معرفی کتاب « شخصیتها… نخستین فرعون مؤنث حتشپسوت »، نوشته پاملا دل
پیشگفتار
جهان باستان
جوامع کهن مردان و زنان منحصربهفردی داشتهاند که اثر خود را بر جهان گذاشتهاند. هرچه بیشتر در باره آنها بدانیم از دستاوردهایشان بیشتر در شگفت میشویم. از آثار هنری و ادبیات آنان لذت میبریم. و اذعان میداریم که باورها، اعمال و زندگی آنان ما را به جهانی که امروز آن را میشناسیم رهنمون شدهاند. این مردان و زنان تاریخ را ساختهاند ــ و تغییر دادهاند.
فصل ۱: رهبری منحصر به فرد
حتشپسوت برخلاف فرعونهای زمانش، پیکرههای زیادی ساخت که تا ابد نشاندهندهٔ عظمت و شکوهش باشند.
هزاران سال پیش، مصر سرزمین فرعونها بود، پادشاهان قدرتمندی که فرمانروایانی بیچون و چرا بودند. یکی از این فراعنه که بسیار استثنایی و خاص بود، تا اواسط سدهٔ نوزدهم میلادی ناشناخته مانده بود. از آن زمان جهان با نام جدیدی ــ حَتْشپْسوت ــ آشنا شد. هرچه اطلاعات باستانشناسان در مورد این فرعون، که حدود ۳۵۰۰ سال پیش حکومت میکرده است، بیشتر میشد، ماجرای او رمزآلودتر میشد.
حتشپسوت در اوایل امپراتوری جدید، دستکم بیست سال حکومت کرد. دوران حکومت او توأم با صلح بود و برنامههای ساختوسازهای عظیمی طی این دوره آغاز شد. او معابد، مقابر، ستونهای سنگی عظیم و نمازخانههای گرانیتی باابهت و حیرتانگیزی ساخته است. برخلاف فراعنهٔ قبلی، او ساختمانهای قدیمی را که دشمنان ویران کرده یا بر اثر گذشت زمان تخریب شده بودند، احیا کرد. حتی امروزه هم، معبد سوگواری حتشپسوت یکی از حیرتانگیزترین بناهای جهان شمرده میشود. آنچه از آثار هنری و نوشتههای این معبد باقی مانده، اطلاعات زیادی در مورد این تمدن باستانی در اختیار مصرشناسان قرار داده است.
حتشپسوت دستور ساختن صدها پیکره را، که غالباً از خودش بودند، صادر کرد. او گروههایی را برای شناسایی سرزمینهای دوردست سازماندهی و عملیات استخراج معدن را با موفقیت رهبری کرد. بهعلاوه در دوران حکومت او جنگ داخلی روی نداد.
***
تلاش برای دستهبندی کردن زمان زندگی افراد مختلف، دوران حکومت و تعیین تاریخ رخدادهای مصر باستان تقریباً ناممکن است. هر بار که فرعون جدیدی به سلطنت میرسید، مصریها اولین سال حکومت او را سال یک مصر میخواندند. مثلاً اگر فرعونی ۲۲ سال حکومت میکرد، تقویم مصریها با سال یک (سال شروع سلطنت فرعون) شروع میشد و تا سال ۲۲ ادامه مییافت. وقتی فرعون بعدی به سلطنت میرسید، دوباره تقویم از سال یک شروع میشد. مصرشناسان تلاش میکنند که این سالها را به سالهای قبل از میلاد مسیح تبدیل کنند، ولی این سالها را نمیتوان با دقت تعیین کرد. غالباً دانشمندان به استناد پارهای از شواهد یافتشده، تاریخ رخدادهای مهم دورانهای مختلف و سالهای حکومت فراعنه را تخمین میزنند.
***
اما بعد از مرگ فرعون، وقایع اسرارآمیزی رخ داد؛ مبارزهٔ وسیعی با خاطرهٔ او آغاز شد، بناهای یادبود او تخریب شدند و نام او از فهرست پادشاهان حذف شد. نام سلطنتی او از بسیاری از کتیبهها کنده و پاک شد، و همچنین تصاویر او در پیکرهها و سنگنبشتهها به طرز بدی تخریب شد. این تخریب گسترده و تضییع کارهای او بهوضوح تلاشی بود برای از بین بردن آثار حکومت و حضور وی در تاریخ مصر باستان.
نکتهٔ دیگری که باعث شگفتی مصرشناسان شده، این است که حتشپسوت فرعون مرد نبود، بلکه زن بود. او در جامعهای مردسالار به بالاترین مقام رسیده و به روش مردانهای حکومت کرده بود.
بخشهایی از پیکرهٔ حتشپسوت که او را در کسوت فراعنه نشان میدهد، حتی ریش فرعونی دارد که تراشیده و تخریب شده است.
مصریان حتشپسوت را الهه میدانستند. گمان بر این بود که فرعون تنها انسانی است که میتواند با ایزدان باستانی مصر ارتباط داشته باشد. او پل ارتباطی بین مردم تحت حکومتش و ایزدان بود. فرعون همچنین در رأس حکومت، قوای نظامی و گروه روحانیان قرار داشت. تمام سرزمین متعلق به فرعون بود و همهٔ مردم برای او کار میکردند.
فرعونها اهرام عظیم و مقبرههای زیرزمینی عظیمی میساختند، که بعد از مرگ بدنهای مومیاییشدهشان در آنجا قرار داده میشد. آنها در جنگهای بزرگ پیروز میشدند و اعتقاد داشتند که به سبب برخورداری از قدرت ایزدان پیروزی نصیب آنها شده است. آنها بناهای یادمان عظیمی برای خود بنا میکردند و روی آنها با تصاویر و خط هیروگلیف، اقدامات بزرگ خود را شرح میدادند.
چون هر نسل جدیدی که روی کار میآمد، احساس میکرد باید موفقیتهای نیاکانش را تکرار کند یا حتی از آنها پیشی بگیرد، اسناد دقیقی در بارهٔ اقدامهای انجامشده، هم در قالب کلمات و هم به صورت تصویری، تهیه و بهخوبی ضبط میشد. با توجه به پیدا شدن روزافزون این اسناد و نیاز به رمزگشایی آنها، رشتهٔ جدیدی به نام مصرشناسی پدید آمد. در اواسط سدهٔ نوزدهم میلادی افرادی به امید یافتن بخشهایی از تمدن گمشدهٔ مصر و گنجهای مدفونشده، به این سرزمین سفر کردند. اغلب این افراد مردان متمولی از کشورهای غربی بودند. اما امروزه مصرشناسان، چه زن و چه مرد، از سراسر دنیا در مورد این تمدن تحقیق میکنند و مصرشناسی یکی از شاخههای علم باستانشناسی به شمار میآید.
از آن زمان تاکنون، بقایای باستانی بیشتری کشف شده و سرنخهای تازهای به دست آمده است که گسستهای تاریخی را پر میکند. مصرشناسان خط زمانیای پدید آوردهاند که زمان حکومت را تا پنج هزار سال پیش تعیین میکند ــ حتی با وجود اینکه مصریها تاریخشان را مثل تاریخ امروزی ما ثبت نمیکردهاند. دانشمندان باید براساس اسناد تاریخی این سالها را تخمین بزنند.
بعضی از مصرشناسان اولیه بیشتر در پی یافتن گنج بودند تا تلاش برای بازسازی تاریخ.
پادشاهیهای بزرگ یا دورههای سلطنتی که مصر طی آنها سرزمینی باثبات و باشکوه بود شامل سلطنت قدیم (حدود ۲۶۴۹ ــ ۲۱۰۰ ق.م)، سلطنت میانه (حدود ۲۰۳۰ ــ ۱۶۵۰ ق.م) و امپراتوری جدید (حدود ۱۵۵۰ ــ ۱۰۷۰ ق.م) میشود. در سلطنت قدیم، میانه و امپراتوری جدید چندین فرعون قدرتمند، یکی پس از دیگری، به سلطنت رسیدند و توانستند نیمهٔ شمالی و جنوبی کشور را متحد نگه دارند. طی این دوران هنر و فرهنگ در مصر شکوفا شد.
***
مصرشناسان چندین دورهٔ مختلف را در تاریخ مصر شناسایی و بررسی کردهاند. اسامی و تاریخهایی که برای این دورهها ارائه شدهاند، در بین مورخان مختلف مختصری تفاوت دارد. اولین دوره، دورهٔ پیش از سلسلهها، دوران ابتدایی، دورهٔ سلطنت قدیم (دوران اهرام)، اولین دورهٔ سلطنت میانه، آغاز سلطنت میانه، دومین دورهٔ سلطنت میانه، دورهٔ امپراتوری جدید، سومین دورهٔ سلطنت میانه و دورهٔ اخیر نامیده میشوند. سرانجام، دوران یونانیان که حدود سالهای ۳۳۲ ق.م تا ۳۰ ق.م بود. از آن به بعد، رومیها کنترل مصر را به دست گرفتند. این پایان دوران حکومت فرعونها و پایان تمدن باستانی مصر بود.
***
از بین این دورانها در دوران سلطنت میانه انحطاط و هرجومرج حاکم بود و مصر بیش از یک پادشاه داشت. طی این دوران کشور بین سلسلههای مختلف تقسیم شده بود و چند پادشاه در بخشهای مختلف به طور همزمان حکومت میکردند. فهرست بلندی از نام فرعونهای حاکم در این دوران وجود دارد که کامل هم نیست.
حتشپسوت پنجمین پادشاه امپراتوری جدید بود. حتشپسوت به معنای «اشرافیترین زن» لقب او بود. نام رسمی سلطنتی او در مقام فرعون مآتکاره بود: واژهٔ «مآت» در نام او به معنی «نظم الهی» و در مصر باستان به معنای «الههٔ حقیقت» بود. این نام به او داده شد تا مردم اطمینان یابند که فرعون بودن حق اوست و نظم الهی کاملاً بجا واقع شده است. اگر مردم به حتشپسوت اطمینان کامل نداشتند، به قدرتهای او شک میکردند.
تصویری از یکی از معابد حتشپسوت که در آن فرعون (سمت راست) در حال هدایت مراسمی همراه با سهشات، الههٔ دانش و نوشتن، است.
با توجه به اطلاعاتی که از سالهای دههٔ ۱۹۲۰ در هنگام حفاریهای باستانشناختی در مورد او به دست آمد، حتشپسوت همواره یکی از اسرارآمیزترین شخصیتهای جهان باستان بوده است. اما او چطور توانست به مقام فرعونی برسد، مقامی که هیچ زنی قبل از او به آن نرسیده بود؟ چرا او تصمیم گرفت به شکل مردان ظاهر شود و لباسی را به تن کند که فقط پادشاهان مرد به تن میکردند؟ چه کسی میخواست آثار بهجامانده از او را از بین ببرد و چرا؟
***
هر فرعون مصری پنج نام داشت: نام تولد و نام سلطنت فقط دو تای آنها بود. در دوران معاصر، این فرمانروایان با نام تولدشان خوانده میشوند. اما در مصر باستان این رسم نبوده است و فرعون را با نام کوچک میخواندند. این نام او را از تمام فرمانروایان سراسر تاریخ متمایز میکرد. در سنگنبشتههای بنای یادمان، فرعون معمولاً خودش را «اعلیحضرتم» میخواند.
***
حدود صد سال است که مصرشناسان سراسر دنیا تلاش میکنند تا بخشهای مختلف زندگی حتشپسوت را کنار هم بگذارند. بخش قابل توجهی از جزئیات دقیق زندگی او تا به حال معلوم شده است. با این حال، آنچه واقعاً رخ داده، هنوز به شکل فرضیه و در حد حدس و گمان است. زندگی حتشپسوت هنوز از بزرگترین رازهای پنهان به شمار میرود.
در اسناد تاریخیای که تا به حال یافت شده، بخشهای تاریکی وجود دارد که احتمالاً هیچگاه روشن نخواهند شد. ولی در هر حال بدون شک یک نکته مسلم است: ملکههای مشهور مصر باستان از جمله نفرتیتی و کلئوپاترای هفتم، در مقایسه با فرعون زن امپراتوری جدید، تصویرهای رنگباختهای بیش نیستند.
پیکرهای از جنس گرانیت. صورتی از حتشپسوت که جنبههای مردانه و زنانه را به صورت توأم دارد.
در واقع، مآتکاره حتشپسوت، پادشاه مصر علیا و سفلی، را میتوان اولین فرمانروای قدرتمند زن جهان نامید. اما آیا اسرار مربوط به او هیچگاه آشکار خواهند شد؟
فصل ۲: تولد الهی
تصاویر حکاکیشدهٔ حتشپسوت در دوران کودکی در حال نوشیدن شیر از ایزد حَتحور که به شکل گاو تجسم شده است. این تصاویر جهت اثبات جنبهٔ الهی فرعون پدید آمده است.
هرچند حتشپسوت در سنین کودکی عنوان دختر پادشاه را داشت، زمانی که متولد شد سرنوشتش این نبود که بر یک کشور پهناور حکومت کند. در واقع در جهان باستان در سرنوشت هیچ زنی بهتنهایی حکومت کردن مقدر نشده نبود. سال دقیق تولد او نامعلوم است، اما میدانیم او در یکی از باشکوهترین دوران مصر باستان متولد شده است. حتشپسوت احتمالاً در حدود سال ۱۴۹۰ ق.م و در شهر طیوه (شهر الاقصر امروزی)، در کنارهٔ شرقی رود نیل، به دنیا آمده است.
