غرامت مضاعف
(امریکا، ۱۹۴۴)
- آنها مرتکب قتل شدهاند و این مثل با هم سوار شدن به تراموا نیست که هر کدام بتواند در ایستگاهی متفاوت پیدا شود. آنها به هم گره خوردهاند و باید تمام راه را تا آخر خط طی کنند. و این یک سفر یک طرفه است و ایستگاه آخرش هم گورستان.
بارتون کیز (ادوارد جی. رابینسون)
نویسندگان فیلمنامه: بیلی وایلدر و ریموند چندلر
بر اساس رمانی به قلم جیمز. ام. کین
کارگردان: بیلی وایلدر
یک بازاریاب بیمه به اتفاق یک زن خانهدار زیبا نقشه قتل شوهر زن را میکشند تا پول بیمه را به جیب بزنند.
نقاط عطف سفر
غرامت مضاعف نمونهای کلاسیک از زن افسونگر دسیسهچین و ملون را با تمام زیباییهای مرموز و فریبکارانهاش به نمایش میگذارد. بسیاری از قصههای سیاه فیلم نوآر قهرمانی را نشان میدهند که برای ورود به دنیای ویژه گناه وسوسه میشود. و قهرمان غرامت مضاعف یعنی والتر نف، بازاریاب قانونمند بیمه، حریف فیلیس دیتریکسون نمیشود. این زن با استفاده از سکس و نقل قصههایی از زندگی زناشویی فلاکتبارش، تار و پود اخلاقی قربانی خود را از هم میپاشد و نف را برای انجام خواستههای شیطانیاش وسوسه میکند.
آنچه سفر نف را چنین قدرتمند میسازد رابطه اوست با استادش، مامور رسیدگی به دعاوی خسارت، بارتون کیز، یک پدر نیابتی که ناگهان تبدیل به یک استاد سایهگون میشود، استادی که نف باید سر او را کلاه بگذارد. فیلیس و نف در دنیای ویژه ای از بیاعتمادی فزاینده به خفقان دچار میشوند و کیز با برملا کردن نقشه قتل سرانجام نف را به روشنایی دنیای عادی بر میگرداند، جایی که باید رودرروی استادش قرار گیرد و مجازات او را بر خود هموار کند.
سفر
لحظات آغازین سفر معرف دنیای ویژه فریب و تعلیق است. والتر نف، زخمی و لنگ لنگان، وارد دفترش میشود (بازگشت به دنیای عادی) و شروع به دیکته کردن اعترافات «قبل از مرگ»، اکسیر حقیقت، میکند. او از مجازات قتل در امان نماند؛ او به زنی که دوست میداشت نرسید. و حالا میخواهد به ما بگوید چه اتفاقی افتاد. قصه او ما را به چند ماه قبل میبرد، زمانی که به یک رشته دعوتهای متوالی نیاز است تا والتر نف را وارد دنیای ویژه زنان محصنه و قتل کند.
والتر نف، بازاریاب بیمه، سری به خانه آقای دیتریکسون میزند. دیتریکسون در خانه نیست، اما همسر او، فیلیس، از نف استفاده میکند. نف سعی میکند همچنان به مسئله بیرونی اولیه خود یعنی تجدید بیمهنامه خودرو دیتریکسون بپردازد. اما این زیباروی از خودراضی و طعنهزن او را به هیجان آورده است. نف با کمال میل نیروهای ویژه خود را در دنیای بیمه به نمایش میگذارد و این نمایش از چشم فیلیس ملون پنهان نمیماند. او این استاد بالقوه را محک میزند، استادی که نمیتواند «خلخال نازنین» این زن را از فکر خود بیرون کند. نف این دعوت شهوت را دنبال میکند. اما فیلیس از پذیرش او امتناع میکند. فیلیس زمانی را برای بازگشت نف تعیین میکند که همسرش در خانه باشد.
نف در دفترش بارتون کیز استاد را میبیند، مامور رسیدگی به دعاوی خسارت با «مرد کوچکی» در درون (یک استاد درونی) که قادر است به ادعاهای دروغین پی ببرد. برخورد با آقای گورلوپیس و ادعای دروغین او، استاد را در فرم ایدهآل نشان میدهد. در دنیای ویژه نف، کیز به سایه استاد تغییر شکل میدهد و نف باید سر او کلاه بگذارد و در رویارویی ذهنی بر او پیروز شود.
فیلیس قرار ملاقات را تغییر میدهد و والتر دوباره زمانی میآید که آقای دیتریکسون در خانه نیست و فقط فیلیس حضور دارد. حتی خدمتکاری که نقش نگهبان آستانه را بازی میکند به مرخصی رفته. فیلیس به نف اطمینان میدهد که شوهرش بیمه را تجدید خواهد کرد و بعد درباره بیمه عمر از او میپرسد. فیلیس نگران خطری است که دیتریکسون را در محل کارش تهدید میکند و خواهان تنظیم بیمهنامهای برای حمایت از اوست- البته بدون اطلاع خودش. نف گول نقاب این ملون را نمیخورد و او را متهم میکند که نقشه قتل همسرش و به دست آوردن پول بیمه او را کشیده است. امتناع نف از پذیرش دعوت به ماجرای پنهانی او. نف او را ترک میکند، اما این دعوت باعث شکاف در دنیای ویژه او شده است، و حتی آبجو و چند دست بولینگ هم باعث نمیشود آن را فراموش کند.
آن شب فیلیس به آپارتمان نف میآید. ملون قصههایی درباره دنیای عادی وحشتناک خود سر هم میکند تا اصول اخلاقی نف را سست نماید. فیلیس قصد رفتن میکند و نف در مواجهه با این بحران عشقی بالقوه، سرانجام از آستانه عبور میکند تا فیلیس زیبارو را از این گرفتاری نجات دهد. چون اطمینان دارد که میداند این کار را چطور انجام دهد.
نف برای به دست آوردن پنجاه هزار دلار حق بیمه و یک بلوند شهرآشوب، وارد دنیای ویژه قتل و تقلب میشود. کشیدن یک نقشه بینقص برای قتل مستلزم این است که نف هر حرکت استادش کیز را، که بزرگتری مانع بر سر راه اوست، پیشبینی کند. نف تلاش میکند در جلد استادش فرو رود و با مغز او بیندیشد. این کار هدایتگر نف است در حالی که او و فیلیس وارد مرحله آزمونها میشوند، مرحلهای که سرانجام به قتل آقای دیتریکسون میانجامد.
آنها با حقه کاری میکنند که دیتریکسون، موقع امضای اوراق تمدید بیمه ماشین، قرارداد بیمه عمر را نیز امضا کند. نف میخواهد از ماده غرامت مضاعف استفاده کند و اصرار دارد مرگ «تصادفی» در قطار اتفاق بیفتد. شکستن پای دیتریکسون نقشه آنها را به تعویق میاندازد، اما این اتفاق باعث یک وارونگی کامل میشود. دیتریکسون تصمیم میگیرد برای شرکت در جشن تجدید دیدار همدورههای کالج از قطار استفاده کند. نف، که احساس میکند فاصلهای با پول و زن ندارد، از پذیرش پیشنهاد ترفیع که کیز به او میدهد امتناع میکند. این آزمون، که طمع و اخلاقیات نف را محک میزند، نشانهای است از راهیابی به ژرفترین غار. او به این دنیای ویژه کاملا متعهد شده است.
در شب جنایت، نف راهیابی دقیقا برنامهریزی شده خود را اجرا میکند. او شواهدش را برای اثبات غیبت خود در محل وقوع جرم پایهریزی میکند. لباسی شبیه به لباس دیتریکسون میپوشد و در صندلی عقب ماشین دیتریکسون به انتظار حرکت آنها به سمت ایستگاه قطار پنهان میشود.
آزمون بزرگ در سه مرحله پرتنش اتفاق میافتد:
الف. در حالی که فیلیس رانندگی میکند، نف در راه ایستگاه قطار دیتریکسون را میکشد.
ب. نف، بعد از سوار شدن به قطار به جای دیتریکسون، به واگن تماشا (observation car یا observation deck، یکی از واگنهای قطار که پنجرههای بیشتر یا بزرگتر دارد و اغلب بخشی از سقف آن شفاف است که امکان تماشای مناظر اطراف را به مسافران میدهد. – م) میرود تا سقوط تصادفی دیتریکسون را صحنهسازی کند. کسی نباید شاهد این صحنهب اشد و لذا نف یک مسافر هر روزه قطار (یک نگهبان آستانه) به نام جکسون را با کلک به داخل قطار میفرستد تا نف بتواند از واگن خالی تماشا به بیرون بپرد.
پ. فیلیس و نف جسد دیتریکسون را روی ریلهای قطار میگذارند و به داخل ماشین خود بر میگردند، اما ماشین روشن نمیشود و قادر به فرار نیستند. بعد از چند لحظه پرتنش در این حالت «مرگگونه»، ماشین روشن میشود و آنها محل را ترک میکنند (یک تجدید حیات).
نف از یک آستانه گذشته و به عنوان قاتل وارد یک دنیای ویژه تاریکتر میشود. حالا فیلیس و نف باید قسر در بروند و پول بیمه را بگیرند. اما نف پاداش مهمی را دریافت میکند که زمینهساز نیمه دوم سفر میشود. او کمکم اعتماد خود را به فیلیس از دست میدهد.
پلیس به جنایت مشکوک نمیشود و پرونده را به شرکت بیمه واگذار میکند. در آغاز، نف یک متحد مهم، یعنی کیز، را به دست میآورد که معتقد است شرکت باید خسارت، پاداش، را بپردازد. نف بر استاد خود پیروز شده است و آماده میشود تا به اتفاق فیلیس از پاداش بهرهمند شود، اما کیز سرزده به آپارتمان او میآید. نف هرگز استاد درونی کیز را در نظر نگرفته بود. همان «مرد کوچک» / نیروی شهودی او که باعث میشود به فیلیس در مورد قتل شوهرش شک کند. فیلیس در راه خانه اوست و لذا نف با آزمون بزرگی روبهرو میشود که ممکن است حقیقت را بر این استاد سایهگون فاش کند. بالاخره کیز، درست قبل از آمدن فیلیس، میرود تا «مرد کوچک» درون خود را با جوش شیرین آرام کند، یک تجدید حیات. اما نف پاداش شیطانی یعنی شک کیز را با فیلیس در میان میگذارد و پیشنهاد میکند تا وقتی تحقیقات کیز ادامه دارد همدیگر را نبینند. اما فیلیس از این نگران است که رابطهشان تغییر کند؛ این پاداش موجبات سفر خود او را فراهم میکند.
کیز بعد از بازجویی از جکسون، همان مسافری که در واگن تماشای قطار بود، جوابی را که برای قضیه یافته (پاداش کیز) با نف در میان میگذارد، اینکه قتل قبل از حرکت قطار اتفاق افتاده و همدست فیلیس نقش دیتریکسون را در قطار بازی کرده است حالا فقط زمان لازم است تا همدست فیلیس شناسایی شود. همانطور که کیز هشدار میدهد، چون قتل توسط دو نفر انجام شده به این معنا نیست که دو برابر بیخطرتر است؛ بر عکس «دو ضربدر ده بار خطرناکتر است.» این کشف آغازگر راه بازگشت است، تیکتاک ساعت را پایان میدهد، زیرا کیز در این لحظه آن را از کار میاندازد. نف و فیلیس بیش از پیش از هم دور میشوند و بیاعتمادی بر رابطهشان سایه میافکند. در محل ملاقاتشان در فروشگاه، نف میخواهد پای خود را از ماجرا کنار بکشد، اما فیلیس او را تهدید میکند که کنار هم بمانند. هر چه باشد نف بوده که در واقع نقشه قتل را کشیده؛ فیلیس فقط خواستار مرگ شوهرش بوده. فیلیس حالا سد راه بازگشت نف برای فرار میشود، اما تهدید او یک بار دیگر نف را به فکر مرگ میاندازد: مرگ فیلیس. حالا نف فقط به یک فرصت نیاز دارد.
کیز اعلام میکند که همدست فیلیس را شناسایی کردهاند، دوست سابق دختر دیتریکسون، که بعد از قتل به خانه آنها رفت و آمد داشته است. کیز فرصت فرار را در اختیار نف گذاشته است و با این کار راه بازگشت را کامل میکند. حالا نف میتواند قبل از اینکه پلیس آنها را دستگیر کند، فیلیس را بکشد و آن را به گردن دوست پسر بیندازد (تیکتاک ساعت).
سفر نف، در تاریکی به پایان میرسد. او ترتیب ملاقاتی را با فیلیس میدهد و به خانه او میآید، بیآنکه بداند این ملون نیز نقشههای شیطان خودش را دارد. و تفنگ خودش را شلیک اول فیلیس باعث مرگ نف نمیشود. نف او را تشویق میکند تا گلوله دوم را شلیک کند، اما فیلیس قادر به این کار نیست. بحران عاطفی باعث زنده شدن عشق میشود که فیلیس هرگز متوجه وجود آن نشده بود. اما سفری که انباشته از بیاعتمادی است اجازه بخشش ناگهانی را نمیدهد. نف اعتقادی به آن ندارد. و فیلیس را میکشد (تجدید حیات نف).
نف تلوتلوخوران به دفترش برمیگردد و ما به صحنه افتتاحیه سفر، و اعترافات او، بر میگردیم (اکسیر). کیز هم به دفتر رسیده است. نف امیدوار است که کیز با استمرار تجدید حیات موافقت کند و به او اجازه فرار بدهد. اما نف دم در به زمین میافتد. سرانجام نف به استادش میگوید چرا کیز نتوانست او را شناسایی کند. او زیادی نزدیک بود، درست آن طرف میز، و کیز به او اطمینان میدهد که «از آن هم نزدیکتر». (اکسیر دوستی عمیق، و اذعان به اینکه نف استادش را ناامید کرد).