معرفی کتاب « مقالاتی درباره زیباشناسی هنر »، نوشته ژان ژنه

این کتاب ترجمهای است از مقالاتی از کتابهای
Fragments… Et Autres Textexes Textes
Jean Genet
Gallimard, 1990
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
&
Oeuvres Compiètes
Jean Genet
Gallimard, 1979
برای گیتی عزیزم
و باغچه زیبایش
«باز هم دو ضربه به در، مانند دو ضربه اول: همان سایه بلند پدیدار شد، این بار آشنا، گویی در تمام زندگیام، هر شب، قبل از خواب، در همان ساعت، این سایه وارد شده بود تا برایم فنجانی قهوه […] بیاورد.
«در این شب بود، شب حامی و شخصی من، که درِ اتاقم باز و بسته شد. [پس از آن] به خواب رفتم.»
ژان ژنه ـ اسیری عاشق
پیشگفتار
مجموعه حاضر گزیدهای از نوشتههای نظری ژان ژنه است که به لحاظ نوع متن، مضمون و سبک نوشتاری دارای تنوّع خاصی است.
«زیباشناسی هنر» چهار نقد هنری مهم ژنه را در بر میگیرد، که در دهه ۵۰ میلادی نگاشته شده است.
«کارگاه آلبرتو جاکومتّی»، «راز رامبراند»، «نامه به لئونور فینی» و «ژان کوکتو»، هر چهار متن، بین سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۸ به چاپ رسیدهاند. ژنه پس از آزادی از زندان و حتی پیش از آن با محافل روشنفکری و هنری فرانسه سالهای پس از جنگ جهانی دوم در ارتباط بود. ژید، سارتر و کوکتو از نویسندگانی بودند که در آن زمان در نامهای به رئیسجمهور وقت فرانسه مصرّا خواستار لغو حکم حبس ابد وی شدند. به همین علّت، نوشتههای نظری ژنه نزدیکی خود را به محافل روشنفکری و هنری آن دوره همواره حفظ کرده است.
در متن «ژان کوکتو»، ژنه به روش همیشگی خود، در حین نقد فشرده آثار ادبی و هنری او، تصویر قهرمانگونه وی در آن سالها را میشکند. کوکتو در نظر ژنه نابغه، افسونگر یا هنرمندی با انواع استعدادهای برجسته ادبی و هنری نیست، کوکتو انعکاسی است از قهرمانی برتر، از افسونی قویتر از خود کوکتو که او را مجذوب کرده است.
نقد ژنه در «نامه به لئونور فینی» سختتر میشود تا جایی که حتی میتوان آن را توهینآمیز تلقی کرد. لئونور فینی، از هنرمندان مطرح آن دوره، نهتنها در حوزه نقاشی بلکه در مجسمهسازی، طراحی لباس و صحنه فعال بود. ژنه تأثیرپذیری لئونور فینی از نقاشان سوررئالیست و نئوامپرسیونیست را در این متن آنچنان توصیف میکند که گویی حسّ بویاییای که با تودههای گیاهی تابلوهای فینی فعال میشود از ورای نقد ژنه نیز حس میشود.
نگاه ژنه به آثار رامبراند باز هم عجیبتر و نامتعارفتر از برداشت او از آثار کوکتو یا لئونور فینی است. ژنه در آثار اولیه رامبراند تأکیدی بر شکوه و جلال در به تصویر کشیدن واقعیت مشاهده میکند: تمامی تزیینات یک فرش، یک پارچه، یک لباس، حتی اگر مندرس باشد، در تابلوهای وی منعکس است. در آن دوره رامبراند مردی بود ثروتمند که با تمامی اقشار بازرگان و تاجر آن زمان هلند ارتباط داشت.
به نظر ژنه، رامبراند رفتهرفته تمامی مدلهایش را یکسان میبیند و به همین علت توجه او به زرق و برق ظاهری کمکم به ظاهر حقیرترین افراد و اجسام منتقل میشود. این فرایند را ژنه در مورد رامبراند اینگونه جمعبندی میکند که او نهتنها با نقاشیهایش متحول شده بلکه خلق آن آثار تغییر بنیادینی در جهانبینی او ایجاد کرده است.
آخرین متنی که به لحاظ تاریخ انتشار (۱۹۵۸) در این گروه قرار گرفته نقدی است روایتگونه از کارگاه و آثار جاکومتّی، و خاطرات ژنه از او.
میتوان گفت که ژنه شیفته جاکومتّی بود، نهتنها شیفته آثارش بلکه شیفته شخصیت او. توصیفهای کوتاه او از کارگاه هنرمند، از عینک شکسته او، از برخوردش با فردی عامّی در یک کافه در خلال نقد هنری مجسمههای جاکومتّی همه حاکی از کشف نگاهی است که میکوشد اشیا و اشخاص را در بیپیرایهترین شکل آنها بازنمایی کند. ژنه در آثار رامبراند و جاکومتّی فرایندی مشابه را تشخیص میدهد: فرو ریختن ظواهر برای بازنمایی خلوص دنیای پیرامون.
«بندباز» در سال ۱۹۵۸ به چاپ رسید و به احتمال قوی، محصول دورهای است که ژنه میخواست از عبداللّه، دوست صمیمیاش، یک بندباز بسازد. اما این متن فراسوی تصویر بندباز، یک هنرمند را ترسیم میکند، هنرمندی که برای رسیدن به اوج هنر خویش باید مخاطب را فراموش کند، صرفا خود و تصویر خویش را ببیند و در نوعی خودشیفتگی به هنر خویش دست یابد.
«از رامبراندی که به مربعهای کوچک منظّم بریده و به فاضلاب ریخته شد، چه باقی ماند…» (۱۹۶۷) نیز متنی است بسیار مهم که در دو ستون موازی پیش میرود؛ یکی از آنها نقدی است بر آثار رامبراند ــ جایی که نگاه ژنه مادیتی زمخت را کشف میکند ــ و دیگری روایت تلاقی سادهای است در یک واگن درجه سه قطار که آن را روایتی از ملاقات با یک سایه میتوان نامید. در این اثر نیز ژنه همان دیدگاه پیشین خویش را فراتر میبرد و به این باور میرسد که همه انسانها انعکاسی از دیگری را در خود دارند.
نوشتههای ژنه در حوزه زیباشناسی و هستیشناسی گویای نوآوری افکار اوست. ژنه شاید از نوادر نویسندگان دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ باشد که تا این اندازه در خصوص «ظواهری» که خصوصیت واقعی هرچیز را میپوشانند یا گم میکنند، اندیشیده یا نگاشته باشد.
پیچیدگی نوشتههای او به لحاظ مفهومی بیش از آنکه آرایهای روشنفکرانه باشد، نشاندهنده این نکته است که او بسیار فراتر از زمان خود اندیشیده و توانسته است آنها را در قالب ادبیات و نمایش بیان کند.
«کارگاه آلبرتو جاکومِتّی»(۱)
شاید هر انسانی اینگونه اندوه، یا وحشت، را با مشاهده اسارت دنیا و تاریخ آن در حرکتی اجتنابناپذیر که هر روز بیش از پیش بسط و گسترش مییابد حس کرده باشد. به نظر میرسد این حرکت برای نیل به اهدافی که هر روز زنندهتر میشوند باید تنها ظواهر پیدای دنیا را تغییر دهد. این دنیای مرئی همان است که هست و تأثیرگذاری ما بر آن نمیتواند کاری کند تا کاملاً به دنیای دیگری مبدل شود. بنابراین با حسرت (۲) به دنیایی میاندیشیم که در آن انسان، به جای آنکه با چنین خشمی خواهان تأثیرگذاری بر ظواهر پیدا باشد، سعی خواهد کرد این ظواهر را تخریب کند و نهتنها هر تأثیرگذاریای را رد کند، بلکه با تصفیه خویش به کشف آن مکان پنهان درونی برسد، مکانی درونی که از آنجا سیر انسانی کاملاً متفاوتی شکل خواهد گرفت؛ به عبارت دقیقتر سیر انسانیای که بیشک اخلاقی خواهد بود. اما شاید، گذشته از همه اینها، به یمن همین شرایط غیرانسانی و همین ساز و کار اجتنابناپذیر باشد که حسرت تمدنی را احساس میکنیم که سعی کند خطرِ جستجوی جایی دیگر را به غیر از آنجا که همهچیز شمارش و اندازهگیری میشود به جان بخرد. آثار جاکومِتّی دنیای ما را برای من بیش از پیش تحملناپذیر میسازد، چرا که به نظر میرسد این هنرمند توانسته است آنچه نگاهش را آزار میداده، کنار بزند تا آنچه را از انسان پس از فروریزی ظواهر توخالی باقی میماند، کشف کند. اما شاید همین شرایط غیرانسانی تحمیلشده نیز برای جاکومِتّی لازم بود تا احساس حسرت آنچنان در او رشد کند که به او نیروی کافی برای موفّقیت در جستجویش بدهد. انگیزهاش هرچه بوده باشد، مجموع آثار او به نظر من همین جستجوست که نهتنها به انسان معطوف میشود، بلکه به هر چیزی، حتی عادیترین چیز، نیز برمیگردد. و هنگامی که هنرمند موفق میشود شیء یا موجود انتخابشده را از ظواهر دروغین کاربردی آن بزداید، تصویر ارائهشده بسیار زیبا میشود: پاداشی شایسته اما قابل پیشبینی.
برای زیبایی هیچ منشأ دیگری غیر از یک زخم نمیتوان فرض کرد، زخمی منحصربهفرد، زخمی متفاوت برای هر شخص، زخمی پنهان یا مرئی که هر انسان در خود دارد، زخمی که شخص آن را نگاه میدارد، زخمی که هرگاه بخواهد دنیا را برای تنهاییای موقّت اما مطلق ترک کند به آن پناه میبرد. بنابراین بین این هنر و آنچه درماندگی نامیده میشود، فاصله بسیار است. به نظر میرسد هدف هنر جاکومتّی کشف زخم پنهان هر موجود و حتی زخم هر شیء است تا این زخم به آن روشنایی ببخشد.
کتاب مقالاتی درباره زیباشناسی هنر
نویسنده : ژان ژنه
مترجم : مهتاب بلوکی
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۱۱۲ صفحه