حتشپسوت خون سلطنتیاش را از مادرش احمُس، که احتمالاً یکی از خواهران یا بستگان نزدیک آمنحوتپ اول دومین پادشاه سلسلهٔ جدید بود، به ارث برده بود. پدر حتشپسوت، تحوطمُس اول، یا از بستگان سلطنتی دور بود یا فردی غیرسلطنتی که در خانوادهٔ سلطنتی سمت مهمی داشت.
به نظر میرسد که او وزیر آمنحوتپ یا رئیسالوزرا بوده که نزدیکترین موقعیت را به قدرت فرعون داشته است. امکان هم دارد که یک فرمانده نظامی عالیرتبه بوده باشد.
تحوطمس هر سمتی که داشته، توانسته وفاداریاش را به فرعون آمنحوتپ ثابت کند. آمنحوتپ اول قبل از مرگش تحوطمس اول را به جانشینی برگزید، شاید به این علت که خود پسری نداشته است. تحوطمس اول که سومین فرعون از امپراتوری جدید بود، یکی از بزرگترین رهبران این دوران شد.
***
در نوشتههای هیروگلیف مصر باستان حروف صدادار وجود نداشت. به همین دلیل مترجمان امروزی مجبورند حروف صدادار را وارد کنند و تلفظ نامها و سایر واژهها بستگی به نظر آنها دارد. به همین دلیل اسامی مصر باستان ممکن است در جاهای مختلف، بسته به حروف صداداری که مترجم اضافه کرده است، تلفظهای گوناگونی داشته باشد. این هم خود باعث سردرگمی بیشتر در بررسی اسناد تاریخی میشود. مثلاً قدرتمندترین ایزد مصر را با سه نوع تلفظ آمِنرِع، آمونرَع و آمون رِع نامیدهاند.
***
سنگنبشتههای بهجامانده از آن دوران بیانگر این است که احتمالاً او در زمان تولد حتشپسوت پادشاه نبوده است. در هر حال، او و احمس بهدقت آیین و رسوم فرهنگی را رعایت میکردند. این آیین و رسوم شامل کلیه مراقبتهایی بود که متضمن سلامت مادر و نوزاد در زمان زایمان میشد.
در مصر باستان، زایمان به معنی مواجهه با خطر بود. احتمال بروز عوارض زیاد بود. مرگ نوزاد معمول بود و خیلی از اوقات مادر هم بعد از زایمان دوام نمیآورد. به همین دلیل برای حفاظت از مادر و کودک هر کاری که ممکن بود انجام میشد.
این محافظت درست قبل از شروع زایمان آغاز میشد و از جادو و طلسم و افسونهایی که قدرت جادویی داشتند، استفاده میکردند. اینها بخشهای مهمی از رسوم محافظتکننده بود؛ «جایگاه تولد» جایی که حتشپسوت قرار بود متولد شود، طوری طراحی شده بود که محیطی باشکوه و در عین حال محافظتکننده باشد. معمولاً این محل یک چادر بزرگ هواگیر در باغ یا محلی ساکت و خنک بود که در آب و هوای گرم آن منطقه بسیار اهمیت داشت. تصاویر رنگشدهٔ الههٔ تاوارِت که به شکل اسب آبی بود و نیز ایزد بِث، در ظاهر یک کوتوله، ستونها و دیوارهای اتاق زایمان را زینت میدادند. صورت ترسناک بث و شکل هولناک تاوارت در هیئت اسب آبی به منظور ترساندن و فراری دادن شیاطینی بود که برای آسیب زدن به مادر یا کودک به آنجا میآمدند.
بث، ایزدی که محافظ زنان و کودکان و وسایل خانه بود.
در زمان تولد حتشپسوت، احتمالاً زنانی از میان بستگان، دوستان نزدیک و خدمتکاران برای کمک کردن به احمس دور هم جمع شده بودند. در چادر زایشگاه زنان محیط آرام و خلوتی داشتند. نسیمی که از فراز رود نیل میوزید، در طول زایمان زنان را خنک میکرد. در این زمان تحوطمس در بخش دیگری از قصر با اضطراب انتظار میکشید.
***
چون میزان مرگ و میر کودکان در مصر باستان زیاد بود از طلسمها، افسونها و ذکرهایی که گمان میرفت قدرت جادویی دارند، به منظور پیشگیری و درمان بیماریهای دوران کودکی و نیز دور کردن مرگ استفاده میکردند. ذکری بود برای محافظت در دوران حاملگی که با آن از حتحور، الههٔ عشق و باروری، کمک خواسته میشد. مادر تعویذی از تصویر بث را در دست میگرفت و واژههای ذکر چهار مرتبه تکرار میشدند. وقتی که مرحلهٔ زایمان شروع میشد، مادر تعویذ را روی پیشانیاش میگذاشت تا در زایمان کمکش کند. یک داروی دیگر برای کمک به بهبود کودک بیمار این بود که مادر شیرده یک موش بخورد. هرچند بعضی از درمانها عجیب و غریب به نظر میرسند، مصریها از هیچ تلاشی برای بهبود کودکان فروگذار نمیکردند، زیرا هیچ درمان ثابتشدهای وجود نداشت.
***
احتمالاً در زمان تولد نوزاد، احمس آیین و رسوم مصر باستان را مبنی بر فریاد زدن نام برگزیدهشده برای نوزاد به جا آورده است. مصریها معتقد بودند زندگی کودک تا وقتی که نامش برده نشده باشد، آغاز نمیشود. بعد از زایمان، مادر حتشپسوت احتمالاً به مدت دو هفته مراسم پاکسازی را در جایگاه تولد اجرا کرده و نوزادش را نزد خودش نگه داشته است. بعد از گذشت این چهارده روز، مادر به خانوادهاش ملحق شده و دخترش را به خانواده نشان داده است.
زندگی حتشپسوت با بلند گفتن نام او آغاز شده است. احتمالاً تولد او واقعهای معمولی بوده؛ ولی او پس از آنکه فرعون شد، ادعا کرد که تولدش رخدادی الهی بوده است.
نکتهٔ قابل توجه این است که جزئیات دقیقی از این لقاح و تولد الهی روی دیوارهای معبد سوگواری حتشپسوت به جا مانده است. این معبد به آمونرِع، پادشاه تمام ایزدان مصری و ایزدی که حتشپسوت او را پدر میخواند، تقدیم شده است. حتشپسوت این معبد را «جسرـ جسرو» یا «مقدسترین مقدسان» نامید. خاکبرداری و کاوش این معبد از اواسط سدهٔ نوزدهم شروع شده و چندین دهه طول کشیده است. این معبد یک شاهکار هنری است که برترین موفقیت دوران حکومت حتشپسوت به حساب میآید. در این بنای سه هزار ساله خلاقیت بسیاری به کار رفته که در معبدهای قبل از آن سابقه نداشته است. جسرـ جسرو که از سنگ آهک ظریفی ساخته شده است، حتی امروزه هم حضوری تأثیرگذار دارد. این معبد با ایوانهای وسیع و پلکانیاش و نیز راهروهای طولانی و ستونهای حیرتانگیزش ساختمان زیبایی است که به معماریهای یونانی قرنها بعد شباهت دارد.
معبد حتشپسوت، جسر ـ جسرو، سه ایوان دارد که ارتفاع آنها به حدود ۶/ ۲۹ متر میرسد.
با توجه به طراحی اصلی معبد، جای شگفتی نیست که حتشپسوت دیرالبحری را برای ساختن آن انتخاب کرده است. دیرالبحری ناحیهای بیابانی در غرب رود نیل است. در آنجا قوسی از صخرههای ماسهای دندانهدار بر فراز صدها مترمربع زمین برهوت افراشته شده است. این سنگها که هنگام فلق رنگپریدهاند، هنگام غروب به رنگ طلایی قرمز دیده میشوند و چشماندازی رؤیایی پدید میآورند. جسرـ جسرو که امروزه باستانشناسان آن را پیدا و بازسازی کردهاند، مثل یک جواهر سفید در میان یک پوستهٔ صورتیرنگ در قاعدهٔ این صخرهها واقع شده است.
***
شهر سلطنتی طیوه مرکز دینی مصر و جایگاه معبد کَرنَک و نیز معابد متعددی بود که به آمون تقدیم شده بود. در دوران حتشپسوت، آمون را سازندهٔ جهان و مهمترین ایزد میدانستند. آمون همراه با رع ــ ایزد خورشید ــ در مقام آمونرع، بخشندهٔ حیات، پرستش میشد.
***
داستان تولد الهی حتشپسوت بر دیوارهای بخش شمالی طبقهٔ دوم معبد نقاشی شده است. در یکی از هیروگلیفهای قدیمی، آمونرع دوازده ایزد کوچکتر را فرا میخواند و به آنها میگوید که پدر فرزندی است که «تمام سرزمینها و تمام کشورها» ۱ را خواهد گرفت. پس آمونرع در قالب پدر حتشپسوت، تحوطمس اول، درمیآید و به اتاق احمس میرود. وقتی آنها کنار هم مینشینند، او زندگی را به بدن احمس میدمد و نطفهٔ فرزند آنها بسته میشود. آمونرع به او میگوید که کودک باید حتشپسوت خنِمتـآمون نامیده شود که معنای آن «پیوسته با آمون، برترین زن اشرافی» ۲ است. او همچنین اعلام میکند که سرنوشت این کودک آن است که پادشاه شود.
ایزد خنوم در حال شکل دادن یک کودک و ایزد طوت در حال اندازهگیری طول عمر اوست.
یکی از صحنههای پایانی حتشپسوت، نوزاد سلطنتی، را نشان میدهد که روی چرخ کوزهگری خنوم ــ ایزدی با سر قوچ ــ در حال شکل گرفتن است. همراه و همزمان با جسم کودک، شکل مشابهی که آن را «کا» ی سلطنتی میخوانند، شکل میگیرد. کا در مرکز نظام عقیدتی مصر باستان بوده است. روح کا به بدن و جسم زندگی میداد و بعد از مرگ هم باقی میمانْد. کای سلطنتی دارای روحیهٔ پادشاهی بوده است.
***
مصریان باستان کودکان را دوست داشتند و با مهربانی با آنها رفتار میکردند. اما مادران طبقهٔ اشراف خود به فرزندانشان شیر نمیدادند و به نیازهای روزانه و معمول آنها رسیدگی نمیکردند. حتشپسوت هم یک پرستار سلطنتی محبوب داشت که از او مراقبت میکرد، زنی به نام سیتره که به نام اینِت هم مشهور است. دایهٔ سلطنتی بودن افتخار بزرگی بود. این بالاترین مرتبهای بود که زن غیرسلطنتی میتوانست به آن برسد. برای سیتره این شغل بسیار بااهمیت بود؛ او دایهٔ کودکی بود که میگفتند پدرش آمونرع بوده است.
***
خلق کای سلطنتی برای فرمانروایان مصری اهمیت زیادی داشته است. به این ترتیب ثابت میشد که آن فرد از طرف ایزد برای حکومت بر کشور برگزیده شده است. خنوم به آمونرع میگوید: «من دخترت را برای تو شکل میدهم… پادشاه مصر علیا و سفلی.» ۳ در این کندهکاریها کای حتشپسوت بهوضوح به شکل مرد دیده میشود. به نظر میرسد که خنوم در صورت احساس ضرورت میتوانسته به یک فرد بیش از یک کا ببخشد. در جسرـ جسرو حتشپسوت ادعا میکند که نُه کای مختلف دارد. از میان اینها، احتمالاً هشت کا مرد بودهاند.
طبق هیروگلیفها، وقتی حتشپسوت سرانجام متولد شد، آمونرع، والدینش و تمام ایزدان و الههها او را احاطه کردند و با عشق و لذت به او خوشامد گفتند. آمونرع اعلام کرد که او پادشاه بعدی خواهد بود. در این صحنهها کودک به شکل یک پسر تصویر شده است. به عبارت دیگر، حتشپسوت ادعا میکرد که چون آمونرع پدرش بوده، جنسیت او قابل تغییر و انعطافپذیر است، حتی اگر مصریان باستان آن را طور دیگری درک میکردند.
این داستان که با جزئیات دقیق بر دیوارهای جسرـ جسرو حکاکی شده است، هدف مهمی دارد: حتشپسوت با مطرح کردن ادعای تولد الهیاش، سلطنت را حق خود میداند. هیچ فرعونی بدون داشتن چنین ارتباطهایی، برای مدت زمان طولانی دوام نمیآورد. و برای زنان، رسیدن به سلطنت، اتفاقی که پیش از آن سابقه نداشت، و جلب حمایت مردم مصر به مراتب دشوارتر بوده است. او مجبور بوده ادعاهای بزرگی بکند.
در صحنههای دیگر معبد جسرـ جسرو، حتشپسوت در قالب کودکی نشان داده شده که در مقام فرمانروای همراه تحوطمس اول برگزیده شده است. این تلاشی برای اثبات حقانیت او برای حکومت بر مصر حتی در سنین کودکی بوده است. با وجود این، مصرشناسان گمان نمیکنند که قضیه چنین بوده باشد. هرچند حتشپسوت یکی از افراد خانوادهٔ سلطنتی بود، بعید است که در کنار پدرش حکومت کرده باشد. او دختر پادشاه بود، نه پسرش. نقش پادشاه بهتدریج و پس از مرگ پدرش به او رسید.
فصل ۳: کودکی سلطنتی
یک فرعون مزیّن به تاجهای مصر علیا و سفلی، نمادی از حکومت بر هر دو قسمت مصر و یک کشور متحد.
خطوط سلطنتیِ خانوادهٔ فراعنه را، که سلسله نامیده میشوند، میتوان تا پنج هزار سال پیش پیگیری کرد. اگر فرعون سلسله میمرد مقام او معمولاً به پسرش منتقل میشد یا به یکی از منسوبین مذکرش. اگر هیچ منسوب مذکری وجود نداشت که سلطنت را به ارث ببرد، یک فرمانروای غیرمنسوب به تخت مینشست و به این ترتیب معمولاً یک سلسلهٔ جدید آغاز میشد. سلسلهٔ هجدهم، سلسلهای که حتشپسوت در آن متولد شده بود، در وضع عجیبی آغاز شد.
