بانی و کلاید واقعی چه کسانی بودند؟ زندگی و ماجراجوییهای آنها
بانی الیزابت پارکر (۱۹۱۰-۱۹۳۴) و کلاید چسنات بارو (۱۹۰۹-۱۹۳۴)، دو تبهکار معروف بودند که در دوران بحران اقتصادی در آمریکا، در مرکز آن کشور فعالیت داشتند. گروه آنها معروف به «باند بارو»، علاوه بر خودشان، گاه شامل باک بارو، بلانش بارو، ریموند همیلتن، دابلیو د.جونز، جو پالمر، رالف فالتز و هنری متوین بود. اقدامات جسورانه آنها بین سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۴، توجه مردم آمریکا را به سوی خود جلب کرد. اگرچه امروزه تنها به خاطر یک دوجین سرقت بانک شهرت دارند ولی کلاید باروز سرقت از فروشگاهها و پمپ بنزین ها را ترجیح میداد. میگویند این گروه طی فعالیت شان، نه مأمور پلیس و چند غیرنظامی را کشتند. این جفت در نهایت در لوئیزیانا غافلگیر و به ضرب گلوله از پای در آمدند. با فیلمی که آرتور پن در ۱۹۶۷ از زندگی آنها ساخت، شهرتشان نزد نسلهای جدید تضمین شد. اما حتی زمانی که زنده بودند، توصیف فعالیتهایشان در مطبوعات در تضاد کامل با زندگی در به دری تلخی بود که در واقع سر میکردند. و این موضوع به خصوص در مورد بانی پارکر صادق بود چون با آن که دو سال در خلافکاریهای گروه شریک بود ولی با آن تصویر کارتونی زنی مسلسل به دست که در صفحه حوادث روزنامه و گزارشهای خبری توصیف میشد، کاملا تفاوت داشت. دابلیو جونز، عضو گروه، بعدا شهادت داد که تقریبا به یاد نمیآورد که بانی پارکر هرگز به طرف مأموری شلیک کرده باشد. آن تصویر سینمایی از عکسهایی سرچشمه گرفت که پلیس در مخفیگاه بانی و کلاید پیدا کرد؛ عکسهایی که او را سیگار به لب و هفت تیر به دست نشان میداد. به گفته برخی از مورخان، افسانه بانی و کلاید از انتشار همین عکسها ریشه گرفت. بدون شک وجود پارکر در این گروه بود که چنین شهرتی برایشان دست و پا کرد. بدون بانی پارکر، کلاید بارو به عنوان سارقی خرده پا، خیلی زود به دست فراموشی سپرده می شد. اصولا شاید همان تبلیغات رسانهای بود که سارقینی ساده را برانگیخت چنان جنایتهای بیهودهای مرتکب شوند.
بانی پارکر
بانی پارکر در تگزاس به دنیا آمد و در چهارسالگی پدرش را که کارگر ساختمان بود، از دست داد. مادر خیاطاش، با سه فرزند خود به دالاس رفت و آنجا مشغول به کار و زندگی شد. بانی یکی از بهترین شاگردهای مدرسه بود و جوایزی هم برد و به خصوص در املاء و انشاء سرآمد بچههای دیگر بود و از نوجوانی شعر میگفت. (ترانه عاشقانه بانی و کلاید که در فیلم آرتور پن هم خوانده میشود، سرودهی خود او است که ابتدا به نام The Trail ‘ s End منتشر شد.)
بانی پارکر در شانزده سالگی ازدواج کوتاه مدتی با یاغی دیگری به نام روی تورنتون داشت که بعدا در زندان از مرگ همسرش، بانی آگاه شد. بانی قبل از آشنایی با کلاید در ژانویه ۱۹۳۰ با مادرش زندگی میکرد و در رستورانی مشغول به کار بود. یکی از مشتریهایش در آن زمان، تد هینتن بود که بعدا جزو یاران کلانتر، در تعقیب و کشتن بانی و کلاید در ۱۹۳۴ شرکت داشت.
کلاید بارو
کلاید بارو در شهرکی نزدیک دالاس به دنیا آمد. پدر و مادرش کشاورزان فقیری بودند که بعد از بحران اقتصادی، دست هفت فرزند خود را گرفته و به مناطق فقیرنشین شرق دالاس مهاجرت کردند. خانواده ماههای اول را زیر واگنشان میخوابیدند و بعد که پدر کاری پیدا کرد و پولکی در آورد، چادری خرید و مدتی هم در چادر زندگی کردند. اولین بازداشتهای کلاید در ۱۹۲۶، یک بارش به خاطر «به موقع پس ندادن اتومبیلی کرایهای» و بار دوم به خاطر دزدیدن یک بوقلمون صورت گرفت. با آن که کلاید بین ۱۹۲۷ تا ۱۹۲۹ برای امرار معاش به کارهای مختلفی مشغول بود ولی در کنارش، تعدادی گاوصندوق زد و ماشین دزدید و به بقالیها دستبرد زد. در نهایت دستگیر شد و تا ۱۹۳۲ زندان بود و بعد با سپردن وثیقه و تعهد آزاد شد. ولی به شهادت خواهرش و به قول یکی از همبندیهایش، زندان تأثیری چنان ناجور روی او گذاشت که «کلاید را از یک بچه مدرسهای به جانوری درنده تبدیل کرد. بعد از آزادی از زندان، مرحله دوم تبهکاریهایش آغاز شد. به گفته مورخی، هدف کلاید از دزدی و جنایت، شهرت و رفاه مادی نبود، بلکه میخواست از سیستم زندان تگزاس که در مدت زندانی بودن، شکنجه و آزارش داده بودند، انتقام بگیرد. در مورد آشنایی کلاید با بانی پارکر نیز در ۱۹۳۰ روایتهای مختلفی ارائه شده، که باورپذیرترینشان، ملاقات در خانه یکی از دوستان مشترکشان است که بازویش شکسته و بانی نزدش رفته بود تا از او مراقبت کند. بانی پارکر بلافاصله شیفته کلاید شد و به خاطر همین عشق و علاقه بود که او را در اعمال خلافاش همراهی کرد.
بانی پارکر و کلاید بارو سرانجام در ۲۳ می ۱۹۳۴ در جادهای روستایی در لوئیزیانا، غافلگیر و در روز روشن، توسط چهارتن از یاران کلانتری تگزاسی و دو افسر اهل لوئیزیانا به قتل رسیدند. رهبر گروه تعقیب کننده، فرانک همر، افسری تگزاسی بود که از ماه فوریه شبانه روز دنبالشان بود. او متوجه شده بود که این جفت در درون خطی کمربندی که مرزهای پنج ایالت همسایه را تشکیل میدهند در رفت و آمدند. بنابراین نتیجه گرفت که برخلاف جان دیلینجر که در شمال آمریکا فعالیت داشت) میدان فعالیتشان محدود است و قابل ردگیری. رفت و آمدهای گروه در آن زمان منحصر میشد به دیدارهای خانوادگی و در آن روز قرار بود به دیدار خانواده هنری متوین در لوئیزاینا بروند. ۲۱ ماه می چهار تن از یاران کلانتر در لوئیزیانا باخبر شدند که بانی و کلاید قرار است به منطقهای به نام «بین ویل پریش» بروند و با «متوین» ملاقات کنند. گروه یاران کلانتر ۲۴ ساعتی توی بوتههای کنار جاده سر راهشان کمین کردند ولی خبری از بانی و کلاید نشد، حدود ۹ و ربع روز ۲۳ ام در حالی که مأمورها نومید میخواستند به شهر برگردند، صدای موتور اتومبیل فورد مسروقه کلاید به گوش شان خورد. گزارش رسمی مأمورها میگوید که کلاید اتومبیلاش را متوقف میکند تا با پدر متون صحبت کند که به توصیهٔ مأمورها کنار جاده نگه داشته بود تا کلاید مجبور شود اتومبیلاش را نزدیک بوتهها نگه دارد. آنجا بود که آن جفت را به رگبار بستند و در جا هلاک کردند. در شرح مرگ این جفت و مسائل بعدش به نکات جالبی برمی خوریم مثلا این که ۲۰ هزار نفر در تشییع جنازه آنها شرکت کردند و جمعیت منطقهای که این حوادث درش اتفاق افتاده بود، با گذشت چند ساعت، از دو هزار به بیست هزار افزایش یافت و کاسبهای منطقه با بالا بردن قیمت خوراکیها سود کلانی بردند. از سوی دیگر، با کشته شدن بانی و کلاید، نقطه پایانی گذاشته شد به دوران این «یاغیهای فولکلوریک». از آن پس سرقت بانک و ربودن آدمها به «جرمهایی ملی» تبدیل شد و پای پلیس فدرال (اف.بی.آی) به میان آمد و نصب رادیوهای دو طرفه در اتومبیلهای پلیس، هماهنگی برای تعقیب و گیر انداختن مجرمان را تسهیل کرد. دو ماه بعد از این ماجرا، جان دیلینجر در خیابانی در شیکاگو، غافلگیر و کشته شد. سه ماه بعد، گنگستر معروف دیگر، چارلز آرتور فلوید به ضرب چهارده گلوله اف.بی.آی. در اوهایو از پای افتاد. و یک ماه بعد نوبت به لستر گیلیس، گنگستری دیگر رسید که در ایلینوی کشته شد. از آن پس، آمریکا از این دست تبهکارها به خود ندید و فقط سینمای آمریکا بود که از ماجراها و زندگی شان خوراکی برای سرگرمی مردم فراهم کرد.