فقط ساز خود را مینواخت – روزی که ساچمو سخن گفت

در دههٔ ۱۹۵۰ «لویی آرمسترانگ» یکی از مشهورترین «سرگرمی سازهای» آمریکا بود. ولی وقتی پای مبارزات مدنی به میان میآمد کارنامهٔ قابل توجهی نداشت و برخی به همین دلیل از او انتقاد میکردند. او هم جواب میداد: «من خودم رو درگیر سیاست نمیکنم. من فقط سازم رو میزنم.» به همین ترتیب او هیچ وقت در تظاهرات شرکت یا اظهار نظری در این مورد نمیکرد.
تا روزی که بالاخره این کار را انجام داد.
در سپتامبر ۱۹۵۷ «اوروال فابیوس»، فرماندار ایالت «آرکانزاس»، گارد ملی آرکانزاس را فراخواند تا اجازه ندهند ۹ دانشآموز سیاه پوست وارد دبیرستان «لیتل راک»، که ویژهٔ سفیدها بود، بشوند. این ماجرا کشور را تکان داد. عدهای، از رئیس جمهور وقت- «آیزنهاور»- خواستند کاری بکند ولی هفتهها گذشت بدون آنکه اتفاقی بیفتد.
در این گیرودار، قرار بود آرمسترانگ در «گرند فور کزِ» ایالت «داکوتای شمالی» برنامه داشته باشد و یک خبرنگار جوانِ کلهشق به نام «لری لیوبنو» به اتاق هتلش رفت تا با او مصاحبه کند. وقتی لیوبنو از آرمسترانگ دربارهٔ ماجرای لیتل راک پرسید لبخند آرمسترانگ به خشم تبدیل شد. او گفت: «با رفتاری که با مردم من توی جنوب میکنن… دولت باید بره جهنم!» او همچنین آیزنهاور را ترسو دورو نامید و دربارهٔ کنسرت خیرخواهانهای که قرار بود از طرف دولت در اتحاد جماهیر شوروی برگزار کند گفت: «مردم اونجا از من میپرسن چرا اوضاع اینجوریه؟ خب من باید چی جوابشون رو بدم؟»
خشم او در سراسر دنیا سرو صدا کرد. جهان بلاخره دید که «ساچموی» دوست داشتنی بالاخره به زبان آمده است. روزنامهنگاری در آمستردام نوشت: «حرفهای آقای آرمسترانگ اثری برابر با یک بمب هیدروژنی داشت.» و این حرفها بالاخره باعث شد تا اتفاقی بیفتد. یک هفته بعد آیزنهاور دستهٔ هوابرد ۱۰۱ ام ارتش آمریکا را برای دخالت فرستاد تا از دانشآموزان سیاهپوست محافظت کند.
“خیلی بده که هیچ جا وطن یک رنگینپوست نیست.”