معرفی کتاب « اسطوره »، نوشته رابرت آلن سگال
سخن مترجم
ارائه تعریفی فراخور از واژهٔ اسطوره (میتوس) بسی دشوار، مخاطرهآمیز و تا حدّی تعارضآمیز است. روتوِن در نخستین سطر از کتابش تحت عنوان اسطوره، وضعیت خود را در قبال پاسخ به این پرسش که اسطوره چیست همانند وضعیت آوگوستین در برابر پرسش از زمان میداند: “خیلی خوب میدانم چیست، مشروط بر اینکه کسی از من نپرسد، اما اگر از من بپرسند و توضیح بخواهند از پاسخ دادن بدان عاجزم”. (۱) همین دشواری تعریف اسطوره موجب شده که هیچ یک از تعاریف ارائه شده از آن، از جمیع جهات خرسند کننده به نظر نرسد و همواره احساس شود که راهی برای تعریف جامع و مانع از اسطوره وجود ندارد یا اگر چنین تعریفی ممکن باشد، دسترسی به آن بسیار دشوار است. شاید همین ویژگی غیرقابل تعریفبودن اسطوره سبب شده که اغلب اندیشمندان مجذوب آن شوند و درطول تاریخِ اندیشه ــ از زمان پیش سقراطیان تا عصر حاضرــ طیف وسیعی از تعاریف و نظریههای آشتیناپذیری از اسطوره طرح شود که البته میتوان هر یک را از وجهی درست انگاشت، دستکم به این معنا که هر یک از این نظریهها در زمانهٔ خودشان موجه جلوه مینمایند و نویسندگان و اندیشمندان آن دوره را تحت تأثیر قرار میدهند. در این میان، دو سدهٔ نوزدهم و بیستم از حیث اسطورهپژوهی و نظریهپردازی در باب اسطوره از جایگاه ویژه و ممتازی برخوردار است.
رابرت آلن سگال (Robert Alan Segal) که در زمینهٔ اسطوره و دینپژوهی از استادان و پژوهشگران برجستهٔ دانشگاه لَنکَستر (Lancaster) انگلستان است، کتاب حاضر را به بحث و بررسی نظریههای اسطوره در دو سده نوزدهم و بیستم اختصاص داده است. سگال به گونهای مفید و مختصر در هشت فصل، رویکردهای مختلف به اسطوره را در بسترهایی چون علم، فلسفه، دین، آیین و مناسک، ادبیات، روانشناسی، ساختارگرایی و جامعهشناسی بررسی میکند. او در هر یک از این فصول آراء اصلیترین و محوریترین صاحبنظران مربوط به اسطوره در آن حوزهٔ خاص را طرح میکند و با آوردن قطعاتی از مهمترین آثار این صاحبنظران در زمینهٔ اسطوره، به روشنتر شدن بحث یاری میرساند. وی در مقدمهٔ کتاب با اشاره به اینکه از یک اسطورهٔ خاص نظیرِ اسطورهٔ آدونیس بهره میگیرد تا بتواند شدت و ضعف هریک از این نظریهها را در تحلیل این اسطوره مشخص سازد، در پایان هر فصل کارآمدی نظریههای مطرح شده را با بکاربستن آنها در خصوص اسطورهٔ آدونیس نشان میدهد که البته این اقدامِ سگال با نقاط قوت و ضعف همراه است. نقطه قوتش آن است که این کار به خواننده کمک میکند تا بتواند نظریههای مطرح شده را به خوبی با یکدیگر مقایسه کند که همین مقایسهٔ میان نظریهها موجب فهم بیشتر آنها میشود. نقطه ضعفش آن است که طبیعتاً برخی از نظریهها با این اسطورهٔ خاص سازگار نیستند. در این موارد سگال به ذکر عبارت “چندان واضح نیست که چگونه میتوان این نظریه را در مورد اسطورهٔ آدونیس به کار بست”، بسنده میکند که البته این به معنای آن نیست که این نظریهها از اعتبار و ارزش کمتری برخوردارند. سگال در تحلیل برخی از نظریهها به جای اسطورهٔ آدونیس به ناچار از اسطورهٔ ادیپوس بهره میگیرد. وی در بخش پایانی فصل هشتم و همچنین در قسمت نتیجهگیری، پس از بیان و تحلیل نظریات مختلف، به طرح رأی خود دربارهٔ اسطورهٔ آدونیس و آیندهٔ اسطورهپژوهی میپردازد.
کتاب حاضر که بزعم مترجم از درخشانترین کتابهای موجود در زمینهٔ اسطوره است به سال ۲۰۰۴ از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر گردید. سه سال بعد در سال ۲۰۰۷ ترجمهٔ آلمانی این کتاب در مجموعه رِکلام (Reclam) به چاپ رسید. (۲) مترجم در کار ترجمه هر دو متن را پیش چشم داشته، اما مبنای ترجمه همان متن اصلی کتاب است. البته لازم به ذکر است که مترجم در مواردی به منظور روشنتر شدن مطلب در متن ترجمه (به جز نقل قولها) واژگان یا معانی مکملی را به شخصه یا با استفاده از ترجمه آلمانی، داخل [] آورده است.
در اینجا لازم میدانم از عزیزانی که در این ترجمه مرا یاری رساندهاند کمال تشکر را داشته باشم: از استاد گرامی آقای دکتر محمدرضا حسینی بهشتی، که باوجود مشغلههای کاری فراوان، همواره با حوصله و گشاده رویی منحصر به فردشان به تک تک پرسشها پاسخ دادند و به غنای کار ترجمه افزودند. از امیر نصری، همسرم، که در طول کار ترجمه مشوق اصلی من بود و متن ترجمه را مطالعه و با اصلاحاتش به روان شدن متن فارسی کمک بسزایی کرد و در پایان از دوست عزیز آقای امیر مازیار که این کتاب ارزشمند را برای ترجمه دراختیارم نهاد و کل متن را با دقت تمام پیش از چاپ مطالعه کرد و نکات گرانقدری را متذکر شد. بدیهی است که خطاهای راه یافته در متن بر عهدهٔ مترجم است.
خزان ۱۳۸۸
مقدمه
نظریههایی در باب اسطوره
اجازه دهید در ابتدا مسئلهای را روشن کنم: کتاب حاضر درآمدی بر اسطورهها نیست، بلکه مقدمهای بر رویکردهایی به اسطوره یا نظریههایی در باب اسطوره است. البته این کتاب تنها به طرح نظریههای دورهٔ مدرن محدود میشود. احتمالاً نظریههایی که در باب اسطورهها طرح شدهاند به اندازهٔ خود اسطورهها قدیمی هستند و قدمتشان دستکم به پیشسقراطیان میرسد، اما ظاهراً تنها در آغاز دورهٔ مدرن ــ به ویژه از نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم ــ است که صبغهای علمی مییابند. زیرا تازه در این دوران رشتههایی دانشگاهی تأسیس شدند که تلاششان بر آن بود تا نظریههایی حقیقتاً علمی از اسطوره ارائه کنند: علوم اجتماعی از جمله انسانشناسی، روانشناسی و تا حد نسبتاً کمتری جامعهشناسی، در این امر بیشترین سهم را دارند. برخی نظریههای علوم اجتماعی در باب اسطوره چه بسا همتاهای قدیمیتری داشته باشند، اما با این حال نظریهپردازی علمی متفاوت از نظریهپردازی اولیه است. در حالیکه نظریهپردازی اولیه تا حدود زیادی گمانهزنانه و انتزاعی بود، نظریهپردازی علمی به میزان قابلتوجهی مبتنی بر اطلاعات جمعآوری شده است. تفاوتهای میان این دو [سطح از] نظریهپردازی که انسانشناس انگلیسی جان بیتی (۳)، آنها را چنین خلاصه کرده است، در سایر علوم اجتماعی نیز برقرار است:
بدینسان، گزارشهای مبلغان و سیّاحانی که در سدههای هجدهم و نوزدهم به آفریقا، آمریکای شمالی، اقیانوس آرام و دیگر مکانها سفر میکردند، دادههای خام اولیهای فراهم آورد که با استناد به آنها نخستین آثار انسانشناسان نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم به نگارش درآمدند. البته پیش از آن نیز گمانهزنیهای متعددی دربارهٔ نهادهای انسانی و خاستگاه آنها صورت گرفته بود… اگرچه گمانهزنیهاشان اغلب زیرکانه و درخشان بود، اما این اندیشمندان، عالِمان علوم تجربی به شمار نمیرفتند؛ نتایج آنها مبتنی بر هیچ مدرکی نبود که قابلآزمون باشد. بلکه این نتایج، از اصولی منتج شده بودند که بخش اعظم آنها در فرهنگ خودشان مستتر بود. آنها در اصل نه انسانشناس، بلکه فیلسوفان و مورخان اروپا بودند.
(بیتی، فرهنگهای دیگر، صص ۶ ـ ۵)
برخی از نظریههای مدرن در باب اسطوره از دل رشتههای کهنی چون فلسفه و ادبیات برآمدهاند، با این حال در این نظریهها عامل مؤثرِ علوم اجتماعی را میتوان ملاحظه کرد. حتی میرچا الیاده (۴)، که در مخالفت با نظریههای برآمده از علوم اجتماعی در باب اسطوره، نظریهای متکی بر مطالعات دینی را طرح میکند، درنهایت برای استوارساختن نظریهٔ خود، از دادههای علوماجتماعی بهره میگیرد.
هر یک از رشتههای علمی، مأمنی برای نظریههای بیشماری درباب اسطوره است. به بیان دقیقتر، نظریههای در باب اسطوره، نظریههایی مربوط به قلمرویی به مراتب بزرگتر هستند، که خود اسطوره زیرمجموعه آن قلمرو است. به عنوان مثال، نظریههای انسانشناختی درباب اسطوره در اصل نظریههای فرهنگ هستند که در مورد اسطوره به کار میروند. نظریههای روانشناختی در باب اسطوره همان نظریههای مربوط به ذهن و نظریههای جامعهشناسی در باب اسطوره نیز نظریههای مربوط به جامعه هستند. هیچ نظریهای دربارهٔ خود موضوع اسطوره به طور مستقل وجود ندارد، زیرا هیچ رشتهای را نمیتوان یافت که منحصراً با اسطوره سروکار داشته باشد. اسطوره همانند ادبیات [هم] نیست، تا بنا به ادعایی که به نحو سنّتی طرح میشد و میشود، لازم باشد آن را در قالب ادبیات و نه [در قالب] تاریخ، جامعهشناسی یا هرچیز غیرادبی مطالعه کرد. به هیچ وجه پژوهشی در باب اسطوره از آن حیث که اسطوره است، وجود ندارد.
آنچه مطالعه در باب اسطوره را، در تمامی این رشتههای مختلف وحدت میبخشد، پرسشهایی است که مطرح میشوند. پرسش از خاستگاه، کارکرد و موضوع اسطوره، سه پرسش اصلی به شمار میروند. در اینجا منظور از’خاستگاه‘(۵)، چرایی و چگونگی پیدایش اسطوره و منظور از’کارکرد‘(۶)، چرایی و چگونگی تداوم آن است. پرسش از چرایی هم در مورد خاستگاه و هم در مورد کارکرد، به طور معمول با یک نیاز پاسخ داده میشود که در رفع این نیاز، اسطوره پدید میآید و در برآورده ساختن مدام این نیاز، اسطوره تداوم مییابد. اینکه این نیاز چیست، بسته به نظریه فرق میکند. مراد از ’موضوع‘(۷)، مدلول اسطوره است. برخی از نظریهها، اسطوره را به نحو ظاهری (۸) قرائت میکنند، به گونهای که مدلول آن، چیزی صریح و آشکار از قبیل خدایان است. برخی دیگر، قرائتشان از اسطوره نمادین (۹) است که این مدلول نمادین هر چیزی میتواند باشد.
هر یک از این نظریهها نه تنها در پاسخهایشان در قبال این پرسشها، بلکه در طرح پرسشها نیز با هم فرق دارند. برخی نظریهها و چه بسا برخی رشتهها، تمرکزشان بر خاستگاه اسطوره است، برخی دیگر معطوف به کارکرد و برخی دیگر متوجه موضوع آناند. تنها اندکی از نظریهها به هر سهٔ این پرسشها عنایت دارند؛ تعدادی از آنها که هم معطوف به خاستگاه و هم معطوف به کارکردند، یا به ’چرایی‘ میپردازند و یا به’چگونگی‘ و به ندرت هر دوی آنها را بررسی میکنند.
به طور معمول گفته میشود که نظریههای سدهٔ نوزدهم متمرکز بر پرسش از خاستگاه و نظریههای سدهٔ بیستم متمرکز بر پرسش از کارکرد و موضوعِ اسطورهاند. اما چنین توصیفی، خاستگاه تاریخی را با خاستگاه [همواره] تکرارشونده (۱۰) خلط میکند. آن دسته از نظریههایی که اظهار میدارند خاستگاه اسطوره را به دست میدهند، مدعیاند که نمیدانند اسطوره برای نخستین بار کجا و چه زمانی پدید آمده است، بلکه تنها از چرایی و چگونگی پیدایی اسطوره در هر زمان و مکانی اطلاع دارند. مسئلهٔ خاستگاه تکرارشونده به همان اندازه که در نظریههای سدهٔ بیستم رواج داشت، در نظریههای سدهٔ نوزدهم هم به چشم میخورد و توجه به کارکرد و موضوع به همان اندازه که در نظریههای سدهٔ نوزدهم معمول بود، در نظریههای سدهٔ بیستم نیز ملاحظه میشود.
البته میان نظریههای سدهٔ نوزدهم و بیستم تفاوتی اساسی وجود دارد. نظریههای سدهٔ نوزدهم به این سمت گرایش داشتند که عالمِ طبیعی را موضوع اسطوره و کارکرد آن را تبیینِ حقیقی یا توصیف نمادینِ این عالم بدانند. به طور معمول اسطوره، همتای ’بدوی‘(۱۱) علم ــ که پدیدهای کاملاً مدرن انگاشته میشد ــ به شمار میآمد. علم، اسطوره را نه صرفاً امری حشو، بلکه علناً امری ناسازگار میدید، به طوری که انسانهای مدرن، یعنی آنهایی که علیالاصول علمباورند، به ناچار اسطوره را ردّ میکردند. در مقابل، نظریههای سدهٔ بیستم بیشتر تمایل دارند تا اسطوره را چه از حیث موضوع و چه از حیث کارکرد، تقریباً هر چیزی به جز همتای منسوخ شدهٔ علم بدانند. لذا انسانهای مدرن مجبور نیستند از اسطوره به نفع علم دست بکشند.
در کنار پرسش از خاستگاه، کارکرد و موضوع، پرسشهایی که اغلب در باب اسطوره مطرح میشوند، از این جملهاند: آیا اسطوره، کلی است؟ و آیا اسطوره صادق است؟ پاسخِ این پرسشها ریشه در پاسخهای همان سه پرسش نخست دارند. آن نظریهای که پیدایش اسطوره و کارکردش را تبیین فرایندهای طبیعی تفسیر میکند، احتمالاً اسطوره را به جوامعی محدود میسازد که بنا بر ادعا، فاقد علماند. در مقابل، نظریهای که مدعی است پیدایش و کارکرد اسطوره هماهنگ ساختن جامعه است، ظاهراً باور دارد که اسطوره برای تمامی جوامع امری مقبول و چه بسا حتی اجتنابناپذیر است.
آن نظریهای که کارکرد اسطوره را تبیین فرایندهای طبیعی میداند، اگر اثبات شود که چنین تبیینی با تبیین علمی ناسازگار است، باید به کاذب بودن اسطوره تن در دهد. [اما] نظریهای که به اسطوره، کارکرد هماهنگ ساختن جامعه را نسبت میدهد، ممکن است از مسئلهٔ صادق بودن [اسطوره] طفره رود، آنهم با این ادعا که جامعه زمانی هماهنگ است که اعضای آن باور داشته باشند که قوانینی که از ایشان انتظار تبعیت از آنها میرود، در زمانهای دور و درازی توسط اجداد مکرمشان وضع شدهاند، صرفنظر از اینکه وضع این قوانین واقعاً به آنها بازمیگردد یا نه. این نظریه از پاسخ به پرسش در باب صدق [اسطوره] شانه خالی میکند، زیرا پاسخهایش به پرسش از خاستگاه و کارکرد، اقتضای چنین چیزی را دارند.
کتاب اسطوره
نویسنده : رابرت آلن سگال
مترجم : فریده فرنودفر
ناشر: انتشارات بصیرت
تعداد صفحات : ۲۶۲ صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید