معرفی کتاب « شرق بهشت »، نوشته پل آزبرن
درباره این مجموعه
فیلمنامههای تعداد اندکی از هزاران فیلم تاریخ سینمای جهان، توسط ناشران معتبر منتشر شده است؛ فیلمنامههای آثاری که دیر یا زود کلاسیک شدهاند و یا بهدلیلی مورد توجه قرار گرفتهاند. در همهجای دنیا، چاپ شدن فیلمنامه یک فیلم، مایه اعتبار صاحب اثر است؛ بههمین دلیل حتی عدهای فیلمنامههایشان را با سرمایه خودشان منتشر میکنند. برای علاقهمندان جدی سینما، خواندن فیلمنامههای فیلمهای کلاسیک و باارزش تاریخ سینما، وسیلهایست برای نزدیکتر شدن به عمق این آثار. برای خیلیها، خواندن فیلمنامه لذت خواندن قصه و رمان را ندارد (بهخصوص از آنرو که فیلمنامه، خالی از توصیف درونیات است و توصیف، بهشکلی خلاصه، فقط منحصر به ظاهر صحنه است) اما برای تماشاگر جدی سینما، فیلمنامه وسیلهایست برای درک بهتر فیلم. شاید بتوان آن را نوعی «وسیله کمکآموزشی» توصیف کرد؛ هرچند خواندن برخی از فیلمنامهها هم بهاندازه یک رمان خوب، لذتبخش است. قطعاً بههمین دلیل است که در میان انواع و اقسام نشریههای عمومی سینمایی، نشریاتی هم هستند که موضوعهای محدودتری را انتخاب کردهاند؛ و ازجمله ماهنامه معروف فرانسوی L’Avant Scéne Cinema فقط به چاپ فیلمنامه اختصاص دارد و حدود ۳۶ سال است که هر ماه فیلمنامه دقیق یکی از آثار مهم تاریخ سینمای جهان را منتشر میکند (شرق بهشت نیز از یکی از شمارههای همین مجله ترجمه شده است).
برای سینماگران نیز در هر مرتبهای که باشند، خواندن فیلمنامههای آثار کلاسیک، همین خاصیت لذت و آموزش را دارد؛ بهخصوص در سینمای ما که مدام صحبت از «مشکل فیلمنامه» است. پایهگذاری این مجموعه، از میان همین استدلالها شکل گرفت؛ برای افزودن به منابع و مصالحی درخدمت عمیقتر کردن دانش سینماگران و تماشاگران جدی سینما. از میان فیلمنامههای کلاسیک تاریخ سینما، در همه سالهایی که ادبیات سینمایی و ترجمه در ایران پا گرفته، تنها کمتر از شصت فیلمنامه به فارسی ترجمه شده، که رقم ناچیزی است؛ هرچند اولین کتاب سینمایی که در ایران منتشر شد، یک فیلمنامه بود (شاه ایران و بانوی ارمن، ذبیح بهروز، ۱۳۰۶)، اما بهخصوص در سالهای اخیر، انتشار فیلمنامههای ایرانی (فیلمشده و فیلمنشده) رونق چشمگیری پیدا کرده است. این همه اشتیاقی که به فیلم ساختن و فیلم دیدن در این سرزمین وجود دارد، زمینه مناسبیست برای ــ و نیاز مبرمیست به ــ ترجمه فیلمنامههای آثار مهم و باارزش و ماندنی سینمای جهان؛ زیرا که از آنها میشود بسیار آموخت.
بانی خیر این مجموعه، درواقع محسن مخملباف است که درحین گپی با او درباره فیلمنامه (که نمیدانم از کجا شروع شد)، صحبت به ضرورت انتشار فیلمنامههای آثار کلاسیک و مهم سینمای دنیا رسید و آرزوی هر دو که «ایکاش، بشود.» و او که همیشه مرد عمل است، مرا تشویق به حرکت در این زمینه کرد. بعد هم قراری گذاشت با مدیر «نشر نی» ــ ناشر آثار خودش ــ و در چند جلسهای که درباره چندوچون ترجمه و انتشار یک مجموعه فیلمنامه بحث شد، با علاقه شرکت کرد و درکنار حسننیت و علاقه ناشر، نقش تعیینکنندهای در بهنتیجه رسیدن سریع بحثها و شکلگیری این مجموعه داشت.
