معرفی کتاب « راز »، نوشته راندا برن

مقدمه

یک سال پیش زندگی‌ام از هم متلاشی شد. تا سر حد مرگ کار می‌کردم. ناگهان پدرم فوت کرد و رابطه‌ام با همکاران و عزیزانم دچار اغتشاش شد. در آن موقع حتی به ذهنم هم خطور نمی‌کرد که در کمال یأس و ناامیدی موهبتی الهی نصیبم شود.

به دلیل موفقیت پیش آمده، به رازی بی‌نظیر نگاهی اجمالی انداختم. به راز زندگی، که در واقع کتابی یکصد ساله بود و دخترم هیلی (۱) آن را به من داد. من ردیابی قضیهٔ راز را در سرتاسر تاریخ شروع کردم. اینکه بیشتر مردم از آن خبر داشتند، برایم باور نکردنی بود، آن هم بزرگترین افراد در طول تاریخ، مثل افلاطون، شکسپیر، نیوتون، هوگو، بتهوون، لینکلن، ادیسون و اینشتین.

ناباورانه از خود پرسیدم: “چرا تک تک مردم از این قضیه خبر ندارند؟” در اشتیاقی مبنی بر در میان گذاشتن این راز با مردم جهان می‌سوختم و از این رو جستجوی افراد در قید حیاتی را که از این راز خبر داشتند، شروع کردم.

سر و کلهٔ آنها یکی پس از دیگری پیدا شد. من حکم مغناطیس را پیدا کردم: با شروع تحقیق و جستجو، صاحب‌نظران مهم در قید حیات یکی پس از دیگری به سوی من جذب شدند.

وقتی یک تعلیم‌دهنده را کشف کردم، او باعث کشف نفر بعدی شد، تا اینکه به صورت زنجیره‌ای درآمد. اگر در مسیری عوضی می‌افتادم، چیزی دیگر توجه مرا معطوف می‌کرد و به واسطهٔ انحراف ذهنی، معلم عالیقدر بعدی سر راهم قرار می‌گرفت. اگر تصادفا دکمه‌ای عوضی را روی اینترنت فشار می‌دادم، با اطلاعاتی مهم و حیاتی مواجه می‌شدم. فقط در عرض چند هفتهٔ کوتاه، من رازی متعلق به قرونی متمادی را ردیابی کردم و به کشف مربیان این راز نائل آمدم.

دیدگاه نشان دادن این راز به جهانیان در قالب فیلم، در ذهنم نقش بست و طی دو ماه بعدی، بر و بچه‌های تیم تولید فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی این راز را آموختند. این خیلی مهم و ضروری بود که تک تک اعضای تیم از آن آگاه شوند، چون بدون آگاهی، سعی و مجاهدت ما در این زمینه غیرممکن بود.

ما حتی یک تعلیم‌دهنده که تضمینی برای فیلم باشد در دسترس نداشتیم، اما از راز خبر داشتیم. بنابراین من با اعتقادی راسخ از استرالیا به ایالات متحد که پایگاه اکثر مربیان در این زمینه بود، پرواز کردم. هفت هفته بعد، تیم راز از پنجاه و پنج مربی مهم سرتاسر امریکا فیلمبرداری کرد که نتیجهٔ آن فیلمی صد و بیست ساعته بود. با هر گام و هر نفسی، ما با استفاده از راز، در واقع راز را خلق کردیم. بی اغراق، ما هر چیزی و هر کسی را به سوی خود جذب می‌کردیم. هشت ماه بعد، راز روی پرده بود.

با پخش فیلم در سراسر جهان، ماجراهایی معجزه‌آسا رو شد: مردم راجع به شفابخشی دردهای مزمن، افسردگی و بیماریهای جورواجور، راه رفتن برای اولین بار پس از تصادف یا حتی بهبود در بستر مرگ، برایمان نوشتند. ما تعداد قابل ملاحظه‌ای گزارش دریافت کردیم که به کارگیری این راز مبلغ قابل توجهی پول یا چک‌هایی نامنتظر به ارمغان آورده بود. مردم با به کارگیری این راز، توانسته بودند به خانه، شریک زندگی، اتومبیل، شغل دلخواه، ارتقای مقام و تغییر و تحول شغلی برسند. رویدادهای دلگرم‌کننده‌ای دربارهٔ روابط پر از تنش کودکانی که سرانجام به هماهنگی و بهبود رسیدند، وجود دارد.

