معرفی کتاب « چگونه داستان بنویسیم »، نوشته صدیقه اسماعیللو
مقدمه
اغلب شما به داستاننویسی علاقه دارید و شاید گاهی نیز داستانهایی مینویسید که مورد پسند اطرافیان قرار میگیرد. اما باید گفت، در هنر داستاننویسی، فقط داشتن علاقه کافی نیست بلکه شما باید با مطالعه کتابهای مربوط به داستاننویسی آگاهیهای لازم را در اینباره کسب کنید و با تمرین نوشتن، جرأت نوشتن را در خودتان بالا ببرید.
در اینجا، به چند مورد از مواردی که میتواند شما را در مسیر داستاننویسی هدایت و تقویت کند، اشاره میشود:
ـ ابتدا باید خودتان را به مطالعه کردن عادت دهید. داستانهای خوب نویسندگان برجسته را بخوانید تا با آثار مهم و برگزیده، آشنایی پیدا کنید.
ـ نوشتن را هر روز تمرین کنید. یعنی با هر اتفاقی که مواجه میشوید، آن را به شکل یادداشت روزانه، یا در قالب داستان بنویسید.
ـ از طریق مطالعه کتابهای مربوط به داستان و داستاننویسی با بهترین و سادهترین روشهای داستاننویسی آشنا شوید.
در این کتاب با آوردن مثالهایی ساده سعی شده است داستان را با زندگی خودمان تطبیق دهیم و راه نوشتن آن را خوب یاد بگیریم، تا بتوانیم بهراحتی اتفاقاتی را که همهروزه با آن مواجه میشویم یا در اطرافمان میبینیم یا در ذهنمان میسازیم، در قالب داستان بریزیم و برای دیگران نقل کنیم.
صدیقه اسماعیللو
۱۳۸۳
چرا داستان میخوانیم؟
مطالعه داستان های خوب، روشهای داستاننویسی را به ما یاد میدهد. اگر ما کتابهای خوب را خوب بخوانیم، میفهمیم که نویسندگان برای داستاننویسی چه روشهایی را استفاده کردهاند. بیشک با خواندن کتاب، میتوانیم آگاهیهای لازم را بهدست بیاوریم؛ اما باید گفت، نوع مطالعه کردنها نیز بین افراد متفاوت است. مثلاً وقتی از شما میپرسیم چرا داستان میخوانید، جوابهای متفاوتی را میشنویم. بعضی میگویید: داستان میخوانیم برای پر کردن اوقات فراغت. بعضی میگویید: داستان میخوانیم تا با اندیشههای دیگران آشنا شویم، یا با تاریخ آشنا شویم، یا با زندگی افراد مختلف جهان آشنا شویم، یا جوابهای مختلف دیگر…
قبل از هر چیزی باید بدانیم چرا داستان میخوانیم؟ و اینکه چه انتظاراتی باید از یک داستان داشته باشیم؟ و یک داستان چه شناختهایی میتواند به مابدهد. اینها همه مواردی است که میتوانیم درباره آنها آگاه شویم.
همانطور که میدانید «داستان یعنی زندگی». در واقع، نویسنده در داستانش زندگی افراد را بازگو میکند یا حتی نشان میدهد. یک نویسنده، وقتی زندگی عدهای را در داستانش نشان میدهد، در واقع از چگونگی روابط آنها با همدیگر، آرزوها و خواستههای درونی آنها، حتی دعواها و مشکلات درونی آنها به ما میگوید. هر داستانی مربوط به مکان خاصی است که اگر خوب نوشته شده باشد، ما را با فرهنگ و آداب و رسوم، وضع مالی، موقعیت آبوهوایی و جغرافیایی و خیلیچیزهای دیگر آشنا میکند. ما با خواندن داستان میفهمیم که آدمهای آنجا چه نوع رابطهای با هم دارند یا وضع مالی آنها در چه شرایطی است؟ بچهها در آنجا به مدرسه میروند یا نه؟ افراد آنجا به مشکلات همدیگر رسیدگی میکنند یا نه؟ آبوهوای آن مکان سرد است یا گرم؟ بنابراین میتوان گفت داستان میتواند زمینههای لازم را برای آشنایی با تمام علوم فراهم کند. البته این بدان معنی نیست که ما در داستان بهدنبال تاریخ، جغرافیا، اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی و غیره هستیم، بلکه میتوان گفت در لابلای هر داستانی همه اینها نهفته است و یک داستان زمینههایی را برای آشنایی با این علوم به خواننده میدهد.
در اینجا، برای توضیح بیشتر به بررسی سه نمونه داستان میپردازیم:
نام کتاب: مادر
نویسنده: لیوباورونکوا
مترجم: فاطمه زهروی
گروه سنی: د
خلاصه داستان:
دختری بهنام «والنتین (۱)» پدر و مادرش را در جنگ آلمان با روسیه از دست میدهد و نزد خانوادهای فقیر و روستایی زندگی میکند. آن خانواده چند بچه تقریبا همسن و سال والنتین دارد، اما والنتین با فرهنگ و زندگی روستایی آشنایی ندارد و با مشکلاتی مواجه میشود. او در تمام مدت تلاش میکند خودش را با شرایط موجود وفق دهد. والنتین با دوختن لباس برای عروسکهای بچههای آن خانواده و با شرکت در جشن روز مادر و با ترفندهای مختلف دیگر با تکتک افراد آن خانواده رابطهای صمیمانه برقرار میکند و در نهایت به فرزندی آن خانواده پذیرفته میشود.
تحلیل داستان:
در این داستان، نویسنده، علاوه بر رعایت ساختار داستانی که بعدها به آن خواهیم پرداخت، زمینههای لازم را برای آشنایی با تاریخ، روانشناسی، اقتصاد، جامعهشناسی و غیره فراهم میآورد. یعنی ما با خواندن این داستان میفهمیم که زمانی بین آلمان و روسیه جنگی اتفاق افتاده است، بدون اینکه به تاریخ دقیق جنگ اشاره شود. با فضاهای تلخ موجود در داستان با نتایج تلخ جنگ آشنا میشویم. میفهمیم که در آن زمان اقتصاد روسیه در چه شرایطی بوده است. مردم روسیه در فقر بهسر میبردند یا در رفاه؟ میفهمیم که در آن زمان و در آن شرایط مردم روسیه چقدر نسبت به هم احساس مسؤولیت داشتند و از نظر عاطفی چگونه بودند؟ میفهمیم مردم روسیه در آن زمان اخلاقگرا بودند یا نه؟ مذهبی بودند یا نه؟ میفهمیم از نظر روانشناسی در چه شرایطی قرار گرفته بودند یا در اینگونه موقعیتها افرادی مثل والنتین چگونه خودشان را با شرایط موجود وفق میدادند و خیلی موارد دیگر…
نام کتاب: ساداکو
نویسنده: الینورکوئر
مترجم: مریم پیشگاه
گروه سنی: «د»
خلاصه:
دختری بهنام ساداکو بعد از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی توسط آمریکا به بیماری سرطان مبتلا میشود. او در بیمارستان بستری است و امیدی به زنده ماندن او نیست؛ اما ساداکو به باورهای اجتماعی پناه میآورد و امید دارد که با درست کردن هزار درنای کاغذی سلامتی خود را بازیابد…
تحلیل داستان:
این داستان قبل از هر چیزی، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی توسط آمریکا را بهصورت غیرمستقیم و با ظرافت بسیار یادآور میشود و به آثار تلخ بعد از این اتفاق میپردازد. در این داستان ساداکو با درست کردن درناهای کاغذی، ما را با باورهای درونی و اجتماعی جامعه ژاپن آشنا میکند و…
نام کتاب: کوه مرا صدا زد
نویسنده: محمدرضا بایرامی
گروه سنی: «د»
خلاصه:
جلال، نوجوانی روستایی است که در سرمای زمستان، برای معالجه پدر مریضش بهدنبال حکیم میرود. آنها در مسیر برگشت با مشکلاتی مواجه میشوند؛ اما بالاخره به خانه میرسند. حکیم تشخیص میدهد که برای معالجه دیر شده است. مرگ بهسراغ پدر جلال میآید و جلال در قبال خواهر کوچک و مادرش احساس مسؤولیت میکند. او برای نجات زندگیشان از آن اوضاع نابسامان دست به انجام کارهایی بالاتر از توان خود میزند.
تحلیل داستان:
نویسنده دراین داستان، زندگی جلال را به تصویر میکشد و ما با خواندن آن با مشکلات زندگی مناطق سردسیر کشور آشنا میشویم. همچنین به وضع اقتصادی آن منطقه که محل زندگی جلال است پی میبریم؛ بهویژه در قسمتی از داستان که جلال و عمویش برای سیر کردن شکمشان باید در اوج سرما برای شکار کبک به کوه بروند. در آن قسمت جلال میگوید: من باید به همراه عمویم به کوه بروم و کبک شکار کنم، چون با گوشت کبک حداقل میشود دو وعده آبگوشت درست کرد. در این داستان با روابط عاطفی مردم آنجا آشنا میشویم. مثلاً حکیم در سوز سرمای زمستان بدون اینکه مزدی بگیرد برای معالجه مریضی از روستایی به روستای دیگر میرود یا رابطه دوستانهای که شخصیتهای داستان با هم دارند قابل توجه است، و نیز احساس مسؤولیت پسر نوجوان در برابر مشکلات خانوادهاش و غیره.
اگر شما با این دید و با این اهداف کتابی را بخوانید، حتما در هر قسمتی از داستان با مورد جدیدی آشنا میشوید و از آن لذت میبرید. شاید همین نوع مطالعه کردن، شما را به خواندن کتابهای دیگر ترغیب کند؛ چرا که هر داستانی، شما را با دنیای جدید و افراد جدید و زندگیهای جدیدی آشنا میکند. پس فراموش نکنیم که ما برای بهدست آوردن آگاهیهای لازم، باید میزان مطالعه خودمان را بالا ببریم تا راهی برای بهتر نوشتن پیدا کنیم.
تمرین
حال که شما فهمیدید چرا داستان میخوانید و با تحلیل مختصر چند کتاب آشنا شدید، چند داستان دیگر را نیز از لحاظ اجتماعی، جغرافیایی، اقتصادی، روانشناسی و غیره بررسی کنید. مثلاً اول ببینید داستانی را که خواندهاید مربوط به کدام شهر یا کدام کشور است؟ بعد، روابط بین آدمهای داستان را بررسی کنید و ببینید روابط عاطفی بین افراد چگونه است؟ یا مردم آنجا، از نظر مالی در چه وضعیتی بهسر میبرند؟ جایی که افراد داستان زندگی میکنند سردسیر است یا گرمسیر؟ آداب و رسوم مردم چگونه است؟ از نظر اعتقادی در چه شرایطی هستند؟ و…
کتاب چگونه داستان بنویسیم
نویسنده : صدیقه اسماعیللو
ناشر: انتشارات نگاه
تعداد صفحات: ۲۰۸صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید