چرا خمیازه میکشیم؟
همه خمیازه میکشند. از پنج دقیقه بعد از تولد، خمیازه کشیدن را شروع میکنیم و تا پایان زندگیمان، هر روز، در لحظات مختلف، این کار را تکرار میکنیم. خمیازه کشیدن به قدری شایع و عادی است که پژوهشگران آن را فراموش کردهاند، در حقیقت هیچ کس از ترس تمسخر همکاران داوطلب نشده است وقت و پول خود را به منظور نگاهی دقیقتر به این موضوع، صرف کند.
در واقع، بجز دو فیزیولوژیدان به نامهای روبرت پروواین از دانشگاه مریلند و دونالد بنینگر از دانشگاه تمپل، که ده سال قبل، هر یک به طور جداگانه به این نتیجه رسیدند که زمان تحقیق در خصوص خمیازه فرارسیده کسی دست به این کار نزده است. اینکه دیگران این موضوع را پیش پا افتادهتر از آن میدانستند که قابل پیگیری باشد، به هیچ وجه مانع کار آنها نشد. پروواین معتقد بود، «با وجودی که دیگران از این موضوع چشمپوشی کردهاند، ما فرصتی طلایی به دست آوردهایم تا کار مهمی انجام بدهیم.»
پروواین کار خود را با بررسی فرضیات اولیه مردم راجع به خمیازه شروع کرد. به طور کلی عقیده بر این است که خمیازه نوعی فریاد بیصدا برای به دست آوردن اکسیژن است و معمولاً زمانی که خسته و یا کسل هستیم، رخ میدهد. اما آیا به همین سادگی، خمیازه یک نوع تنفسی برای افزایش میزان اکسیژن خون یا خلاصی از دیاکسیدکربن اضافی باشد، همواره به نظر پروواین پذیرفتنی آمده بود، اما هرگز کسی آن را نیازموده بود.
بنابراین پروواین این کار را انجام داد. او دانشجویان سال اول فیزیولوژی را به کار گرفت و از آنها خواست تا در هوایی با مخلوطهای متفاوتی از اکسیژن و دیاکسیدکربن تنفس کنند و تعداد خمیازههای آنان را شمرد. نتایج نشان داد که اگر چه سرعت شمار تنفس دانشجویان برای دفع دیاکسیدکربن بیش از حد هوای تنفسی، افزایش مییافت، اما تعداد خمیازههایی که میکشیدند تغییری نمیکرد. به علاونه، وقتی که آنان اکسیژن خالص استنشاق میکردند، به اندازه مواقع دیگر خمیازه میکشیدند. پروواین از این مسئله نتیجه گرفت که «اگرچه خمیازه عبارت است از فرو بردن و بیرون دادن هوا، به نظر نمیرسد که کارکرد اصلی خمیازه نوعی تنفس باشد».
بدیهی است که تنفس را میتوان از راه دهان یا بینی انجام داد، اما خمیازه کشیدن با دهان بسته، عملاً غیرممکن است. در حقیقت بستن دهان و فشردن دندانها به هم، کاری است که افراد برای جلوگیری از خمیازه کشیدن میکنند. بنابراین، پروواین نظریه خود را به این صورت طرح کرد که رویهم رفته، باز کردن آروارهها است که اهمیت دارد و خمیازه بیش از آنکه ربطی به تنفس داشته باشد، به کش آوردن بدن ارتباط دارد. اگر دقت کرده باشید تقریباً همواره همراه با خمیازه بدن خود را کش میآوریم، به ویژه پس از برخاستن از خواب که بیشتر از هر زمان دیگری خمیازه میکشیم. بعد از آن، پیش از خواب است که زیاد خمیازه میکشیم. پروواین مشاهده کرد که تحقیقات داروشناسی نیز به رابطه میان کشش و خمیازه اشاره کرده است. برخی از داروها مانند اکسیتوسین که برای القای زایمان به کار میرود، هم خمیازه و هم کشش را در حیوانات القا میکند. تاکنون بهترین شواهد دال بر وجود ارتباط میان این خمیازه کشیدن و کش آمدن، از بررسی افراد فلجی که اغلب در اثر سکته، دچار فلج یک طرف بدن شدهاند، به دست آمده است. هنگامی که بعضی از این افراد خمیازه میکشند میتوانند طرف فلج شده بدن خود را کش آورند. این واقعهٔ عجیب حاکی از آن است که قاعدتاً باید میان مدارهای عصبی ناظر بر این دو رفتار، ارتباط نزدیکی وجود داشته باشد.