ما داستان‌هایی قابل توجه از بچه‌ها دریافت کردیم که با استفاده از راز هر آنچه را می‌خواستند، از جمله نمره‌های عالی و دوستان خوب، به سوی خود جذب کردند. راز انگیزه‌ای شد تا در این زمینه پزشکان با بیماران، دانشگاهها و مدارس با دانش‌آموزان، باشگاههای ورزشی با مراجعه‌کنندگان و اماکن مذهبی و مراکز معنوی با جماعت خود، مواردی را در میان بگذارند. مهمانی‌هایی در این مورد در خانه‌هایی در سراسر جهان برگزار شد که در آنها مردم اطلاعات خود را با عزیزان و خویشاوندان در میان می‌گذاشتند. اسرار باعث جذب انواع و اقسام چیزها شد، از یک پر بخصوص گرفته تا دهها میلیون دلار پول. تمام این اتفاقها به فاصلهٔ چند ماه از پخش فیلم افتاد.

هدف من از نوشتن کتاب «راز»، ایجاد شادی و لذت در میلیاردها نفر در سراسر جهان بود، که هنوز هم هست. تیم راز هر روز با دریافت هزاران هزار نامه از مردم جهان در هر سن و سال و نژاد و ملیتی که بابت دستیابی به شادی و لذت قدردانی خود ابراز می‌کردند، تحقق این هدف را لمس می‌کنند. با این آگاهی، هیچ کاری نیست که نتوان انجامش داد. هر کسی یا هر جا که باشی، راز قادر است هر آنچه بخواهی به تو بدهد.

در این کتاب بیست و چهار تعلیم‌دهندهٔ برجسته و شگفت‌انگیز سهم دارند. کلام آنها در سرتاسر امریکا و در اوقات مختلف فیلم شد. با این حال همه همصدا هستند. این کتاب شامل سخنان تعلیم‌دهندگان راز و داستانهایی شگفت از این راز است که به فعل در آمده است. من تمام مسیرهای ساده، نکته‌ها و میانبرهایی را که خودم یاد گرفته‌ام، با تو در میان می‌گذارم تا تو هم بتوانی به زندگی رویایی خود برسی.

خواهی دید که من در سرتاسر کتاب در خانه‌هایی بخصوص کلمهٔ “تو” را بزرگ نوشته‌ام. دلیلش این است که می‌خواهم تو، خواننده، احساس کنی و بدانی که من این کتاب را برای تو خلق کرده‌ام. وقتی من کلمهٔ “تو” را به کار می‌برم، یعنی مستقیم با تو صحبت می‌کنم. قصد من این است که تو ارتباطی شخصی با صفحات کتاب برقرار کنی چون کتاب “راز” برای تو خلق شده است.

همین‌طور که این کتاب را می‌خوانی و راز را یاد می‌گیری، متوجه می‌شوی که چطور می‌توانی هر کاری می‌خواهی انجام دهی. خود واقعی‌ات را می‌شناسی و از شکوه و جلال راستینی که در انتظار توست، آگاه می‌شوی.

باب پراکتر

(فیلسوف، مؤلف و مربی خصوصی)

“راز” هر آنچه بخواهی به تو می‌دهد: شادی، سلامتی و ثروت.

دکتر جو ویتل

(عالم علوم ماوراءالطبیعه، متخصص بازاریابی و مؤلف)

می‌توانی هر چیزی دلت بخواهد داشته باشی، هر کاری می‌خواهی انجام دهی یا هر آن که دلت می‌خواهد بشوی.

جان ساراف

(کارآفرین و متخصص بازار پول)

هر آنچه ما انتخاب کنیم، می‌توانیم داشته باشیم. از نظر من مهم نیست به چه عظمتی باشد.

در چه نوع خانه‌ای می‌خواهی زندگی کنی؟ دوست داری میلیاردر شوی؟ طالب چه نوع شغلی هستی؟ موفقیت بیشتری می‌خواهی؟ به راستی چه می‌خواهی؟

دکتر جان دمارتینی

(فیلسوف، متخصص ماساژ و جابجا کردن ستون فقرات، درمانگر و متخصص تغییر و تحول درونی)

این راز مهم زندگی است.

دکتر دنیس ویتل

(روانشناس و تعلیم‌دهنده در زمینهٔ توانمندی ذهنی)

راهنمایانی که در گذشته این راز را در اختیار داشتند، دلشان می‌خواست این قدرت را حفظ کنند و دیگران را در آن سهیم نکنند. آنها مردم را ناآگاه از راز نگه می‌داشتند. مردم سر کار می‌رفتند، وظیفه‌شان را انجام می‌دادند و به خانه برمی‌گشتند. آنها اختیاری از خودشان نداشتند چون راز در انحصار افرادی معدود بود.

مایکل برنارد بک ویث

(غیبگو و مؤسس کانون معنوی اکیپ اینترنشنال)

من ناظر وقوع معجزاتی در زندگی مردم بوده‌ام. معجزه‌های مالی، شفابخشی جسمانی، روحی و ارتباطی.

جک کنفیلد

(مؤلف، معلم، مربی زندگی و سخنران برانگیزاننده)

به واسطهٔ آگاهی از چگونگی کاربرد راز، هر اتفاقی می‌افتد.

راز چیست؟

باب پراکتر

شاید تو نشسته‌ای و از خود می‌پرسی که “راز چیست؟” الآن می‌گویم چطور برای خودم پیش آمد تا این را بفهمم. همهٔ ما با قدرتی لایتناهی سر و کار داریم. همگی خودمان را دقیقا با قوانین مشابهی راهنمایی می‌کنیم. قوانین طبیعی کائنات به قدری دقیق و منظم است که ما حتی در ساختن سفینه‌های فضایی هم هیچ مشکلی نداریم. ما می‌توانیم مردم را به کرهٔ ماه بفرستیم و می‌توانیم زمان فرود را فقط با اختلاف چند ثانیه تعیین کنیم. در هر جا که هستی ـ هند، استرالیا، زلاندنو، استکهلم، لندن، تورنتو، مونتریال یا نیویورک ـ همهٔ ما فقط با یک قدرت سر و کار داریم؛ یک قانون و آن قانون جذب است.

راز در واقع در قانون جذب نهفته است!

هر آنچه به زندگی‌ات وارد می‌شود، در واقع تو خودت آن را به سوی زندگی‌ات می‌کشانی و به واسطهٔ تصویر ذهنی‌ات است که آن را جذب می‌کنی. این همان تفکر خودت است. هر آنچه در ذهنت جاری باشد، آن را به سوی خود جذب می‌کنی.

***

“هر اندیشهٔ تو، واقعی است ـ نیرو است.”

پرنتیس ملفورد (۱۸۹۱ ـ ۱۸۳۴)

***

برجسته‌ترین آموزگارانی که تابه‌حال زیسته‌اند، به ما گفته‌اند که قانون جذب قدرتمندترین قانون کائنات است.

از این قانون شاعرانی مثل ویلیام شکسپیر، رابرت برونینگ و ویلیام بلیک از اشعار خود یاد کرده‌اند و موسیقیدانانی مانند لودویگ ون بتهوون در موسیقی خود. هنرمندانی مانند لئوناردو داوینچی آن را در نقاشی خود ترسیم کرده‌اند و متفکرانی برجسته نظیر سقراط، افلاطون، رالف والدو امرسون، فیثاغورث، سر فرانسیس بیکن، اسحاق نیوتن، یوهان ولفگانگ ون گوته و ویکتور هوگو آن را در نوشته‌ها و تعلیماتشان گنجانده‌اند. قرنهاست که نام آنان باقی و آثار حماسی‌شان جاودانی است.

مذاهبی مانند هندو، بودایی، یهودی، مسیحیت و اسلام، سنت‌های ریاضت و عزلت‌نشینی و تمدنهایی مانند بابلیان و مصریان کهن، این قانون را از طریق آثار مکتوب و داستانهای خود ارائه داده‌اند. این قانون به صورت الگوی خاص خودش در قرون مختلف در آثار و نوشته‌های کهن یافت شده و در سه هزار سال قبل از میلاد روی سنگ حک می‌شده است. حتی با اینکه عده‌ای از دل و جان خواهان این آگاهی بودند، همیشه برای کشف در دسترس بوده است.

این قانون از بدو پیدایش شروع شده، همیشه بوده و خواهد بود.

این قانونی است که نظام کامل کائنات را در هر لحظه از زندگی تو و هر چیز مجردی که در زندگی‌ات تجربه‌اش می‌کنی، معین می‌کند. هر کسی و در هر جایی باشی، قانون جذب کل تجارب زندگی‌ات را شکل می‌دهد و این قانون قوی از طریق افکارت کار خود را به انجام می‌رساند. تو خودت هستی که قانون جذب را جهت احترام فرا می‌خوانی و این کار را از طریق افکارت انجام می‌دهی.

در سال ۱۹۱۲، چارلز هانل از قانون جذب به عنوان “عظیم‌ترین و قابل اطمینان‌ترین قانونی که کل نظام خلقت بدان متکی است، نام برد.


باب پراکتر

آدمهای عاقل همیشه از این مسأله آگاهی داشته‌اند. تو می‌توانی همین حالا سری به بابلیان کهن بزنی. آنان همیشه این قانون را می‌شناخته‌اند. این برگزیده‌ای از گروهی کوچک از مردم است.

تمدن کهن بابلی‌ها و شکوفایی عظیم آنها توسط محققان به صورت مستند درآمده است. آنها بابت خلق باغهای معلق بابل، یکی از عجایب هفتگانهٔ دنیا، شهرت دارند. این جماعت از طریق درک و به کارگیری قوانین کائنات یکی از ثروتمندترین نژادها در تاریخ بشر بودند.

باب پراکتر

خیال می‌کنی به چه دلیل است که فقط یک درصد جمعیت دنیا نود و شش درصد از تمام پولهای دنیا را به دست می‌آورند و آنها را در اختیار دارند؟ خیال می‌کنی این تصادفی است؟ نه. به این شیوه طرح‌ریزی شده است. آنها چیزی را درک کرده‌اند. آنها به راز پی برده‌اند، و حالا این راز به تو هم معرفی می‌شود.

افرادی که ثروت را به سوی خود کشانده‌اند، آگاهانه یا ناآگاهانه، از راز استفاده کرده‌اند. آنها فقط فکر وفور نعمت و ثروت را در سر می‌پرورانند و اجازه نمی‌دهند که هیچ‌گونه فکر متناقضی در ذهنشان ریشه بدواند. افکار غالب آنها، فقط مربوط به ثروت است. بجز مسألهٔ ثروت، چیزی دیگر در سر آنها نیست. خواه از این قضیه آگاه باشند یا نه، فکر غلبه بر ثروت موجود در ذهن آنها است که ثروت را برایشان به ارمغان می‌آورد. در واقع قانون جذب مشغول به کار است.

نمونه‌ای بی‌نقص برای اثبات راز و قانون جذب حین عمل این است: شاید خودت افرادی را بشناسی که به ثروتی هنگفت دست یافتند، کل آن را از دست دادند و در مدت زمانی کوتاه دوباره مال و منالی عظیم نصیبشان شد. اتفاقی که در این‌گونه موارد افتاد، چه آنها خودشان واقف بودند یا نه، این بود که افکار غالب آنان حول محور ثروت دور می‌زد و به این صورت بود که در وهلهٔ اول آن را به دست آوردند. سپس اجازه دادند فکر ترس از ضرر و زیان و از دست دادن ثروت در ذهنشان رخنه کند و آن موقع بود که همان افکار ترسناک ضرر و زیان غالب شد و کفهٔ ترازو از افکار غالب بر ثروت به افکار غالب بر ضرر و زیان متمایل شد و از این رو همهٔ ثروت خود را از دست دادند. به‌هرحال، به محض از دست دادن ثروت، ترس از ضرر و زیان ناپدید شد و دوباره افکار غالب بر ثروت رخ نمود و از این رو ثروت آنها برگشت.


 کتاب راز نوشته راندا برن

کتاب راز
نویسنده : راندا برن
مترجم : نفیسه معتکف
انتشارات لیوسا
تعداد صفحات: ۲۱۵ صفحه


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]