کتاب « افلاطون »، نوشته ریچارد کروت

این کتاب ترجمهای است از:
Plato
The Stanford Encyclopedia of Philosophy
Richard Kraut, Sep 11, 2013
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
پیشگفتار دبیر مجموعه
بسیاری از کسانی که در ایران به نحوی از انحا کار فلسفی میکنند و با فضای مجازی اینترنت نیز بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد (۱) را شنیدهاند و چهبسا از این مجموعه کمنظیر بهره نیز برده باشند. این دانشنامه حاصل طرح نیکویی است که اجرای آن در سال ۱۹۹۵ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. به لطف کمکهایی که گردانندگان این مجموعه از آنها برخوردار شدهاند، متن کامل تمامی مقالات این دانشنامه در اینترنت بهرایگان و به آسانترین شکل در دسترس خوانندگان علاقهمند قرار گرفته است.
نگاهی به ساختار و مندرجات مقالهها و مرور کارنامه نویسندگان آنها، که عموما در حیطه کار خویش صاحبِ نام و تألیفات درخور اعتنا هستند، گواهی میدهد که با مجموعهای خواندنی مواجهیم، مجموعهای که غالبا مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع تأمل فلسفی به دست میدهد. به این اعتبار، میتوان بهجرئت گفت کسی که میخواهد اولین بار با مسئله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
دانشنامه فلسفه استنفورد (به سرپرستی دکتر ادوارد ن. زالتا (۲)) افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد. حجم بسیاری از مقالههای این دانشنامه چشمگیر است. ظاهرا دست نویسندگان در شرح و بسط کثیری از موضوعات و مباحث باز بوده است. دیگر اینکه در کنار مدخلهای نامآشنا گاه به موضوعات و مسائل کم و بیش بدیعی پرداخته شده است که شاید در نظر اول ورودشان به دانشنامهای فلسفی غریب بنماید و در عین حال خواننده را به بازاندیشی درباره دامنه تفکر فلسفی و نسبت آن با زیستجهان خویش فرابخواند. کتابنامههای مندرج در پایان مقالهها نیز، که معمولاً بهدقت تدوین شدهاند، یکی از محسنات این دانشنامه است که بهویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. این را هم نباید از نظر دور داشت که خاستگاه این دانشنامه به هیچ روی موجب نشده است که متفکران و مباحث فلسفه قارهای نادیده گرفته شوند.
انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن، چهبسا استمرار همان غایتی باشد که مورد نظر بانیان این طرح بوده است. بر این اساس، در گام نخست انتخابی اولیه از میان مدخلهای پرشماری که در دانشنامه آمده است صورت گرفته و کار ترجمه آنها به سعی مترجمانی که با این طرح همکاری دارند بهتدریج پیش میرود. ترجمه کل دانشنامه البته غایتی بلندپروازانه است، بهویژه با توجه به اینکه هنوز همه مقالههای آن به نگارش درنیامدهاند. با این حال، تلاش بر این است که، در صورت فراهم بودن شرایط، انتشار این مجموعه استمرار پیدا کند و به سرنوشت مجموعههایی دچار نیاید که آغازی چشمگیر داشتهاند ولی دولتشان چندان پاینده نبوده است.
روال غالب این است که هر کدام از مدخلها در یک مجلد منتشر شود، اما در مواردی که حجم یک مدخل از حداقل لازم برای اینکه به هیئت مجلدی مستقل منتشر شود کمتر باشد، آن مدخل همراه با مدخل دیگری که با آن قرابت موضوعی دارد انتشار مییابد. به توصیه دکتر زالتا، نسخه اساس ترجمهها آخرین ویراستی خواهد بود که در بخش آرشیو دانشنامه درج شده است، و همین امر در چاپهای مجدد ترجمهها مبنا قرار خواهد گرفت. در مرحله ویرایش، تمامی ترجمهها سطر به سطر با متن انگلیسی مقابله خواهند شد تا عیار کار درخور این مجموعه باشد. در این میان تلاش میشود توازن شایستهای میان احترام به سبک و زبان هر مترجم از یک سو و اقتضائات مجموعه از سوی دیگر به دست آید.