در جهان باستان، قبل از دوران فراعنه، مهاجمانی از مناطق مختلف میآمدند و به منظور سلطه بر درهٔ رود نیل با یکدیگر میجنگیدند. درست قبل از اواسط قرن شانزدهم ق.م مهاجمان خارجی که به نام هیکسوس خوانده میشدند، بر مصر تسلط یافتند. مصر در ابتدا سرزمینی تکهتکه بود و سلسلههای فراعنه عمدتاً بر مصر علیا سلطه داشتند، که در واقع بخش جنوبی درهٔ رود نیل بود. اما در حدود سال ۱۵۵۰ ق.م، یک فرعون مصری توانست هیکسوسها را بیرون براند. سرانجام مصر علیا و سفلی، فارغ از حضور دشمنان، به کشوری واحد تبدیل شدند. فرعونی که موفق به ایجاد اتحاد شد، احمس نام داشت (همنام مادر حتشپسوت). پیروزی احمس او را به یکی از قدرتمندترین فراعنهٔ مصر بدل کرد.
هیکسوسها ارابههایی را که با اسب کشیده میشدند و نیز سلاحهای جدید را به مصر آوردند.
مصریهای باستان مردمی محافظهکار و محتاط بودند. آنها نمیخواستند در هرج و مرج زندگی کنند و در مورد بروز تغییرات خرافاتی بودند. آنها معتقد بودند که تغییرات سبب ویرانی مآت یا نظم الهی چیزها میشود. در هر حال، داشتن دو پادشاه همزمان برخلاف مآت بود. از نظر مردم، پیروزی احمس باعث برقراری صلح و شکوفایی بعد از چند دهه جنگ داخلی و هرج و مرج گردید.
پیروزی احمس همچنین سرآغاز امپراتوری جدید و بنیانگذاری سلسلهٔ هجدهم شد. امپراتوری جدید بیش از چهارصد سال طول کشید و نقطهٔ اوج تمدن مصر باستان بود. بخش بزرگی از شکوه این دوران حاصل موفقیتهای حتشپسوت در زمان حکومتش بوده است. هرچند نمیتوان با اطمینان گفت که او نوهٔ نوهٔ پادشاه احمس بوده است. احمس پدر دومین فرمانروای سلسلهٔ هجدهم، آمنحوتپ اول، بود که پس از او تحوطمس اول، پدر حتشپسوت، به حکومت رسید.
در حدود سال ۱۵۰۴ ق.م، در زمان تاجگذاری او، تحوطمس اول فردی سلطنتی و الهی به شمار میآمد. آنچه مهم بود، حفظ قدرت در خانواده بود. در نظر خانوادههای سلطنتی حفظ قدرت به معنی حفظ خون سلطنتی خالص و ناب بود. به همین جهت، فرعون جدید معمولاً با یکی از اعضای خانوادهٔ خودش ازدواج میکرد نه با افراد بیرون از خانواده که خون سلطنتی نداشتند. معمولاً برادرها با خواهرها یا خواهرهای ناتنیشان ازدواج میکردند. سلسلهٔ هجدهم با ازدواج خواهر و برادری تنی آغاز شد. گاهی اوقات، اگر منسوب مناسبی نبود یا ملکهای پیر شده بود، فرعون با دختر خودش ازدواج میکرد. در مصر باستان، در میان طبقهٔ حاکم، این کار روشی مرسوم و طبیعی بود. اما مردم عادی از این کار پرهیز میکردند.
حتشپسوت از دوران کودکی از میراث خانوادگیاش آگاه بود، اما احتمالاً هیچگاه گمان نمیبرد که روزی پادشاه مصر شود. او شاهزادهای خردسال بود که مادرش بلندمرتبهترین همسر یک پادشاه الهی و شهبانوی اعظم بود. احمس در ابتدا عنوان سلطنتی همسر آمون را داشت، به این معنی که او کاهنهای بود که مراسم مقدس معبد آمون را اجرا میکرد. هرچند میراث حتشپسوت او را در بالاترین طبقهٔ جامعه جای میداد، در هر حال او زن بود. مرتبهٔ بلند او به این معنی نبود که میتواند به سلطنت مصر برسد.
بر ستونهای معبد آمون داستانهایی در بارهٔ تاریخ مصر روایت شده است.
وقتی که پدر حتشپسوت به مقام فرعونی رسید، حتشپسوت و مادرش در اقامتگاه خصوصی خودشان زندگی میکردند. این خانهٔ باشکوه بخشی از قصر بزرگ فرعون بود ولی از حَرَم سلطنتی مجزا بود. افراد مقیم حرم شامل همسران و فرزندان مردان طبقهٔ اشراف که برای فرعون کار میکردند، منسوبان مؤنث پادشاهان قبلی مصر و دایهها و سایر کارکنان زن میشد. پادشاهان مصر معمولاً چند همسر دیگر هم داشتند که در حرم زندگی میکردند. برای پادشاه واجب بود که تعداد زیادی فرزند داشته باشد تا تداوم تبار خانوادگی تضمین شود.
***
در زبان مصر باستان، واژهٔ «ملکه» وجود نداشت. در واقع زنی که منصب ملکه را داشت، «همسر پادشاه» نامیده میشد. اصلیترین همسر پادشاه عنوان همسر آمون، شهبانوی اعظم، را میگرفت و قدرتمندترین کاهنه در سراسر مصر به شمار میآمد. شهبانوی اعظم فرد بسیار مهمی به شمار میرفت، زیرا جامعه معتقد بود که فرعون بهتنهایی نمیتواند حکومت کند. برای خشنودی مآت و نیز برپایی رسوم مذهبی، وجود همسر ضروری بود. این نیمهٔ مؤنث نقش مهمی در حفظ نظم الهی داشت، کاری که فرعون نمیتوانست انجام دهد. او با انجام دادن وظایف آیینی و اجرای مراسم مذهبیای که بر عهده داشت، به حفظ تعادل و نظم روابط پادشاهی کمک میکرد.
***
در شیرخوارگاه حرم، حتشپسوت کوچک با سایر کودکان بازی میکرد. وقتی کودکان به چهار سالگی میرسیدند، دوران خوش بازیهای کودکی به پایان میرسید و آموزش کودکان شروع میشد. کودکان حرم و فرزندان کارگزاران مهم دربار معلمی به نام آموزگار کودکان سلطنتی داشتند. آموزش معمولاً فقط برای پسران بود، اما دختران طبقات بالای اجتماعی هم به مدرسه میرفتند. تقریباً محرز است که حتشپسوت از بهترین آموزشهای ممکن در قصر بهره برده است.
در هیچ یک از یادمانهای تحوطمس اول، به وجود دخترش حتشپسوت اشارهای نشده است. تمام آنچه از دوران کودکی یا سالهای ابتدایی زندگی او در دربار سلطنتی میدانیم، از تصاویر و نوشتههای موجود در معابد و یادمانهایی است که به دستور خود او در دوران حکومتش ساخته شده است. این سندها بعد از اینکه حتشپسوت فرعون شد، ثبت شدند. در هیچ یک از این سندها جزئیات سادهٔ مربوط به زندگی روزمرهٔ او در دورهٔ کودکی ذکر نشده است.
***
اقامتگاه خانوادهٔ سلطنتی را «پِرا اُو» یا خانهٔ بزرگ مینامیدند. کلمهٔ فرعون نیز از این واژهٔ باستانی مصری مشتق شده است. خانهٔ بزرگ فرعون بیشک عظیم، باشکوه و تجمّلی بوده است. این قصرها در محاصرهٔ دیوارهای بلند بودند و سقفهای مسطحی داشتند که به افراد خانواده اجازه میداد در آنجا بنشینند و از هوای خنکتر بهره ببرند. خانوادههای سلطنتی اسباب و اثاثیهٔ زیبایی داشتند که از چوبهای معطر ساخته شده بودند. در خانههای آنها باغها، استخرها، درختان سایهدار و گلهایی چون نیلوفر وجود داشت. بعضی از این بناها تا امروز هم دوام آوردهاند. اغلب این بناها از خشت خام یا مواد دیگری ساخته شده بودند که با گذشت زمان از بین میرفتند. تنها بنایی که فراعنه بایست با دقت آن را محافظت میکردند، معابد و مقابرشان بود که بایست تا ابد باقی میماند.
***
بعضی از آثار هنری و سنگنبشتههای موجود در معبدی کوچک متصل به جسر ـ جسرو حتشپسوت را در هیئت پسری نشان میدهد که لباس فرعون به تن دارد و در آغوش آمونِ بزرگ نشسته است.
در سایر نقاشیها و سنگنبشتهها داستان سفر او به همراه پدرش به سراسر مصر شرح داده شده است. طبق این صحنهها، تحوطمس دخترش را در اغلب بخشهای سرزمین مصر به عنوان کسی معرفی کرده است که روزی حکومت را به دست خواهد گرفت. آنها با هم از معبد حتحور در شهرشان طیوه دیدن کردهاند. در جزیرهٔ الفانتین مدتی را در معبد ایزد خنوم گذراندهاند. تحوطمس همچنین حتشپسوت را به دیدن اهرام عظیم جیزه و خئوپس برده است، بناهایی که در زمان تولد او بیش از هزار سال عمر داشتند. همچنین آنها با هم به شهر هلیوپولیس [عینِالشّمس] در شمال مصر سفر کردهاند و احتمالاً حتشپسوت در آنجا در مقام فرمانروا در کنار پدرش تاجگذاری کرده است.
در جیزه ده هرم وجود دارد، از جمله اهرام ثلاثه که بزرگترین و سالمترین اهرام باقیمانده در مصرند.
دوران کودکی حتشپسوت احتمالاً دورانی معمولی بوده یا دوران کودکیاش همچون دیگر کودکان خانوادههای سلطنتی گذشته است. در آب و هوای گرم و آفتابی مصر، کودکان بهندرت لباس میپوشیدند. غالباً موی سر آنها تراشیده میشد و فقط تکهای از موها در کنارههای سر باقی میماند که بلند میشد و آویزان گذاشته میشد. موی سر کودکان مصری معمولاً تا زمانی که به سن بلوغ میرسیدند، با همین سبک معمول که به آن «طرهٔ جوانی» میگفتند، نگهداری میشد.
دختربچههای مصری با عروسک، اسباببازیهای چوبی و بازیهای مختلف سرگرم میشدند. حتشپسوت هم که عضوی از خانوادهٔ سلطنتی بود، از بهترین اسباب و اثاثیهای که در یک قصر باشکوه ممکن است وجود داشته باشد، برخوردار بود. در چنین قصرهایی معمولاً باغوحشی دارای حیوانات کمیاب و زیبا وجود داشت. برای این باغوحشها پلنگ، میمون، بابون، تمساح و بسیاری موجودات دیگر را از سرزمینهای اطراف به طیوه میآوردند.
حتشپسوت تنها فرزند زوج سلطنتی بود. در حالی که انتظار میرفت فرعون و شهبانوی اعظم فرزندان زیادی داشته باشند؛ پسران و دخترانی که میتوانستند با هم ازدواج کنند و تداوم حکومت خانوادهٔ سلطنتی را تضمین کنند. اما مشخص است که احمس فرزند پسری به دنیا نیاورد. آنها قبل از حتشپسوت فرزند دختر دیگری به نام نِفروبیتی (یا آخبتنِفِرو) داشتند ولی او قبل از پنج سالگی فوت کرد.
تحوطمس اول چند فرزند پسر هم داشت، ولی آنها از زنان دیگر او بودند. از دو نفر از پسران او به نامهای واجموس و آمِنموس نیز در اسناد قدیمی یاد شده است، ولی احتمالاً آنها به سن نوجوانی نرسیدهاند. احتمالاً پسر دیگری به نام رکموس هم وجود داشته که در بعضی جاها نام او برده شده است، اما هیچکس از عاقبت اسرارآمیز این سه شاهزادهٔ پسر اطلاعی ندارد. اما یکی از پسران تحوطمس اول باقی ماند. او که فرزند موتنوفرِت بود، تحوطمس دوم نامیده شد.
دو فرزند تحوطمس اول که زنده ماندند، یعنی حتشپسوت و تحوطمس دوم، سرنوشت روشنی در پیش داشتند. مهم نبود کدام یک از آنها از نظر سنی بزرگتر است و اینکه آنها به هم علاقهای دارند یا نه؛ طبقهٔ اجتماعیشان حکم میکرد که آن دو با هم ازدواج کنند و در مقام پادشاه و شهبانوی اعظم حکومت خانواده را بر مصر تضمین کنند. حتشپسوت نیز به مقام کاهنهٔ اعظم میرسید و همسر آمون میشد.
***
تلاش برای درک نسبت اعضای خانوادهٔ سلطنتی در مصر باستان بیحاصل است. تقریباً همهٔ سرنخها از القاب و نامهایی که در سنگنبشتهها و تصویرها آمدهاند، منشأ میگیرند. در این سندها، چگونگی ارتباط افراد با هم در خانواده نشان داده شده است. در مصر باستان، جز منسوبیتهای درجه یک، برای دیگر نسبتهای خانوادگی، مانند عمو یا مادربزرگ، نامی برگزیده نشده بود. مصرشناسان در مورد اینکه مادر برادران حتشپسوت، یعنی آمنموس و واجموس، چه کسی بوده است اختلافنظر دارند. بعضی میگویند او یکی از زنان کماهمیت فرعون و احتمالاً موتنوفرِت بوده است. البته مدارک مشخصی موجود است که نشان میدهد موتنوفرِت دستکم مادر واجموس بوده است. اما برخی هم معتقدند که هر دو فرزندان احمس بودهاند.
***
فصل ۴: همسر آمون
فرعون بایست از ساخت و ساز بناها و طرحهای ساختمانی دیدن میکرد تا از اجرای درست کار اطمینان حاصل کند.
در حدود سال ۱۴۹۲ ق.م، تحوطمس اول «با زندگی وداع کرد، به بهشت رفت، او سالهای عمرش را با خشنودی قلبی گذراند».۴ او در دوران حکومتش جنگاوری قدرتمند بود که از قدرت یافتن دشمنان مصر و تسلط آنها بر کشور جلوگیری کرد. او سرزمینهای جدیدی فتح کرد و طرحهای ساختمانی مهمی را با موفقیت اجرا کرد. تمام این کارها باعث شد تا مصر بیش از پیش قدرتمند شود و فرعون نیز از جایگاه قدرتمندتری برخوردار باشد. با مرگ تحوطمس، انتظار میرفت فرعون بعدی هم همین روند را ادامه دهد.
هرچند تحوطمس دوم تنها وارث مذکر بود، باید به یاد داشت که مادر او یکی از زنان کماهمیت فرعون بود. برای اینکه ادعای او در مورد به ارث بردن جایگاه فرعون خدشهای نداشته باشد، او با خواهر ناتنیاش حتشپسوت ازدواج کرد. حتشپسوت و تحوطمس دوم، در جایگاه فرمانروایان بعدی، بایست بر اجرای صحیح عملیات مومیایی کردن جسد پدرشان که او را برای زندگی پس از مرگ آماده میکرد، نظارت دقیق میکردند. سپس مراسم خاکسپاری اجرا میشد، و بدن پادشاه در آرامگاهش قرار میگرفت.
***
در زمان مومیایی کردن، بدن را با ناترون ــ مادهای نمکی که سبب خشک شدن بافتها میشد ــ پر میکردند تا مانع فساد شود. مغز که بعد از مرگ بلااستفاده به نظر میآمد، از طریق بینی با یک قلاب تخلیه و دور ریخته میشد. در دو طرف بدن، برش بلندی میدادند تا سایر ارگانهای داخلی را خارج کنند. قلب در بدن باقی میماند اما ریهها، کبد، رودهها و معده برداشته میشد. هر یک از آنها شسته و خشک شده و به وسیلهٔ ناترون در محل خود حفظ میشد. سپس بدن را در پارچههای کتانی میپیچیدند و در تابوت قرار میدادند.
***
تحوطمس منطقهٔ دورافتادهای را در درهای بیابانی در غرب دیرالبحری برای آرامگاهش انتخاب کرده بود. او اولین فرعونی بود که در آنجا به خاک سپرده میشد. بعد از او بسیاری از فراعنه محل آرامگاهشان را در نکروپولیس یا قبرستانی که امروزه درهٔ سلاطین نامیده میشود، انتخاب کردند.
هیچکس مطمئن نیست که حتشپسوت و تحوطمس دوم وقتی پدرشان درگذشت، ازدواج کرده بودند یا نه. اما هیچ یک از آنها در زمان ازدواج بزرگسال نبوده است. احتمالاً حتشپسوت بین دوازده تا پانزده سال داشته و تحوطمس چند سالی از او کوچکتر یا بزرگتر بوده است.
حتشپسوت گامهای معمول را در جهت «همسرِ مقامی الهی بودن» برداشت، «او بایست در هنگام راه رفتن عطری از خود به جای میگذاشت و با لحنی صحبت میکرد که گویی کاخ از موسیقی سرشار است».۵
مهمترین گام این بود که حتشپسوت کاری کند «تا محبوب باشد» و به این منظور او متعهد شد تا «از سرورش با عشق و محبت مراقبت کند».
او قبل از ازدواجش فقط دختر پادشاه بود، اما با تاجگذاری برادر و همسرش او نقش مهم شهبانوی اعظم را به عهده گرفت و همچنین القاب همسر ایزد آمون و خواهر پادشاه نیز به او داده شد.
قبر بیش از شصت فرمانروای مصری از دورهٔ امپراتوری جدید در درهٔ سلاطین قرار دارد.
پادشاه تحوطمس دوم تلاش کرد تا روش پدرش را ادامه دهد. مورخان عقیده دارند که او احتمالاً مردی بیمار و نحیف بوده است. او در بعضی عملیات نظامی کوچک موفقیتهایی کسب کرد، اما موفقیتهایش در مقایسه با عملکرد پدرش اهمیت زیادی نداشتند. البته احتمال دارد که اسناد مربوط به نبردهای او از بین رفته باشد.
به نظر میرسد دوران او زمان صلح و آشتی بوده و تحوطمس نیز تلاشش را صرف کارهای دیگری غیر از جنگ کرده باشد. او ساختن بناهای مختلف و کارهای دیگر را هدایت کرد. از جملهٔ این کارها میتوان ادامهٔ ساخت معبد عظیم کرنک را در طیوه، پایتخت جنوبی مصر، نام برد.
در یادمانهای باستانی بهجامانده از دوران تحوطمس از حتشپسوت همچون همسری متواضع یاد کردهاند که وظایفش را در قبال پادشاه انجام داده است. در بسیاری از آثار که او همراه با تحوطمس نمایش داده شده، او را در مرتبهٔ دوم نشان دادهاند و زنان معمولی و ملکههای دیگر را نیز به تصویر کشیدهاند. در این تصاویر او معمولاً لباسی بلند و تنگ به تن دارد و تاجی بر سر گذاشته است. اگر در تصویری مادرش هم حضور داشته باشد، حتشپسوت در حالتی تصویر شده که پشت همسر و مادرش ــ مثل رسوم معمول ــ ایستاده است.
بسیاری از فرعونها ساخت معبد کرنک را ادامه دادند، معبدی که به آمونرع تقدیم شده است. در هیروگلیفهای روی ستونهای عظیم جزئیات این موفقیتها شرح داده شده است.
او همچنین نقش مادرانهٔ خود را بهخوبی ایفا کرد. در امپراتوری جدید، دختران خاندان سلطنتی بسیار بودند و تعداد فرزندان پسری که زنده میماندند، اندک بود. حتشپسوت دختری به دنیا آورد. طبق مستندات تاریخی، او و تحوطمس فرزند پسری نداشتند. در مورد اینکه آیا دختر دیگری هم داشتهاند، شک و شبهه است. با وجود میزان بالای مرگ و میر شیرخواران در آن زمان، احتمال دارد که حتشپسوت دختر دیگری هم به دنیا آورده باشد که در خردسالی مُرده.
طبق اسناد تاریخی موجود، تنها دختر حتشپسوت نِفِرور نام داشته است. با وجود این، دستکم دو کتیبه وجود دارد که مردانی که به نفرور درس میدادهاند، آنها را نوشتهاند. طبق این کتیبهها، دختر کوچکتری به نام مریتر نیز وجود داشته است. یکی از معلمان نفرور نوشته است که او به «دختر بزرگتر، دختر سلطنتی» ۶ نفرور در دوران کودکی درس میداده است. یک معلم سلطنتی دیگر سِنِنموت نام داشته، که نقش مهمی در دوران پادشاهی حتشپسوت ایفا کرده است. او نوشته، «من به دختر بزرگتر پادشاه غذا میدادم». اگر بجز نفرور دختر دیگری وجود نداشته، پس چرا آنها به نفرور تحت عنوان دختر بزرگتر اشاره کردهاند؟
بهعلاوه، نام مریتر حتشپسوت ــ که بعضی از مورخان او را حتشپسوت دوم مینامند ــ نیز یافت شده است. این دختر از حتشپسوت کوچکتر بوده و بعضی معتقدند که دختر دوم او بوده است. اما در یادمانهای خود حتشپسوت نامی از مریتر حتشپسوت آورده نشده است. اغلب مصرشناسان معتقدند شباهت بین این نامها اتفاقی است.
نفرور کودک محبوبی بود و محبوبیت او فراتر از خانوادهاش بود. حتشپسوت سِنِنموت را وارد دربار کرد تا مراقب و معلم دخترش باشد. سِنِنموت از مردم عادی بود ولی سواد خواندن و نوشتن داشت. او ابتدا کاتب نظامی بود و طی سالها به معتمدترین کارگزار حتشپسوت بدل شد.
بسیاری از مجسمههای سِنِنموت نشاندهندهٔ نقش محافظ او در زندگی نفرور هستند.
وقتی حتشپسوت مراقبت از نفرور را به سِنِنموت معتمد سپرد، فرصت کافی یافت تا به امور مهم دیگری بپردازد. او میخواست آرامگاهی باشکوه بسازد تا بدن مومیاییاش را از شر سارقان در امان بدارد و سفر مطمئنی را به زندگی بعد از مرگ تضمین کند؛ جایی که در آن شوهرش، پادشاه، را همراهی میکرد.
***
سِنِنموت در دربار سلطنتی بهسرعت به کارگزاری معتمد بدل شد. ورود او به دربار همدوره با سلطنت تحوطمس اول یا دوم بود. از نظر حتشپسوت، در میان کسانی که برایش کار میکردند، سِنِنموت بهترین بود. سِنِنموت هشتاد لقب داشت که مهمترین آنها خدمتگزار اعظم آمون بود که حتشپسوت به او اعطا کرده بود. فهرست موفقیتهای سِنِنموت منحصربهفرد است. یکی از مهمترین کارهای او ساخت معبد سوگواری حتشپسوت بود. هرچند نام او هیچگاه تحت عنوان معمار مطرح نشده، نقش مهمی در ساختن این بنا داشته است.
***
در مصر باستان مراسم آمادهسازی برای مرگ بسیار پیچیده بود و با دقت بسیاری اجرا میشد. نکتهٔ مهم این بود که بدن فرد درگذشته حفظ شود. او بدون جسم، کا یا روح نمیتوانست به سرزمین ایزدان سفر کند. اگر بدن از بین میرفت، کا پدیدهای را تجربه میکرد که از آن تحت عنوان «مرگ دوم» یاد میشد. احتمال چنین سرنوشتی، باعث هراس مصریان میشد. به همین دلیل مصریان پیکر فرد متوفی را دفن میکردند و نمیسوزاندند. و به همین دلیل هم روش مومیایی کردن را ابداع کردند. هرچند همهٔ افراد نمیتوانستند هزینهٔ آن را بپردازند.
حتشپسوت یک محل دورافتاده را برای آرامگاه خود انتخاب کرد ولی سرنوشت او طوری رقم خورد که هیچگاه در آنجا دفن نشود. رویدادهایی در راه بودند که نقش حتشپسوت را در خاندان سلطنتی تغییر دادند و مسیر زندگیاش را متحول کردند.
فصل ۵: گامهایی به سوی سلطنت
در بسیاری از پیکرههای حتشپسوت زنانگی او با نمادهای فرعون ترکیب شده است، نمادهایی از جمله ریش مصنوعی یا کلاهگیس فرعون.
بعضی مصرشناسان معتقدند حتشپسوت به این دلیل ازدواج کرد که در صدد دسیسهچینی برای به دست آوردن مقام پادشاهی بود. به گمان آنها، حتشپسوت از تحوطمس دوم قدرتمندتر و نیز تشنهٔ قدرت بود. اما هیچ سند و مدرکی وجود ندارد که نارضایتی حتشپسوت را در مقام شهبانوی اعظم و همسر آمون نشان دهد. احتمالاً اثبات اینکه او به مقام دیگری چشم داشته، غیرممکن است.
تحوطمس دوم در حدود سال ۱۴۷۹ ق.م درگذشت و تخت سلطنت را بعد از یک دورهٔ حکومت سه تا پانزده ساله خالی گذاشت. اغلب مصرشناسان معتقدند که تحوطمس دوم بیمار یا از نظر بدنی ضعیف بوده است. وقتی بدن مومیاییشدهٔ او یافت شد، پوستش آبلهرو بود که احتمالاً مرگ او هم بر اثر همین بیماری بوده است. البته ناتمام ماندن آرامگاه او نیز نشان میدهد که مرگش ناگهانی و غیرمنتظره بوده است.
پادشاه فوت کرده بود، اما همسرش کاهنهٔ اعظم و همسر آمون زنده بود. چه کسی وارث پادشاهی بود؟ حتشپسوت بیش از هر کس دیگری خون سلطنتی داشت و تجربه اندوخته بود. او دختر پادشاه، خواهر پادشاه و همسر پادشاه بود. اما او مرد نبود و فرزند پسری هم نداشت.
ایزیس یکی از زنان فرعی بود و به همین دلیل فرعون شدن پسرش تحوطمس سوم به مخاطره میافتاد.
تحوطمس دوم پسری داشت که بیشک مشخصترین وارث او بود. اما این پسر که تحوطمس سوم نام داشت، فرزند یکی از همسران فرعی بود. مادر او، ایزیس، خون سلطنتی نداشت. البته تحوطمس سوم در زمان فوت پدرش کودکی بیش نبود (شاید حتی شیرخوار بود). در هر حال، او برای ادارهٔ کشور کمسنوسال بود و به نایبالسلطنه نیاز داشت ــ کسی که تا زمان رسیدن او به سن مناسب برای کسب مقام فرعونی به جای او حکومت کند. هیچکس برای اشغال این منصب مناسبتر از حتشپسوت نبود و او هم بلافاصله این منصب را اشغال کرد.
در کتیبههایی که در مقبرهٔ ایننی ــ معماری که به سلسلهٔ تحوطمس خدمت میکرد ــ یافت شده، این موقعیت چنین شرح داده شده است:
پسر [تحوطمس دوم] به جای پدرش در جایگاه پادشاهی دو سرزمین قرار گرفته است، و فرض بر این است که حکومت و پادشاهی از پدر به پسرش رسیده است، در حالی که خواهر و همسر [تحوطمس دوم] یا حتشپسوت، کارهای کشور را در دست گرفته و دو سرزمین در واقع تحت نظر او هستند.۷
در این کتیبه حتی به نام تحوطمس سوم نیز اشاره نشده است. ایننی مشخص کرده که حتشپسوت در رأس حکومت بوده است. اما شاید برای او نایبالسلطنه شدن حد اعلای آرزویش بوده است.
ملکههای پیش از او در هنگام لزوم بر کارهای مملکت نظارت میکردند. بعضی از زنان سلطنتی نیز مثل حتشپسوت نایبالسلطنهٔ پسرانی بودند که در کودکی وارث سلطنت شده بودند. بقیهٔ زنان نیز در زمان دور بودن شوهران یا پسرانشان، به هر دلیلی، مدتی حکومت کرده بودند. اما طبق شواهد باستانی، قبل از حتشپسوت هیچ زنی عنوان رسمی فرعون را نداشت.
حتشپسوت در مقام نایبالسلطنه وقت را تلف نکرد تا تحوطمس سوم، حتی با وجود اینکه کودکی بیش نبود، به عنوان پادشاه معرفی شود. نکتهٔ مهم این بود که پادشاهی مصر در خانوادهٔ آنها باقی بماند.
سن تحوطمس و نیز سن نفرور برای ازدواج خیلی کم بود، چون طبق رسوم جاری، برای تضمین تداوم خون سلطنتی و ادامهٔ پادشاهی، این دو نفر بایست با هم ازدواج میکردند. تحوطمس سوم چون مادرش از خانوادهٔ سلطنتی نبود، حق کمتری برای حکومت داشت. چنین موقعیت متزلزلی حتی ممکن بود شخص را از خانوادهٔ سلطنتی بیرون براند تا عنوان و منصب فرعون را غصب نکند.
با اعلام نام تحوطمس سوم برای مقام فرعونی، برای مردم مشخص شد که پسرخوانده و برادرزادهٔ حتشپسوت حاکم واقعی مصر است. در کتیبهای مربوط به سال دوم حکومت تحوطمس سوم در یکی از معابد چنین آمده است: «تنها پادشاه مصر علیا و سفلی و ارباب دو سرزمین.» ۸ طبق این کتیبه، او دارندهٔ تاج سفید فرعون معرفی شده است. مهر و علامت سلطنتی او نیز مبیّن مقام پادشاهیاش است.
***
قبل از حتشپسوت زنان دیگری هم در مصر حکومت کردهاند. از میان آنها سه نفر برجستهتر بودند: نیتوکریس، سوبکنوفرور و تِتیشِری. در دوران سلسلهٔ هفدهم و هجدهم، زنان در نقشهای سیاسی مهمی پذیرفته شدند. تتیشری، مادربزرگ احمس، اولین فرعون امپراتوری جدید بود و احتمالاً منسوب حتشپسوت بوده است. طبق اسناد موجود، این فرمانروایان زن هنگامی که تبار سلطنتی و حاکم رو به فنا داشته است، فقط برای مدت کوتاهی کنترل کشور را در دست داشتهاند. به این ترتیب، حتشپسوت منحصربهفرد است. او در عصری طلایی حکومتی طولانی داشت. او اولین و تنها زن حاکمی بود که خودش را در هیئت مردانه نشان داد.
***
بر طبق رسوم، حاکمان مصر باستان نام خود را بر مهری بیضیشکل حک میکردند تا قدرتشان را در مقام پسر رع مشخص کنند. حاشیههای مُهر به شکل طناب بود که نمادی از ابدیت یا زندگی جاوید بود. در این مُهر، نام سلطنتی در ابتدا و به دنبال آن نام شخص آورده میشد.
تا زمانی که حتشپسوت با شوهرش بود، او همان نقش مرسومی را که انتظار میرفت، ایفا میکرد. در سایر بناهای یادمان بهجامانده از اولین سالهای حکومت تحوطمس سوم، او باز هم پشت سر پادشاه ایستاده است. پادشاه، هرچند کودکی بیش نبوده، به شکل فردی بالغ ترسیم شده است. چون حتی یک پسربچه هم در نقش حاکم به زنی برای پر کردن نقش مؤنث نیاز داشته. حتشپسوت کماکان نقش کاهنهٔ اعظم و همسر آمون را ادامه داده است. به این ترتیب، احتمالاً کاهنان معبد آمونرع در کنار او ایستادهاند.
هیروگلیفهای یک اتاق مقدس که نشاندهندهٔ نامهای تحوطمس سومند. در خط اول نام الهی او «گاو نر قدرتمند، متولد طیوه» و در خط دوم و سوم نام اول (نام سلطنتی) و نام او (نام تولد) آمده است.
چون تحوطمس سوم کودک بود، عنوان او فقط نمادین بود. اما چنین به نظر میرسد که در سالهای اول حکومت او، حتشپسوت هیچ تلاشی نکرده است تا خود را فرعون جلوه دهد. اما او این حقیقت را پنهان نمیکرد که تصمیمگیریهای کلان کشور در دست اوست.
احتمالاً با گذشت ماهها حتشپسوت به فکر افتاده که نقش او چیست و چه ممکن است باشد. در این زمان، تحوطمس هیچ اثری در حکومت نداشت، ولی احتمالاً هنگامی که بزرگتر میشد خواهان منصب خود میشد و ممکن بود اعضایی از دربار که سلطنت توأم را نمیپذیرفتند، تحوطمس را تحت فشار بگذارند تا حتشپسوت را برکنار کند. اما اگر تحوطمس زود میمُرد ــ چنانکه برای خیلی از کودکان رخ میداد ــ واگذاری قدرت باز هم دردسر جدیدی میشد. اما اگر حتشپسوت فرعون میشد، چنین رویدادهایی به وقوع نمیپیوست و حکومت مصر در سلسله باقی میماند و حکومت دو سرزمین کاملاً در دستان او بود.
هیچ مدرکی دال بر تاجگذاری حتشپسوت وجود ندارد و اینکه اصلاً چنین واقعهای روی داده باشد در ابهام است. بسیاری از صاحبنظران عقیده دارند که باید نقطه عطفی وجود داشته باشد که او رسماً در مقام پادشاه تاجگذاری کرده باشد، زیرا در غیر این صورت او چگونه میتوانست موقعیت الهی فرعون را به دست آورد. عدهای دیگر معتقدند او بهتدریج بیشتر و بیشتر به قدرت چنگ انداخت، اما بعید است کسی بتواند با اطمینان در مورد این مسئله اظهارنظر کند. اما در هفتمین سال سلطنت تحوطمس سوم، یا به عبارتی نایبالسلطنه بودن حتشپسوت، همه چیز تغییر کرد.
در سال هفتم مُهرهای رسمیای که نماد سلطنتی حتشپسوت بر آنها نقش بسته بود، یافت شد. همچنین کالاهایی از قبرها استخراج شد که مربوط به سال هفتم حکومت تحوطمس سوم است و به نام سلطنتی حتشپسوت ممهور شده است. در کتیبههای آنها او الههٔ عظیم مآتکاره خوانده شده است. مصرشناسان بر طبق این اسناد بر این باورند که حتشپسوت در این سال پادشاه تمام مصر شناخته شده است.
نماد سلطنتی حتشپسوت
فصل ۶: دگردیسی
نقشهای معبد حتشپسوت او را در هیئت مردانه در حالی که به ایزد هوروس هدیه میدهد، نشان میدهند.
کتیبههایی که در یادمانهای باستانی و نیز بر استلها یافت شدهاند، جزئیات دقیق تغییر شکل حتشپسوت را از همسر آمون به فرعون شرح میدهند. با گذشت زمان تصویر او از تصویری کاملاً زنانه به هیئتی کاملاً مردانه تبدیل شد به طوری که تمام نمادهای پادشاه را داشت.
در صحنههای ابتدایی حتشپسوت در لباس تنگ زنانه دیده میشود، اما بهتدریج این تصاویر جای خود را به تصاویری میدهند که در آنها میتوان برای او جنسیتی دوگانه تصور کرد. در یکی از تختهسنگهای محراب سرخ در کرنک، حتشپسوت در حالی که لباس زنانه به تن دارد دیده میشود، ولی در عین حال تاجی با پر و شاخ قوچ به سر دارد که فقط پادشاهان مرد به سر میگذاشتند. در یک کتیبه او پادشاه مصر علیا و سفلی خوانده شده و در ادامه مهر سلطنتی او دیده میشود.
در یک اثر هنری دیگر، حتشپسوت در حالی که لباس زنانهٔ بلند تا مچ پا به تن دارد، تصویر شده است و در عین حال گامهای بلندی به جلو برمیدارد. قبل از زمان او، در نقاشیها و کندهکاریها همیشه زنان با پاهای جفت ترسیم میشدند و فقط در تصاویر مردان حس حرکت و جنبش وجود داشت.
ساختمان یادمان حتشپسوت در معبد سوگواریاش در دیرالبحری نیز او را در لباس و پیرایههای تشریفاتی فرعون نشان میدهد. ابتدا او در حالی که یک دامن سلطنتی کتانی کوتاه به پا دارد، در هیئت پادشاه تصویر شده است. بعدها او بخشهای دیگری از لباس رسمی فرعون را به آن افزود. این بخشها شامل سربند راهراه سلطنتی به نام «نِمِس»، عصا، یک ابزار با دستهٔ کوتاه که گندمکوب نامیده میشد، و یک یقهٔ گرد بزرگ به شکل سینهریز بود. تاج بزرگ و سنگین دو قسمتی نماد اتحاد مصر علیا و سفلی بود و همیشه با یک اورائوس ــ مار کبرایی که نماد قدرت مطلق فرعونی بود ــ مزین میشد. حتشپسوت حتی ریش مصنوعی طلایی فرعون را هم داشته است.
حتی شکل بدنی حتشپسوت هم تغییر کرد. در یادمانهای اولیه، پیکر او دخترانه و قوسدار ترسیم شده است. با گذشت زمان، او ساز و یراقهای فرعون را بر تن کرده و به شکل مذکر، با شانههایی پهن و تخت و بدنی قدرتمند، تصویر شده است. این بدان معنی نیست که بدن او تغییر کرده، بلکه تعبیری که از او میشد طوری تغییر پیدا کرد که با نقش پادشاهی او سازگار باشد.
حاکمان زن قبلی مصر نیز نقش فرعون را داشتهاند، اما هیچکدام چنین تصویری از خود به جا نگذاشتهاند. میل حتشپسوت به اینکه ظاهری مردانه داشته باشد کاملاً منطقی بوده است، زیرا او آیین و رسوم قدیمی را با فرعون خواندن خودش تغییر داد. او برای تضمین اینکه موقعیت یک حاکم مرد را دارد، بایست به شکل فرعون مذکر تصویر میشد.
حتشپسوت، در سال هفتم سلطنت، سِنِنموت را به نظارت بر ساخت معبد خاکسپاریاش منصوب کرد. سِنِنموت مسئول طراحی این ساختمان حیرتانگیز هم بود.
حتشپسوت هیچ تلاشی نکرد تا وانمود کند مرد است. گروهی از مردان طبقهٔ اشراف که میدانستند حتشپسوت زن است او را احاطه کرده بودند. آنها خود بهتنهایی میتوانستند به هر شکلی در مقابل او بایستند، ولی به جای آن از اظهارات پرطمطراق وی گذشتند.
حتشپسوت حتی وقتی پادشاه بود، جنبههای خاصی از زن بودن را فراموش نکرد. باستانشناسان وسایلی را ــ از جمله جواهرات و کوزههای مرمرین حکاکیشدهای که مخصوص نگهداری وسایل آرایش چشم بود ــ یافتهاند که نقش مُهر سلطنتی او را بر خود دارند. در کتیبهای او خودش را «زیباتر از هر چیز» ۹ خوانده است.
حتشپسوت بهتدریج با ساز و یراقهای فرعون در حال فعالیتهای مردانه مثل دویدن ترسیم میشد.
علیرغم ظاهر حتشپسوت، در کتیبهها هم ضمیر مؤنث و هم ضمیر مذکر برای وی به کار برده میشد و گاه حتی در یک جمله هر دو نوع ضمیر وجود داشت. هرچند او اغلبِ عناوین و القاب فرعون را پذیرفته بود، هیچوقت از لقب گاو نر قدرتمند که نهایت مذکر بودن فرعون را بیان میکرد، استفاده نکرد.
از اعضای مذکر خانوادهٔ حتشپسوت کسی باقی نمانده بود تا او و پسرخواندهاش را محافظت یا به آنها توصیههایی کند. به همین دلیل او میخواست ثابت کند که موقعیتش در مقام پادشاه معتبر است و میتواند تبار خونی خانواده را ادامه دهد. یک راه این بود که خودش را فرد برگزیدهٔ تحوطمس اول ــ هرچند در دوران کودکی ــ نشان دهد. راه دیگر این بود که ادعا کند دختر آمونرع و مولودی الهی است.
***
حتشپسوت به جای اینکه صفت مردانهٔ فرعون یعنی گاو نر قدرتمند را بپذیرد، وظیفهای زنانه برای خودش در نظر گرفت. او حتحور را که الههٔ عشق و باروری بود، ستایش میکرد. او یک نمازخانهٔ خصوصی برای الههٔ حتحور در یکی از کنارههای معبد جسرـ جسرو ساخت. در دیرالبحری صحنههایی وجود دارد که حتشپسوت را در حالی نشان میدهد که حتحور به او شیر میدهد و حتشپسوت او را مادر میخواند. حتحور معمولاً به شکل گاو ماده ترسیم میشود، گاوی که شاخهای بلندی دارد و خورشید را در میان آنها گرفته است. حتحور همچنین به شکل یک زن زیبای جوان با گوشهای گاو هم ترسیم میشده، گاهی اوقات هم به شکل زنی با سر گاو ماده.
