فال حافظ آنلاین و روش صحیح گرفتن فال! چرا حتی در عصر اینترنت هم به فالگیری علاقه داریم؟
چکیده مقاله
فـال هـمواره در زنـدگی بشر وجود داشته و به عنوان معرفتی حاشیهای، در گوشه و کنار جامعه به زندگی خود ادامه داده اسـت. در سالهای اخیر، گسترش و تنوع موضوع فال، ورود آدمهای تحصیلکرده و با موقعیت اجتماعی بالا بـه فالگیری و استفاده از گفتمان رسـمی- عـلمی، برای طرد فال سبب شده است که پرداختن به این موضوع اهمیت یابد. مقاله حاضر میکوشد، با استفاده از نظریه نظم گفتار فوکو و تحلیل گفتمان، ابتدا به سازوکارهایی که گفتمان رسمی- عـلمی برای طرد و غیرحقیقی جلوه دادن فال استفاده میکند، بپردازد و سپس با بهرهمندی از گفتار کنشگران فالگیری، معرفتی که فال ارائه میدهد و همچنین دنبالهروندگان آن را با گفتمان علمی فال مقایسه کند. از جمله سازوکارهای فوکویی کـه گـفتمان علمی-رسمی فال، در جهت طرد گفتمان غیررسمی بکار میبندد، کنارگذاری و تفسیر است. برحسب این دو سازوکار، فال، غیرحقیقی، غیرواقعی و شیادی است و کنشگران آن سادهاندیش و فاقد بینش علمی پنداشته میشوند. درحالیکه، کنشگران گـفتمان غـیررسمی که اغلب تحصیلکرده هستند به فایدهمندی فال در زندگی روزمرهشان اشاره میکنند.
مقدمه
فالگیری همیشه در زندگی بشر وجود داشته است. گاهی به عـنوان یـک دانـش رازآلود و مبهم در کنار رهبران جامعه قـرار گـرفته، و بـعضی مواقع هم بهعنوان معرفتی حاشیهای در گوشه و کنار جامعه به زندگی خود ادامه داده است. اما شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد اخـیراً ایـن پدیـده، نقش ویژهای در زندگی روزمره مردم پیدا کرده اسـت. در سـالهای اخیر، چاپ و ترجمه کتابهای متنوع درباره فالگیری، گسترش و تنوع روشهای فالگیری، پذیرش اجتماعی این پدیده، رجوع روزافزون دارندگان مـدارک دانـشگاهی بـه فالگیری، و طرد مداوم آن توسط گفتمان رسمی، سبب اهمیت روزافـزون این موضوع شده است.
هر گفتمانی ضرورتاً نیاز به گفتمان رقیب دیگری دارد تا به واسطه آن هویت یابد. هـیچ جـامعهٔ یـکدستی را نمیتوان تصور کرد که در آن، فقط یک گفتمان یا بهعبارت دیگر، تـنها یـک نوع جهانبینی و طرز فکر حاکم باشد (سلطانی، 1384: 111). بر این اساس، مقاله حاضر دو گفتمان رسمی و غیررسمی را در زمـینه فـالگیری مـورد بررسی قرار داده است. برای تفسیر و تحلیل گفتمانهای فالگیری، نخست به ساز وکـارهای گـفتمانی مـیپردازیم، که همچنان فالگیری را در حاشیه گفتمان علمی قرار میدهد. گفتمان علمی با استفاده از واژههای دوگـانه حـقیقت و خـطا، فال را خطای بزرگی میپندارد که باید از جامعه حذف شود. سپس در خلال سازوکارهای گفتمان رسـمی، بـه بررسی پدیده فالگیری و جایگاه آن نزد جامعه آماری مورد مطالعه میپردازیم. بدین تـرتیب، مـیتوان گـفت که پژوهش حاضر به دنبال درستی یا نادرستی گزارهها و جملات هر یک از گفتمانهای فـوقالذکر نـیست، بلکه به دنبال پاسخگویی به سؤالات زیر است.
1. گفتمان علمی بر اساس چـه سـازوکارهایی هـمچنان فالگیری را به حاشیه رانده است؟
2. فالگیری به کدام نیازهای اجتماعی پاسخ میگوید و چه نوع معرفتی را ارائه میدهد؟
در ایـن مـقاله گفتمان علمی و رسمی را در کنار هم قرار دادیم، چون همانگونه که در ادامه بـه آن پرداخـته مـیشود، گزارههایی که توسط علم تولید میشوند، با گزارهها و پارهگفتارهای گفتمان رسمی، در به حاشیه راندن گـفتمان دیـگر تـرکیب میشوند. همچنین، ابزارهای گفتمان رسمی در ایران؛ مانند روزنامهها برای طرد و کنارگذاری و درهـم شـکستن گفتمان غیررسمی در خدمت علم (رشته دانشگاهی) قرار میگیرد.
چارچوب نظری
تمام کتابهای من جعبه ابزارهای کـوچکی هـستند. اگر مردم میخواهند آنها را باز کنند، این جمله یا آن ایده را بـهعنوان یـک پیچگوشتی یا آچار فرانسه برای کنار نـهادن، بـیاعتبار کـردن یا متلاشی کردن نظامهای قدرت، از جمله؛ سـرانجام هـمانهایی که خواستگاه کتابهای من هستند، به کار بگیرند&;quot; (میلز، 1388: 26).
