معرفی کتاب « تاریخ ستاره‌شناسی »، نوشته میخاییل هاسکین

مقدمه مترجم

ستاره‌شناسی یکی از رشته‌های علمی است که ریشه‌ای باستانی دارد. ریشه‌ای آنچنان قدیمی که آن را به دوران مه‌آلود آغازین بازمی‌گرداند.

انسان از زمانی که گوهر کنجکاوی را در وجود خود کشف کرد در مقابل منظره‌ای میخکوب‌کننده و شگفت‌انگیز قرار داشته است. او طلوع و غروب آفتاب و تغییر شگفت‌انگیز رنگ‌های افق را می‌دیده است، او شاهدی بر تغییر شکل هلال ماه در آسمان و خرامیدن سیارات در میانهٔ پهنهٔ ستاره‌ها بوده است. او گاهی رنگ‌های شگفت‌انگیز شفق‌های قطبی را در آسمان می‌دیده، و گاه در برابر چشمان هراسانش خورشید در نیمهٔ روز رخ می‌پوشانده و باله‌هایی از نور در اطرافش نمایان می‌شده‌اند. گاه ردّ درخشانی از نور سیاهیِ شب را خراش می‌داده و گاه دنباله‌داری ناگاه در آسمان ظهور می‌کرده است. این مناظر هنوز هم ما را شوکه و شگفت‌زده می‌کند اما برای درک سنگینیِ تأثیر آن باید اندکی در زمان به عقب رفت؛ تا زمانی که نه دانشی از آن‌ها داشتیم و نه مانند امروز با طبیعت بیگانه شده بودیم. در روزگاری که نه نور آلاینده‌ای وجود داشت و نه شهرهایی که ما را از بدنهٔ طبیعت جدا کند، مناظر آسمان بخشی روزمره و میخکوب‌کننده در زندگی روزمرهٔ نوع انسان بوده است.

آسمان جایگاهی بود که نه‌تنها انسان دستش به آن نمی‌رسید، که قدرت دخالتی در آن نداشت و حتی رفتار و سازوکار آن را درک نمی‌کرد. آسمان شب و پدیده‌های آسمانی او را به شگفتی وامی‌داشت و حتی به هراس می‌انداخت. به همین سبب به قول میرچا الیاده، اسطوره‌شناس رومانیایی، منظرهٔ میخکوب‌کنندهٔ آسمان و احساسی که در بینندهٔ آن به وجود می‌آورد آن‌قدر شبیه به تجربهٔ امر قدسی بود که انسان در دورهٔ آغازین تلاشش برای درک جهان، به طور طبیعی، آن را جایگاهی برای قهرمانان و ایزدان خود قرار دهد و تأثیر آن بر سرنوشت خود را بدیهی بشمارد.

در دوران اسطوره‌ای و باستانی است که نگاه‌کردن آسمان به واسطهٔ جایگاهی که پیدا می‌کند از نگاهی تفننی به امری آیینی بدل می‌شود. کاهنان و معتقدانِ آیین‌های باستانی باید آسمان را می‌شناختند و رویدادهای آن را ثبت می‌کردند. ساختارهای معبد ـ رصدخانه در سرتاسر جهان توسعه یافت و نگاه به آسمان و بررسی آنچه در آن می‌گذرد از علاقه‌ای فردی به امری آیینی و واجب بدل شد. این‌گونه بود که گنجینه‌ای از داده‌های رصدی به‌مرور زمان گردآوری شد. پیش‌تر از آن، ضرورت وجود تقویم برای ادارهٔ امور، چه در کشاورزی و چه در سیاست شهرها، باعث شد تا تلاش کنیم برخی از دوره‌های تکرارشونده را در آسمان کشف کنیم و تقویم را بنیاد گذاریم. بدین‌ترتیب آسمان نه‌تنها در کاروکسب روزمرهٔ ما نقش بازی می‌کرد، که در آیین و اندیشه جایگاهی معنوی داشت.

قرن‌ها باید می‌گذشت تا به‌مرور از دل آن‌همه تجربهٔ رصد و ثبت رویدادهای نجوم ـ با تفسیرهای مختلف ـ الگوها و قانون‌مندی‌های پیچیده‌تر و پنهان‌تر استخراج و آشکار شود و ستاره‌شناسی یا رصد ستاره‌ها از رفتاری آیینی خود را به مرزهای دانش و علم نزدیک کند و نگاه فلسفی به آسمان جای خود را به نگاهی علمی بدهد.

تاریخ ستاره‌شناسی درعین‌حال تنها تاریخ شاخه‌ای از علم، مانند سایر شاخه‌ها، نیست. در ستاره‌شناسی است که سؤال‌های مهم و فلسفی فرصت ظهور یافته‌اند. پرسش‌هایی نظیر اینکه ما کجا زندگی می‌کنیم؟ آغاز جهان کجا بوده و انجام آن چه خواهد شد؟ مسیری طولانی طی شد تا به‌مرور پاسخگویی به این پرسش‌ها به جای آنکه وظیفهٔ فلاسفه و عرفا باشد برعهدهٔ دانشمندان قرار بگیرد. وجود چنین سؤال‌های بنیادی دربارهٔ جایگاه انسان و کیهان در این حوزه بوده که تاریخ تحول این رشته را با تحولات عظیم اجتماعی و فرهنگی و سیاسی گره زده است. تنها در یک نمونه، آنچه در دوران نوزایی و در پایان قرون وسطای اروپا اتفاق افتاد تا حدّ قابل‌توجهی مرهون تغییر دیدگاه‌های کیهان‌شناسی بود. تحولی که چندان ساده و بی‌خطر رخ ننمود و در دل خود محاکمه‌ها و حتی قربانی‌های فراوانی نیز به همراه داشت.

اگر مطالعهٔ تاریخ ستاره‌شناسی برای همهٔ کسانی که به دانش ستاره‌شناسی علاقه‌مندند ضروری است، برای ما ایرانیان اهمیت دوچندانی دارد. ایرانیان در دوره‌های مختلفی در توسعهٔ دانش ستاره‌شناسی نقش ایفا کرده‌اند و در زندگی روزمرهٔ خود با این دانش سروکار داشته‌اند. اگرچه اطلاعات اندکی از ستاره‌شناسی در دوران باستان ایران در اختیارداریم، نشانه‌های موجود در متون مقدس و در اسناد اسطوره‌ای، همچنین برخی یافته‌های باستان‌شناسی اخیر، نشان از رشد این دانش در دوران باستانی ایران دارد. از سوی دیگر، پس از اسلام و ظهور تمدن اسلامی، ستاره‌شناسی یکی از حوزه‌های پُررونق به شمار می‌رفت. حوزه‌ای که به واسطهٔ اهمیت مسایل تقویم مذهبی و وجود مسایلی نظیر تعیین اوقات شرعی، تقویم قمری و امثال آن به ضرورتی جدی بدل شد که درنهایت منجر به ساخت ابزارها و توسعهٔ رصدها شد. دربارهٔ نقشی که مسلمانان ـ و ایرانیان در دورهٔ تمدن اسلامی ـ در رشد تاریخ ستاره‌شناسی بازی کرده‌اند بحث‌ها فراوان است اما به هر حال این سابقهٔ طولانی باعث شده است تا مفاهیمی با ریشه‌های نجومی وارد فرهنگ عامه و روزمرهٔ ما شود؛ از جشن‌های ملی گرفته تا بازماندهٔ باورهای اختربینی و روش‌های رصدی. می‌توان تأثیر این توجه به آسمان در فرهنگ‌ها را حتی در معماری مساجد، طرح‌های لباس‌های سنتی، و لالایی‌ها و قصه‌های عامه جست‌وجو کرد.

اینک جامعهٔ ایرانی میزبان یکی از فعال‌ترین و پُرشورترین جامعه‌های نجوم آماتوری در جهان است. در بخش حرفه‌ای نیز عزم بلندی برای رشد و مشارکت در پیشرفت‌های روز علم ستاره‌شناسی به چشم می‌خورد که تلاش برای ساخت رصدخانهٔ ملی ایران شاید یکی از نمادهای برجستهٔ آن باشد. در این شرایط برای ایرانیان علاقه‌مند به ستاره‌شناسی و علم آشنایی با تاریخ این علم شاید مهم‌تر باشد. ما برای اینکه بتوانیم در دنیای امروز در این حوزه رشد کنیم، نه‌تنها باید مسیر طی‌شده را بشناسیم که باید بتوانیم میان روش‌های قدیم و جدید تفاوت قائل شویم. باید متوجه باشیم که چه تفاوتی در مسیر توسعهٔ علم در زمان حال و گذشته وجود دارد و اینکه جایگاه واقعی ما در جهان و سهم ما در رشد این دانش چه بوده است تا مبادا در دام شعارزدگی‌های افراطی یا تفریطی بیفتیم.

کتاب مقدمه‌ای بسیار کوتاه بر تاریخ ستاره‌شناسی از مجموعهٔ مقدمه‌های بسیار کوتاه انتشارات آکسفورد، مانند دیگر کتاب‌های این مجموعه، علی‌رغم حجم اندکش چگالی بالایی از اطلاعات دقیق را در اختیار خواننده می‌گذارد تا به‌طور سریع با رشد و تحول ستاره‌شناسی در جهان، از آغاز تا سپیده‌دم آغاز عصر اخترفیزیک، آشنا شود.

میخاییل هاسکین، دانش‌آموختهٔ کمبریج و از استادان شناخته‌شدهٔ تاریخ علم، در این کتاب روایتی دقیق اما سریع از تحول ستاره‌شناسی را در برابر خواننده‌اش قرار می‌دهد که می‌تواند در کنار سایر منابع موجود منبع مناسبی برای شروع مطالعهٔ تاریخ ستاره‌شناسی باشد. البته که بیان چنان تاریخ طولانی و پُر فرازونشیبی در این حجم میسّر نیست و به همین علت و باتوجه به ضرورت مطالعهٔ این تاریخ است که انتشارات حکمت کار روی اثر بزرگ دیگری در زمینهٔ تاریخ ستاره‌شناسی را آغاز کرده است که امیدوارم به‌زودی به مرحلهٔ انتشار برسد و در اختیار خوانندگان قرار بگیرد.

مایلم در این فرصت از جناب آقای دکتر امیرمحمد گمینی، که با لطف خود و مطالعهٔ بخش‌هایی از کتاب با پیشنهادهایی گران‌بها به‌ویژه در زمینهٔ ترجمهٔ اصطلاحات مربوط به نجوم اسلامی کمک ارزشمندی به من کردند، تشکر کنم. همین‌طور از دوستان و مدیران انتشارات بصیرت، که فرصت انتشار این مجموعه را فراهم آورده‌اند، قدردانی می‌کنم.

در انتها مایلم ترجمهٔ این اثر را به پاس همهٔ زحمت‌ها و از خودگذشتگی‌های مادرم که امکان دنبال‌کردن رویاهای مرا فراهم کرد به ایشان، خانم نسرین پورمهدی، تقدیم کنم.

پوریا ناظمی

تابستان ۱۳۹۲


۱. آسمان در دورهٔ پیش از تاریخ

مورخان ستاره‌شناسی عموماً با مدارک، نوشته‌ها و اسنادی سروکار دارند که از گذشته‌ها به جای مانده است. برخی از آنها مدارکی است که به‌طور جسته‌وگریخته و ناقص از دوارن قدیم برای ما به یادگار مانده و انبوهی از آنها اسناد مربوط به دوران معاصر است. آنها همچنین ابزارهای قدیمی و ساختمان‌های مربوط به رصدخانه‌های باستانی را بررسی می‌کنند. اما آیا به این روش می‌توانیم چیزهایی دربارهٔ اهمیت و نقش آسمان در دیدگاه کیهانی افرادی که در اروپا یا خاورمیانه، و پیش از اختراع زبان، زندگی می‌کرده‌اند به‌دست آوریم؟ آیا اصلاً چیزی به نام دانش ستاره‌شناسی پیش از تاریخ وجود داشته است؟ دانشی که برای مثال طبقهٔ خاصی از مردم را قادر به پیش‌بینی کسوف‌ها می‌کرده است؟

برای پاسخ‌دادن به چنین پرسش‌هایی ما به سنگ‌افراشته‌های آن دوره استناد می‌کنیم. نحوهٔ قرارگرفتن آنها و رابطهٔ آنها با زمینه‌ای که در آن چیده شده‌اند و حکاکی‌های (عموماً مبهمی) که در برخی از آنها به چشم می‌خورد. مشکلِ روش‌شناسی موجود در این بررسی‌ها زمانی حادتر می‌شود که با اثری سروکار داریم که یکتا و بی‌نظیر و بدون مشابه و نمونه است. برای مثال استون هنج (۱) را در نظر بگیرید. این سازه به‌گونه‌ای بنا شده که از یک‌سو رو به خورشیدِ در حال طلوعِ میانهٔ تابستان (انقلاب تابستانی)، و از سوی دیگر رو به خورشیدِ در حال غروبِ میانهٔ زمستان (انقلاب زمستانی) است. چگونه می‌توانیم مطمئن شویم که این بنا دقیقاً به دلایل نجومی و بر اساس طراحیِ از پیش معماران و طراحان آن در این جهت ساخته شده است؟ آیا ممکن است انگیزهٔ دیگری در این میان نقش بازی کرده باشد یا فقط تصادف محض باعث شده باشد که این بنا در این جهت ساخته شود؟ در نمونه‌ای دیگر، بنایی را در نظر بگیرید که ۳ هزار سال پیش از میلاد ساخته شده و رو به شرق قرار دارد. ممکن است این بنا بر اساس جهت طلوع خوشهٔ پروین، یکی از خوشه‌های معروف ستاره‌ای در صورت فلکی ثور، ساخته شده باشد. ممکن است سازندگان بنا می‌خواسته‌اند از میانهٔ تابستان تا میانهٔ زمستان این بنا رو به سوی طلوع خورشید داشته باشد. شاید در راستای این بنا کوهی وجود داشته که برای سازندگان آن بنا مقدس به‌شمار می‌رفته است. شاید هم این جهت فقط از آن روی انتخاب شده که بیشترین سازگاری را با شیب زمین در محل ساخت داشته است. چگونه ممکن است ما به نتیجه برسیم که کدام‌یک از این موارد در ذهن سازندگان این بنا وجود داشته است؟

زمانی که با تعداد بسیاری از یادگارهای باستانی، که در مناطق متنوع و وسیعی پراکنده‌اند، سروکار داریم زمینهٔ محکم‌تری برای اتکا و نتیجه‌گیری دربارهٔ آنها در اختیار خواهیم داشت.

در غرب اروپا، باستان‌شناسان به بررسی مقبره‌های رایجی، که متعلق به اواخر دورهٔ نوسنگی (۲) است، پرداخته‌اند. این مقبره‌ها مربوط به دوره‌ای است که زندگی کوچ‌نشینیِ وابسته به شکارِ مردم آن ناحیه به زندگیِ کشاورزی و درنتیجه یکجانشینی تغییر شکل یافته بود. این مقبره‌ها پاسخگوی نیاز یک قبیله برای سال‌های طولانی بوده است. این مقبره‌ها ورودی‌هایی دارند که، در صورت نیاز، بدن افراد تازه‌درگذشته از طریق آنها وارد مقبره می‌شده است. از بررسی ساختار این مقبره‌ها می‌توان به این نتیجه رسید که خط دید و جهت قراردادن درگذشتگان در این مقبره‌ها به‌گونه‌ای بوده است که گویی آنها نگاهشان را به‌سمت درِ مقبره‌ها دوخته‌اند.

در مرکز پرتغال، تعداد بسیاری از چنین مقبره‌هایی با همان ویژگی‌ها وجود دارند که با یک نگاه می‌توان به تشابه ظاهری و ساختاری آنها پی برد. این مقبره‌ها را مردمانی ساخته‌اند که همان رسوم را دنبال می‌کرده‌اند. این مقبره‌ها در دشتی، که حدود ۲۰۰ کیلومتر از شرق تا غرب و همین حدود از شمال تا جنوب وسعت دارد، پراکنده شده‌اند. با وجود این پراکندگی همهٔ ۱۷۷ مقبره‌ای که نویسنده از آنها بازدید کرده رو به‌سوی شرق و طلوع خورشید دارند.

این تنها راستای مهم نیست. جهتی که خورشید در پاییز و زمستان از آن زاویه طلوع می‌کند یکی دیگر از موضوعات عمومی است. امروزه از بررسی متون ثبت‌شده می‌دانیم که در بسیاری از کشورها، کلیساهای مسیحی به‌طور سنتی به‌گونه‌ای ساخته می‌شدند که دو بار در سال رو به جهت طلوع خورشید داشته باشند. چراکه طلوع خورشید نمادی از مسیح به‌شمار می‌رفته است و اغلب اوقات سازنده‌ها می‌خواستند اطمینان حاصل کنند که بنای کلیسا به‌گونه‌ای باشد که در همان روزی که ساخت کلیسا آغاز می‌شود خورشید در راستای بنای کلیسا طلوع کند. فرض کنید سازندگان آن مقبره‌های پارینه‌سنگی هم از چنین رسمی پیروی می‌کرده‌اند. فرض کنید که برای آنها مشاهدهٔ طلوع خورشید نمادی از زندگی جدیدی بوده که در پیش پای درگذشتگان قرار داشته است. از طرفی بدون هیچ شکّی می‌دانیم که فقط در پاییز و زمستان و بعد از فصل برداشت محصولات کشاورزی بوده که آنها وقت آزاد داشته و می‌توانسته‌اند وقت خود را صَرف چنین کارها و ساخت‌وسازهایی کنند؛ بنابراین انتظار خواهیم داشت الگویی را در جهت‌گیری این بناهای باستانی مشاهده کنیم که عملاً با الگوی موجود و مشاهده‌شده مطابقت دارد. تصور علت دیگری برای توضیح این جهت‌گیری‌های عمومی در مقبره‌ها بسیار دور از ذهن است و به همین سبب، منطقی به نظر می‌رسد که فرض کنیم سازندگان دوران نوسنگی جهت مقبره‌ها را به‌سمت طلوع خورشید بنا می‌کرده‌اند.


 کتاب تاریخ ستاره‌شناسی نوشته میخاییل هاسکین

 

کتاب تاریخ ستاره‌شناسی
نویسنده : میخاییل هاسکین
مترجم : پوریا ناظمی
انتشارات بصیرت
تعداد صفحات: ۱۷۸ صفحه


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]