پروواین میپندارد که چه بسا خمیازه نوعی کشش موضعی در صورت باشد. اگر چنین باشد ممکن است ما را به یافتن کارکرد خمیازه کمک کند. پروواین میگوید: «خمیازه مانند کش آوردن بدن سلسله نتایجی در پی دارد. از جمله بر شمار ضربان قلب و میزان فشار خون میافزاید و بر چگونگی جریان خون، اثر میگذارد.» پروواین از پیامدهای خمیازه به این نتیجه میرسد که خمیازه فرد را برای فعالیت آماده میکند.
البته انسان تنها حیوانی نیست که خمیازه میکشد. گربهها، موشها، پرندگان و حتی دوزیستان را در حال کشیدن خمیازه دیدهاند و بنینگر از این جانوران برای بررسی خمیازه استفاده کرده است. بنینگر میگوید: «بسیاری از گوشتخواران خمیازه میکشند، علفخواران بندرت خمیازه میکشند، اما استثنا هم وجود دارد. کرگدنها خمیازههای شگفتآوری میکشند. مردم اغلب وقتی میگویم که ماهیهای گرمسیری نیز خمیازه میکشند، برق از سرشان میپرد». به هر حال بنینگر میپندارد کاری که ماهی انجام میدهد، خمیازه کشیدن است. او تصدیق میکند که، «من نمیتوانم مطمئن باشم هنگامی که ماهی به آرامی دهان خود را به مدت پنج ثانیه باز میکند و بعد سرعت میبندد واقعاً خمیازه کشیده باشد، زیرا ماهی زبان بسته نمیتواند دلیل این را به من بگوید.» او میگوید: «حرکات رفتاری مشابه در انواع متفاوت جانداران به یک معنی نیست. برای مثال در انسان عقب کشیدن لبها و نمایش دندانها، به معنی خندیدن است اما شواهد محکمی در دست است که این کار در نخستینیان، راهی برای بیان خشم است.»
در حقیقت وقتی بنینگر در آغاز کار پژوهش بود، به نظرش نمیرسید که خمیازه انسان وجه اشتراکی با خمیازه ماهی و یا سایر حیوانات داشته باشد. برای مثال متوجه شد که ماهی جنگنده سیامی، زمانی که تنهاست، بندرت خمیازه میکشد اما اگر عضو دیگری از گروه را به آن نشان دهند، شمار خمیازههایش به 300 خواهد رسید. در طی نبرد هم، تعداد خمیازهها دو برابر میشود. بنینگر معتقد است که دستکم در این ماهیها، خمیازه کشیدن معادل رفتار جنگجویانه است. از طرف دیگر مشاهده شیرها و بوزینههای باغوحش فیلادلفیا نشان میدهد که این حیوانات در حول و حوش زمان تغذیه که به گمان بنینگر عمدهترین رویداد برای این حیوانات در طول روز است، خمیازه میکشند. به نظر میرسد وجه اشتراک میان این حیوانات این است که در مواجهه با رویدادهای مهم، یعنی آنچه که نیازمند توجه و عمل است، خمیازه میکشند.
در مقابل به نظر میرسد که انسان اگر محرکی در کار نباشد خمیازه میکشد. در طی یک بررسی گروه شمارش خمیازه بنینگر، افراد را در حین انجام فعالیتهای مختلف، زیر نظر گرفت. آنها مشاهده کردند افرادی که دیروقت در جادههای خلوت رانندگی میکنند، زیاد خمیازه میکشند. این امر در مورد دانشجویانی که در کتابخانه دانشکده مشغول مطالعه هستند و یا در بعد از ظهر در مقابل تلویزیون استراحت میکنند نیز صادق است. اما بیشترین میزان خمیازه که آنان تا به حال ثبت کردهاند در کلاس درس ریاضی دانشگاه تمپل بود که در آن هر دانشجو، به نحو حیرتانگیزی به طور متوسط در حدود 6/24 بار در ساعت خمیازه میکشید.
شاید عجولانه به این دانشجویان تهمت میزنیم. اگر چه افراد در حین خستگی خمیازه میکشند. بنینگر معتقد است که این تنها نیمی از ماجراست. روی دیگر سکه این است که به رغم خستگی، این افراد خود را وادار میکنند که بیدار بمانند. طبق نظریه بنینگر: «خمیازه کشیدن راه دفاعی بدن برای افزایش بیداری در شرایطی است که فرد مجبور است هشیار باقی بماند.»
بسیاری از این رفتارها با این نظریه تطابق دارد. با این نظریه میتوان توضیح داد که چرا افرادی که شبانگاه دیروقت در راههای خارج از شهر رانندگی میکنند زیاد خمیازه میکشند. چرا دانشجویان در کلاس درس ریاضی زیاد خمیازه میکشند و چرا فقط تعداد کمی از افراد در رختخواب خمیازه میکشند. بنینگر میگوید: «که این افراد نیازی به خمیازه ندارند، زیرا میتوانند با خیال راحت بخوابند.»
اشکالی که نظریه بیداری دارد این است که برخی از افرادی که کاملاً بیدارند هم خمیازه میکشند. برای مثال دانشجویان میگویند که قبل از امتحان دادن بسیار زیاد خمیازه میکشند. دوندهها و ورزشکاران دیگر نیز قبل از شروع مسابقه زیاد خمیازه میکشند. یک نوازنده ویولن به پروواین گفته است که قبل از شروع برنامه مکرراً خمیازه میکشد و معتقد است که این کار به او آرامش میبخشد.
پروواین میپرسد: «آیا خمیازه بیدارکننده است یا تسکینبخش؟» «گمان میکنم بتوان گفت هر دو اثر را دارد». بنینگر فکر میکند که خمیازه میتواند هر دو اثر را داشته باشد. شاید خمیازه سازوکاری دفاعی است برای تعدیل شدت و ضعف هشیاری، یعنی ممکن است گاه بر شدت هشیاری بیفزاید و گاه آن را تضعیف کند.
تنها چیزی که حتی روانپزشکان نیز میتوانند با اطمینان راجع به خمیازه بگویند مسری بودن آن است. دیدن کسی در حال خمیازه کشیدن، دیگران را به شدت به خمیازه کشیدن ترغیب میکند. به نظر میرسد این رفتار که پروواین را به حیرت واداشته است، تنها مختص انسان باشد و هیچ جاندار دیگری با دیدن خمیازه کشیدن دیگری خمیازه نمیکشد. در حقیقت پروواین نشان داده است که حتی اگر فقط به خمیازه فکر کنیم به خمیازه کشیدن میافتیم. در ابتدای تحقیق درباره خمیازه، پروواین از دانشجویانی که در اتاقکهای جداگانه نشسته بودند، خواست تا به خمیازه فکر کنند و در صورت شروع به خمیازه، دکمهای را فشار دهند و تا پایان خمیازه آن را نگه دارند. دانشجویان به نحو حیرتآوری در حدود 28 بار در عرض نیم ساعت خمیازه کشیدند. مطالعه راجع به خمیازه هم باعث خمیازه میشود. زمانی که پروواین از افراد خواست تا مقالهای راجع به خمیازه بخوانند.، هفتاد و پنج درصد آنها ابراز کردند که در طی مطالعه دچار خمیازه شدهاند و یا تمایل به خمیازه کشیدن داشتهاند. اما این میزان هنگام مطالعه مقالههای راجع به موضوعهای دیگر مانند سکسکه تنها بیست درصد بود.
پروواین همچنین اثر نمایش فیلم فردی در حال خمیازه کشیدن را در القای خمیازه در بینندگان آزمایش کرد. بینندگان به خمیازه افتادند و این تعداد بیش از تعداد کسانی بود که با مشاهده فیلم فردی که لبخند میزد، به خنده میافتادند. لبخند هم مسری است، بخندید تا دنیا به رویتان بخندد. این چیزی است که همگان میگویند اما واگیری خنده به پای واگیری خمیازه نمیرسد.
به نظر پروواین پرداختن به چگونگی واگیری خمیازه، مرحلهای هیجانانگیز از بررسی خمیازه است. پروواین میگوید ما باید چیزی را به صورت یک علامت ظریف در صورت فردی که خمیازه میکشد، ببنیم که ما را هم به خمیازه اندازد. اما این علامت چیست؟ آیا شکل دهان است یا تنگ و گشاد شدن چشمهاست یا مجموعهای از تمام حرکات صورت در حین خمیازه است. اخیراً در یک آزمایش، افراد فیلمی را تماشا کردند که در آن پروواین پشت سر هم، 30 بار خمیازه میکشید. یعنی تصویر صورت او را به طور مستقیم و از رو به رو میدیدند؟ عدهای دیگر از نیمرخ و برخی دیگر تصویر وارونه او را در حال خمیازه کشیدن میدیدند. گروهی صورت پروواین را در حالی که به جز چشمها و دهان، بقیهاش پوشیده شده بود مشاهده میکردند و گروه دیگر تصویر را به شکلی که صورت و دهان آن سیاه شده بود، میدیدند. گروه شاهد نیز یک فیلم 5 دقیقهای از تصویر پروواین را میدیدند که فقط لبخند میزد.
نتیجه این بود که افرادی بیش از همه خمیازه کشیدند که تمام صورت پروواین را صرفنظر از جهت تصویر دیده بودند. آنچه باعث تعجب پروواین شد این بود که دیدن هیچ جزء خاصی از صورت، حتی، دهان، برای القای خمیازه الزامی نیست. در حقیقت: «یک صورت بدون دهان برای القای خمیازه کافی است، اما صرف دیدن دهان با پوشاندن بقیه صورت، خمیازه را القا نمیکند».
برای اینکه مشخص شود افرادی که از خمیازه دیگران به خمیازه میافتند به چه چیز واکنش نشان میدهند، پروواین سرگرم ساختن یک مدل کامپیوتری از فرد در حال خمیازه است که بتواند آن را مطابق دلخواه خود تنظیم کند. او این آدم کامپیوتری را با صورت کارتونی به رنگ سبز شبرنگ به روی صحنه تلویزیون کامپیوتر در آزمایشگاه خود نشان میدهد، دهان این تصور به آرامی به صورت یک بیضی کامل باز و بعد به سرعت بسته میشود. پروواین میتواند با استفاده از یک برنامه کامپیوتری شکل دهان و سرعت خمیازه آدمک را تغییر دهد و برای مثال آن را از حرکت کند به حرکت تند تبدیل کند. تاکنون تنها تصویر متحرک دهان با نقشبرداری از تعداد بسیار زیادی از صورتهای در حال خمیازه از روی فیلم، کامل شده است. اما پروواین تصمیم دارد که قبل از اتمام مشابهسازی، حرکات چشم و سایر حرکات ظریف را به آن بیفزاید. او امیدوار است با دستکاری و دگرگونسازی چهره این آدم خمیازکش و آزمایش واکنش افراد بیننده نسبت به آن، به عامل همهگیر مولد خمیازه دست یابد.
گذشت زمان آشکار خواهد کرد که آیا پروواین چنین عامل منحصر به فردی را پیدا خواهد کرد یا نه. این زمان نیز چندان کوتاه نخواهد بود، پژوهش در اینباره بسیار کند پیش میرود. اینک ده سال از آغاز پژوهشهای پروواین و بنینگر میگذرد و ما هنوز راجع به شرایط فیزیولوژیکی که باعث خمیازه میشوند، چندان نمیدانیم. از این گذشته راجع به مسیرهای زیستشناختی موثر بر خمیازه نیز چیزی نمیدانیم. بیماریهایی یافت شدهاند که با میزان غیرعادی خمیازه همراه بودهاند. اما علت این امر نامعلوم باقی مانده است. چرا مبتلایان به ضایعات و تومورهای مغزی، التهاب مغز (انسفالیت) و صرع زیاد خمیازه میکشند. چرا مبتلایان به اسکیزوفرنی کم خمیازه میکشند. پروواین میگوید تا زمانی که پژوهشگران رشتههای مختلف به خمیازه توجه نکنند، ما نخواهیم توانست پاسخی برای این پرسها بیابیم.
او میگوید: «خمیازه را دستکم گرفتهاند. بیشتر مردم خمیازه را نسبت به رفتارها و اعمال و تجارب عمده انسان بیاهمیت تلقی میکنند.» با وجود این، پروواین عقیده دارد که: «اگر ما کارمان را به درستی انجام دهیم به نتیجه خواهیم رسید و سرانجام روزی خواهد رسید که بتوانیم به پژوهشگران دیگر بگوییم که چرا میبایست به بررسی خمیازه میپرداختهاند.»
نوشته پاتریک هویک
ترجمه آزاده جولایی