طرح انتشار این مجموعه شاید فردی بوده باشد، اما اجرا و اتمام آن البته کاری جمعی است و با تلاش مشترک و همراهی دوستانی میسر میشود که به این کار دل میسپارند. افزون بر مترجمانی که در این طرح همکاری میکنند، سپاسگزار دیگرانی هستم که مساعدتشان پشتوانه اجرای شایسته آن است. بهویژه از آقای دکتر زالتا و سایر گردانندگان دانشنامه قدردانی میکنم که اجازه دادند مجموعه حاضر به زبان فارسی منتشر شود. همچنین، باید یاد کنم از آقای امیر حسینزادگان، مدیر انتشارات ققنوس، که زمینه اجرای طرح را فراهم کردند؛ آقای دکتر سید نصراللّه موسویان، که یاری بیدریغشان برای این مجموعه بسیار مغتنم بوده است؛ آقای احمد تهوری، که در تسهیل ارتباطات نقش مؤثری داشتهاند؛ و آقای جهانگیر ملکمحمدی و یکایک همکاران ایشان در بخش فنی انتشارات، که میکوشند این مجموعه با شکل و شمایلی درخور منتشر شود.
مسعود علیا
زمستان ۱۳۹۲
۱. آموزههای محوری افلاطون
بسیاری از مردمان معدودی آموزه محوری را که افلاطون در نوشتههای خویش از آنها دفاع میکند به او نسبت میدهند: جهانی که بر حسهای ما پدیدار میشود بهنوعی ناقص و پر از خطاست، ولی ساحتی واقعیتر و کاملتر هست که موجوداتی (به نام «صورتها»(۳) یا «مُثُل»(۴)) در آن ساکناند، موجوداتی سرمدی و بیتغییر، و به یک اعتبار، نمونه برای ساختار و سرشت جهانی که بر حسهای ما نمودار میشود. خوبی، زیبایی، برابری، بزرگی، همانندی، یگانگی، هستی، همسانی، ناهمسانی، تغییر و بیتغییری از جمله مهمترینِ این مجرداتاند (اکنون چنین نامیده میشوند، چرا که در مکان و زمان نیستند). (این اصطلاحها ــ «خوبی»، «زیبایی» و بقیه ــ را آنان که درباره افلاطون مینویسند غالبا با حرف بزرگ [در آغاز واژه] میآورند تا توجه خوانندگان را به جایگاه والای آنها جلب کنند؛ درباره [دو اصطلاح] «صورتها» (Forms) و «مثل» (Ideas) نیز به همین نحو عمل میشود.) بنیادیترین تمایز در فلسفه افلاطون میان چیزهای آشکارِ کثیری است که زیبا (خوب، دادگرانه، یگانه، برابر، بزرگ) جلوه میکنند و آن چیز یگانهای که بهراستی زیبایی (خوبی، دادگری، یگانگی) است و چیزهای کثیر زیبا (خوب، دادگرانه، یگانه، برابر، بزرگ) نام و ویژگیهای خود را از آن میگیرند. کم و بیش هر اثر اصلی افلاطون به طریقی به این تمایز اختصاص یا بستگی دارد. بسیاری از این آثار پیامدهای اخلاقی و عملی دریافتِ واقعیت به این طریق دوشاخهای را واکاوی میکنند. [این آثار] ما را وامیدارند که ارزشهایمان را دگرگون سازیم از این راه که واقعیت بزرگتر صورتها و کاستی جهان جسمانی را از دل و جان بپذیریم. ما باید دریابیم که نفس چیزی است از نوعی متفاوت با تن ــ تا آنجا که برای اینکه کار خود را انجام دهد وابسته به وجود تن نیست، و زمانی که تعلق به هیچچیز جسمانی دست و پای او را نبندد حتی میتواند بسیار آسانتر ماهیت صورتها را به دست آورد. برخی از آثار افلاطون به ما میگویند که نفس در گذشته، هنگامی که پیش از زاده شدن صاحبِ خود بیجسم بود، صورتها را دریافته است و توان یادآوری آن را هیچگاه از دست نمیدهد (بهویژه بنگرید به منون (۵))، و زندگانیای که ما میگذرانیم تا حدی پادافره یا پاداش گزینشهای ما در یکی از زندگیهای پیشین است (بهویژه بنگرید به واپسین صفحههای جمهوری (۶)). اما در بسیاری از نوشتههای افلاطون ادعا یا فرض میشود که فیلسوفان راستین ــ یعنی آنان که دریافتهاند تمایز نهادن میان واحد (چیز واحدی که خوبی است یا فضیلت است یا دلیری است) و کثیر (چیزهای کثیری که خوب یا فضیلتمندانه یا دلیرانه خوانده میشوند) چه مایه اهمیت دارد ــ در وضعیتی هستند که به سبب درجه بزرگتری از بینش که میتوانند حاصل آورند، از لحاظ اخلاقی از مردمان ناآگاه برتری مییابند. برای پی بردن به اینکه چه چیزهایی خوباند و چرا خوباند (و اگر چنین پرسشهایی برای ما جالب نیست، [به جای آنها میتوانیم بپرسیم] چگونه میتوانیم خوب شویم؟)، باید درباره صورتِ خوب پژوهش کنیم.