نام مجموعه را گذاشتهایم صد سال سینما، صد فیلمنامه. اما این، البته فقط یک اشاره به صدسالگی سینما، و همان بازی دلپذیر همیشگی با اعداد و کلمات است. امیدمان این است که تعدادی از فیلمنامههای باارزش تاریخ سینما در این مجموعه منتشر شود و حتماً کمتر از صد تا نباشد؛ اما اگر ــ برخلاف سنت مرسوم این دیار ــ به آن رقم جادویی رسیدیم، مطمئن باشید که ادامه کار را رها نمیکنیم. معیارمان در انتخاب فیلمنامهها، بجز آنچه اشاره شد، و همچنین دردسترس بودن آنها، قابلانتشار بودن فیلمنامهها براساس ضوابط و قوانین نشر در اینجاست. برای آنکه از همین آغاز روراست باشیم، باید اعتراف کنیم که در همین فیلمنامههایی هم که منتشر میشود، ناچاریم «اصلاحیههایی» در حد چند کلمه و چند جمله (حذف یا تغییر، طوری که به معنا لطمه نزند و آن را دگرگون نکند) اعمال کنیم. سرسختانه تلاش و آرزو میکنیم که سنت غمانگیز ناکام بودن و متوقف ماندن چنین مجموعههایی را بشکنیم. بنا را بر این گذاشتهایم که بهطور متوسط، هر ماه یک فیلمنامه منتشر شود.
***
شرق بهشت از فیلمهای معروف الیا کازان، و فیلمنامهاش اثر نویسندهای با سوابق ادبی در نمایشنامهنویسی است. فیلم، یکی از شاخصهای سینمای اجتماعی آمریکا، با مایههای روانکاوانه است؛ سینمایی که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، کازان یکی از پرچمدارانش بود. خوشحالیم که این مجموعه را با ترجمه یکی از پیشگامان ترجمه فیلمنامه در کشورمان آغاز میکنیم. بهرام ریپور جدا از فیلمهای کوتاه و بلندی که ساخته، از پیشکسوتهای مطبوعات سینمایی و نقد فیلم و ترجمه متون سینماییست که از اوایل دهه ۱۳۳۰ بهطور مداوم و پیگیر و خستگیناپذیر در این زمینهها فعالیت کرده است. از او تاکنون ترجمه دو فیلمنامه از لوییس بونوئل (جذابیت پنهان بورژوازی و شبح آزادی). فریادها و نجواها (اینگمار برگمان) هر سه در سال ۵۲، و خال گل سرخ (قصه فیلم، اثر تنسی ویلیامز) منتشر شده است. نثر ترجمه، همچنانکه انتظار میرود، روان و نشانه پشتوانه سالها تجربه است.
هوشنگ گلمکانی
شرق بهشت
East of Eden
کارگردان: الیا کازان
فیلمنامه: پل آزبرن، براساس نوولی از جان استاینبک
فیلمبردار: تِد مککورد (سینماسکوپ، وارنر کالر)
موسیقی: لئونارد روزنمن
تدوین: اُوِن مارکس
مدیر هنری: جیمز بیسوی، مالکوم بِرت
طراح صحنه: جرج جیمز هاپکینز
طراح لباس: آناهیل جانستن
صدابردار: استنلی جونز
مشاور فنی رنگ: جان همیلتن
گریم: گوردون بان
محصول ۱۹۵۵ کمپانی برادران وارنر، رنگی، ۱۱۵ دقیقه
بازیگران: جولی هریس (آبرا)، جیمز دین (کال تراسْک)، ریموند ماسی (آدام تراسک)، ریچارد داوالوس (آرون تراسک)، برل آیوز (سام کوپر، کلانتر)، جو وان فلیت (کیت)، آلبرت دکر (ویلیام همیلتن)، لویس اسمیت (آن)، هرولد گوردون (آلبریخت)، تیموتی کری (جو)، ماری سیلِتی (پیسکورا)، لونی چاپمن (روی ترنر)، نیک دنیس (رَنتانی)
نخستین نمایش عمومی: ۹ آوریل ۱۹۵۵، نیویورک
برنده جایزه «فیلمدراماتیک» جشنواره کن ۵۵ بهخاطر رهبری استادانه بازیگران.