***
اگر حتشپسوت تاجگذاری رسمی کرده بود، بایست تاریخ دوباره از سال اول شروع میشد. اما در یادمانهای بعدی، او ادعا میکند که همزمان با تحوطمس سوم او نیز فرعون شده است، پس نیابت سلطنتشان نیز همزمان بوده است. او این کار را با وجود یادمانهایی کرد که او را در ابتدای حکومت تحوطمس در قالب پادشاه ترسیم نکرده بودند.
در هر حال، حتشپسوت بهوضوح اظهار کرده است که با وجود زن بودن، از قدرت و ویژگیهای لازم برای حکومت برخوردار است و میتواند مثل پادشاهی مذکر مورد احترام باشد. اگر او میتوانست تا زمانی که تحوطمس سوم به سن مناسب برای حکومت برسد و فرزندانی از خود داشته باشد، حکومت کند، تبار خانوادهٔ سلطنتی برای تداوم حکومت حفظ میشد.
فصل ۷: موفقیتهایی در ساخت و ساز
تصویری رنگی از حتشپسوت در معبد خاکسپاریاش در دیرالبحری.
رشد و شکوفایی مصر در سلسلهٔ هجدهم بیسابقه بود. این سلسله امپراتوری قدرتمندی بود که بر گسترهٔ وسیعی از جمله بخش اعظم خاورمیانه حکومت میکرد. هیکسوسها از بین رفته بودند و مرزهای کشور در دو سوی جنوب و شرق گسترش یافته بود و زمام این امپراتوری قدرتمند را حتشپسوت به دست گرفته بود. او با موفقیت مراحل گذر به مقام فرعونی را پشت سر گذاشته و قدرتها، ویژگیها و نگرانیهایی را که با عنوان فرعونی همراه میشد، به ارث برده بود. اما بدون حمایت حلقهٔ داخلیاش نمیتوانست به این موفقیتها دست یابد.
بسیاری از مصرشناسان سدهٔ بیستم متقاعد شده بودند که یک زن نمیتواند بر مصر حکومت کند. آنها این فرضیه را مطرح میکردند که حتشپسوت مثل عروسکی در دست مردانی در پشت صحنهٔ قدرت بوده است. بعضیها حتی معتقد بودند حتشپسوت حیرتزده و گیج بوده و سِنِنموت ادارهٔ امور را بر عهده داشته است. اما بسیاری از موفقیتهای او و تعهد حامیانش نسبت به او ــ چنانکه در کتیبههای شخصیشان آمده است ــ واقعیت را به صورت دیگری مطرح میکند.
حتشپسوت با یک حرکت سیاسی خردمندانه، خودش را در احاطهٔ کارگزاران وفاداری که سابقه و تجربهٔ سیاسی و دینی داشتند، نگه داشت. از نظر تاریخی، این دو گروه احتمال بُرد بیشتری داشتند. برای فرعون، برخورداری از حمایتِ تنها یکی از این گروهها فاجعه بود، زیرا گروه دیگر برای به زیر کشیدن او تلاش میکرد؛ اما داشتن حامیانی قدرتمند در هر دو گروه مانع از بروز خیانت میشد.
حتشپسوت وقتی به قدرت رسید که مصر به شکوفایی رسیده بود و حدود آن در حال گسترش بود.
در میان اینها، سِنِنموت بیشترین اعتبار و ارزش را داشت. در یکی از کتیبههای متعددش چنین آمده است: «او [حتشپسوت]… مرا به ریاست کشورش منصوب کرده است… من بالاترینِ بالاترینها و رئیسِ رؤسا بودم.» ۱۰ در سایر کتیبهها، سِنِنموت در بارهٔ ارتباط شخصیاش با حتشپسوت میگوید: «من نزد پادشاه واقعاً محبوب بودم، مثل کسی که هر روز مورد عنایت سرورش قرار گیرد.» ۱۱ در یک کتیبهٔ دیگر آمده: «من کسی بودم که گامهایم در کاخ آشنا بودند، معتمد واقعی و محبوب او بودم: ناظر باغ آمون، سِنِنموت.»
هنگامی که تحوطمس سوم جوان بود، تنها شخص قدرتمندتر از سِنِنموت خود حتشپسوت بود. اما حتشپسوت دستکم به دو نفر دیگر که موقعیتهای مهم داشتند، متکی بود. یکی از آنها هاپوسنب نام داشت، او کاهن اعظم و «رئیس پیشگویان شمال و جنوب» بود. او همچنین یکی از معماران بزرگ حتشپسوت بود که عنوان وزیر مصر علیا را هم داشت.
تأیید کردن و حمایت هاپوسنب از حتشپسوت احتمالاً به سبب پذیرش او توسط ایزدان بوده است. با نشستن حتشپسوت بر تخت سلطنت، مآت دچار گسیختگی و اختلال نشد. در واقع، کشور رو به شکوفایی داشت و هیچ چالشی پیشِ روی حتشپسوت نبود. نخبگان کشور هم بر سلطنت وی صحه گذاشتند، زیرا باعث تداوم شکوفایی و رشد کشور میشد. بهعلاوه، در دوران سلطنت حتشپسوت هم آنها همان مزایایی را که در زمان مرگ تحوطمس دوم داشتند، حفظ کردند. عدهٔ کمی به خودشان جرئت دادند که با او مخالفت کنند زیرا پادشاهی بود محبوب ایزدان و برخوردار از حمایت بسیاری از خانوادههای مهم کشور.
یکی دیگر از مشاوران معتمد حتشپسوت خزانهدارش، تحوطی، بود که از گنجینهٔ عظیم او مراقبت میکرد. او هنرمند و صنعتگری ماهر بود که بسیاری از تزیینات معابد حتشپسوت را با فلز، سنگهای گرانبها و چوبهای قیمتی میساخت.
مدیران او در جایگاه خود بودند، اما فرعون به شهبانوی اعظم نیاز داشت. حتشپسوت زن بود و نمیتوانست زن داشته باشد، ولی میتوانست بهسادگی زنی را که برای اجرای این نقش و انجام دادن آیین و رسوم مناسب باشد، انتخاب کند. و حتشپسوت دخترش نفرور را برای این کار برگزید.
***
در تصویری، حتشپسوت در کنار تحوطی ترسیم شده است که در وزن کردن تودههای طلا و نقره و مُهر به او کمک میکند. همچنین غرور و رضایت حتشپسوت در مقام حاکمی موفق نشان داده شده است: «او [حتشپسوت] شمیم شبنم الهی را میدمید و بوی خوش او تا سرزمینهای پونت [دورترین بخشهای کشور] میرسید و با بوهای پونت در هم میآمیخت. پوست او مثل طلا بود و صورتش چون ستارهها میدرخشید.» ۱۲
***
احتمالاً با توجه به موقعیتهای سلطنتی نفرور و تحوطمس سوم، انتظار میرفت که این دو نفر روزی با هم ازدواج کنند. به این ترتیب حتشپسوت نفرور را برای اجرای نقش زن آمون برگزید تا او را برای وظایف بعد از ازدواجش آماده کند. اما بعضی مورخان گمان میکنند که حتشپسوت با برگزیدن نفرور، او را آمادهٔ پذیرفتن سلطنت بعد از خودش کرده بوده. آنها بر این گمانند که حتشپسوت میخواسته رسم حکومت زنان را بنیان بگذارد. سرنخ کوچکی در این باره در یکی از مجسمههای متعدد سِنِنموت و نفرور یافت شده است. در این مجسمه نفرور که کودکی بیش نیست، ریش مصنوعی شبیه ریش فرعون گذاشته است.
دستکم ده مجسمه وجود دارد که سِنِنموت و نفرور را با هم نشان میدهد، اما فقط در یکی از آنها دختر حتشپسوت با ریش مصنوعی فرعون نشان داده شده است.
در هر حال، هیچ یک از این دو احتمال به واقعیت نپیوست. در سال یازدهم حکومت، تمام اشارات به نفرور به طور اسرارآمیزی قطع شد. مورخان اعتقاد دارند که او در این زمان یا مدت کوتاهی پس از آن مرده است.
اما حکومت حتشپسوت ادامه یافت و موفقیتهایش بیشتر و بیشتر شد. او که معماران و اساتید برجستهای را در ساخت و ساز در کنار خود داشت، خیلی زود یک برنامهٔ ساخت و ساز جاهطلبانه را آغاز کرد. اجرای چنین طرحهای ساختمانیای به این معنی بود که ایزدان پادشاهی او را پذیرفتهاند و شاهدی بود بر روابط نزدیک او با ایزدان ــ همان چیزی که فقط برای پادشاهان میسر بود.
طرحهای ساخت و ساز در سراسر مصر اجرا میشدند، اما برجستهترین و باشکوهترین آثاری که از او باقی مانده در طیوه قرار دارند و به آمون تقدیم شدهاند. حتشپسوت هیچگاه احترام به پدر الهیاش را فراموش نکرد، کسی که معتقد بود همواره راهنمایش است.
یکی از جالبتوجهترین پروژههای حتشپسوت ــ بجز معبد و آرامگاهش در دیرالبحری ــ ساخت چهار ستون هرمی سنگی عظیم در کرنک است. این قطعات بسیار بزرگ سنگ گرانیت از معادنی در اسوان و جنوب طیوه آورده شده بودند. در اسوان روی ستونهای سنگی هرمی کندهکاری و سپس به شمال انتقال داده شدند تا در مجموعهٔ معابد مقدس کرنک قرار گیرند. یک جفت از این ستونهای گرانیتی در اوایل حکومت حتشپسوت تکمیل شدند و او آنها را به همسر فقیدش، تحوطمس دوم، تقدیم کرد.
جفت دوم ستونها بسیار تأملبرانگیز بودند و ساخت آنها دستاوردی شگرف بود. این ستونها از معدن سنگ گرانیت در اسوان در سال شانزدهم حکومت حتشپسوت استخراج شدند و تکمیل این ستونهای غولپیکر فقط هفت ماه طول کشید. این ستونها از معادن اسوان استخراج شدند و آنها را به کرجیهای عظیمی منتقل کردند که هر کدام ۸۵۰ مرد پاروزن داشتند و پس از طی کیلومترها مسافت به سوی شمال، به طیوه، آوردند. هنگامی که این ستونها به کرنک رسیدند، به قدری مرتفع بودند که برای قرار دادن آنها در جای خودشان سقف معبد بایستی برداشته میشد.
***
در مصر باستان، ستونهای سنگی تجسم ایزد زندهٔ خورشید شناخته میشدند. هر یک از این ستونها نامی داشتند و کاهنان و فرمانروایان هدایایی را تقدیم ستونها میکردند، گویی ایزدان در این ستونها ساکنند. این ستونها که در دورهٔ امپراتوری جدید ساخته شدند، هر یک حدود ۴۵۰ تن وزن داشتند و ارتفاعشان به حدود سی متر میرسید. یک ستون سنگی عظیمالجثه در محل معدن پیدا شده که احتمالاً برای حتشپسوت استخراج شده بوده، ولی هیچگاه به طیوه انتقال داده نشده است. اندازههای آن بهمراتب بزرگتر از سایر ستونهای سنگی است؛ وزن آن حدود هزار تن است و اگر برافراشته شود، حدود ۴۱ متر ارتفاع دارد. از آنجا که روی آن چیزی حکاکی نشده، ممکن است به پادشاهان مؤخرتر تعلق داشته باشد، مثل آمنحوتپ سوم یا رامسس دوم.
***
هنگامی که ستونها به کرنک رسیدند، جشن عمومی برپا شد. حتشپسوت و کاهنانش آیینهای مذهبی به جا آوردند. هدایایی از جمله یک گاو نر سلاخیشده به ایزدان تقدیم شد. طی این مراسم، پادشاه رسماً این ستونها را به پدرش آمون، ایزد بزرگ، تقدیم کرد.
رأس این ستونها هرمیشکل و با روکشی از طلا و نقره پوشانده شده بودند. این پوشش باعث میشد تا ستونها زیر نور خورشید سوزان مصر شکوهی خیرهکننده داشته باشند. عناوین سلطنتی حتشپسوت روی این قطعهها کندهکاری شده و در هیروگلیفهایی که بر ستونها حکاکی شده، روایت ساختن و حمل ستونها به معبد در کنار رویدادهای دیگر نقل شده است.
سه ستون از این بنای عظیم بهتدریج ویران یا تخریب شده است؛ هرچند پایههای دو ستون ابتدایی هنوز هم در کنار دریاچهای در کرنک دیده میشود، ستون چهارم، بخشی از جفت دوم که ۳۲۳ تن وزن دارد، هنوز هم پابرجاست و بلندترین ستون سنگی مصر به شمار میآید.
هیروگلیفهای روی ستون سنگی حتشپسوت شامل دعاهایی برای ایزدان آمونرع و هوروس است. همچنین جزئیاتی در مورد حکومت و خصوصیات الهی حتشپسوت دارد.
یکی دیگر از بناهایی که در زمان حتشپسوت برپا شد، دروازهٔ کرنک است. این دروازه، تحت عنوان باب هشتم، بنای عظیمی است که احتمالاً در زمان حکومت حتشپسوت ورودی اصلی به مجموعهٔ معابد بوده است.
