دایناسورها چطور کشف شدند؟
سال اکتشاف: 1967
این کشف چه میگوید؟
دایناسورها چگونه حرکت و زندگی میکردند.
چه کسی آن را کشف کرد؟
رابرت باکر Robert Bakker
دایناسورها هیلاهایی کندرو و خون سرد بودند بنابر نظریهٔ متداول ابتدای قرن بیستم آنها جانورانی تنبل و سنگین با رنگ خاکستری بودند و چنان بهرهٔ هوشی پایینی داشتند که حتی از تشخیص فرزندان خود هم عاجز بودند. باور دیرینهشناسان چنین بود. رابرت باکر این باورها را درهم ریخت.
او نخستین کسی بود که ادعا کرد دایناسورها جانورانی خونگرم با پوست رنگی و حرکات سریع و هوش بالا و حالت تهاجمی سریع بودند. او هم چنین اثبات کرد که پرندگان از دایناسورها منشعب شدهاند. تصویری که در پارک ژوراسیک و موزههای علمی از دایناسورها میبینیم، همگی از کشفیات رابرت باکر الهام گرفته است. رابرت باکر کتاب دایناسورها را کاملاً از نو نوشت.
هنگامی که رابرت باکر دانشجوی سال آخر دانشگاه بیل بود، یک شب در موزهٔ نیمه تاریک تاریخ طبیعی گردش میکرد و اندیشهٔ جدیدی به ذهن او خطور کرد. نور خفیفی به اسکلت دایناسورها طوری میتابید گویی آنها در حال حرکتند به فکر او رسید که این جانوران 165 میلیون سال بر پهنهٔ زمین حکمفرمایی میکردهاند بنابراین نمیتوانستند موجودی کند و ابله و تنبل باشند. دور و بر آنها پر بود از پستانداران باهوش. اگر دایناسورها هوششان کمتر بود حاکمیت خود را از دست میدادند
رابرت باکر به تنهایی تصمیم گرفت تا ثابت کند نظر عمومی دربارهٔ دایناسورها کاملاً غلط است. او برای اثبات نظریهاش به چهار منبع اطلاعاتی متوسل شد: کالبد شکافی مقایسهای (مقایسهٔ اندازه و شکل اندامها مشابه گونههای متفاوت) مناطق زیست این جانوران، بررسی تمام استخوانهای به دست آمده از این جانوران و بومشناسی (رابطهٔ گونهها با محیط زندگی).
باکر سه سال استخوانهای پستانداران را مطالعه کرد و متوجه شد استخوان آنها – درست مثل استخوان پستانداران – پر است از سوراخ رگهای خونی و فاقد حلقههای رشد – درست بر عکس خزندگان خونسرد. او متوجه شد دایناسورهای دوران کرتاسوس Certaccous: بخشی از دوران دوم زمینشناسی که دوران خزندگان نیز نامیده میشود در شمال کانادا او سامانهٔ بومشناسی آفریقا و شمال امریکا را مطالعه کرد و متوجه شد شکارچیان خونگرم در مقایسه با خزندگان خونسرد شش تا هشت برابر وزن بدن خود غذا میخورند باکر با مقایسهٔ سنگوارهها متوجه شد دایناسورهای گیاهخوار مشخصات بومشناسی جانوران خونگرم را دارا بودند.
دایناسورها میباید خونگرم بوده باشند. استخوانهای آنها، تعدد نوعی و محل زندگی آنها این موضوع را ثابت میکند.
باکر پای جانوران را در حال حرکت مطالعه کرد. آیا پای مرغ هنگام حرکت با پای زرافه قابل مقایسه بود؟ تفاوت میان آنها چگونه به تفاوت نوع حرکت آنها ارتباط پیدا میکرد؟ شکل هر پا چگونگی نوعی حرکت را مشخص میکرد و نوع حرکت چگونه بر شکل پا اثر داشت؟ چگونه میشد از نوع مفاصل و شکل آنها و اندازهٔ استخوانها نوع حرکت دایناسورها رات مشخص کرد؟ او سعی کرد از روی استخوانها، شکل عضلاتی که در حرکت پاها نقش داشتند حدس بزند. او با مقایسهٔ استخوانهای پای دایناسورها با پستانداران متوجه شد، استخوانهای آنها شباهت به پستانداران دونده دارد. نه پستاندارانی که در هنگام خطر 10 ثانیه میدوند بلکه آنهایی که میتوانند 20 دقیقه بدوند!
دایناسورها دونده بودند ساختار بدنی آنها نشان میداد آنها دونده و تهاجمی بودند و نه تنبل و کند.
او با مطالعهٔ استخوانهای دایناسورها، استخوان تعداد اندکی نوزاد را به دست آورد این قضیه نشان میداد که تعداد اندکی از نوزادان مرده بودند که نشانگر آن بود والدین دایناسور از نوزادان خود به خوبی مراقبت میکردند، به آنها پناه و غذا میدادند و والدین خوبی بودند.
افسانهٔ قدیمی در هم ریخت. باکر یافتههای خود را هنگامی که هنوز دانشجوی دانشگاه بود منتشر کرد. اما 20 سال طول کشید تا دانشمندان یافتههای او را تجزیه و تحلیل کنند. گرچه کشفیات او نظر علم را دربارهٔ دایناسورها تغییر داد، هنوز با دیدی شکاکانه به نظریههای او نگریسته میشود.
برانتا سوروس عظیم الجثه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مشهورترین دایناسورها محسوب میشد. نام آن به معنای «مارمولک رعد آسا» ست.
در سال 1970 بعضی از دانشمندان مدعی شدند نام «برانتاسوروس» در حقیقت به سه نوع دایناسور اشاره دارد. آپاتوسوروس، براکسیو سوروس و کارو سوروس. مباحثات آنها هنوز ادامه دارد، گرچه 80 میلیون سال از انقراض آنها میگذرد