گزارش متفاوت گل تاریخی دیشب رونالدو به یوونتوس در شبکه سوم ایران و شبکه beIN SPORTS: یک چیز تصادفی یا یک موضوع قابل بحث جامعهشناسانه!
دیشب باز هم یوونتوس در جام باشگاههای اروپا مغلوب رئال مادرید شد. رئال توانست سه بر صفر، برنده بازی رفت مرحله یک چهارم نهایی شود.
اما در این بین، گل دوم رونالدو به یوونتوس، یک گل واقعا زیبا و تحسینبرانگیز بود. این گل با یک ضربه برگردان خیلی زیبا به دست آمد.
این گل احتمالا یکی از گلهای برتر کل تاریخ جام باشگاههای اروپا بشود و در جایگاهی مشابه گل تاریخی زیدان به بایرلورکوزن قرار بگیرد.
اما چیز قابل بحث در گزارش بازی دیشب، لحن سرد گزارشگر ایرانی در شبکه سوم بود. به ویژه اگر این گزارش را در کنار گزارش هیجانی گزارشگران فرنگی مثلا گزارشگر شبکه ورزشی beIN SPORTS قرار بدهید، از تفاوت لحن و حال و هوا و دیدگاه دو گزارشگر متعجب میشوید.
میشود ویدئوی پایین را که مقایسه همین دو گزارش است، دید و گذشت و یا میشود کلانتر و در لایههای مختلف به قضیه نگاه کرد و تحلیل کرد.
از یک دید، همه چیز را میشود ساده توجیه کرد:
گزارشگرانی که انتخاب شدهاند و در جو سازمان صدا و سیمای ایران قرار گرفتهاند، متناسب با شرایط موجود و روحیه همکاران، تلاش میکنند در حین گزارش مسابقات، بیش از یک آستانه مشخص هیجانزده نشوند و این احساس را به بینندگان منتقل نکنند.
شاید آنها مراقب هستند که پیوسته «سنگین» و با «متانت» گزارش کنند.
یک توضیح خیلی دمدستیتر هم میتواند این باشد که گزارشگر احتمالا از اوجگیری رئال یا شخص رونالدو چندان خوشش نمیآید یا هوادار بانوی پیر ایتالیا -یوونتوس تورین- است!
اما همان طور که در بالا نوشتم، میشود از زاویه دید بازتری به قضیه نگاه کرد:
نکوهش ستایش فرد و فردگرایی و ستایش ایدئولوژی جمعی:
اگر نیک نگاه کنیم میبینیم که در فرهنگ شرقی به صورت عام و در فرهنگ رایج این چند دهه به طور خاص، هنوز موضع ما با فردیت به روشنی مشخص نیست.
در دیدگاه غربی، آن طور که در فیلمها و انیمیشنها و سخنرانیها و کتابهایشان، پیداست به شهروندان کشور القا میشود که هر یک از شما استعدادهای پنهانی دارید و تحت شرایطی در صورت پرداخت شدن این گوهر درونی، در یک اتمسفر مناسب شما میتوانید تبدیل به یک نابغه، یک فرد ثروتمند یا شخصیت تأثیرگذار در تاریخ شوید و چرخه حوادث را تغییر بدهید.
بر همین اساس کلی کتاب خودیاری و فلسفه در فرهنگ غربی وجود دارد.
اما در فرهنگ شرقی و آن چیزی که ناخودآگاه از دروان کودکی حس کردهایم، قضیه متفاوت است، شما به عنوان یک فرد زیاد معنی خاصی ندارید. تنها میشود جمع و ایده کلی را ستود و برایش هیجانزده شد.
بر همین اساس از همان زمانی که ورزش و مردم را در دهه 60 تماشا میکردیم، ناخودآگاه متوجه شدیم که مسابقات قهرمانی در درجه دوم اهمیت، نسبت به ورزش همگانی قرار دارد. اصلا ایدئولوژی کلی سالهای دهه 60 هم مدتهای زیادی در پر و بال دادن به ورزش قهرمانی تردید داشت.
به صورت مشابهی ستارهها و سلبریتیها و خبرسازان هم در مطبوعات و رسانههای ما تا حد معینی میتوانند بدرخشند و چهره شوند، هر کدام از آنها از حد معینی که گذشتند باید کمی قیچی شوند و دوباره به زیر آستانه مطلوب بازگشت دادن شوند!
اشتباه نکنید! موضوعی که تشریح کردم یک امر اجباری همواره فرمایشی از بالا به پایین نیست. بلکه به نوعی در درون هر یک از ما هم نهادینه شده.
ما خو گرفتهایم که اگر یک دوست یا یکی از اعضای خانواده خیلی درخشان در کار و تحصیل یا مطلب دیگری ظاهر شود، زیاد هیجانزده نشویم.
شاید انکار کنیم، اما تصور کنید مثلا کسی در شاعری و یا نثر خیلی خوب ظاهر شود. مدتی تحسیناش میکنیم، اما باز وقتی او از آن آستانه مطلوب تجاوز کند، یک سری مکانیسمهای انکاری در ذهن ما روشن میشوند:
-آیا نوشتههای او فقط اقتباس یا کپی پیست نیست؟
-آیا هر کسی در صورت چند سال ممارست، نمیتواند به همین درجه برسد؟
-اصلا کار او که منتج به تولید سرمایه نمیشود؛ ارزشی دارد؟
-شرایط موجود دست به دست هم داده تا او چهره شود.
-اصلا بزرگنمایی صورت گرفته و او چندان آش دهان سوزی نیست.
گزارش بازی دیروز را در شبکه سه، یک بار دیگر ببینید. بله! از دید ورزشی هر گلی ثمره اشتباه خط دفاعی میتواند تلقی شود. اما برخی از گلها هم سراسر نبوغ یک بازیکن و نتیجه انفجار استعدادهای فردی هستند.
به باور من یک جامعه باید بین هیجانزدگی کاذب و پرو بال دادن به سلبریتیهای توخالی (مثلا مشاهیر کذایی اینستاگرامی) و بیتوجهی به ستارگان فرهنگ، دانش و سیاست خود، یک حد واسطی برای خود برگزیند.
دیشب کتابی در مورد همایون صنعتیزاده به نام فرانکلین تا لالهزار را میخواندم. با خودم گفتم چه بسیارند کسانی مانند او که علیرغم کارهای بزرگ از سوی جامعه مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند.
همه چیزهایی که عنوان کردم باعث شد که این پست، علیرغم اینکه یک طرفدار لئو مسی هستم، نوشته شود:)
فارغ از این که به نظر بنده در گل اول رونالدو به بوفون نبوغ بیشتری وجود داشت، امروز این فقدان هیجان و روحیه در جامعه ایرانی همه گیر شده است. دوستانی که سن آنان اجازه می دهد مقایسه کنند با گزارش های پرشور حبیب الله روشن زاده و یا عطاء بهمنش.
صحیح. اما نکته اینست که گزارشگر خارجی هم عرب و شرقی است!
عرب و شرقی اما در یک پلتفرم کپی شده از خبرگزاریها و شبکههای بین المللی و غربی …
فی نفسه البته DNA شرقی و ایرانی این مشکل را ایجاد نمی کنه. زیست در یک اکوسیستم اینچنینی عامل ایجاد هست.
چیزی که مسلم است این است که جناب یوسفی گزارشگر این دیدار هوادار یوونتوس نبود چون از ابتدا تا پایان بازی گوشه کنایه هلی او به یوونتوس تمامی نداشت.
نکته دیگر اینکه گزارش یوسفی دیشب پر از اشتباه های گوناگون بود بظوری که خود او در اوایل نیمه دوم به این موضوع اعتراف کرد. به نظرم گزارشگر بازی دیشب تمرکز لازم را بر روی بازی نداشت و شبیه کسی بود که قرار بوده بی مقدمه و آمادگی بصورت فی البداهه شروع به سخنرانی کند.
سخن آخر اینکه از نظر من پیمان یوسفی بدترین گزارشگر ایران است حتی بدتر از سرهنگ و خیابانی دوستداشتنی.
گزارشی سرد و بی هیجان به همراه کلی اشتباه و حتی چند بار غلط ریاضی! البته فراموش نشود که گاهی طرفداری از تیم دیگر هم باعث ندیده گرفتن کیفیتهای یک تیم و یا یک بازیکن شود که در بین گزارشگران صدا وسیما کاملا رواج دارد. من خودم همیشه در حالت mute بازی هارا تماشا میکنم تا کمتر تحت تاثیر قرار بگیرم!!
نکته بینی و مطلب شما بجاست ، فردگرایی ، آزادی فردی نکته اصلی و شاه کلید خلاقیت و توسعه است.
اشاره به فردیت و فردگرایی از اون دو نوع گزارش خیلی خیلی خوب سطح درک و نبوغ شما رو نشون میده. و واقعا احسنت گفتم. ولی نگاه فرهنگ ایرانی -شرقی خالی از نکته هم نیست. فردگرایی مهمه و باید بیشتر به اون اهمیت داده بشه ولی این هم که تمام قهرمانان بخش زیادی از زندگی و دستاورداشون عملا به فرد و شخص و عملکردشون مربوط نیست هم حقیقتی غیرقابل انکاره. اتفاقا همون قهرمان سازی و مسابقهی بی وقعه غربی هست که همیشه باعث میشه از اون زندگی پرازرفاه لذت نبری. خیلیا هستن که میگن غرب هم مثل ایرانه و اتفاقا خیلی بدتر دلیل این حرفشون هم معمولا به این موضوع برمیگرده که در غرب رقابت و حرکت بی وقفه نهادینه شده.
من نتونستم از اون نکته مطرح شده اتون و سلبریتیهای اینستاگرامی (که البته من نمیدونم دقیقا چی هستن. من کاربر اون شبکه نیستم) چیزی فهمم. چون من فکر میکنم سلبریتی های اینستاگرامی چیز بدی نیستن و اگه فعلا جلفن به این دلیل هست که هنوز به بلوغ کافی نرسیده ان (نرسیدیم).
متاسفانه بیشتر گزارشگرای ما بارسای هستن خوب طبیعی که اقای یوسفی در مقابل درخشش و موفقیت رقیب تیم محبوبش اینجوری سرد و بی هیجان برخورد کنه
آقای دکتر لطفا این ویدئو رو تماشا کنید:
https://youtu.be/XYdG2LKrt-k
بسیار زیبا و با کمک یک استعارهی آشنا همین موضوع رو مطرح میکنه!
و باز هم اکیدا به شما و مخاطبان توصیه میکنم که مقالات دکتر غنینژاد رو مطالعه کنید.