برنده اسکار بهترین بازیگر زن نقش دوم (جو وان فلیت)
عنوانهای فیلم بهرنگ زرد طلایی و حاشیه قرمز، بهصورت حکاکی روی سنگ، روی تصاویری که با یکدیگر دیزالو میشوند، ظاهر میشوند. این تصاویر بهترتیب عبارتند از: نمای عمومی دریا، یک پرچین که منظره دریا در عمق آن دیده میشود، و برگهای درختان که با وزش باد بهحرکت درآمدهاند، کوهستان، دشتها، خانهها، و صخرهای در دریا به رنگ قرمز که امواج به آنها میخورد. دوربین بهسمت راست پن میکند و نوشتههای زیر، روی تصویر ظاهر میشود:
«در کالیفرنیای شمالی، کوهستان سیاه و وحشی سانتالوچیا مانند دیواری میان شهر آرام کشاورزی سالیناس و بندر ماهیگیری پرتحرک و شلوغ مونتری کشیده شده است.»
نوشته دیگری با دیزالو روی تصویر ظاهر میشود: «مونتری، ۱۹۱۷، حومه شهر».
دوربین ثابت میشود و خلیج را نشان میدهد. در دوردست تعدادی خانه دیده میشود. صدای امواج شدت مییابد و موسیقی عنوانها را میپوشاند.
دیزالو
خیابانی در مونتری، روز، خارجی
نمای عمومی از کشاورزان در کنار ماشینهای کشاورزی. پسرکی در پی یک دختربچه میدود و سعی میکند او را بگیرد. دوربین با زنی که لباس تیره بر تن دارد، پن و تراولینگ میکند. دوربین کوچهای از دهکده ماهیگیران را نشان میدهد. تورهای ماهیگیری را برای خشک شدن در آفتاب پهن کردهاند. زن از کوچه عبور میکند. قطع به نمایی از همین صحنه از سمت مقابل. در کوچه اتومبیلهای مدل آغاز قرن و خانههای چوبی که روی سقف آنها منبع آب قرار دارد، دیده میشود. مرد جوانی با پولوور زرد و پیراهن و شلوار سفید وارد قاب تصویر میشود.
زن از پشت او عبور میکند. مرد جوان که کال نام دارد برمیگردد و به زن نگاه میکند. در نمای دیگری زن از روبرو دیده میشود که بهطرف دوربین میآید. کال همچنان به او نگاه میکند. چند رهگذر و اتومبیل از کوچه عبور میکنند. دوربین با زن ــ که وارد یک بانک در نبش کوچه میشود ــ پن میکند.
بانک، داخلی، روز
زنی با لباس سیاه جلوی یک باجه ایستاده است. در باجهای دیگر، مرد جوانی با عینک و لباس تیره دیده میشود.
کارمند بانک: مبلغ زیادیه. کاسبی خوبی داری سالی!
زن سیاهپوش جلو میآید و نزدیک سالی میایستد.
سالی: متشکرم (پول را در کیفش میگذارد و برمیگردد) روزبهخیر کیت!
زن سیاهپوش خارج میشود.
کیت: (به باجه نزدیک میشود و کیفش را روی پیشخوان میگذارد). این پولرو به حساب میذارم.
کوچهای در مونتری، روز، خارجی
بازگشت به نمای قبلی. کال همچنان در پیادهروی چوبی ایستاده است. مردم و اتومبیلها درحال عبور هستند.
بانک، داخلی، روز
نمای درشت دستهای کارمند بانک که پولها را میشمارد. جلوی نما، دستهای کیت با دستکش کرمرنگ دیده میشود.
کوچهای در مونتری، خارجی، روز
بازگشت به نمای کال که برمیگردد و در پیادهرو بهحرکت درمیآید.
بانک، داخلی، روز
نمای درشت دستهای کارمند بانک که مشغول نوشتن است.
کارمند: عجب! باز یه پول حسابی. شما و سالی شغل خوبی انتخاب کردین!
مردی با لباس قهوهای و یقه سفید و ارد صحنه میشود. ظاهراً مدیر بانک است.
کیت: من عجله دارم. خواهش میکنم زود باشین!
بعد ناگهان ورقهای را که کارمند بانک پر کرده برمیدارد. کارمند بانک برمیگردد و با تعجب به مدیر بانک نگاه میکند.
کوچهای در مونتری، خارجی، روز
نمای عمومی از روبروی بانک. کیت از بانک بیرون میآید. کاغذی را که در دست دارد در کیف میگذارد، برمیگردد و پشت به دوربین دور میشود. زنی متوجه او میشود. به زنی دیگر اشاره میکند و کیت را نشان میدهد. نمای متوسط از کال در حال حرکت. در آسمان یک پرچم آمریکا را باد به حرکت درآورده است.
برگشت به کیت در نمایی از پشت سر که در خیابان درحال حرکت است. کال درحالیکه دستهایش را در جیب کرده، میدود تا خودش را به کیت برساند. دوربین با کال پن میکند. در نمای مقابل، کال پشت به دوربین دارد و کیت بهطرف درختهای کنار جاده میرود و پشت آنها ناپدید میشود. پس از یک لحظه تردید، کال درحالیکه میدود، بهدنبال او میرود. نمای نزدیک از کال که متوقف میشود. نمای نزدیک از کیت که همچنان درحال حرکت است. بعد وارد یک کوچه میشود که عدهای در آن درحال عبور هستند. کال با چشمانش کیت را تعقیب میکند. کیت از مقابل چند مرد که کنار کوچه نشستهاند، عبور میگذرد.
یک مرد روزبهخیر کیت!
مرد دیگر: سلام!
مرد سوم با لبانش صدایی درمیآورد و پایش را بلند میکند و طوری وانمود میکند که میخواهد جلوی او را بگیرد. کیت لبخند میزند و از صحنه خارج میشود. کال دور شدن او را مینگرد. کیت بهطرف خانهای بزرگ میرود و کال او را تعقیب میکند. کیت جلوی خانه میرسد. کال وارد صحنه میشود و کیت را مینگرد. صدای خندهای شنیده میشود. کال برمیگردد و در نمای عمومی، خانههای چوبی با رنگهای روشن دیده میشود. پشت پنجره یکی از خانهها پردهای تکان میخورد. نمای نزدیک از کیت که میایستد و به کال مینگرد و بعد راهش را از میان پرچینها ادامه میدهد.
خانه کیت، خارجی، روز
کیت مقابل پلههای خانه میرسد. دختر جوانی مشغول تمیز کردن جلوی خانه است. دختر موهای بلند بلوطی دارد، آستینهای پیراهنش را بالا زده و پیشبند خاکستریرنگی روی دامن قرمزش پوشیده است.
کیت: (با لحنی خشک و جدی) همهجا را تمیز کردی؟
آن هنوز وقت نکردم خانم.
کیت: (داخل خانه میشود) اول باید همهجارو نظافت کنی (در پشت سرش بسته میشود. آن متوجه کال میشود و به او نگاه میکند. کال میایستد و بهطرف خانه نگاه میکند. در پشت سر آن، کیت در قاب پنجره ظاهر میشود و صدا میزند) آن!
دختر جوان که غافلگیر شده، ناگهان از جا بلند شده وارد خانه میشود.
کتاب شرق بهشت
صد سال سینما، صد فیلمنامه
نویسنده : پل آزبرن
مترجم : بهرام ریپور
ناشر: نشر نی
تعداد صفحات : ۱۴۴ صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید