجمند آقای حسن کسائی میشنویم با این تفاوت که ابداعات و ابتکارات آقای استاد حسن کسائی مرتبه و مقام نوازندگی نی را به کمال رسانده و نوازندگان فعلی نی که همگی پیرو مکتب ایشان هستند، معترفند که استاد کسائی از جهت تکنیک نوازندگی، جاده را برای آنها صاف کرده است. این جملهای است که بنده کرارا از نوازندگان نی شنیدهام.
جملاتی که استاد کسائی در نوازندگی به کار میگیرد از جهت مبادی آهنگسازی نیز بسیار قابل ارزش میباشد. نگارنده روی یکی از نواختههای ایشان، مطالعه لازم را به عمل آورده و آن را به خط موسیقی ثبت کردهام و امیدوارم در آیندهای نه چندان دور آن را برای ارکستر بزرگ بنویسم. در پایان از درگاه خداوند متعال برای این استاد بیبدیل و دوست بسیار عزیزم سلامتی و موفقیت آرزو میکنم.
شهریور ۱۳۷۸ ــ تهران
سالشمار
۱۳۰۷: تولد در اصفهان (سوم مهرماه).
۱۳۱۲: شروع به خواندن آواز و تعلیم نزد تاج اصفهانی.
۱۳۱۳: بهرهگیری از استادان طراز اوّل موسیقی نظیر ادیب خوانساری، اکبرخان نوروزی، غلامرضاخان سارنج، سیدحسین طاهرزاده و….
۱۳۱۴: شروع تحصیل در مدرسه پهلوی و در سالهای بعد مدارس منیژه، شاه عباسی، علّیه، حکیم نظامی و دبیرستان ادب اصفهان.
۱۳۱۷: اولین ملاقات با ابوالحسن صبا و حسین تهرانی در تهران و خواندن آواز «ابوعطا» همراه ویلن استاد.
۱۳۱۹: علاقه به صدای نی و دمیدن در آن.
۱۳۲۱: بهرهگیری از مهدی نوایی در مدتی کوتاه.
۱۳۲۲: اجرای اولین برنامه در رادیو ایران (قطعاتی در دستگاه «سهگاه» و چهارمضراب زنگ شتر صبا).
۱۳۲۴: اجرای دومین برنامه در رادیو ایران (در برنامه سولیستهای خارج از کشور، روز دوشنبه و به جای ویلن ابوالحسن صبا).
۱۳۲۵: خرید دستگاه ریل گراندیک به منظور ضبط تکنوازی در منزل و ارسال آثار به رادیو تهران برای پخش هفتگی.
۱۳۳۱: اجرای کنسرت در شهرهای آبادان و خرمشهر به نفع بیبضاعتهای ژاندارمری، همراه تاج اصفهانی و جلیل شهناز.
۱۳۳۳: شروع نوازندگی سهتار و بهرهگیری از محضر ابوالحسن صبا.
۱۳۳۴: اقامت در تهران و شروع همکاری با برنامههای موسیقی رادیو ایران و ضبط آثار ماندگار به همراه خوانندگان و نوازندگان ممتاز. همچنین ضبط انبوه برنامههای خصوصی.
۱۳۳۵: اجرای کنسرت در وزارت امور خارجه به همراه محجوبی، مجد، تهرانی، تجویدی، بنان، پاشوکی و… به رهبری ابوالحسن صبا.
۱۳۴۰: همکاری با رادیو ارتش اصفهان، روزهای چهارشنبه به اتفاق تاج اصفهانی و جلیل شهناز.
۱۳۴۲: اجرای کنسرت به همراه جلیل شهناز، حسین تهرانی و حسین قوامی با حضور یهودی منوهین (در تهران).
۱۳۴۴: ازدواج.
۱۳۴۶: اجرای برنامههای متعدد در جشن هنر شیراز (حافظیه) تا سال ۱۳۵۶ و ملاقات با نوازندگان بزرگ جهان از جمله: راوی شانکار، شاران رانی، بسماللّه خان، تران وانکه و….
شروع همکاری با رادیو اصفهان به صورت اجرای تکنوازی، همنوازی و آهنگسازی.
ریاست شورای موسیقی رادیو.
سرپرستی ارکستر رادیو اصفهان تا سال ۱۳۵۵.
۱۳۵۰: فعالیت و تدریس در «مرکز فرهنگی رادیو اصفهان» تا سال ۱۳۵۷.
۱۳۵۱: تدریس در دانشگاه فارابی اصفهان تا سال ۱۳۵۷.
۱۳۵۳: اجرا و ارائه یک دوره ردیف موسیقی ایرانی تحت عنوان «آشنایی با موسیقی اصیل ایرانی» با سهتار و آواز (رادیو اصفهان).
۱۳۵۴: ضبط یک صفحه دورو در مایههای شور و ماهور به همراه تنبک جهانگیر بهشتی (توسط کمپانی C.B.S فرانسه) و انتشار در تمام نقاط جهان.
۱۳۵۵: برگزاری مراسم تجلیل در سالن شیر و خورشید اصفهان و اجرای قطعاتی به همراه تاج اصفهانی.
۱۳۵۸: اجرای آخرین برنامه رسمی در رادیو ایران.
۱۳۶۰: برکناری از صدا و سیما و قطع کلیه حقوق و مزایا.
۱۳۶۴: نایی در بند!
۱۳۶۹: سفر به کشورهای آلمان، انگلستان و فرانسه و شرکت در چند برنامه رادیویی.
۱۳۷۰: شرکت در جشنواره نینوازان (تهران).
۱۳۷۵: سفر به کانادا و آمریکا به منظور مداوا.
۱۳۷۶: گرامیداشت توسط دوستداران موسیقی اصیل ایرانی در واشنگتن.
۱۳۷۸: دریافت نشان درجه یک فرهنگ و هنر بهعنوان نفر اول در جامعه موسیقی کشور.
گرامیداشت توسط انجمن همیاری ایرانیان نیویورک (در اصفهان).
۱۳۷۹: برگزاری جشن هفتاد و دومین سالگرد تولد، توسط خانواده و دوستداران واقعی هنرموسیقی در شهر اصفهان.
کتاب از موسیقی تا سکوت
نویسنده : محمدجواد کسائی
ناشر: نشر نی
تعداد صفحات : ۱۷۸ صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید