چرا میگویند جغد شوم است؟
فلسفه اینکه می گویند جغد پرنده شومی است چیست؟
در باورهای اجتماعی ایران زمین غالب دیدگاه ها در ارتباط با جغد منفی و آمیخته با خرافه است بدین سبب به دیدن جغد وی را با سنگ مورد هدف قرار داده و وی را بد شگون میدانند .به عنوان مثال در نقاطی از گیلان شنیدن صدای جغد نشان از رسیدن خبری نا مبارک و نا میمون دارد به همین علت با ایجاد صدا و راندن وی سعی بر دور کردن صدا از خانه دارند ،گاها چوب نیم سوخته ای را به سمت وی پرتاب میکنند و بلند میگویند (اتش از من ،گوشت از قصاب) اگر جغد رو به قبله پرواز کرد بلا دفع میشود اما در غیر این صورت صاحبخانه باید صدقه دهد و انفاق کند و ……..تا بلا رفع شود . در ارتباط با صدای جغد نیز این باور وجود دارد که اگر جغد گریه کند ،خوش است و اگر خنده کند بد یمن و با شنیدن صدای وی میگویند (میمنت خانم،خوش امدی) شاید بد نباشد قیاس کنیم منزلت جغد را در اوستا و ایین باستان ایران را ، با باورهای امروزه اجتماعی در باره شومی جغد که شور بختانه سینه به سینه نقل میشود، در جایی که از وی به نام اشوزشت یاد میگردد و فراری دهنده دیوها و نام وی به معنی دوست داشتن و دوستدار راستی اورده شده وحکایاتی که در ارتباط با به وجود امدن وی از ناخن و کلام اوستا در زبان وی وجود دارد و چهره داریوش دوم با تاجی قلم خورده به نقشی از بوف و……
در متن های کهن باستانی جغد را “هو مورو” می خواندند. یعنی پرنده دانا. حتما بیاد دارید که در کتابهای قصه نیز این پرنده عینک به چشم دارد و به بقیه حیوانات پند و اندرز می دهد.
اما شومی جغد بعد از ورود اعراب به ایران بر سر زبان ها افتاد چون غذای این پرنده مار و مارمولک و موش بود، در واقع غذای اعراب آن دوران را میل می کرد و اعراب آن را پرنده ای شوم می دانستند چرا که غذای آنها را می خورد.
در کتاب اوستا از جغد با نام اشوزشت یاد شده و وی را فراری دهنده دیوها و پلیدیها خوانده اند یا در نسخی دیگر وی را به بهمن مرغ و مرغ زوبره و هومن مرغ و شب اویز(مرغ شب ) خوانده اند
این روزها شاهد رشد چشمگیر محصولات دست ساخت هنری هستیم. دست ساخت هایی که گاه واقعا می توان نام اثر هنری را بر آنها نامید و گاه تنها خلاقیت در چینش اجزای پیش ساخته می باشد. در هر صورت در این بین شاهد استفاده از برخی از نمادها و سمبل ها هستیم که در اکثر مواقع صرفا به دلیل احساسات شخصی و تقلید صرف از مد و الگوهای ارائه شده می باشد. این مقاله دو هدف مهم را دنبال می کند؛ اول اینکه که هر انتخابی که انجام می دهیم آگاهانه و با دید باز نسبت به سوژه باشد. دوم؛ با مطالعه بیشتر در باب سمبل ها و نمادها و کسب آگاهی بیشتر درباره ریشه ها، بتوانیم دست به خلاقیت هایی فراتر بزنیم. در اولین مقاله نماد شناسی به نماد بسیار محبوب و پر کاربرد “جغد” خواهیم پرداخت.
کلیتی بر جایگاه جغد در طول تاریخ
در طول تاریخ و درمیان بسیاری از فرهنگ ها، جغد جایگاه های متضادی چون مخوف و دوست داشتنی بودن را داشته است. که این صفات متناقض درباره کمتر موجود دیگری عنوان شده است.
جغد به دلیل حضورش در شب و صدای جیغ وارش سمبل رازآمیزی و ارتباط با جهان دیگر است. عادات مرموز جغد ها، پرواز بیصدا و آمد و شد روح وار است که آنها را به موضوعی برای خرافات و حتی ترس در بسیاری از نقاط جهان تبدیل کرده است. از سوی دیگر باور به آنجهانی بودن جغد، این باور را تقویت کرده است که جغد میتواند پیشگویی کند، به عبارت دیگر به دلیل ارتباط وهمآورش با آن جهان، دیدار او میتواند خوشیمن و یا بدشگون باشد. به این ترتیب جغدها مظهر هوشی خاموش، دانشی ویرانگر و یا برعکس، مظهر خوش یمنی و برکت بودهاند.
جغدها همیشه احساسات متناقض بشر را برانگیخته و به خود جلب کرده اند؛ عشق و ترس، نفرت و تحسین، بعضی جغد را باهوش و بعضی کودن می پنداشتند، جغدها در فرهنگ های مختلف هم با جادوگران در ارتباط بودند و هم با اطبا، هم نماد تولد و برکت بوده اند و هم مرگ و شومی. بسیاری در جهان به قدرت درمانگری بزرگ جغد و دارویی که از بدن و بهویژه چشمهای او تهیه میشود، ایمان داشتهاند.
شروع تفکر و تعقل درباره جغد از فرهنگ های عامیانه بدوی می آید، زمان بسیار دوری که نمی توان برای آن تاریخ دقیقی ذکر کرد، اما سینه به سینه نقل شده و به نسل امروز رسیده است.
در فرهنگ سرخپوستان بدوی، جغد نمایانگر خرد، شهود و همیاری بوده و از قدرت پیشگویی برخوردار بوده است. این باور در اسطوره ها و افسانه های یونان نیز بازتاب می یابد.
سپس در اروپای قرون وسطایی، جغد همراه و دستیار جادوگران می شود که در مناطق تاریک، نفرین شده و خالی از سکنه زندگی می کرده است. تصویری که از جغد در این دوران به نمایش در می آید یک موجود مخوف اما احمق است. ظاهر شدن جغد در تاریکی شب، زمانیکه چشم چشم را نمی بیند و آدم ها احساس بی پناهی می کنند، حجمه ای از افکار ناشناخته و مبهم را به ذهن آدمی می آورده است. شنیدن صدای وهم آلود جغد نوعی پیشگویی و خبر از اتفاقاتی شوم را با خود داشته است؛ مرگی ناگهانی یا خبری دردآور.
در طول قرن هجدهم که جنبه های زیست شناسی جغد تحت تحقیقات و اکتشافات دقیق قرار گرفت، رمز و راز و باورهایی که پیرامون این پرنده رواج داشت نیز کاهش می یابد. با از بین رفتن خرافه پرستی در قرن نوزدهم، حداقل در غرب، جغد به جایگاه پیشین خود، یعنی نمادی از هوش و ذکاوت باز می گردد.
جغد در فرهنگ ایران باستان
مهمترین متن پهلوی که در مورد این پرنده در آن اطلاعاتی آمده است، ” بندهشن ” است که بر اساس ترجمهها و تفسیرهای اوستا بوده و در اواخر دوره ساسانی تالیف شده است.
در بخش نهم از این کتاب آنجا که در باره شیوه آفرینش مرغان سخن گفته شده است، نام جغد جزء جانوران مزدا آفریده و کنار خروس و کرشفت، مرغان مقدس آمده است.
سپس باز در کتاب بندهشن هنگامی که از آفرینش گرگ به دست اهریمن سخن میرود میبینیم که نام بوف، در میان «گونههای گرگ» قید شده است. این بخش از بندهش نشان می دهد که به باور ایرانیان باستان دستکم نوعی از جغد، احتمالاً همان جغد بزرگ، منفور است، چرا که در میان انواع گرگ از آن نام برده شده است، و بهدست اهریمن برای آزار آفریدگان اهورایی بهوجود آمده است.
این دوگانگی میتواند دلایلی چند داشته باشد؛
- این دوگانگی باورها در مورد جغد در سرتاسر جهان دیده میشود.
- در بیشتر فرهنگها برخی نژادهای جغد منحوس و منفور و بدیمن است، و گونه های دیگر از آن خوش یمن محسوب میشود.
- دیگر این که در برخی مناطق جغد در ابتدا مقدس بوده است، سپس با ورود دیگر فرهنگها این دوگانگی ایجاد شده است. بهویژه در ایران که فرهنگ باستانی آن، در برخی بخشها، تفاوتهای اساسی با فرهنگ پس از اسلام و به ویژه فرهنگ عامیانه تازی داشته است.
- دیگر این که همچنان که پیش از این گفتیم، برخی از گونههای جغد پرندگان کوچک را شکار میکردهاند و این موضوع از دید ایرانیان که آن پرندگان را از آفریدههای مزدا میدانستهاند، ناپسند بوده است.
جایی دیگر از کتاب بندهشن که درباره جغد سخن رفته است، هنگامی است که در مورد مرغ اشوزشت شرحی آمده است. اشوزشت که ریشه در واژهای اوستایی دارد، نام دینی جغد بوده است. در اوستا بخشی از این واژه به معنای دوست داشتن است. بهاین ترتیب معنای واژه اشوزشت، دوستدار پاکی و پرهیزگاری است. مطابق این بخش از بندهشن، جغد مرغی مقدس است.
بنا بر کتاب بندهشن، صدای جغد مقدس است، چرا که بخشی از اوستا به زبان او آفریده شده است و نیز صدای اوست که دیوان را میپراکند. اینکه چرا جغد در ویرانستانها خانه میکند نیز مطابق باورهای نقل شده در بندهشن، به این دلیل است که دیوان در آنجا خانه نکنند. به نظر میرسد همه چیزهایی از این پرنده که موجب شده آن را بدیمن بدانند، یعنی صدای وی و خانهاش در ویرانهها؛ بدین ترتیب معنایی مقدس یافته است.
اشو در اوستا به معنای مقدس و حق، و واژهٔ زوشت به معنی دوست است. او را مرغ وُهومَن (دوست حق) نیز مینامیدند. مرغ بهمن یا اشوزوشت نام جغد افسانهای در اسطورههای ایرانی است که اهورامزدا او را آفرید تا یاریگر فرشتگان و ایزدان باشد و مرغی است که ناخن می خورد.
در متون پهلوی و آیین ایران باستان، زندگی و آنچه به آن مربوط است مقدس بوده ، از سوی دیگر مرگ و هرآنچه به آن مربوط میشده، منحوس و ناپاک به حساب میآمده است. دیو نسو که از پلیدترین دیوهاست، با حلول کردن در بدن موجب مرگ میشود، بنابراین هرچیزی که از بدن خارج شود، چون ناخن، مو، پوست و … مردار محسوب میشود و بسیار ناپاک است. بنابراین پراکندن مو و ناخن تراشیده و بریده شده، گناه محسوب می شود و باید برای دور ریختن آنها از آداب ویژهای پیروی کرد. اینجاست که داستان ناخن خوردن جغد قابل فهم میشود. به این ترتیب جغد بهمن با از بین بردن ناپاکی ها امکان از به قدرت رسیدن پلیدی و تضعیف اهورامزدا جلوگیری می کند.
جغد در افسانه های روم و یونان باستان
در اسطوره شناسی یونان باستان، آتنا؛ ایزدبانوی تمدن، خرد، قدرت، فنون، مهارت و دادگری، تحت تاثیر چشمان بزرگ و ظاهر موقر جغد بوده، که کلاغ شوم را متواری می کرده است. از اینرو در میان پرندگان جغد را پرنده محبوب خود معرفی و مقام پرنده شب یعنی جغد را محترم داشته و جغد را نماد دانایی می داند.
در حال حاضر بر اساس همان باور قدیمی یونانی، تصویر جغد در لوگوی بسیاری از کتابخانهها و یا دانشگاههای جهان آمده است.
پرنده نمادین آتن یک جغدبا جثه کوچک (نژاد نوکتا) بود که نگهبان و محافظ مردم آتن بوده و آتنیها پانتئون آکروپولیس را به نام او ساختند،. این باور وجود داشت که یک نور درونی و جادویی به جغد امکان دید در شب را می دهد.
در روم باستان این باور وجود داشته است که آویختن یک جغد مرده روی درب خانه، باعث می شد شرها و شومی ها، که توسط جغد به آن خانه راه یافته بود، به طور کامل از بین برود. شنیده شدن آوای هوهوی جغد و یا ظاهر شدن آن در روز گواهی بر مرگی قریب الوقوع بود. همانطور که مرگ جولیوس سزار، آگوستوس، کاموتوس اورلیوس و آگریپا ظاهرا توسط یک جغد پیش بینی شده بود.
در قرن دوم میلادی اگر مسافری در شب خواب جغد را می دید، تعبیرش این بود که یا در سفر جان می سپارد و یا اموالش به غارت می رود.
یکی دیگر از خرافه های رومیان این بود که جادوگران در شب به شمایل جغد در آمده و خون نوزادان را می خوردند.
جغد در فرهنگ سرخپوستان امریکا
در میان قبایل مختلف سرخپوست، باورهای متنوعی در مورد جغد وجود دارد. برخی از این باورها در این مقاله ارائه شده اند؛
بر اساس یک افسانه سرخپوستی، حکاکی “جغد اسپدیس” بر روی یک تخته سنگ قرار می گرفت تا به عنوان محافظ در برابر شیاطین آب به آنها خدمت کند و در برابر نیروهای منفی که انسان ها را به آب می انداخت بایستد. این حکاکی روی سنگ همچنین محوطه شخصی سرخپوستان در رودخانه را برای ماهیگیری تعیین می کرده و درواقع از رزق و روزی آنها که در آب بود محافظت می کرده و نماد برکت بوده است.
نزد سرخپوستان چروکی، جغد آواز خوان (جغد شاخدار) مقام والای مشاور و رایزن دانا را داشته است.
مردمان قبیله کری باور داشتند سوت جغد بوریئل، احظاریه ای از طرف ارواح است. اگر شخصی با صدای مشابه پاسخ سوت جغد بوریئل را می داد و در پاسخ صدایی نمی شنید، مرگ آن شخص به زودی فرا می رسید.
سرخپوستان داکوتا جغد برفی را به عنوان محافظ و نگهبان جنگجویان شجاع خود می پنداشتند.
در نزد سرخپوستان هوپیس جغد برفی خدای مرگ، نگهبان محافظ آتش و همه موجودات زیر زمین من جمله رویش دانه ها بوده است. سرخپوستان هوپیس جغد برفی را “کوکو: Ko’ko ” به معنی “نگهبان تاریکی” می نامیدند. همچنین جغد بزرگ را بارور کننده درخت های هلو می دانستند.
سرخپوستان اینوئیت باور داشتند که جغد “گوش کوتاه” در ابتدا یک دختر جوان بوده که توسط جادو به یک جغد با منقاری بلند تبدیل شده است. اما جغد ترسید و به گوشه ای از یک خانه پناه برده، صورت و منقارش را کوتاه و صاف کرد.
در باور سرخپوستان کوئیکیات هر جغد نماد روح یک انسان بود. از اینرو از کشتن جغدها اجتناب می کردند.
سرخپوستان قبیله لناپی معتقد بودند اگر در خواب جغدی را ببینند، آن جغد نگهبان محافظ آنها خواهد شد.
مردمان منومینی معتقد بودن که “روز” و “شب” بعد از یک مسابقه سخنوری بین یک جغد جیغ اره ای به نام “توتوبا” و یک خرگوش به نام “وابوس” به وجود آمده است. در این مسابه خرگوش برنده شد و نور روز را انتخاب کرد، اما زمانی را نیز به عنوان شب برای جغد بازنده در نظر گرفت.
در اعتقادادت سرخپوستان مونتانیه جغد جیغ اره ای در ابتدا بزرگترین جغد بود که به خاطر صدای زیبایش بسیار مغرور بوده است. زمانیکه این جغد تلاش کرد صدای آبشار را تقلید کند، روح خالق طبیعت برای تحقیر کردن جغد جثه اش را کوچک کرده و صدایی همانند چکه کردن آب را به او داده است.
سرخپوستان موهاوی آریزونا نیز معتقد بودند که بعد مرگ به یک جغد تبدیل می شوند.
بر اساس افسانه های قبیله نواهو، خداوند هنگامیکه جغد را خلق کرد به اون گفت: ” از این پس، مردمان به صدای شما گوش فرا می دارند تا از آینده با خبر شوند.”
سرخپوستان نوآک معتقد بودند، بعد از مرگ، آنها که روحی شجاع و با فضیلت داشته باشند به جغد شاخدار بزرگ تبدیل می شوند، و آنها که روحی ضالم داشته باشند به شمایل جغد انبار (تایتو) محکوم خواهند شد.
مردمان بومی سیئراس نیز معتقد بودند که جغد شاخدار بزرگ، روح آدمی را پس از مرگ تحویل گرفته و به عالم اموات می رساند.
جنگجویان قبیله تلنگیت نیز باور عمیقی به جغدها داشتند، آنها هنگام جنگ با تقلید صدای هوهوی جغد به میدان جنگ می تاختند تا اعتماد به نفس خود را به دست آورده و بر ترش از دشمن غلبه کنند.
در قبیله زونی مادران پرهای جغد را بر بالین نوزادان و کودکان خود قرار می دادند تا راحت تر بخوابند.
جغد در فرهنگ عامیانه مردم انگلیس
باورهای عامیانه پیرامون جغد انبار (تایتو)، نسبت به سایر نژاد ها بهتر ثبت شده است. در ادبیات انگلیس، جغد انبار (تایتو) به شوم بودن شهره بوده است، یقینا به این خاطر که پرنده شب بوده و شب نیز به گونه ای با مرگ در ارتباط است. در طول قرون ۱۸ و ۱۹، شاعرانی چون رابرت بلر و ویلیام وردورث، جغد انبار (تایتو) را به عنوان “پرنده عذاب” مورد علاقه خود عنوان می کنند و در همان دوران بسیاری از مردم معتقد بودند اگر صدای هوهوی یک جغد از پنجره اتاق یک بیمار شنیده شود، مرگی قریب الوقوع به سراغ بیمار خواهد آمد.
جغد انبار (تایتو) توسط مردم انگلستان برای پیش بینی وضعیت آب و هوا نیز استفاده می شده است. فریاد جغد به معنای فرا رسیدن هوای سرد یا طوفان بود. و اگر این فریاد در طول روزهای سرد شنیده می شد، به این معنی بود که تغییری در آب و هوا در راه است.
همچنین در قرن نوزدهم سنت آویختن یک جغد بر در طویله برای مصون ماندن از شیاطین و رعد و برق رواج داشت.
مردم ولز در بریتانیای کنونی اسطورهای در مورد جغد دارند که در این اسطوره جغد زنی جفاکار محسوب میشود که توسط همسرش به صورت جغد درآمده است و به عنوان مجازات و پادافره مورد نفرت دیگر پرندگان قرار گرفته است.
جغد در فرهنگ شرق
در اسطورههای هندو، لکشمی، الهه ثروت، بر جغدی سوار است، بر این اساس میتوان گفت که جغد پرندهای خوش یمن محسوب میشده است و اگر در کنار خانهای مسکن میگرفته، نشان اقبال خوب بوده است.
در فرهنگ ژاپنی نیز جغد بسته به گونهاش از هر دو جنبه مثبت و منفی دیده شده است.
در مصر باستان جغد راهنمای ارواح مردگان به جهان زندگان محسوب میشده است، پس مصریان او را با پای شکسته نشان میدادهاند تا بدین ترتیب از بازگشت پرنده مرگ به زندگی جلوگیری کنند. در هیروگلیف مصری جغد پاشکسته نشانگر حرف«ام» بوده است.
با مرور کلی مطالب عنوان شده به این نتیجه می رسیم که اکثر برداشت ها و انگاره ها درباره جغد زیبا و مثبت هستند. طبق آنچه که در این مقاله عنوان شد جغد را با بینشی مثبت می توان نمادی از موارد زیر دانست:
- برکت اقتصادی
- نگهبان محافظ
- مشاور دانا
- دور کننده پلیدی ها
- فرا رسیدن سرما
- الهامبخش زیبایی و تزئینات
- دوستدار حق
- درمانگر
- نماد شب و خواب راحت
- شانس و اقبال
و در آخر یادمان باشد دنیا انعکاس افکار ماست. پس مثبت بیاندیشیم!
به طور کلی ایجاد ارتباط و سخنیت برقرار کردن میان امور متافیزیکی بسیار دشوار است؛ البته نه اینکه ارتباطی نباشد، بلکه کشف آن مشکل و پیچیده است. اما در خصوص سوال مطرح شده هم باید گفت بله تاییدات دینی ما بر این امور متافیزیک داریم اما کشف علل آن سخت است. البته در منابع دینی حیواناتی به عنوان برکت و سعادت یاد شده اند اما اینکه حیوانی نحس یا شوم معرفی شود، خیر. ” این جملات گوشه ای از سخنان حجت الاسلام قادر حافظ، کارشناس امور متافیزیک و معاون دانشکده مذاهب دانشگاه ادیان قم است که در خصوص نحس و سعد بودن حیوانات با ما در میان گذاشته است؛ گفتگوی ما را با مولف کتاب های “راهبرد مقابله با جنبش های نوین دینی” و “دیرینه شناسی یا تبار شناسی شیطان گرایی جدید” می خوانید:
گاه در میان صحبت های مردم می شنویم که فلان پرنده – مثلا جغد – نحس بوده و مایه شومی و بدبختی است و اگر بر خانه ای بنشیند، آن خانه روی سعادت را نخواهد دید، یا بر عکس شنیده شده برخی پرندگان مایه خوشبختی و شانس و اقبال برای انسان خواهند بود و اگر با او همراه شوند، اقبال و همای سعادت به او رو کرده، زندگی او دگرگون می شود؛ این سخنان که اشاره شد، از دیرباز میان مردم مرسوم بوده و برخی افراد اعتقاد شدیدی به آن دارند، لطفا بفرمایید این باور از کجا شکل گرفته و آیا بر مبنای دین و آموزه هایش، می توان بر آن صحه گذاشت و پذیرفت یا از اساس رد شده و مطرود است؟
بله، ادعایی وجود دارد مبنی بر اینکه آیا حیوانات نیز می توانند سبب امور مادی شده یا از آن جلوگیری کنند به عبارت دیگر اینکه اتفاق خوشایند یا ناخوشایندی که قرار است در آینده برای انسان بیفتد، آن را سبب یا مانع شوند.
در این راستا باید دانست در فلسفه میان پدیده ها اصطلاحی داریم با این عنوان که امور باید با یکدیگر سنخیتی داشته باشند و وقتی به طور روزمره امور زندگی را بررسی می کنیم، میان آنها باید ارتباط علیّ و معلولی و رابطه ای عمیق قائل شد.
ببینید به طور کلی ایجاد ارتباط و سخنیت برقرار کردن میان امور متافیزیکی بسیار دشوار است؛ البته نه اینکه ارتباطی نباشد، بلکه کشف آن مشکل و پیچیده است. اما در خصوص سوال مطرح شده هم باید گفت بله ما تاییداتی دینی بر این امور متافیزیک داریم اما کشف علل آن سخت است. نکته مهم دیگر آنکه در منابع دینی حیواناتی به عنوان برکت و سعادت یاد شده اند اما اینکه حیوانی نحس یا شوم معرفی شود، خیر. چرا که تمامی هستی جلوه ای از جلوه های الهی است و این شوم بودن معنا ندارد. حتی جغدی که در سوال اشاره شد، اتفاقا بر خلاف باور رایج، برای طبیعت لازم است و فلسفه وجودی خاص خود را دارد و نحوست آن معنا و جایگاهی ندارد.
در صحبت های خود اشاره کردید که در منابع دینی برخی از حیوانات مایه برکت و سعادت معرفی شده اند، می توانید به مصادیقی در این زمینه اشاره بفرمایید؟
بله، به طور مثال در روایات وارد شده اگر فردی خروس در خانه خود نگاه دارد، از بلا مصون می ماند یا در روایتی وارد شده فردی خدمت معصوم (ع) رسید و گفت من احساس می کنم در خانه ام اشباحی وجود دارد که اذیت می شود و معصوم (ع) دستور دادند در خانه خود کبوتر نگاه داری کن.
البته این بدان معنا نیست که به اصطلاح رایج امروز کبوترباز شویم یا در آپارتمان خود که برای همسایگان مشکل به وجود می آید، حیوان نگاه داری کنیم بلکه نگهداری این حیوانات برای دفع بلا به طور موقت توصیه شده و نباید منجر به اموری مانند کبوتربازی یا آزار برای دیگران و تعرض به حقوق آنها منجر شود.
آیا واقعا این مطلب اثبات شده است یعنی اینکه حیوانی در خانه نگه داشتن می تواند سبب مسائلی که اشاره کردید شود؟
بله، همین طور است؛ امروز در غرب گرایش تحصیلی در روان شناسی داریم با عنوان “حیوان درمانی” برای درمان افرادی که دچار افسردگی شدید شده اند و به آنها توصیه می شود که در خانه گربه یا حیوان دیگری نگهداری کنند که البته این مساله (نگاهداری گربه یا زندگی کردن و مانوس شدن با یک حیوان در خانه) در سنت و دین ما توصیه نشده است اما به دلیل علمی ثابت شده حیوانات می توانند در زندگی ما موثر باشند. این مساله نیز به صورت تجربی میان ما ثابت شده است. حتی از آن طرف داریم در روایات که پیرزنی به جهت کشتن ناروای گربه ای وارد دوزخ خواهد شد. بنابراین ما به هیچ عنوان حق نداریم حیوانی را با این فرض کن نحس است، از بین ببریم. حتی در دین ما توصیه به حقوق حیوانات نیز شده است که آیت الله جوادی آملی در همین راستا کتابی تالیف کرده است.
از کجا چنین اندیشه ای ریشه دواند و موجب شد انسان ها برخی حیوانات را نحس و شوم بخوانند و بدانند؟
ببینید این مساله عوامل متعددی دارد؛ مثلا برخی از انسان های سودجو، تحت عنوان جادوگری با استفاده از حیواناتی همچون گربه توانستند کارهای خاصی را انجام دهند یا با ادبیات دروغین میان عوام مساله ای خاص را جا بیندازند و این مساله موجب شد مردم گربه را نماد جن یا نحسی بدانند اما در اصل هرگز این طور نیست و گربه حیوانی است مخلوق خدا که نمی تواند نحوستی به دنبال داشته باشد. یا جغد حیوانی است که معمولا روی خانه های ویران شده یا مخروبه ها خانه می کند. دیدن این صحنه ها به مرور موجب شد مردم چنین پندارند که هر جا جغد بنشیند، برای آن خانه نحوست و بدیمنی به همراه خواهد داشت. در صورتی که جانورشناسان هم معتقدند جغد حیوانی است که دخمه ها و خانه های متروکه را برای زندگی انتخاب می کند و این هرگز موجب نمی شود این حیوان نحس باشد!
شما پیشتر در صحبت های خود فرمودید که در روایات نحوست حیوانی وارد نشده بلکه برعکس برکت و سعادت آوری برخی حیوانات ذکر شده است؛ از سوی دیگر در بعضی از روایات دیده می شود که اجتناب از حیواناتی همچون عنکبوت توصیه شده که مایه فقر است. این دست روایات با ادعای شما در تضاد نیست؟
این دو موضوع کاملا جدا از هم هستند به این صورت که مثلا در روایات وارد شده که عنکبوت در خانه فقر می آورد؛ این دلیل بر نحوست آن حیوان نیست بلکه منظور آن است که معمولا عنکبوت در خانه هایی لانه می کند که از نظر نظافت کمتر اهمیت به آن داده می شود در حقیقت نظافت نکردن خانه موجب فقر و نیاز می شود که یکی از نشانه های آن لانه کردن عنکبوت در خانه است. بنابراین، این روایت دلالت بر این نمی کند که عنکبوت شر است بلکه نشان از آن دارد که رشد عنکبوت در خانه ای به سبب عدم رعایت نظافت است و تمیز نبودن خانه نیز موجب از بین رفتن برکت می شود. در خصوص بقیه حیوانات نیز به همین ترتیب عوامل دیگری در میان است و روایات وارد شده دلیل بر نحوست آنها نیست.
اینکه برخی از افراد نحوست یا سعادت حیوانات را دغدغه خود می کنند و به آن بهای خاصی می دهند، در سبک زندگی خود آیا دچار مشکل می شوند یا خیر؟
ببینید ما موحدان، جهان بینی داریم که توحیدی است یعنی یک فرد و یک نیرو و یک مدیر این عالم و کارخانه جهان را تدبیر می کند لذا تمام علت های دیگر طُفیلی و در عرض بوده و استقلالی از خود ندارند بلکه اگر نگاه استقلالی به عوامل داشته باشیم، این در واقع شرک است. بنابراین در متون دینی ما توصیه شده در تمام اموز زندگی متوکل باشید.
اگر ایمان باشد استقلال رای در عالم را از جانب خدا می دانیم و از او فیض، به آن فرو می ریزد و پدیده ها را رقم می زند و آنچه موجب سرنوشت خوب در زندگی ما می شود اراده الهی او است. به ما توصیه شده اگر در زندگی خود وظیفه انسانی را درست انجام دهید، خیر محض به سراغ شما خواهد آمد در غیر این صورت مزاحم دیگران شدن، موجبات ورود شر به زندگی انسان را فراهم می کند.
در حقیقت پیامبر(ص) آمد تا خرافه را منسوخ، و منطق و عقل را روشن کند در این زمینه از ایشان حدیث بلندبالایی داریم که اول ما خلق الله العقل؛ اولین چیزی که خدا خلق کرد، عقل بود.
در واقع عقل شریف ترین اموری است که به انسان داده شده و نباید اجازه دهیم خرافه گرایی به زندگی ما وارد شده و در ورطه امور باطل بیفتیم چرا که خرافه گرایی، تعطیل شدن عقل را به همراه دارد.