***
حتشپسوت بر یکی از کتیبههای یادمانهایش چنین نوشته است:
من این [یادمان] را با قلبی آکنده از عشق برای پدرم آمون ساختهام… به هیچ یک از طرحهایی که او فرمان داده بیتوجه نبودهام… [میدانم] که او داناست و من این کارها را بر اساس فرامین او انجام دادهام. او راهنمای من است… اگر نبود راهنمایی او، انجام دادن چنین کاری به مخیلهام هم خطور نمیکرد… قلب مرا پدرم [آمون] روشن میکند و من به دانش ذهن او دسترسی دارم… از این رو میدانم که کرنک بهشت روی زمین است.۱۳
***
حتشپسوت معابد متعدد دیگری را نیز که در حال ویرانی یا دیگر بلااستفاده بودند بازسازی کرده است. بعضی از این بازسازیها در مورد معابدی بودند که به دست مهاجمان هیکسوس تخریب شده بودند. حتشپسوت نیز مثل هر پادشاه مصری دیگری، از اعلام موفقیتهایش ابایی نداشته است. در یک محراب در کنارهٔ شرقی رود نیل، به نام اِسپئوس آرتمیدس، او چنین کتیبهای دارد:
بشنوید، ای مردم به هر تعدادی که هستید، من این کارها را با مشورت قلبم انجام دادهام. به خواب فراموشی فرو نرفتهام، بلکه آنچه را ویران شده بود، بازسازی کردهام. من آنچه را قبلاً تکهتکه شده بود دوباره برپا کردهام، از زمانی که آسیاییها [هیکسوسها] از آواریس، از سرزمینهای شمالی، در آنجا بودند، آمدند و ولگردان و خانهبهدوشان را در میان داشتند و آنچه را ساخته شده بود، ویران کردند.۱۴
حتشپسوت چشم به آینده داشت تا نام و آثارش جاودان بمانند.
فصل ۸: سرزمین اسرارآمیز پونت
در نقاشیهای معبد حتشپسوت سربازان با تبرزین و برگ نخل در دست هنگام سفر اکتشافی به پونت تصویر شدهاند.
حتشپسوت علاوه بر ساختن بناهای بزرگ و مجلل برای بزرگداشت آمونرع، معتقد بود که آمون او را برای مأموریتهای اکتشافی فراسوی مرزهای کشور هدایت میکند. یکی از بزرگترین اقدامات او سفر به پونت در حدود سال ۱۴۷۵ ق.م بود، سرزمینی اسرارآمیز که در جایی در نزدیکی سواحل جنوبی دریای سرخ در ساحل شرقی آفریقا قرار داشت.
هدف این مأموریت که سِنِنموت و دیگران آن را برنامهریزی کرده بودند و رهبری آن با نِشی صدراعظم حتشپسوت بود، اکتشاف سرزمینهای دور و بازرگانی با آنها بود. رسیدن به پونت دشوار بود. مسافران ابتدا بایست از طیوه، از میان زمینهای بیابانی و شنی، کیلومترها به سمت شرق میرفتند و هنگامی که به سواحل دریای سرخ میرسیدند، بایست با دستکم پنج کشتی به سبک کشتیهای فنیقیها به سمت جنوب میرفتند تا پونت را بیابند.
***
موقعیت دقیق پونت هیچگاه معلوم نشده است؛ احتمالاً در شرق آفریقا و نزدیک سومالی، اتیوپی یا سودان امروزی بوده است. هر کشتی چهل مرد را حمل میکرد که سی نفر از آنها پارو میزدند. علاوه بر اینها یک گروه نظامی، مسلح به نیزههای بلند و سپرهای بزرگ، هم کشتیها را همراهی میکرد. احتمالاً کشتیها در تابستان حرکت کردهاند تا جریانهای قدرتمند دریای سرخ به سمت جنوب هدایتشان کند. رسیدن به مقصد در اوایل پاییز بسیار مطلوب بوده، زیرا وقت برداشت محصول در پونت بوده است. و در این زمان بوده که بهترین کندر هندی و صمغ مُر جمعآوری میشده است.
***
این محل افسانهای به «ایوان عطر» و نیز «سرزمین ایزدان» معروف بود، که علت آن وجود گنجینههای بسیار در این سرزمین بود. مأموریت مردان مصری این بود که کالاهای ارزشمندی را که در معبد خاکسپاری حتشپسوت استفاده میشده و همچنین به ایزد آمون پیشکش میشده، بیاورند. مهمترین اینها صمغهای ارزشمندی مثل کندر هندی و مُر بود که در پونت یافت میشدند. مصریها به این صمغها برای ساخت عود و بخور احتیاج داشتند. عود یکی از اجزای مهم پیشکشهای آیینی به ایزدان بود. در دوران حکومت حتشپسوت هر روزه مقادیر زیادی عود در معابد سوزانده میشد.
هنگامی که مصریان به پونت رسیدند، رئیس بومی که پاروتیو نام داشت، از آنها استقبال کرد. او همراه دو پسر، دخترش و همسرش، آتی، سوار بر یک خر کوچک به پیشواز آمد. پونت از نظر مصریان بسیار غریب بود و به جاهای دیگری که آنها قبلاً دیده بودند، شباهت نداشت. خانهها گرد بودند، کلبههایی با سقفهای نیین که روی دیرکهایی کنار آبهای مردابی بنا شده بودند. مردان ریش بلندی داشتند که مهرههایی به آنها آویزان بود و شبیه ایزدان مصری بودند. مردان مصری به هر کجا نگاه میکردند، حیوانات وحشی، درختان نخل و سایر گیاهان حارهای عجیب را میدیدند.
بازرگانی بین مردم پونت و مصریها بدون هیچ اشکالی پیشرفت کرد. کشتیهای باری که به طیوه بازمیگشتند، انواع مختلفی از گنجینههای حارهای را با خود میآوردند، چنانکه در یک سند باستانی چنین آمده است:
بار بسیار سنگینی از گنجینههای پونت در کشتی بارگیری شد: تمام کالاها از چوبهای معطر سرزمین ایزدان، تودههایی از صمغ مُر، با درختان تازهٔ مُر، با عاج و آبنوس خالص، با طلای سبز اِمو، با چوب دارچین، چوب خسوت با دو نوع عود، مواد آرایشی برای چشم، بوزینهها، میمونها، سگها و پوست پلنگ جنوبی، و نیز افراد بومی و فرزندانشان. از دیرباز تا به حال برای هیچ پادشاهی چنین پیشکشهایی برده نشده است.۱۵
مصریها چندین کشتی را با کالاها و گنجینههایی از پونت بارگیری کردند.
کالاهای مختلفی به مصر آورده شد از جمله پلنگهای زنده، یک یوزپلنگ و یک زرافه. شاید مهمترین هدیه برای حتشپسوت ۳۱ درخت کندر هندی بوده باشد. او آنها را در یک باغ زیبا در معبد سوگواریاش کاشت. باستانشناسان خاک پونت را در ریشههای بعضی از این درختان یافتهاند.
رفتن به پونت بزرگترین مأموریت فرامرزی حتشپسوت بود، ولی این تنها اقدام او در خارج از مصر نبود. او عملیات استخراج معدن در صحرای سینا را آغاز کرد تا به مس و فیروزه برسد. قبل از برقراری روابط تجاری با پونت، او روابط بازرگانی بسیار خوبی با فنیقیه برقرار کرد. فنیقیها چوب و وسایل ضروری را برای ساخت کشتیهایی تأمین میکردند که مصریها با آنها در امتداد جنوبی دریای سرخ سفر میکردند.
سلاحها، جواهرات، کوزهها و گلدانها بعضی از کالاهایی هستند که از پونت به مصر برده شدند.
نشانههایی وجود دارد که احتمال بروز جنگ را در زمان حتشپسوت مطرح میکند. در دوران حکومت او، چند دشمن در همسایگی مصر وجود داشتند که ممکن است به سپاهیان قدرتمند مصر حمله کرده باشند. اما این جنگها اهمیت زیادی نداشتهاند، زیرا به اقدامات نظامی در دورهٔ حتشپسوت اشارهای نشده است. البته، شواهدی وجود دارد مبنی بر وقوع نبردهای نظامی برای دفاع از کشور.
***
طبق کتیبههای موجود در زمان حتشپسوت جنگی علیه سرزمین نوبیا، در جنوب مصر، در گرفته بوده است، اما بعضی مورخان به این واقعه با دیدهٔ شک و تردید نگاه میکنند. طبق بعضی کتیبهها شخص حتشپسوت خود در جنگ شرکت کرده بوده است: «من ایزد خوبیها را پیروی کردم، پادشاه مصر علیا و سفلی، مآتکاره، او زنده باشد! من او را [حتشپسوت] دیدم که بر چادرنشینان نوبیایی پیروز شد و رئیسشان در هیئت اسیران نزد او آورده شد. من او را دیدم که سرزمین نوبیا را ویران کرد، در حالی که من او را دنبال میکردم.» ۱۶ بعضی مورخان احتمال میدهند که این داستان از جنگاوران قدیمیتر مصر اقتباس شده باشد.
***
حتشپسوت در طول دورهٔ حکومتش همواره ثابت کرده بود که اقدامات «مردانه» اش وی را به یک پادشاه زن بیتکلف بدل کرده است. بعد از سفر به پونت، او دیگر نگران این نبود که حاکم قانونی شناخته نشود. او فرعونی بود که شکوه و جلال را به مردمش تقدیم کرده بود.
مأموریت به پونت آثار ماندگاری به جا گذاشت. مصریهای دیگری، قبل از مردان حتشپسوت، به آنجا سفر کرده بودند. اما در زمان او، پونت سرزمینی اسرارآمیز و ناشناخته بود. بازگشت سلامت کشتیها ثابت کرد که او توانسته است روابط و بازرگانی دوستانهای با مردم پونت برقرار کند. او اولین پادشاه امپراتوری جدید بود که چنین کاری میکرد و الهامبخش فرعونهای بعدی از جمله تحوطمس سوم شد تا راه او را دنبال کنند.
فصل ۹: حذف حتشپسوت از تاریخ
تحوطمس سوم یکی از بزرگترین فرعونهای نظامی مصر باستان بود.
کشف جسرـ جسرو در نظر باستانشناسانی که در نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم میلادی آن را پیدا کردند، کشفی جالبتوجه بود. اما در دههٔ ۱۹۲۰، کشف جالبتوجهتری در دیرالبحری روی داد. در آن دهه، گروهی از مصرشناسان از موزهٔ متروپولیتن شهر نیویورک دو معدن سنگ بزرگ را به طور اتفاقی یافتند.
این مصرشناسان تقریباً دویست مجسمه را که تصویر حتشپسوت روی آنها کندهکاری شده بود، از خاک بیرون آوردند. همچنین چندین ابوالهول عظیم معابد را یافتند که صورت حتشپسوت را داشتند. اما این پیکرههای عظیم کامل و سالم نبودند، بلکه به طور وحشتناکی تکهتکه شده بودند. این تکهها بسیار متفاوت بودند؛ از تکهای مرمر به اندازهٔ انگشت کوچک گرفته تا قطعاتی عظیم از سنگ ماسهای به وزن یک تن یا بیشتر.
این تخریب گسترده بود، سرها از بدنهای سنگی جدا شده بود. در اغلب موارد، چشمهای مجسمهها درآورده شده و بخشی از صورت آنها تخریب شده بود. اورائوس سلطنتی از پیشانی پیکرهها پاک شده بود. بعدها باستانشناسان تخریبهای گستردهتری علیه تصاویر حتشپسوت یافتند. نام و تصویر او از دیوارههای معابد، یادمانها و هر نوع ستونی کنده یا پوشانده شده یا به هر ترتیب از بین برده شده بود.
در نظر مصرشناسانِ ابتدای قرن بیستم، آنچه رخ داده بود واضح و مبرهن بود. از نظر آنها، تحوطمس سوم که مادرخواندهٔ منفورش او را از حق حکومت در مقام فرعون محروم کرده بود، بعد از مرگ وی به این ترتیب از او انتقام گرفته بود. او تنفرش از حتشپسوت را در تمام مصر بروز داد. این مصرشناسان از تحوطمس جانبداری کردند و حتشپسوت و اقداماتش را به بدترین شکل نشان دادند.
تصویر حتشپسوت (در وسط) در معبد کرنک از روی سنگ کنده شده است.
ویلیام سی. هِیز در سال ۱۹۵۳ با تکیه بر «غصب سلطنت» توسط حتشپسوت چنین نوشته است: «مدت زیادی طول نکشید تا صورت واقعی این زن مغرور، جاهطلب و بیاخلاق نمایان شود.» ۱۷ حتی قبل از آن، مصرشناسان و مورخان دیگر نیز دیدگاهی مشابه را مطرح کرده بودند. از میان آنها، جیمز اچ. بریستِد نوشته است که در دورهٔ سلطنت حتشپسوت «همهٔ گردهماییهای دربار به شکلی تغییر داده شدند تا با ویژگیهای زنی که مقام فرعون را به عهده گرفته سازگار شوند».۱۸
مصرشناسان امروزی به این دیدگاه که رابطهٔ خصمانهای بین حتشپسوت و تحوطمس سوم برقرار بوده است، اهمیت زیادی نمیدهند. هیچ سندی دال بر شورش، خصومت یا حتی روابط غیردوستانه بین فرعون و پسرخواندهاش موجود نیست. با وجود این، مصرشناسان در این مورد که تحوطمس سوم در ابتدا برای محو آثار حتشپسوت تلاش کرده است، توافق دارند.
طبق نظام اعتقادی مصر باستان، هنگام تاجگذاری کای سلطنتی به فرعون میرسد و از آن به بعد فرعون دیگر فقط انسان نیست. احتمالاً به همین دلیل هم حتشپسوت بهسادگی سلطنت را به تحوطمس سوم ــ هنگامی که به سن مناسب حکومت رسید ــ انتقال نداده است. به این ترتیب، با اضافه شدن فاکتور الهی دیگر باز داشتن او از پادشاهی ممکن نبوده است، همانطور که نمیتوان منکر مصری بودن وی شد. فرعون میبایست تا زمان مرگ حکومت میکرد. به این ترتیب، رها کردن تخت سلطنت برای حتشپسوت امکان نداشته است.
در بیست و دومین سال حکومت، تحوطمس سوم ادعای حکومت بر مصر علیا و سفلی را مطرح کرد. این سبب شد تا مصرشناسان گمان ببرند که حتشپسوت در این سال درگذشته است. او در زمان مرگ بیش از پنجاه سال داشته که در آن دوره سن زیادی به حساب میآمد.
برخلاف فرضیههای قبلی که در مورد تحوطمس مطرح شده بود، او ظاهراً از حکومت همراه با حتشپسوت خرسند بوده است. هنگامی که او در کنار حتشپسوت حکومت میکرده، ارتشبد نظامی بوده و میتوانسته هر زمان که میخواسته، علیه حتشپسوت اقدام کند و او را از تخت سلطنت به زیر بکشد، ولی این کار را نکرده است. در سالهای اخیر، کتیبههایی پیدا شده که ثابت میکنند او تا بیست سال بعد از مرگ حتشپسوت دستور تخریب آثار وی را نداده بوده است.
اگر تخریب یادمانهای حتشپسوت ناشی از نفرت و انزجار بود، پس چرا تحوطمس این مدت طولانی صبر کرده است؟ رد پای رقابتهایی جزئی بین این دو حاکم یافت شده است، به همین دلیل بسیاری از مصرشناسان امروزی عقیده دارند که تحوطمس سوم داشتن نقش دوم پس از حتشپسوت را پذیرفته بود و برای رهبری نظامی کشور آماده میشد، که بعد از کسب مقام فرعونی برایش فواید زیادی داشت.
یکی از مهمترین بخشهای آموزش او فراگیری اسبدوانی و مهار اسب بود. ارتش مصر به سبب تکیه بر اسبها و سوارانش قدرت جنگی برتر بود و سربازان آموزشهای لازم را برای اینکه سوارکاری ماهر بشوند، فرا میگرفتند. تحوطمس نیز در ارابهرانی و استفاده از انواع سلاح بسیار ماهر بود.
وقتی تحوطمس سوم فرعون شد، آموزشهای نظامی قبلی برایش مفید بود و او بزرگترین فاتحی شد که مصر تا آن زمان دیده بود.
تحوطمس سوم در جلو سپاه حرکت میکند.
بعد از او طبق اصول پسرش، آمنحوتپ دوم، میبایست وارث تخت فرعون میشد. اما هنگامی که زمان مرگ تحوطمس سوم نزدیک شد، او نگران بود که مبادا پسرش نتواند به حکومت برسد، شاید این یکی از دلایلی است که تحوطمس تلاش کرد تا نام حتشپسوت را از تاریخ پاک کند. اگر او میتوانست نام نامادریاش را از فهرست پادشاهان پیش از خود پاک کند، به نظر میرسید که او تنها جانشین تحوطمس دوم بوده است. این کار پایههای حکومت آمنحوتپ دوم را محکمتر میکرد و دیگر کسی نمیتوانست بعد از مرگ تحوطمس سوم ادعایی برای مقام فرعونی داشته باشد. اگر از این دیدگاه به رویدادهای پس از مرگ حتشپسوت نگاه کنیم، میبینیم که تمام این ویرانیها برای تحکیم ادعای سلطنت پسر تحوطمس سوم بوده است.
گمان میرود آمنحوتپ دوم حدود ۲۷ سال در مصر حکومت کرده باشد (سال ۱۴۲۷ ق.م تا ۱۴۰۰ ق.م).
مورخان دلیل دیگری هم برای اقدامات تحوطمس مطرح میکنند. حکومت بیست سالهٔ حتشپسوت با صلح، شکوه، کشف سرزمینهای دوردست و اجرای برنامههای ساختمانی همراه بود، رویدادهایی که فراتر از دستاوردهای فرعونهای مذکر قبلی بود. هر یک از موفقیتهای او بر شهرتش میافزود و همینها باعث شد تا تحوطمس سوم نام و آثار او را از بین ببرد.
حتشپسوت ثابت کرد که زنان هم میتوانند بر کشوری قدرتمند حکومت کنند. شاید تحوطمس سوم میخواسته جلو حکومت زنان را در آینده بگیرد. با از بین بردن شواهد حکومت یک حاکم زن موفق، نقش سنتی مردانهٔ فرعون حفظ میشد. بدون وجود چنین الگوی زنانهای، نسلهای بعدی زنان نقش سنتی خودشان را در جامعه ایفا میکردند.
شواهدی که بیانگر این انگیزهٔ ابتدایی تحوطمس باشد، در روشهایی که او برای بازنویسی تاریخ به کار برده، یافت میشود؛ او دستور تخریب تصاویر و از بین بردن نام حتشپسوت را فقط در جاهایی که او در نقش پادشاه بود، داده است. تصاویر او در نقش همسر آمون یا ملکه دستنخورده باقی ماندهاند.
***
بقایای باستانی نشان میدهند که تحوطمس سوم تلاش کرده تا بسیاری از کارهای حتشپسوت را به خودش نسبت دهد. او تابوتی از جنس کوارتز برای تحوطمس اول ساخت و جایگزین تابوتی کرد که حتشپسوت ساخته بود. او همچنین محرابی برای ایزد حتحور روی معبدی که حتشپسوت قبلاً ساخته بود، بنا کرد. او نیز دو ستون سنگی هرمیشکل ــ هرچند به عظمت ستونهای سنگی حتشپسوت نبودند ــ در برابر ستونهای سنگی قبلی که پنهانشان کرده بود، برافراشت. او ادعا کرد دو دروازهٔ بزرگ ساخته است، بناهایی که در واقع حتشپسوت آنها را ساخته بود. او پیکرههایی از خودش ساخت تا جایگزین مجسمههای حتشپسوت کند. او نیز مثل حتشپسوت ادعا کرد که آمون او را برای حکومت برگزیده است. او حتی در بنای یادمانش از همان سخنانی استفاده کرد که قبلاً حتشپسوت در توصیف خودش و موفقیتهایش نقل کرده بود.
***
احتمالاً تحوطمس برای پایین کشیدن ستونهای سنگی عظیمالجثهٔ کرنک هم تلاشهایی کرده است. با وجود این، این ستونهای سنگی سقوط نکردند. نوشتههای روی بخشی از آنها بیانگر نگرانی حتشپسوت از رویدادهای پس از مرگش است. او نوشته است: «حال قلب من به تپش میافتد، هنگامی که میاندیشم مردمانی در آینده بناهایی را که ساختهام، میبینند و در مورد آنچه کردهام، صحبت میکنند.» ۱۹
بعضی از مصرشناسان معتقدند که تحوطمس سوم چون نمیتوانسته ستونهای سنگی را تخریب کند، با دیوارکشی دور آنها، ستونها را مخفی کرده است. یکی از ستونها بهتدریج روی خودش فرو ریخته ولی بقیه پابرجا ماندهاند. در سدهٔ نوزدهم میلادی وقتی این دیوارها را خراب کردند، در آنجا شاهدی بر حکومت بیبدیل حتشپسوت یافتند؛ نامی که بیش از سه هزار سال از تاریخ محو شده بود، مورد توجه قرار گرفت.
دلیل این اقدامات تحوطمس سوم احتمالاً همیشه مبهم خواهد ماند و هنوز هم پرسشهای زیادی در مورد حتشپسوت و افرادی که او را احاطه کرده بودند، مطرح است. مثلاً اینکه او با سِنِنموت چه رابطهای داشته است. آیا او فقط مشاوری مورد اعتماد بوده است یا چنانکه بعضی شواهد نشان میدهند آنها رابطهٔ عاشقانهای داشتهاند؟ سِنِنموت هیچگاه ازدواج نکرد و فرزندی نداشت، که در مصر آن روزگار رویدادی عجیب بوده است.
نام و آثار سِنِنموت در همهجا هست. او که در ابتدای کارش برای خود یک آرامگاه ساخته بود، بعدها برای خودش آرامگاهی بزرگتر ساخت. آرامگاه او که درست در پایین جسرـ جسرو قرار گرفته حتی از آرامگاه بعضی فراعنه هم باشکوهتر بود. سِنِنموت خود بهتنهایی، بدون کمک حتشپسوت و بدون اطلاع وی، نمیتوانست چنین بنایی بسازد. داشتن چنین آرامگاه باشکوهی در چنین فاصلهٔ نزدیکی با آرامگاه پادشاه، برای فردی خارج از خانوادهٔ سلطنتی، رویدادی بیسابقه بوده است. اینکه حتشپسوت با اجرای این طرح موافقت کرده، حاکی از اهمیت سِنِنموت نزد حتشپسوت است.
در بعضی بناها، نام سِنِنموت در کنار نام حتشپسوت آمده است. اغلب این کتیبهها غیررسمیاند و قاعدتاً به ارتباط حرفهایِ بین این دو نفر اشارهای نمیکنند. در ضمن، روی بعضی از اشیاء تقدیمشده به درگاه ایزدان هم نام این دو در کنار هم آمده است.
صور فلکیای مانند صورت فلکی جبار و سیارههایی مانند عطارد، زهره، زحل و مشتری را به زیبایی بر سقف آرامگاه سِنِنموت رسم کردهاند. سقفهایی از این دست که در برخی آرامگاهها یافت شده نخستین «آسماننماها» ی کشفشدهاند.
آخرین باری که نامی از سِنِنموت به میان آمده، مربوط به سال شانزدهم حکومت حتشپسوت است. در کتیبههای سالهای بعد نامی از او نیامده است. او بعد از سالها وفاداری و خدمت به حتشپسوت ناگهان از همهٔ آثار محو شده است.
احتمالاً اتفاقی عجیب روی داده است. سِنِنموت در هیچ یک از آرامگاههایش دفن نشده است. در سدهٔ بیستم میلادی تابوت سنگی ناتمامش در آرامگاه دوم پیدا شد ولی اغلب تزیینات آن سالها قبل سرقت شده بود؛ دیوارها و سقفها خالی شده بودند و ورودی اتاقکی که او بایست در آنجا دفن میشد، کاملاً بسته بود و هنوز ابزارهای کارگران در آنجا باقی مانده بود. ولی پیکر مومیاییشدهٔ سِنِنموت هیچگاه پیدا نشد.
البته بعد از مرگ وی تلاشهایی هم برای پاک کردن نام و تصویر سِنِنموت در بسیاری از اماکن صورت گرفته است. آثار این اتفاق نهفقط در آرامگاه او، بلکه در دیوارهای جسرـ جسرو هم دیده میشود؛ هرچند این آسیبها شدید و گسترده نبودهاند. در بعضی قسمتها هم نام و هم تصویر او کنده شده ولی در بعضی جاها فقط اسم یا تصاویر مخدوش شدهاند. چندین تصویر و کتیبه که سِنِنموت آنها را زیرکانه پنهان کرده بود، دستنخورده باقی ماندهاند، از جمله تصویری تمامرنگی که در جسرـ جسرو مخفی شده بود.
***
آرامگاه دوم سِنِنموت باعث طرح پرسشهای رمزآلودی از دیرباز تا به امروز شده است. آیا این ساختمان نوعی طرح ساختمانی سرّی بوده است؟ این احتمال بعید است، ولی ورودی آرامگاه در اعماق یک معدن سنگ بوده که از این معدن برای بعضی از طرحهای ساختمانی حتشپسوت سنگ استخراج میشده است. این واقعیت که آرامگاه سِنِنموت در نزدیکی معبد سوگواری حتشپسوت ساخته شده، نشانهٔ نوعی ارتباط غیرعادی بین آن دو است. ساختمان آرامگاه نیز فوقالعاده است. هرچند هیچوقت تکمیل نشد، طراحیاش ممتاز و نشاندهندهٔ بینش عالی و استعداد معماری سِنِنموت است.
***
بعضی دیگر از کارگزاران حتشپسوت هم سرنوشت مشابهی داشتهاند. دیوارهای آرامگاه کاهن اعظم دورهٔ حتشپسوت، هاپوسِنِب، و خزانهدارش تحوطی و دستکم سه مرد وفادار از درباریان او به همین ترتیب تخریب شدهاند. نام آنها در کنار نام حتشپسوت از روی کتیبهها کنده شده است. دعاها و جملات ستایشآمیز حتشپسوت هم از بین برده شدهاند.
هر کس که دستور این اقدامات را داده، احتمالاً هدفش این بوده است که مشاوران معتمد حتشپسوت به فراموشی سپرده شوند، همانطور که امیدوار بوده است خود حتشپسوت هم از یادها برود. اما تمام افراد حتشپسوت به طور اسرارآمیزی ناپدید نشده و تمام ساختمانها نیز ویران نشدهاند. بعضی از این افراد سالها بعد از مرگ حتشپسوت در خدمت تحوطمس بودهاند.
بعضی از مجسمههای سِنِنموت و هیروگلیفهای حفاریشده نام او را بر خود دارند و دستنخورده باقی ماندهاند.
از آنچه بین سالهای هفدهم تا بیست و دوم حکومت حتشپسوت برای وی رخ داد، اطلاعی در دست نیست. هیچ سندی باقی نمانده و اسرار مدفون شدهاند. پرسشها بیپایانند و احتمالاً هیچگاه پاسخی نمییابند.
کتاب شخصیتها… نخستین فرعون مؤنث
حتشپسوت
نویسنده : پاملا دل
مترجم : فاطمه شاداب
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۱۱۱ صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید