معرفی کتاب « جنگ کره »، نوشته مایکل وی. آزکان
پیشگفتار
جنگی که پیروز نداشت
دابلیو. آورل هریمن (۱) زمانی این جنگ را اینگونه توصیف کرد: «جنگی کوچک و تلخ.»(۱) اوایل این جنگ، دین آچسِن (۲) محکم روی میزش کوبید و غرید: «اگر قرار بود اندیشمندترینهای دنیا مکانی را انتخاب کنند که به لحاظ سیاسی و نظامی بدترین مکان برای شروع جنگ باشد، بیشک همه آنها به اتفاق کره را انتخاب میکردند.»(۲) هم هریمن، دیپلماتِ کهنهکار و سفیر دیرینه ایالات متحده در اتحاد جماهیر شوروی، و هم آچسن، وزیر امور خارجه دولت رئیس جمهور هری ترومن، بهرغم شک و تردیدهاشان در مورد زمانبندی، تعیین مکان و ماهیتِ جنگ کره، در تعیین سیاستهای ایالات متحده در مورد این تعارض و درگیری نقش حیاتی داشتند.
بسیاری از مردم آمریکا نیز فکر میکردند که فقط پنج سال پس از جنگ جهانی دوم، سربازانشان را برای جنگی دیگر راهی سرزمینی میکنند که شرایطی ناگوار و مردمی بیگانهستیز دارد. اما مورخی به نام جان تولَند در کتابِ در نبردِ خونین (۳) مینویسد که با هجومِ کره شمالی کمونیست به کره جنوبی دموکراتیک، آغازِ ناگهانی جنگ در ۲۵ ژوئنِ سال ۱۹۵۰ امری کاملاً محتوم بود. او میگوید، این درگیری نخستین حلقه از زنجیره جنگهایی بود که در قرن بیستم در تلاش بیوقفه برخی کشورها برای کسب قلمرو، قدرت و منابع اقتصادی بیشتر آغاز شد. تولَند مینویسد:
جنگ جهانی اول با شکست قاطع آلمان و متحدانش باعث شد که اروپا غرق در اغتشاش و آشوب شود و زمینه برای سر برآوردنِ نازیسم، فاشیسم و کمونیسم مساعد گردد. بیعدالتیهای ناشی از [شرایط] صلح و تلاش وحشیانه برای کسب قدرت در اروپا، و نیز ظهور چشمگیر کشوری مدرن و پرخاشجو در آسیا [ژاپن]، بذرهای جنگ جهانی دوم را پاشید. [آدولف] هیتلر و یارانِ اهریمنیاش در هم شکسته شدند، اما هنوز خاکستر این جنگ سرد نشده، شعله جنگی دیگر فروزان شد ــ جنگ سرد و خطر همیشگی بروزِ فاجعه اتمی. تحفه حاصل از همه این حوادث بنیادبرافکن سرگرفتنِ جنگِ کره بود. (۳)
جنگ فراموش شده
جنگ کره را گاهی «جنگ فراموش شده» مینامند، چون درگیریهای قبل و بعد از حدوث این جنگ، یعنی جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام، این واقعه را تحتالشعاع قرار دادهاند. اما دلیلِ دیگرِ این نام این است که اکثر آمریکاییها به محض پایان یافتن این جنگ میخواستند آن را به فراموشی بسپرند، چون این نخستین جنگ بود که آمریکا در آن شکست خورد.
پس از امضای توافقِ آتشبس در ۲۷ ژوئیه سال ۱۹۵۳، نه شور و شعفی به راه افتاد و نه به مناسبت بازگشت قهرمانان نظامی، که به اصطلاح یکی دیگر از دشمنان آمریکا را شکست داده بودند، مراسم رژه و سانی اجرا شد. پس از جنگ، آمریکاییها به خاطر این که سربازان کشورشان دیگر در نبردی تمامعیار و بدون پشتوانه حمایت مردم کشته نمیشوند، خسته و درمانده، نفسی به راحتی کشیدند. حتی تولَند نیز که کتاب نبرد خونین او یکی از بهترین کتابهای نوشته شده در مورد جنگ کره است، میپذیرد که در این ارتباط واکنشی مشابه داشته است:
پس از دو درگیری مصیبتبار جهانی [جنگهای جهانی اول و دوم]، [جنگ کره] به لحاظ اهمیت جهانی و بزرگی واقعه چندان مهم و چشمگیر نبود. در آن زمان من نیز چون عامه مردم از این جنگ بیراز بودم. من نیز چون بسیاری از مردم آمریکا که پس از دو جنگ جهانی خُرد و خراب شده بودند، سه سال ملالتباری را که با این جنگ جدید از پی آمد از فکر و خاطرهام زدودم. منافع ما در آن زمان در گرو احیای همهجانبه خودمان و اروپا بود، نه متضمن ورود به جنگی خطرناک در آسیا. (۴)
به رغم آنکه اهمیت آنچه هریمَن با عنوان «جنگی کوچک و تلخ» از آن یاد کرده اغلب مورد غفلت و تجاهل قرار گرفته، این جنگ در تاریخ جهان نقطه عطفی بود؛ کشورهای دموکراتیک، به سرکردگی ایالات متحده، سرانجام راضی میشدند تا برای جلوگیری از نفوذ نظامی کمونیسم سلاح برگیرند. جان هَلیدی و بروس کامینگز، مورخین نظامی، در کره: جنگ ناشناخته مینویسند:
جنگ کره مهمترین جنگ میان غرب و کمونیسم بود. در این نبرد شانزده ارتش از پنج قاره دنیا تحت فرمان ایالات متحده قرار گرفتند. این جنگ برای مردم کره ویرانی و تخریب و مصیبتی هولناک به بار آورد؛ میلیونها کشته و چندین و چند میلیون خانواده از هم گسیخته میراث این حادثه بود؛ با این همه، این جنگ همچنان جنگی ناشناخته باقی مانده است، با رمز و رازهای افشا نشده و طفرهرویهای پیوسته آتشافروزانِ اصلی این نبرد. هر دو طرف مدعی پیروزی در این جنگ هستند، حال آن که هر دو طرف احساس میکنند که بازنده بودهاند. (۵)
توضیح تصویر:”یک سرباز زخمی نیروی دریایی ایالات متحده در خلال جنگ کره در انتظار کمک است؛ این نبردی بود که آمریکاییها میخواستند فراموشش کنند، چون نخستین درگیری نظامیای بود که ایالات متحده نتوانست در آن پیروز شود.”
یک رئیس جمهور، یک جنگ
در هنگامه جنگ کره، این نبرد نام دیگری نیز پیدا کرد: «جنگِ ترومَن،» چون این رئیس جمهور ترومن بود که پس از تهاجم کره شمالی به کره جنوبی تقریبا یکتنه تصمیم گرفت که آمریکا به کره جنوبی کمک کند. وقتی ترومن از این تهاجم باخبر شد، ذهنش بارقهای زد و او را به یاد تهاجماتِ مشابهی انداخت که به بروز جنگ جهانی دوم منجر شد، هنگامی که آلمان و ژاپن، دو کشور که مدتی بود از زیر نگاهِ دیگر کشورهای جهان بیرون خزیده بودند، ناگهان در کمال گستاخی به کشورهای همسایه حمله و آنها را تسخیر کردند. ترومن سالها بعد نوشت:
به یاد آورده بودم که چطور هر بار پس از ناکارآمدی نظامهای استوار بر دموکراسی، مهاجمین ترغیب به ترکتازی شده بودند. اگر کمونیستها اجازه مییافتند که بدون هیچ مخالفتی ازبرای گسیل کردنِ سربازان ایالات متحده به کره عاملی اساسی بود.
توضیح تصویر:”تجاوز ناگهانی و غیرمنتظره آلمانِ نازی پیش از جنگ جهانی دوم در تصمیمگیری پرزیدنت ترومن ”
سوی جهان آزاد به زور وارد جمهوری کره شوند، دیگر هیچ کشوری جرئت نمیکرد در برابر تهدیدات و تجاوز همسایههای کمونیستش مقاومت کند. اگر با این مسئله هیچ برخوردی نمیشد، جنگ جهانی سوم آغاز میشد، درست مثل حوادث مشابهی که به آغاز جنگ جهانی دوم منجر شد. (۶)
وقتی جنگ جهانی دوم به پایان رسید، ترومن نیز چون مردمِ سرتاسر جهان آرزو داشت که این آخرین جنگی باشد که مردم متحمل میشوند. اما حتی پیش از پایان این جنگ، اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و فلسفه کمونیستیاش به عنوان دشمنِ جدید آمریکا سر برآورد. گرچه جنگ سرد میان دو ابرقدرتِ حاکم بر جهان در خلال چهار دهه آینده اصولاً تعارضی دیپلماتیک و ایدئولوژیک بود، چند بار به بروز جنگهای تمامعیار منجر شد. نخستین درگیری نظامی در تاریخ ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ ایجاد شد. ترومن اعلام کرد: «حمله به کره به وضوح روشن میکند که کمونیسم دیگر از حدّ حربهای برای سرنگونی دولتها گذشته و به ابزاری برای تسخیر کشورهای مستقل تبدیل شده و حال به تهاجم و جنگ مسلحانه متوسل شده است.»(۷)
ترومن معتقد بود که تجارب تلخی که جنگ جهانی دوم در پی داشت، فقط یک راه پیش پای آنها میگذارد: جنگِ متقابل. و او آماده بود که نیروی نظامی آمریکا را وارد این نبرد کند.
کتاب جنگ کره
مجموعه تاریخ ۵۵
نویسنده : مایکل وی. آزکان
مترجم : سهیل سُمّی
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۱۵۰ صفحه