معرفی کتاب « چگونه بر خود مسلط شویم »، نوشته پل ژاگو

این کتاب ترجمه‌ای است از:

Comment acquérir la maîtrise de soi

Paul-Clément Jagot

Édition Dangles


پیشگفتار

تسلط بر خویش، چه در امور جزئی روزانه یا در لحظات حیاتی تصمیم‌گیریهای مهم، از اهمیتی اساسی برخوردار است.

توانایی کار کردن در طی مدت زمانی دقیقا پیش‌بینی شده، دست زدن به اقدامی قاطع در هنگامی که دستخوش تردیدیم و ظاهرا حس می‌کنیم باید از آن کار اجتناب ورزید، مهارت در جلوگیری از بیان یک سخن یا انجام حرکتی که در غیر این صورت بعدا مایه تأسف خواهد بود، تن ندادن به حواس‌پرتیهایی که به گیجی و بی‌توجهی لگام گسیخته می‌انجامند، توانایی رعایت کردن دقیق رژیم غذایی، تعدیل گرایشهای بلهوسانه، انجام متوالی یک تمرین، تنظیم بهره‌گیری از منابع درونی خویشتن، نشان دادن واکنشهای قاطع توأم با آرامش در شرایط و موقعیتهای نگران‌کننده، توانایی تجهیز و سازماندهی قوای خویشتن بدون اسیر شدن به کوچکترین تردید در اوضاع و احوال بسیار خطرناک… و خلاصه سود جستن تام و تمام از همه امکانات خود در موقعیتهای خطیر، جملگی مصداق صفتی‌اند تحت عنوان تسلط بر خویش.

اما این صفت خودبخود در وجود کسی گرد نمی‌آید، بلکه باید آن را با انجام رشته دستورالعملهایی در خود پدید آوریم و پرورش دهیم که جزئیات آن را خواهیم دید. البته همه اینها در صورتی تحقق خواهند یافت که اختیار خویشتن را داشتن، یا تسلط بر خویشتن، آرزوی بزرگمان باشد.

آدمی، حتی اگر از جمله امکاناتی که خداوند در وجودش نهاده برخوردار شود، باز هم نمی‌تواند بر برخی قوای خود چیره شود و هیچ تضمینی هم برای حفظ ثباتش وجود ندارد؛ تعادل شخصیت وی دستخوش جبرگراییهایی درونی و بیرونی است که از سرکشی غرایز، نابسامانی خواستها و هوسها، و تاریکی اندیشه مایه می‌گیرند.

برعکس، اگر از کمترین موهبتها برخوردار باشد، هرگاه تلاش کند به نحوی سنجیده بر عناصر تشکیل‌دهنده فردیت خود غلبه کند و بر آنها حاکم شود، در این صورت می‌تواند استعدادهای درونی خود را پرورش دهد، ساختار شخصیت‌اش را تقویت کند، شکافهای پرورش اولیه خویش را پر کند، و به مهارت و صلاحیتی دست یابد که کامیابی حرفه‌ای و اجتماعی وی را تضمین و تأمین کند و با یقین کامل به تحقق هدفها و طرحهای خود ادامه دهد…


بخش یکم: نظریه و اصول

۱. تسلط بر خویش، اکتسابی است

۱. تسلط بر خویش از کجا آغاز می‌شود؟

تسلط بر خویش عبارت است از توانایی پیگیری همه‌جانبه مجموعه‌ای از تصمیمها که با دقت سنجیده و آغاز شده باشند. کسانی که بتوانند براستی از عهده چنین کاری برآیند، افرادی استثنایی‌اند.

در وهله اول، افرادی یافت می‌شوند که حتی چشم‌انداز سخت‌ترین مجازاتها نیز بزحمت می‌تواند از بروز غرایز سرکش، و تمایلات تباه یا افراطی در آنها مانع شود. چنین افرادی نمی‌توانند در برابر گرایشهای اجتماع‌ستیزی خود واکنش نشان دهند (و بدون شک در فکر آن هم نیستند!)، و گرایش تاب‌ناپذیری هم در آنها وجود دارد که به کارهای خلاف قانون روی آورند، در حاشیه اجتماع زندگی کنند و پیوسته خود را در معرض مجازاتهای قانونی قرار دهند.

از سوی دیگر، عده زیادی هم هستند که تا اندازه‌ای، ولو اندک، شور وطن‌خواهی و علاقه به اجتماع دارند و چندان می‌توانند بر خود لگام بزنند که از هر گونه مبارزه و برخورد با قانون و قواعد اجتماعی بپرهیزند.

دسته سوم، افرادی‌اند که عوامل ارزشمند و قابل تحسینی در رفتار آنها تأثیر می‌گذارد؛ مانند میل به رفتار غیرقابل سرزنش داشتن، ملاحظه دیگران را کردن و ابراز همدردی و همدلی با ایشان، مهربان بودن، درستکاری، حس اجتماعی، میل به انجام درست هر کار، احترام گذاردن به دیگران، بیم از مجازات الهی و مانند اینها.

تا اینجا که فقط سه دسته از نمونه‌ای بسیار وسیع را بررسی کردیم، می‌بینیم که وقتی نیک بر بد و سودآور بر زیانبار چیره می‌شود، هنوز نمی‌توان گفت که کنش سنجیده (آگاهی یا ضمیرهشیار روانی) بر کنش خودبخودی (ضمیر ناهشیار) غلبه کرده است. ظاهرا نقش نیروهای نیک و نیروهای تلقین ستیز محیط، علی‌الاصول مورد تردید است.

تسلط بر خویش، به معنای ناب آن، با ابتکار سنجیده در خویشتنداری و کف نفس آغاز می‌شود، و هیچ چیز دیگری جز تصمیم‌گیری مستقل خودتان در این کار به شما کمک نمی‌کند. مثلاً انسانی که وظایف اجباری روزمره‌ای را بر عهده دارد که بدون تحمل زیانهای فوری نمی‌تواند از زیر بار آنها شانه خالی کند، به‌طور ارادی وظیفه‌ای را بر خود تحمیل می‌کند. این وظیفه جزئی از برنامه‌ای به شمار می‌آید که خودش آن را پذیرفته و کنش آگاهانه تسلط بر خویش محسوب می‌شود.

این کتاب برای کسانی نوشته شده که می‌خواهند توانایی کنش مستقل را بیابند یا جنبه‌ای از منش خود را تغییر دهند، نقصی رابرطرف کنند، از عادتی رهایی یابند، صفات و خصوصیات سودمندی کسب کنند و الی آخر. برنامه ما از همین نتایج جزئی تشکیل می‌شود؛ در واقع نشان خواهیم داد که چگونه می‌توان کاملاً بر خویش تسلط یافت.

۲. هدف کلی

هر تلاشی که به منظور مهار خویشتن در جهت هدف خاصی انجام می‌گیرد، دو پیامد دارد. نخست اینکه از سرگیری کار را آسان می‌کند؛ ثانیا اراده سنجیده را تقویت و جوش و خروشهای غریزی (مجموع اعمال خودکار) را سست می‌کند، که یکی از آنها را نیروی راهنما و دیگری را نیروی انگیزش تلقی می‌کنیم.

فرض کنیم یک آدم خجالتی از پانزده روز پیش بر آن شده که در هنگام تنهایی مراقب افکار و اعمال خود باشد و بکوشد بر هر گونه محرک مخالف با قواعدی که می‌خواهد مراعات کند، غلبه یابد. این آدم کمرو با چیرگی بر برخی نمودهای کنش سنجیده و پیش‌بینی شده سرشت خویشتن، در واقع امکان چیرگی بر آن نمودهای سرشتی را در وجودش پرورش داده و تقویت می‌کند. به علاوه، می‌تواند بر تظاهرات حادتر نیز تسلط یابد. سرانجام، قوای ضمیر هشیار خود را بر ضمیر ناهشیار، و بخصوص بر هیجاناتش، مسلط کرده است. در این صورت، وقتی در آینده نشانه‌های حس کمرویی را در خود بیابد، دشوارتر سلطه آن را خواهد پذیرفت و آسانتر بر آن چیره خواهد شد و پس از کوتاه زمانی می‌تواند آن را کاملاً از میان بردارد.

یکی دو نمونه دیگر:

فردی به علت فعالیتهای شدید و عنان گسیخته فکری دستخوش بیخوابی است، هرگاه می‌خواهد بخوابد خوابش نمی‌برد. البته، به کمک یک رژیم غذایی مناسب و جنبه‌های کلّی بهداشتی می‌توان تا حدی این آشفتگی روانی را کاهش داد؛ ولی این اقدامات کافی نیست. چاره او این است که عادت کند همواره عنان فکر خود را در اختیار گیرد، یعنی در طی روز اندیشه‌اش را به مشغولیتهایی پیش‌بینی شده متوجه و روی برخی مباحث مورد نظر متمرکز کند، و سایر موضوعات را از دایره ذهن خود براند. به این ترتیب، او ضمیر ناهشیار خویش را سامان خواهد داد و شبها از طریق تجسم موضوعهای درخور و خوشایند، خواهد توانست به آسانی به خواب برود.

این اصل در مورد جمله آشفتگیهای خودبخودی بدن آدمی صدق می‌کند. مثلاً، می‌توان با مهار کردن کلیه حرکات و اعمالی که خودبخود و غیرارادی انجام می‌دهیم، لگام حرکات تنفسی خود را در دست گیریم و به اختیار درآوریم. توفیق در انجام این امر، مستلزم تلاش روحی فوق‌العاده‌ای است و به تسلط روانی و درونی بر خویشتن می‌انجامد.

درون آدمی جایگاه گروهی از نیروهاست که نقش آنها را می‌توان در یک کلمه جمعبندی کرد: «راهبردن یا حکمرانی». مجموعه این نیروها ـ که مهم نیست به آنها آگاهی روانی یا مجموعه حالات روانی برتر بگوییم ـ با فعالیت تقویت می‌شوند و با سستی راه زوال می‌پیمایند. اگر فعلاً نمی‌توانید جلوی فلان انگیزه خود را بگیرید یا بر فلان سستی خود غلبه کنید، دست‌کم این فرصت را از دست ندهید که در خارج از دایره هدفهایی که اصولاً ذهنتان را به خود مشغول می‌کنند، از این قوای حاکم بهره گیرید. اگر برنامه وسیع و هماهنگی را بپذیرید و فقط دو یا سه مورد اصلاح در خود بوجود آورید، و بقیه را به حال خود واگذارید، می‌توانید در راه اختیار یافتن بر خویشتن سریعتر گام بردارید.

بنابراین، ما حتی به افرادی با منش لرزان و ناپایدار حتما توصیه می‌کنیم که نه تنها از آغاز به تغییراتی خاص یا اصلاحاتی دقیق و بسیار فوری چشم بدوزند، بلکه به یک برنامه جامع تسلط بر خویشتن توجه کنند. به این منظور باید بکوشیم همزمان به اصلاح و تعدیل سنجیده مجموعه وظایف بدن بپردازیم، بتدریج و آهسته بر احساسات خود مهار بزنیم، در هنگام هیجان شدید آرامش و خونسردی خود را حفظ کنیم، با هوشیاری و روشن‌بینی بر احساسات خود چیره شویم، فعالیت خود را روشمند و اوقات فراغت خود را سودمند کنیم، در زندگی روزمره بیش از پیش درایت، تأمل و تزلزل‌ناپذیری به خرج دهیم، و از طریق تمرینهای مداوم قوه تمییز و تحلیل، قوای روحی و فکری خویش را رام و انعطاف‌پذیر کنیم.


کتاب چگونه بر خود مسلط شویم نوشته پل ژاگو

کتاب چگونه بر خود مسلط شویم
نویسنده : پل ژاگو
مترجم : ایرج مهربان
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۱۲۸ صفحه


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]