۲. معماهای افلاطون
گرچه خوانندگان افلاطون اغلب این قضیهها را بخش مهمی از قلب فلسفه او میدانند، بسیاری از بزرگترین ستایندگان و دقیقترین پژوهندگان او گوشزد میکنند که حداکثر معدودی از نوشتههای وی را میتوان به نحو دقیق دفاعِ صرف از دسته شستهرفتهای از قضیهها توصیف کرد. آثار افلاطون حتی در خصوص آموزههایی که پیشنهاد میشود به آنها توجه کنیم، اغلب میزانی از ناخرسندی و سرگشتگی نشان میدهند. نمونه آن صورتهاست که گاه با عنوان فرض توصیف میشوند (از باب نمونه، بنگرید به فایدون (۷)). بهویژه صورتِ خوب [یا نیک] همچون رازی وصف میشود که ذات واقعی آن دستنیافتنی و هنوز بر همگان ناشناخته است (جمهوری). معماهایی مطرح میشود ــ و پاسخ آشکاری نمییابد ــ درباره اینکه چگونه میتوانیم هر یک از صورتها را بشناسیم و چگونه باید درباره آنها سخن بگوییم بیآنکه در تناقض بیفتیم (پارمنیدس)، (۸) یا معماهایی درباره اینکه شناختن چیزی (تئایتتوس)(۹) یا نامیدن چیزی چیست (کراتولوس). (۱۰) هنگامی که افلاطون را با یکی از دیگر فیلسوفانی که اغلب همتراز با او شمرده میشوند ــ یعنی فیلسوفانی چون ارسطو و آکویناس و کانت ــ مقایسه میکنیم، میتوانیم دریابیم که او از آنان بسیار جویندهتر و دستنیافتنیتر و سرزندهتر و کمتر نظاممند است. این نکته، همراه با قریحه افلاطون در مقام یک نویسنده و آفریننده شخصیتهای زنده و صحنه نمایشی، یکی از دلایلی است که نشان میدهد چرا او اغلب آن نویسنده آرمانی قلمداد میشود که آدمی باید از طریق وی با فلسفه آشنا شود. خوانندگان افلاطون با نظامی ساخته و پرداخته از آموزهها روبهرو نیستند که گمان رود چنان بهکمال از کار درآمده است که این آموزهها نیازی به جستجو یا بالندگی بیشتر ندارند؛ به جای آن، آنچه اغلب از افلاطون دریافت میکنیم شماری آرای کلیدی است همراه با مجموعهای از پیشنهادها و پرسشها درباره اینکه چگونه باید آن آرا را به پرسش کشید و به کار گرفت. خوانندگان گفت و شنود افلاطونی خودشان به اندیشیدن درباره موضوعهای مطرحشده وادار میشوند، اگر بنا باشد پی ببرند به آنچه ممکن است گمان رود که خودِ گفت و شنود درباره آن موضوعها میگوید. پس، بسیاری از آثار او معنایی پرمایه از فلسفه به خوانندگان میبخشند: فلسفه همچون مبحثی زنده و پایاننیافته (و چهبسا مبحثی که هرگز نتواند کامل شود) که خود آنان باید در آن مشارکت جویند. همه آثار افلاطون به طریقی این منظور را دنبال میکنند که کاری افزوده بر عهده خوانندگان بگذارند، ولی در این میان برخی آثاری که به آشکارترین شکل در این مقوله میگنجند عبارتاند از: ائوتوفرون، (۱۱) لاخس، (۱۲) خارمیدس، (۱۳) ائوتودِموس، (۱۴) تئایتتوس و پارمنیدس.
کتاب استنفورد ۸۲ … افلاطون
نویسنده : ریچارد کروت
مترجم : ایمان شفیع بیک
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۸۴ صفحه