برای فیلمی که بر خلاف جریان عمومی سینمای ایران، تقابل ویرانگر سنت و مدرنیسم را به تعاملی شیرین بدل میکند حاج ابراهیم مرکز ثقل این داد و ستد به شمار میرود، یک سنت گرای تمام عیار که تا مرز بلاهت پیش رفته و از فاصله عمیقش با جامعه در حال تحول و پوست اندازی پرده برداری میشود. بیگانگی او با کلیه مفاهیم و ارزشهای نوین که با سرعتی مهارناپذیر در حال تکثر هستند تا حدی است که گویی از آسمانی دیگر به این سرزمین پرتاب شده است و همین موضوع در ابتدا از باورپذیر شدن این شخصیت ممانعت به عمل میآورد.
حاج ابراهیم اگرچه در ظاهر نوعی دیکتاتور مآبی و پدرسالاری را سرلوحه کار خویش قرار داده اما در برابر همسر بسیار متواضعانه و در مقام پایین دست ظاهر میشود و به سادگی و بدون کمترین مقاومتی در برابر خواسته او تسلیم میشود. بدین سان تم دوگانگی (ظاهر و باطن، سنت و مدرنیسم، فرهنگ شرق و غرب، تعامل و تقابل، خیر و شر…) اسکلت بندی شخصیت محوری داستان و ساختار کلی اثر را شکل میبخشد. استفاده از ادبیات و عبارات پرطمطراق که در زبان محاورهای و نوشتاری حال حاضر کمترین نشانههایی از آن دیده میشود، بازیهای بیرونی و اغراق شده که بارزترین وجه آن در حرکات درشت صورت، شانهها و دستها خودنمایی میکند، شاخصترین نمودهای ظاهری کاراکتر حاج ابراهیم است که در نخستین برخورد، تصویری آشنا و شناخته شده از این شخصیت به حاشیه کشیده شده ارائه میدهد اما شوخیهای مکرر فیلم با تابوها و المانهای استاندارد سینمای اجتماعی ایران بر به هجو کشیدن این نوع شخصیت تاکید مینماید. کاراکتر حاج ابراهیم در سالهای اخیر به ویژه در مجموعههای تلویزیونی (با بازی داریوش ارجمند)، به تصویری تکرار شده از مرد پا به سن گذاشته سنتی بدل گشته که با اغراق در اجرا و شخصیت پردازی به کلیشهای آزاردهنده تبدیل شده است. مردی که در نهایت به باورها، خواستهها و آروزهایش با دیده تردید مینگرد.
حاج ابراهیم ازدواج به سبک ایرانی را بایستی حاجی آقا آکتور سینما (آوانس اوگانیانس- ۱۳۱۱) معاصر با همان سرشت و سرنوشت تلقی کرد. فیلمی که به جدال مذهب / سنت با سینما و کفر دانستن آن از یک سو و تقلای
سینما برای مقبول افتادن نزد مردم عادی از سوی دیگر میپرداخت، حاجی آقا… حدیث سازش آن دو قطب مخالف بود و تماشاگر پابسته به سنت را به بازنگری در دیدگاههای خود دعوت میکرد. درونمایه اثر به مقابله با تفکری رفت که سینما را عامل فساد و تباهی و در نهایت معیارهای غربی میدانست. حاجی آقا، ستایشگر سینما به عنوان یک رسانه بود و فرار و پرهیز از آن را هم بیثمر میدانست و از آن مهمتر تماشاگر سنتی مانند حاجی آقا را به پذیرش این امر تشویق میکرد. فیلم تماشاگر را به پذیرش ارزشهای نو ترغیب میکرد و به او هشدار میداد که مانند حاجی آقای درون فیلم خود را علاج کند و تغییر دهد. تناقضات مضمونی اثر از مایه «تجدد و نوآوری گریز ناپذیر است» نشأت میگرفت. شاخصهای که در ازدواج به سبک ایرانی مورد استفاده نویسنده و کارگردان قرار گرفته و این بار با لحنی طنز و ساختاری کمیک بازسازی و احیا شده است.
پیوند دیوید با شیرین (خانواده حاج ابراهیم) بر این نکته اشاره دارد که رویکرد بدگمانی و تردید به روابط فرهنگی را بایستی کنار نهاد چرا که میتوان تفکر و اندیشه غربی را با آگاهی و تحقیق، در عین حفظ ارزشهای اصیل ملی میهنی پذیرفت و حتی آن را با الگوهای و سنتهای خویش همسان نمود. همانگونه که در پایان حاجی آقا با به زبان آوردن این جمله: «صحیح است. سینما یکی از مهمترین وسایل تهذیب و تربیت اخلاق عمومی است چون من از این راه علاج شدم…» بر دگرگونی و تحول روحی و موقعیتی خویش صحه میگذاشت، حاج ابراهیم به عنوان سمبل سنت گرایی نیز در روندی فزاینده و به رغم مخالفها و مقاومتهایی که از خویش نشان میدهد چارهای جز پذیرش و تن سپردن به هنجارهای جدید ندارد. اگر حاجی آقا تجسم اعتقادات (شاید هم آرزوها) دولت ایران به دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی بود، ازدواج به سبک ایرانی با آرامش و طمانینه خرده بورژوازی سنتی را به تغییر در دیدگاههای استاندارد در مقابل فرهنگ و تفکر مدرن دعوت میکند و مطابق انتظار نه تنها از استحاله عقیدتی و دگرگونیهای رادیکال قهرمان شرقی فیلم خبری نیست بلکه علائم رفورم مدنظر در دیوید هاوارد به عنوان نشانهای از معیار و فرهنگ غربی ظهور میکند. آن چه در مورد حاج ابراهیم رخ میدهد حفظ اصول و ساختارهای پیشین از یک سو و اصلاحات فکری و رویکردی در قبال جامعه، خانواده و تغییرات به وقوع پیوسته ناشی از عنصر تکنولوژی است. نشانههای بروز این تحولات از همان بدو امر در غالب تضادهایی با زیرساختهای بنیادین شخصیتی حاج ابراهیم نمایان میگردد. به عنوان نمونه او که با دانشگاه رفتن شیرین مخالفت میکند مقدمات تحصیلات عالیه چندین دختر جوان را فراهم کرده است و در حالی که نشانههای سنت گرایی را در همه ابعاد حتی در کلام و گفتار با خود حمل میکند از خرید کامپیوتر و آموزش زبان انگلیسی خبر میدهد. حتی محل سکونت وی نیز نشانهای از آن فرهنگ سنتی مورد علاقه حاج ابراهیم ندارد و آرایش و تزینات داخلی آن با وسایل لوکس و مدرن ترتیب یافته است. حجره فرش فروشی به عنوان آخرین سنگر حاج ابراهیم از گزند مدرنیزاسیون پرشتاب جامعه در امان مانده و یگانه مکانی است که او در آنجا قدرت کلام و نفوذ خویش را همچنان حفظ کرده است. از منظر دیگر و با دقیق شدن در رفتارها و کنشهای در برخی موارد واپس گرایانه حاج ابراهیم میتوان گفت ترس از فراموش شدن و از دست دادن جایگاه خدای گونه خود در خانواده او را به مقاومتی شکننده در برابر تغییرات وا میدارد اما به نظر میآید حاج ابراهیم نیز در ناخودآگاه خویش به روند تحولات واقف است و هنگامی که از عدم مخدوش شدن مقام و منزلت خود اطمینان حاصل مینماید در برابر آن سر تسلیم فرود میآورد.