تکگویی یا مونولوگ زییای فیلم کمالالملک 1362 ساخته علی حاتمی
در فیلم کمالالملک زبان تکگوییهای نمایشی با نگاه عرفانی توأم شده، کمالالملک را بیشتر به اسطورهٔ یک هنرمند نزدیک میکند تا شخصیتی زنده، در تمام طول فیلم او همچون نقشوارهای تراش خورده و بینیاز مشاهده میکنیم که کم سخن میگوید اما همواره سخنانی نغز در بر زبان دارد.
وقتی اتابک به او توصیه میکند در فکر به دست آوردن مقام نباشد او میگوید: «من خلاقم، بالاترین منصب را دارم، آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم …» وقتی میکوشند شخصیت اخلاقی او را با تهمت زدن زیر سؤال ببرند میگوید: «دامن هنر در این ملک همیشه آلودهست، از حافظ تا من.»
و در اعتراض واضحتری جایگاه خود را ترسیم میکند: «ممالک دیگر صدها مثل من دارند، یکی از دیگری بالتر قدر می-دانند، شما با این یکی چه کردید؟ و چه کنید با من که برای این دربخانه بیآبرو، ذرهای آبرو آوردم.»
تکگویی رضاشاه بیشترین رودرویی را با خواستههای هنرمند/ کمالالملک را نشان میدهد. بهانه حذف او تأسیس مدرسه کمالالملک با نام «وزارت صنایع مستظرفه» است که نامی شبیه وزارتخانه دارد و براساس معیارهای حکومتی سفارشی و تأییدی پیش نمیرود.
رضاشاه: بهانه دست حکومت ندید، این حکم تعطیل مدرسه است. شما اسم مدرسه را گذاشتهاید «وزارت صنایع مستظرفه» که البته وزیری هم در کابینه ندارد. مدرشه شما یک وزارتخانهٔ مندرآوردی غیرقانونیه که با «بودجه مملکت» معلوم نیست در اونجا چه تعلیمات ناصحیحی به جوانان داده میشه و اساس حکومت ما رو که بر سه اصل «خداشناسی و شاهدوستی و میهنپرستی» است، مؤسس مدرسه نادیده میگیره، به امر مطاع اعلیحضرت که باید گفت چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه، گردن نمیگذاره. با این حال هنوز هم استاد یه «بله قربان» ناقابل بگه به عرض میرسونم مدرسه دایر میشه. پهلوی از قماش شاههای قاجار نیست، به وزیر عدلیهاش گفت بر و بمیر، «داور» شبونه تریاک خورد و خودکشی کرد. پهلوی اهل «من بمیرم تو بمیری» نیست، گردن آدمو میشکونه، به زور دگنگ میده آدمو وادارن به رقاصی، نقاشی که جای خود داره.