فوکو، در دیرینهشناسی دانش نـشان مـیدهد که؛ تاریخ بشر از گفتمانهایی تـشکیل شـده است کـه بـهگونهای تـصادفی ظهور میکنند و به شیوهای نامعلوم نـیز از بـین میروند. آنها حقیقیت و معیارهای صدق و کذب خاص خود را تولید میکنند، این حـرف بـدان معناست که؛ هیچ حقیقتی خارج از گـفتمان نیست و همه چیز در درون گـفتمان تـولید میشود. همین امر ساختگی بـه مـثابه حقیقت و واقعیت خود را برمیسازد. به اعتقاد فوکو، گفتمان نه تنها بزرگتر از زبان اسـت بـلکه کل حوزه اجتماع را در برمیگیرد و نـظامهای حـقیقت را بـر سوژهها یا فـاعلان اجـتماعی تحمیل میکند (سلطانی، 1383). عـلاوه بـراین، فوکو به فرایندهای تولید گفتمان اشاره میکند. درطی این فرایندها برخی از گفتمانها، ممنوع یـا سـرکوب و برخی دیگر پذیرفته میشوند. گفتمانها، در ایـن فـرایند به مـستدل و نـامستدل و درسـت و غلط تقسیم میشوند و درطـی فرایندی، که اراده معطوف به حقیقت نامیده میشود؛ گفتمانهای درست بر غلط ترجیح داده میشوند (حسینیزاده، 1383). یـکی دیـگر از ویژگیهای تفکر فوکو این است کـه؛ گـفتمان را در ارتـباط بـا قـدرت تعریف میکند (عـضدانلو، 1380؛ مـک دانل، 1380؛ تاجیک، 1383). گفتمان برای اینکه دانش تولید شده توسط خود را به عنوان تنها دانش درست و مـعیار جـلوه دهـد، سازوکارهای خاصی را بکار میگیرد. فوکو در" نظم گـفتار" (1380)، بـه رویـهها و سـازوکارهای مـذکور (هـم گفتمانی و هم غیرگفتمانی) اشاره میکند، رویههایی که از طریق آن، یک گفتمان خود را از خطرات حفظ و تداوم میبخشد. این رویهها و سازوکارها، به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم میشوند. عوامل بیرونی نـیز خود به سه بخش تقسیم میشوند. اول؛ رویه کنارگذاری1 است. بدین معنی که، هر کسی نمیتواند هر چیزی را بگوید و یا از موضوع خاصی صحبت کند. مثلاً در عصر "ویکتوریا"، سخن گفتن از امور جـنسی مـمنوع بود. دوم؛ تقسیمبندی است. مانند تمایز خود و دیوانگی. از اعماق قرون وسطی تا کنون، دیوانگان حق سخن گفتن نداشتهاند و اگر هم سخن میگفتند، کسی آن را جدی تلقی نمیکرد. سوم؛ تمایزگذاری مـیان دانـش حقیقی و کاذب است. قرار دادن حقیقت در برابر هر چیزی که غلط است، به سیطره امر حقیقی دامن میزند و سلطه آن را به پا میدارد و چون و چرا کـردن دربـاره حقیقت و امر واقعی را غیرممکن مـیسازد. فـوکو این موضوع را «ارادت به حقیقت» مینامد. وی این سه مورد را، نظامهای طرد یا کنارگذاری تلقی نموده؛ یعنی نظامهایی که شدیداً به سانسور در درون گفتمان میپردازند.
رویه و سـازوکارهای درونـی گفتمان: این رویه و سـازوکارها خـود به سه مورد تقسیم میشوند:
1. تفسیر: یعنی موضوعات درون گفتمان در طول تاریخ تکرار میشوند (مانند کتاب مقدس)، دهان به دهان میچرخند و بعد از بوجود آمدن تا بینهایت گفته میشوند. «تکرار بی نـهایت… تـفسیرها به انگیزهٔ درونیِ تکراری پوشیده صورت میگیرد؛ در چشم اندازی چنین گویا هیچ چیز، جز آنچه در نقطه آغازین بوده وجود ندارد، هر چه هست فقط از برخواندن است» (فوکو، 1380: 26). بنابراین، تلاش بـرای رسـیدن به مـعنای حقیقی متن رویه توهمآمیزی است که فقط تداوم گفتمان را ممکن میسازد.
2. مؤلف: منظور فوکو از مؤلف، نه کـسی که به سخناش گوش میدهیم یا کسی که متنی را نوشته یـا بـیان کـرده است، بلکه «اصل گروههِبندی گفتارها، بهعنوان وحدت و خواستگاهِ معانی و کانون انسجامشان است» (فوکو،1380: 27). این ویژگی سبب مـیشود مـتنهای متباینی که اغلب اشتراک چندانی با هم ندارند کنار هم جمع شوند.
3. رشـته عـلمی1 دانـشگاهی: هر رشته علمی تعیین خواهد کرد که کدام قضایا و استدلال، کدام روشها و کدام موضوعات حـقیقیاند. رشته علمی، امکان طرح دانشهای دیگر را غیرممکن میسازد. «هر مادهٔ علمی، در درون مرزهایش بـه قضایایی درست و نادرست مـعتقد اسـت؛ ولی عجایب و غرایب قلمرو دانش دیگر را، از دایره درونمرزی مادههای علمی بیرون میکند» (همان،32). بهعنوان مثال؛ با آنکه سخنان مندل در مورد وراثت کاملاً درست بود. اما به جهت این که خارج از رشته زیـستشناسی زمان خود بود، یعنی در «راستای حقیقتِ» گفتمان دوران خودش نبود، به عنوان معما تلقی شد. علاوه بر اینها، فوکو به شیوههایی از نظارت در درون گفتمان اشاره میکند که از طریق آن، فقط افراد خاصی تـوانایی دسـترسی به گفتمان را دارند. افرادی به چنین جایگاهی خواهند رسید که مراحل متعدد و خاصی را طی کرده باشند. گفتمان از طریق «آیینهای خاص»، این مهم را عملی میسازد. این آیینها افرادی را که میتوانند گـفتارهای خـاص را به زبان آورند، محدود میکند. برای مثال؛ فقط محضردار میتواند خطبه عقد را جاری کند. «یک نظام آموزشی اگر نوعی فرایند آیینی کردن گفتار نباشد، پس چیست؛ در واقع شیوههایی بـرای آمـوختن و تثبیت نقشها برای جانهای سخنگوست؛ یعنی تشکیل گروههای آیینی دستکم پراکنده برای توزیع گفتمان و تملک آن با قدرتها و دانشهایش» (فوکو،64:1981). بنابراین، نظام آموزشی نه یک نظام حقیقتیاب بلکه تمهیدی اسـت بـرای بـه نظم درآوردن گفتمان، گفتمانی که در درون آن، فـقط افـراد خـاصی حق حرف زدن دارند، گزارهها و قواعد خاصی دانش تلقی میشوند. این امور گفتمانیاند که فهم ما از واقعیت و تصوری که از هویت خویشتن داریـم را شـکل مـیدهند. منظور فوکو این نیست که واقعیتی در بیرون وجـود نـدارد، بلکه تأکید میکند که آنچه از نظر ما معنیدار است، و همچنین تعبیر ما از اشیاء و رخدادها و قرار دادن آنها در درون نظامهای مـعنایی وابـسته بـه امور گفتمانی است. گفتمانها، اموری مجرد و انتزاعی نیستند. آنها گـسترهای از گزارهها، نشانهها و رویهها را میسازند که در محدودهٔ آن، ما در هر شرایط تاریخی فقط در چارچوب آنها بیندیشیم.
روششناسی
روششناسی این پژوهـش، مـبتنی بـر رویکرد گفتمانی فوکو است. در دیدگاه فوکو، نظریه و روش از هم جدا نیستند. شـاید روشـهای دیرینهشناسی و تبارشناسی (کچوییان، 1382) نیز دارای تکنیکهای خاصی نیستند، بلکه فقط یک سری رهنمودهاست. شیوه تبارشناسانه، گفتمانها را در طـول شـکل گـرفتنشان و در ارتباط با قدرت بررسی میکنند، و نشان میدهند که چگونه گفتمان به اشـیاء و مـفاهیم شـکل میدهند (خالقی، 1382: 278-273). در نزد فوکو؛ گفتمان، مجموعهای از عناصر زبانی و غیرزبانی است که از یکسو، با زبـان در ارتـباط اسـت و از سوی دیگر به ساختارها، روابط و نهادهای اجتماعی باز میگردد. هر گفتمان، یک بازی زبـانی اسـت که در اساس با یک ساختار سیاسی، در وسیعترین معنای آن پیوند خورده است و مدعی هـرگونه حـقیقت و بـاورها، کنشها و نهادهای متناظر آن است. گفتمانها از آنجا که مدعی عینیت و حقیقت هستند، در ساختار شبکهای کـه مـیتوان آن را با ساختار شبکهای قدرت یکی دانست، با یکدیگر پیوند میخورند. در جریان این ارتـباط اسـت کـه قدرت از طریق گفتمان اعمال میشود و ضد آن به وسیله گفتمانهای بدیل سامان مییابد (رستمی، 1382: 21). در این مـقاله، جـهت تحلیل دقیقتر و یافتن راهی برای صورتبندی دادههای پژوهش، سازوکارهای نگهدارنده گفتمان از جـمله کـنارگذاری، تـقسیمبندی، تمایز دانش حقیقی و کاذب، تفسیر و رشته علمی و دانشگاهی، مد نظر قرار گرفت؛ که از بین آنـها رشـته عـلمی و تفسیر مورد تأکید است. در موارد مذکور و خصوصاً دو مورد رشته علمی و تفسیر، نـحوه بـه حاشیه رفتن گفتمان فالگیری عیان میشود. همچنین گزارهها و احکام فالگیری نیز کمکم در فرایند تحلیل مطرح خـواهند شـد.
گردآوری دادهها: در این مقاله، گردآوری دادهها از طریق بررسی اسناد، مصاحبه و مشاهده مـشارکتی صـورت گرفته است. اسناد مورد بررسی شامل مـجلات1، روزنـامهها و کـتابها میشوند. در بخش مصاحبه، از افراد آگاه و با دانـش در زمـینه فالگیری اطلاعات جمعآوری شده است. تعداد این مصاحبهها 50 مورد بود، که ویژگیهای مـصاحبهشوندگان در جـدول شماره (1) نشان داده شده است.
مشاهده مشارکتی نیز توسط یکی از نویسندگان، در مـراسم فـال قهوه در سال 1388 انجام شد.
شـیوه تـجزیه و تـحلیل دادهها: تجزیه و تـحلیل در روش کـیفی فرایندی پیچیده، درهم و بـرهم و وقـتگیر است. در مقاله حاضر با توجه به ادبیات نظری، روش پنج مرحلهای ذیل در تجزیه و تحلیل دادهـها مـورد استفاده قرار گرفت:
– سازماندهی دادهها؛
– طـبقهبندی دادهـها، موضوعهای اصـلی و الگـوها؛
– ارزیـابی سؤالات با توجه بـه دادهها؛
– جستجو برای توجیههای مختلف این دادهها؛
– نوشتن و تهیه گزارش (مارشال و راسمن، 1381: 157).
– نشریات بررسی شـده: روزنـامههای اعتماد٬ اعتماد ملی٬ انتخاب٬ ایران٬ تـوسعه٬ جـامجم٬ جـمهوری اسـلامی٬ راه مـردم٬ رسالت٬ قدس٬ کـیهان٬ هـمشهری. مجلات چلچراغ٬ دنیای زن٬ رویش و گزارش.
171 مطالعات فرهنگی و ارتباطات, بهار 1389 – شماره 18
مفاهیم فالگیری
فالگیری یکی از مسائل مهم کشور است. به طـوریکه افـراد زیـادی، به نحوی درگیر آن هستند. اگرچه صفحات روزنـامه و مـجلات سـرشار از پرداخـتن بـه ایـن موضوع است اما تاکنون پژوهش و مطالعهای منسجم و علمی در این زمینه انجام نشده است. فاضلی (1387)، مفاهیم فالگیری را بهصورت زیر صورتبندی نموده است:
– فالگیرها: این گروه شامل طیف گـستردهای از دو گروه میشوند. فالگیران حرفهای (آنها که مزد میگیرند و به نام فالگیر شناخته میشوند)، و فالگیران غیرحرفهای (کسانی که فنون فالگیری را میدانند و گاه و بیگاه برای دوستان و آشنایان یا خودشان فال میگیرند)؛
– مـشتریان فـال: این گروه نیز طیف بسیار وسیعی از کسانی را، که از روی اعتقاد یا به دلیل حل مشکل و رفع یک نیاز و گروهی که صرفاً برای تفریح و سرگرمی فال میگیرند را شامل میشوند؛
– موضوعات و مـسایل فـال: هیچ محدودیت موضوعی برای فالگیری وجود ندارد. از اینرو، از سادهترین و پیش پا افتادهترین موضوعات زندگی روزمره و مشخص، تا مسائل انتزاعی و فلسفی و حتی مسایل پیچیده سـیاسی مـیتوانند موضوع فالگیری باشند؛
– دانشها، فـنون و مـهارتهای فالگیری: فال ممکن است به کمک ابزارهای فنی پیچیده یا تنها به کمک اندامها و بدون وسایل و اشیاء خاصی انجام شود. از اینرو، از نظر فنی، فـالگیری بـا مجموعهای از باورها، دانشها و مـهارتهای خـاص همراه است؛
– هدفهای فالگیری: این اهداف شامل عمل به یک آیین و اعتقاد، باز کردن سر یک راز مربوط به گذشته، حال یا آینده، پیدا کردن راهحل یا برطرف کردن یک مـشکل، تـأمین یک نیاز و سرگرمی و تفریح است؛
– زمینه اجتماعی فالگیری: فالگیری امروز، در تمام جوامع رایج است. از اینرو، در زمینههای اجتماعی مختلف، توسعهیافته تا توسعهنیافته، مذهبی و سکولار، و روستا و شهر انجام میشود (فاضلی، 1387: 173-172).
رشته دانـشگاهی
عـلم، اقتدار بـیشتری نسبت به هیچ یک از دیگر اشکال ندارد (فایرابند، 1387).
از جمله سازوکارهای گفتمان علمی جهت طرد فالگیری این اسـت که؛ رشته علمی موضوع و روش درست (به زعم خودش) تعیین میکند و امـکان طـرح مـوضوعات دیگر را غیر ممکن می سازد. همچنین، روشها و موضوعات غیر از خودش را از دایره درونمرزی مادههای علمی بیرون میکند.
رشـته عـلمی، در ابتدا دنبالهروندگان فال را مشخص میکند. گفتمان رسمی، دنبالهروندگان فال را افرادی ساده، فاقد بـینش عـلمی و فـاقد اعتماد به نفس معرفی میکند که سَره را از ناسَره تشخیص نمیدهند و به همین دلیل، در دام شیادان (فـالگیران) میافتند. در همین زمینه هاشمی1 معتقد است که؛ «بیشتر افرادی که سادهدل بوده و شـرایط اجتماعی را نمیشناسند و هنوز بـه یـک خودشناسی کامل نرسیدهاند، در دام شیادانی با عناوین فالگیر، رمال و… گرفتار میشوند. عمدهترین دلیل مراجعه برخی افراد به فالگیران، ضعف اعتماد به نفس آنهاست، چون اگر فردی به توانایی خود توجه داشـته باشد و خود را دستکم نگیرد، قطعاً بهدنبال ترسیم آینده آن هم توسط افرادی تحتعنوان فالگیر نیست» (روزنامه کیهان، 1/5/86 ).
پارهگفتار بهظاهر علمی بالا، افرادی فاقدصلاحیت علمی که دانش زیادی ندارند را، سادهدلانی پنداشته که اعـتماد بـه نفس یک فرد علمی را ندارند و به همین دلیل، بهدنبال فالگیری هستند. از سوی دیگر، این پارهگفتار معتقد است که؛ شخص علمی توانمند است و کمتر به دنبال فالگیری میرود. نقل قول بـالا، گـفتمان علمی و رسمی را در مقابل گفتمان غیررسمی (فال) قرار میدهد و فال را شیادی قلمداد میکند. اما یافتههای این پژوهش نشان میدهد که؛ کنشگران گفتمان غیررسمی، که هم دارای تحصیلات دانشگاهی، و هم دارای مشاغل فـرهنگی هـستند نظر دیگری دارند. آنها معتقد بودند که؛ اکثر افراد به سمت فال گرایش دارند. «همه علاقهمند به فالگیری هستند و دوست دارند فال بگیرند، حتی آدمهای تحصیلکرده مانند من کـه زیـاد هـستند یا از روی اعتقاد یا از روی سـرگرمی و تـفنن، و گـاهی هم بهخاطر امید به آینده به فالگیری روی میآورند، اما بهخاطر شرایط اجتماعی همه از همدیگر پنهان میکنند که فال میگیرند» (محمدرضا، 26 سـاله، دانـشجوی کـارشناسی ارشد).
محمدرضا که دانشجوی کارشناسی ارشد بوده، مـعتقد اسـت که اگر شرایط اجتماعی مناسب باشد همه افراد فال گرفتنشان علنی میشود.
«من هم مانند خیلیها به فال اعـتقاد نـداشتم و آن را بـه افراد بیسواد نسبت میدادم، تا اینکه تصادفی با دوست یـکی از دوستانم، که لیسانس پرستاری داشت و فال میگرفت آشنا شدم، او بهدرستی پیشبینی کرد که تا یک ماه دیگر بـرادرم ازدواج مـیکند، در حـالیکه برادرم اصـلاً قصد ازدواج نداشت، او درست پیشبینی کرد و من بعد از آن، مایلم از پیشبینیهای فال کمک بگیریم» (روشنک، 25 ساله، دانشجوی کـارشناسی ارشـد).
کـنشگرانی که به فالگیر مراجعه میکنند، برخلاف گفتمان علمی که آنها را غیر عـلمی و فـاقد دانـش روز معرفی میکند، افراد باسواد و تحصیلکرده هستند که، یا از روی اعتقاد به درستی فال، و یا بـه خـاطر تـفنن و سرگرمی به این موضوع میپردازند. اما گفتمان علمی با استفاده از نظریات به اصطلاح عـلمی و بـدون توجه به واقعیت زندگی روزمره، بهدنبال فرو کاستن کنشگران گفتمان غیررسمی فال، بـه افـراد سـادهاندیش و فاقد تحصیلات است.
گفتمان علمی با استفاده از سازوکار رشته دانشگاهی، فال را غیر واقعی و خـرافی مـعرفی میکند که باید با آن مبارزه کرد. «بهطور کلی پناه بردن به رمالها و فـالنویسها، هـمه از جـهل و ناآگاهی افراد نشأت میگیرد. باید با خرافات مبارزه کرد و به مردم فهماند که؛ فالگیری واقـعیت نـدارد» (روزنامه اعتماد ملی، 4/7/87).
در مجموع، گفتمان علمی، دنبالهروندگان فال را افرادی با خصوصیات زیـر مـعرفی مـیکند:
– سادهاندیش که بهراحتی توسط فالگیر فریب میخورند؛
– غیرعلمی که هنوز به یک خودشناسی نرسیدهاند؛
– ضـعف اعـتماد بـه نفس دارند و خود را دستکم میگیرند.
این گفتمان، فال را خرافه و غیر واقعی مـیداند کـه توسط عدهای شیاد و کلاهبردار راهبری میشود و باید با چنین موضوعی برخورد شود.
در مقابل، تعداد زیادی از دنـبالهروندگان فـال در گفتمان غیررسمی، تحصیلکردگان و دانشجویانی هستند که در عرف جامعه، سادهاندیش و فاقد بصیرت مـعرفی نـمیشوند. این گفتمان، دانشی را که فال تولید مـیکند بـرای کـنشگران مهم و قابل توجه میداند، و مهمترین ویژگیهای ایـن دانـش را بهصورت زیر بیان میدارد:
– موجب اعتماد به نفس، خوشبینی و امید نسبت به آیـنده مـیشود. گزارههای فالگیری احساس امیدواری و اعـتماد بـه نفس را در مـیان کـنشگران بـه وجود میآورد. بر شمردن اخلاق نـیک و پسـندیده؛ مانند اینکه شما قلب پاکی دارید و فرد درستکاری هستید، خداوند شما را دوسـت دارد و… نـوعی خوشبینی و امید را در وجودشان زنده نگه مـیدارد؛
– گزینه مناسبی برای پر کـردن اوقـات فراغت است. برای آنهایی کـه بـه فال روی میآورند، فالگیری نوعی تفنن و لذت بردن است. همه انسانها دوست دارند که از آیـندهشان مـطلع شوند و مطلع شدن از آینده نـوعی هـیجان و لذت بـردن است. البته ایـن مـوضوع بیشتر در مورد جوانان اتـفاق مـیافتد. علاوه براین، فال در جمعهای خانوادگی و دوستانه عامل مهمی در شاد بودن و لذت بردن از اوقات است؛
– گـاهی هـم پیشبینیهای صحیحی از وقوع رخدادها برای بـرخی کـنشگران انجام مـیدهد؛
– دارای جـذابیتهایی بـرای کنشگران این عرصه اسـت.
نتیجهبخش بودن علم و عدم فایدهمندی فال
یکی از استدلالهای مشخصی که علم را در موقعیت خاصی قرار مـیدهد؛ نـتایجی است که به بار آورده است. پل فـایرابند (1373)، مـعتقد اسـت ایـن نـکته وقتی استدلالی پذیـرفتنی مـیشود که بتوان فرض کرد؛ هیچ چیز دیگری هرگز نتیجهای بهبار نیاورده است. «ما اکنون با روشـهایی در تـشخیص و درمـان پزشکی آشنا شدهایم که بسیار مؤثرند، امـا درعـینحال بـر ایـدئولوژیهایی اتـکا دارنـد که از ریشه، با ایدئولوژی علوم غربی متفاوت است. ما اکنون میدانیم که پدیدههایی چون تلهپاتی و تلهکینسیس1 وجود دارند که رهیافت علمی آنها را نادیده گرفته است، در حالیکه مـمکن است برای انجام تحقیق، به سبکی کاملاً جدید کارساز باشد. فشارهای ایدئولوژیک ما را وا میدارد که فقط به علم گوش فرا دهیم و هر چیز دیگر را نادیده بگیریم. همچنین درست است کـه پدیـدههایی از قبیل تله کینسیس و طب سوزنی ممکن است عاقبت، جذب بدنه علم شوند و درنتیجه، پدیدههایی علمی خوانده شوند، لیکن این امر فقط پس از مقاومت در طی دورههای طولانی رخ میدهد، دورهـهایی کـه در طی آن، علمی که هنوز شامل آن پدیدهها نیست تلاش میکند تا بر اشکال زندگی، که چنین پدیدههایی را در برمیگیرد چیره شود» (فایرابند،1373 :157).
آیا فال هـرگز نـتیجهای برای کنشگرانش بهبار نیاورده است؟ آیـا هـمه کسانی که به فالگیر مراجعه میکنند، انسانهای سادهاندیشی هستند که فال برای آنها، نتیجهای بهبار نیاورده و آنها را دچار غبن و زیان ساخته است؟
اما واقعیت در گـفتمان دیـگر، متفاوت و در تقابل با جـهتگیری گـفتمان علمی و رسمی بیانشده است.
«من به فال یقین دارم، چون هر پیشبینی که برای من کرد مو به مو اتفاق افتاد. فال قهوه به من گفته بود، تصادف میکنم، بـعد کـه تصادف کردم، دقیقاً همان جای ماشین صدمه دید که در فال آمده بود. بعد از آن من حتی برای گرفتن پرونده موکلانم از قبل فال قهوه میگیرم» (وکیل، 35 ساله).
«کسانی که میگویند فال دروغ اسـت، بـه فالگیر مـتخصص مراجعه نکردهاند، اگر به فالگیر خوب مراجعه کنیم، مطمئن باشید که نتیجه میگیریم» (معصومه، 29 ساله، دانشجو).
«یـکی از دوستان من میگوید که؛ چندی قبل به یک فالگیر مراجعه کـردم و او گـفت پدرم بـه زودی میمیرد، من ناراحت شدم بعد از توهین به او از پیش فالگیر ناراحت بیرون آمدم، تا اینکه 40 روز پس از آن، پدرم فوت کـرد بـدون این که مریضی داشته باشد و من به یاد فالگیر افتادم و نزد او رفتم و از او عـذرخواهی کـردم» (مـعصومه، 33 ساله، لیسانس، کارمند).
افرادی که تجربه فالگیری داشتهاند (بیشتر فال قهوه)، به درستی پیشبینیها، اشـاره کردند این در حالی است که، افرادی که تجربه فالگیری نداشتند آن را مردود اعـلام نمودند.
فاضلی (1387)، درباره فـایدهمندی فـال مینویسد: «فالگیری هم نوعی کنش عاطفی و اجتماعی با منطق و کارکردهای خاص خود است. البته نمیتوان سود و زیان مالی آن را برآورد کرد. در فالگیری، مجموعهای از اتفاقات رخ میدهد که میتوان آنها را بهمثابه پاداشهایی دانست کـه فرد، در برابر پولی که میدهد آنها را دریافت میکند. مهمترین اینها لذت و هیجانی است که در فرایند فالگیری برای مشتریان و افرادی که فالشان گرفته شده ایجاد میشود. با در نظر گرفتن این بُعد فـالگیری، مـیتوان گفت که آیا فالگیری معنایی برای فالگیرنده دارد یا خیر. مبنای عقلانی فالگیری را نمیتوان در درستی یا صحت پیشگوییهای فالگیر دانست، بلکه باید در کارکردها و منطق اجتماعی و فرهنگی این رفتار جستجو نمود» (فـاضلی، 1387: 185).
مـهمترین پیامد سخنان کنشگران عرصه فالگیری این است که؛ همانگونه که علم رسمی میتواند در جامعه وجود داشته باشد و بر روی افراد تأثیر بگذارد، هر گروه و گفتمان دیگری نیز مجاز است سـخن بـگوید و قضاوت نهایی درباره نتیجهدار بودن فال به مردم واگذار شود. مردمی که وقتی دلایلی برای نپذیرفتن گفتمانهای رسمی یا علمی و رد فرضیهها و ادعاهای علم دارند، تردید نکنند. همانگونه که فـایرابند گـفته اسـت؛ «علم کتاب سربستهای نیست کـه فـقط پس از سـالها کارآموزی فهمیده شود، علم، فعالیتی فکری است که هر فرد علاقهمندی میتواند به بررسی و نقد آن بپردازد. اگر دشوار و عمیق بهنظر مـیرسد بـه دلیـل تبلیغات منظم و گمراهکننده بسیاری از دانشمندان است. نهادهای دولتـی، (و هـر فردی) وقتی دلیلی برای ردکردن قضاوت دانشمندان دارند، هرگز نباید در این کار تردید کنند، چنین ردی، افکار عمومی را پرورش میدهد و بـه مـردم اعـتماد به نفس بیشتری میبخشد، و حتی چه بسا در بهبود اوضاع مـؤثر افتد» (فایرابند،1373: 159).
ایدئولوژیها، چیزهای خیلی خوبی هستند ولی به شرط آنکه در کنار ایدئولوژیهای دیگر بکار آیند. به محض آنـکه مـحاسنشان بـه حذف مخالفشان بینجامد، کسالتآور و زجرآور میشوند (همان: 159).
باید به فالگیری و کـنشگران ایـن عرصه فرصت داده شود که در کنار گفتمان رسمی و علمی، به بیان ایدئولوژی خود بپردازند. همانگونه که پرسـششوندگان گـفتند؛ فـالگیری هم نتیجهبخش، و هم مؤثر در زندگیشان بوده است.
فایرابند، ایراد دیگری نیز بـر اسـتدلال گـفتمان علمی و رسمی درباره نتیجه بخش بودن علم، در مقابل بینتیجه بودن سایر گفتمانها میآورد. او مـعتقد اسـت؛ «ایـن واقعیت که علم در برگیرنده نتایج است فقط در صورتی نکتهای مثبت برای علم محسوب مـیشود کـه، این نتایج را علم بهتنهایی، و بیهیچ کمک خارجی بدست آورده بود. نگاهی سطحی به تـاریخ نـشان مـیدهد که علم، نتایج خود را هرگز از این طریق بدست نمیآورد. وقتی کوپرنیک، تصوری جدید از جـهان ارائه داد، نـه به آثار اسلاف علمی خود، بلکه به آثار فیثاغورث مسلک دیوانهای چون فـیلولائوس1 مـراجعه کـرد. اندیشههای او را برگرفت و از آنها در برابر همه قواعد معقولِ روش علمی دفاع کرد. مکانیک و فیزیک نور، تا حـد زیـادی معلول صنعتگران است و پزشکی مدیون قابلهها و جادوگران» (فایرابند،1373 : 157).
از گذشته تا کنون، کـسانی بـودهاند کـه پیشبینی و پیشگویی کردهاند. کاهنان، پیامبران، جادوگران و… از این دست هستند و کسانی هم بودهاند که علاقهمند بـه دانـستن آیـندهاند مانند؛ پادشاهان و حتی مردم عادی.
علم امروزه نیز براساس قواعد و اصول خـود پیـشبینی میکند و آیندهنگری، جزیی از هر علم به شمار میرود. هر چند که علم، در پیشبینی کارهای زیادی انـجام داده اسـت اما فالگیری و سایر گفتمانها نیز همین تأثیر را داشتهاند.
«دور هم که مینشینیم، اگـر یـکی از ما فال قهوه بلد باشد، برایمان فـال مـیگیرد و مـا به آیندههایی که فال پیشبینی میکند خـوشبین مـیشویم و امیدوار» (علی، 22 ساله، دیپلم، بیکار).
منظر محمدی1 (1386) معتقد است که؛ «امروزه بسیاری از فـالگیران در نـقش مشاوره خانوادگی ظاهر شده و بـرای بـرخی افراد سـادهدل، خـط و ربـط آینده زندگی را به غلط ترسیم مـیکنند. حـتی برخی از خانمها با ماشین آخرین سیستم و آخرین مدلهای لباس، مشتری پر و پا قرص فـالگیران هـستند. یعنی اینطور نیست که بگوییم فـلان شخص چون فعالیت و تـجهیزات دنـیای مدرن را در اختیار دارد، مدرن هم فـکر مـیکند. بلکه آگاهی فرهنگی او به حدی نرسیده که تشخیص دهد چگونه میتواند بر مـشکلاتش غـلبه کند» (روزنامه کیهان، 1/5/86).
گفتمان رسـمی و عـلمی، قـضاوت در خصوص نتیجهدار بـودن و مـؤثر بودن فالگیری را از مردم عـادی سـلب میکند. آیا مردم عادی نمیتوانند به قضاوت درستی دست یابند؟ در پاسخ به این سؤال، فـایرابند مـعتقد است که؛ مردم عادی میتوانند بـه قـضاوت درست دسـت پیـدا کـنند. زیرا در تواناییها، پیچیدگیها و مـوفقیتهای علم، بسی اغراق شده است. او در این زمینه مثالی میآورد بر این مبنا که؛ یکی از سـُرور انـگیزترین تجارب روزمره این است که چـگونه یـک وکـیل، کـه از مـردم عادی است، مـیتواند در دادگـاه، نقاط ضعف شهادت یا نظر کارشناسی با صلاحیتترین کارشناسها را برملا سازد و از این طریق، هیأت منصفه را در صـدور رأی هـدایت کـند (فایرابند، 1373: 160).
سازوکار تفسیر
یکی دیگر از سازوکارهایی کـه بـه اعـتقاد فـوکو، بـاعث تـداوم یک گفتمان میشود اصل تفسیر است، مدام گفتن و بیان یک گزاره یا موضوع، مانند کتاب مقدس. روانشناسان، روزنامهنگاران و قانونگذاران به شکل مستمر و پی در پی، از تفسیر در مورد خطا بودن فـال باز نمیایستند. انگار هم قسم شدهاند که این پدیده به نسبت فراگیر، ریشهدار و قدیمی را هیچ و پوچ بدانند، اما انگار فراموش کردهاند که آیا یک موضوع باطل و عبث، میتواند عمری بـه درازای زنـدگی بشر داشته باشد؟ فوکو (1380)، مینویسد که تکرار بینهایت و گوسفندوار تفسیرها، به انگیزه درونی رؤیای تکراری پوشیده صورت میگیرد. در چشمانداز چنین رؤیایی گویا هیچ چیز، جز آنچه در نقطه آغازین بوده، وجـود نـدارد، هر چه هست فقط از برخواندن است.
هر آنچه روانشناسان و جامعهشناسان در خصوص فال میگویند، تکرار مکررات جملاتی است که انگار از روی دست هم نوشته شـده اسـت، نه تازگی دارد و نه مخاطب را اقـناع مـیسازد.
متنها (که عمدتاً در روزنامهها منتشر میشود)، تفسیر و تکرار این جملات است که " انسانهای سادهدل و با اعتماد به نفس پایین، بـیشتر بـه فالگیری مراجعه میکنند و در کـشورهای تـوسعهنیافته، که آرزوها و نیازهای مردم برآورده نشده این پدیده رواج دارد". نوشتههای آنها به قول فوکو؛ «مجموعههایی از گفتارهای توأم با آداب معیناند، که همه، آنها را از بَر هستند و در اوضاع و احوال کاملاً مشخصی، تکرار میشوند» (فـوکو، 1380: 24).
«هـر وقت تیتر یک روزنامه یا مجله را درباره پدیده فالگیری ببینیم، مطالب درونش را از بَر هستیم و لازم نیست مطالعه کنیم. گفتارهایی میبینیم که مانند ستون مذهبی یا حقوقی دایماً تجدیدگفتار میشوند» (پریسا، 28 سـاله، مـدرس و دانشجوی کـارشناسی ارشد).
«گفتارهایی که، پس از به زبان آمدن، تا بینهایت گفته میشوند، گفته شده باقی میمانند و همچنان باید گـفته شوند» (فوکو، 1380: 24).
در درون تفسیرهای متعددی که از فالگیری، در گفتمان رسمی و علمی میشود گـزارهها و جـملات مـتناقضی دیده میشوند که در کنار هم ردیف شده، در حالیکه با هم اختلاف دارند. روانشناسان، فالگیری را متعلق به انـسانهای سـادهدل میدانند و جامعهشناسان نیز عقبماندگی یک کشور را عامل توجه مردم به فالگیری تلقی مـیکنند.
«هـر کـسی که دور و برش آدم فالگیری باشد، او هم علاقهمند میشود که فال بگیرد؛ نه از روی اعتقاد بلکه از روی تـفریح شاید هم از روی امید» (اکبر، 37 ساله، مدیر فرهنگی).
جملات و گزارههای یکسان در گفتمان رسـمی دایماً تجدید میشوند.
«یـک دخـتر دانشجوی هنر، درباره تجربه خود در جلسه فال قهوه میگوید که؛ در اثر مشکلاتی که دررابطه با نامزدم پیدا کرده بودم و به توصیه یکی از دوستانم، برای فال قهوه به یک فالگیر مراجعه کـردم، فالگیر در تفسیر فال قهوه من اتفاقاتی را مربوط به گذشته رابطه من و نامزدم گفت، که مطمئن هستم که درست است. وی میافزاید: بهعنوان مثال؛ وقتی سؤال کردم که آیا نامزد من با کـس دیـگری به غیر از من ارتباط دارد یا نه؟ او گفت که تا چهار ماه قبل، با دختر دیگری ارتباط داشته و در مدتی که با تو در ارتباط بوده، بیکار نبوده و افراد زیادی را مورد امتحان قرار داده اسـت. امـا در حال حاضر، فهمیده که هیچکس را بهتر از تو پیدا نمیکند و فقط تو را دوست دارد. که این موضوع برای من الان ثابت شده است. این دختر دانشجو، در پاسخ به این سؤال که؛ آیـا نـامزدت از این ماجرا اطلاع دارد یا نه؟ اظهار میکند که نه! چون این مسائل را قبول ندارد. افزایش ارتباط اجتماعی و روابط دو طرفه دختران و پسران جوان، و مسایل و مشکلات پیچیده ناشی از آن از یک سو، و بیتجربگی و نـاآگاهی جـوانان در حـل منطقی مشکلات و یا مراجعه بـه مـشاوران و مـتخصصان امر، گاهی باعث میشود که عدهای از آنان بسوی پیشگویی و پیشبینی اتفاقات این روابط کشیده شوند و سعی کنند تا با اجرای تـوصیههای فـالبینها، بـهنوعی روابط خود را اداره و کنترل کنند» (روزنامه رسالت، 20/5/88).
دختر دانـشجویی کـه دوستش فالگیری را میشناسد که میتواند کمکش کند، باعث رویآوردن او به فال میشود در حالی که نامزدش اینگونه نیست. روزنامه، بـا وجـود ایـنکه دختر دانشجو صحت و درستی حرفهای فالگیر را تأیید میکند و آرامشی نـصیب او گردیده است را نادیده میانگارد، میخواهد با گزارههای ایدئولوژیک، نادرستی و غیر واقعی جلوه دادن چنین رفتارهایی را تبیین کند. متنهایی ایـن چـنینی، در گـفتمان رسمی و علمی به وفور یافت میشوند، که بهدنبال طبیعیسازی باطل بـودن گـفتمان غیررسمی فالگیری هستند. ناآگاهی، حل منطقی مشکلات، مشاوران و متخصصان از واژههایی است که در این متن ضد گـفتمان غـیررسمی و نـادرست جلوه دادن آن بکار رفته است. منظور از افراد ناآگاه، کسانی هستند که بـه فـال مـراجعه میکنند، حل منطقی مشکلات یعنی آن چیزی که فال نمیتواند انجام دهد. منظور از مشاوران و مـتخصصان، افـرادی هـستند که بهتر مشکلات را حل کرده و آینده را پیشبینی میکنند. چنین مفاهیمی که در متون روزنامهها (کـه جـزیی از گفتمان رسمی هستند)، شاهد آن هستیم سعی در طبیعیسازی نادرست بودن فال میکنند.
تکرار مـداوم گـزارههای یـکسان، که حکایت از غیرواقعی و باطل بودن فال میکند، این امر را طبیعی جلوهگر میسازد. از دل تکرار تـفسیرها، مـیتوان به خصوصیت مهم دیگر گفتمان علمی که طبیعیسازی است پی برد.
طبیعیسازی
طبیعیسازی، از خـصوصیتهای مـهم گـفتمان است. طبیعیشدگی، بازنمودهای ایدئولوژیک خاص را به صورت عقل سلیم در میآورد، بهطوریکه، دیگر به آنها بـهعنوان ایـدئولوژی نگاه نمیشود. فرکلاف (1379)، معتقد است گفتمان، این ایدئولوژیهای طبیعیشدگی را دانش پایه کـنشگران مـیسازد. از ایـن رهگذر، ایدئولوژیها و اعمال طبیعی شده، به بخشی از دانش پایه تبدیل میشوند.
باطل، غیرمشروع و خرافی جـلوه دادن گـفتمان غـیررسمی فالگیری، توسط گفتمان رسمی به دانش پایه افرادی که کنشگر عرصه فـالگیری نـیستند تبدیل شده است. به طوریکه، این افراد حتی نمیخواهند حرفی درباره فال بشنوند و شنیدن آن را نیز نـاپسند مـیشمرند. نکته جالب توجه این است که؛ این چنین افرادی تمام دانش خـود را از طـریق تلویزیون و رسانههای رسمی بدست آورده و اکثراً نیز بـه عـلم و رابـطه علت و معلولی اعتقاد راسخی ندارند. اما در ایـن زمـینه خاص (فال) معتقدند که خرافی و غیرعلمی است.
«من به فال اعتقاد ندارم، ایـن هـمه در روزنامهها و تلویزیون مینویسند و میگویند کـه چـقدر کلاهبرداری شـده، آدمـهای بـیسواد فال میگیرند، هیچ کسی جز خـدا نـمیداند که چه اتفاقی میافتد» (منصور، 45 ساله، کارمند).
نتیجهگیری
واقعیت، دیگر مثل گـذشته خـود را به بشر عرضه نمیکند، بلکه در فـرایند مدرنیته و زندگی مدرن روزمـره، واقـعیت گونههای متعددی پیدا میکند کـه یـافتن اصل از فرع آن، بسیار دشوار است. صور حقیقت به حدی گوناگون شدهاند که افـراد مـختلف (که تحتتأثیر گفتمانهای مختلف هـستند)، آن را بـه شـیوههای مختلفی درک میکنند. حـقیقت، در گـذشته رازآلود و در هالهای از ترس و رعب قـرار داشـته و گفتمانهای اولیه آن را رازآلود جلوه دادهاند؛ که شناخت اصل از فرع دشوار بود و کسی نمیتوانست شناختی از آنـچه کـه رازآلود و مایه ترس است داشته باشد. امـا امـروزه گفتمانها، حـقیقتها و واقـعیتهای مـتکثری را جلوهگر ساختهاند و این تـکثر است که باز رازآلودگی واقعیت و حقیقت را سبب شده است. ممکن است در یک گفتمان، چیزی حـقیقت و درسـت باشد که در گفتمان دیگر توهم، غـیرواقعی و غـیرحقیقی تـعبیر شـود. اگـر یک گفتمان ادعـا کـرد که به حقیقت ناب رسیده است و خواست به سایرین بفهماند، گفتمانهای دیگر در برابرش موضع میگیرند.
دو گـفتمان دربـاره پدیـده فالگیری وجود دارد. گفتمان رسمی- علمی، و گفتمان غـیررسمی. گـفتمان غـیررسمی از گـفتمان شـفاهی در نـوع مصاحبه که با کنشگران عرصه فال بدست آمده مشخص گردیده و تحلیل شده است، و گفتمان علمی–رسمی، از تحلیل متون روزنامهها که توسط روانشناسان و جامعهشناسان بیان شده، مشخص و تحلیل گـفتمان شده است.
گفتمان رسمی فالگیری، فال را از اساس پوچ و باطل میانگارد و کلاهبرداری عدهای از افراد تحت پوشش فالگیر را مصداق غیرمشروع ساختن فال فرض میکند. در تحلیل متون گفتمان رسمی، هر آن کس که درگـیر مـوضوع فال میشود، یا آدم سادهاندیش است که از توانایی اندیشیدن علمی برای رسیدن به خواستههایش ناتوان است، یا آدم شیاد و کلاهبرداری است که از سادهاندیشی دیگران سوء استفاده میکند. همچنین، گزارههای این گـفتمان چـنین روایت میکنند که؛ تنها راه دستیابی به حقیقت، ابتدا ریشهکن کردن هر آنچه تحت عنوان فال است (سرکوب گفتمان غیررسمی فالگیری) و سپس، ترویج عـلم و دانـش و مبارزه با چنین پردهای بـرای ایـنکه کسی به سمت فالگیری گرایش پیدا نکند.
از سوی دیگر، گفتمان غیررسمی دانش خاص خود را تولید میکند و کنشگران و دنبالهروندگان خاص خود را دارد. این دنبالهروندگان، برخلاف آنـچه کـه گفتمان رسمی ادعا مـیکند آدمـهای سادهاندیش و فاقد بینش مناسب نیستند. معرفتی که فال ارائه میکند، در فایدهمندیهایی که کنشگران آن ادعا میکنند عایدشان شده، نهفته است. از جمله فوایدی که از سوی این افراد بیان شده، میتوان به تولید فـراغت، امـید به آینده، تولید هیجان و درستی پیشبینیها اشاره کرد.
ادعای مقاله حاضر این است که؛ گفتمان رسمی یکی از گفتمانهایی است که در جامعه وجود دارد و جامعه را به پیش میراند، زمانی میتواند گفتمان مـناسبی بـاشد که: 1. تـوتالیتر و سرکوبگر سایر ایدئولوژیها و گفتمانها نباشد، و 2. در کنار سایر گفتمانها از جمله گفتمان غیررسمی و غیرعلمی قرار گیرد. گفتمان غیررسمی هـمانگونه که بیان شد، به مردم اعتماد به نفس میبخشد و چه بـسا در پارهـای از مـواقع مؤثر افتد (مانند همان کاری که علم انجام میدهد).
امروزه در جامعه ایران، گفتمان غیررسمی برخلاف گفتمان عـلمی- رسـمی، که قضاوت درباره مؤثر بودن فال را از مردم عادی میگیرد، معتقد است که قـضاوت را بـاید بـه مردم عادی واگذار کرد. گفتمان رسمی فالگیری با سازوکارهایی که در اختیار دارد مانند؛ سازوکار رشته عـلمی و تفسیر، سعی دارد بر گفتمان غیررسمی مسلط شود و آن را طرد نماید و خود را یگانه پرچمدار حـقیقت معرفی نماید. درمقابل، گـفتمان غـیررسمی نیز، سازوکارهای خاص خود را داشته و از طریق آنها سعی دارد در جامعه گسترش یابد.
منبع: مطالعات فرهنگی و ارتباطات , بهار 1389 – شماره 18