فیلم اورست با بازیگری جاش برولین: بررسی، نقد و تحلیل

کارگردان: بالتازار کورماکور. بازیگران: جاش برولین (بک ویدرز)، جان هاوکس (داگ هانس)، نائو کو موری (یاسو کو نامبا)، جیک جیلنهال (اسکات فیث)، مایکل لی (جان کراکائور). ۱۲۱ دقیقه. درجه نمایشی: ۱۳- PG.
فتحاش میکنیم فقط به خاطر اینکه «آنجاست»!
فلیپ لارکین در یکی از شعرهایش میگوید «چیزی آدمها را هُل میدهد/ به کنارهٔ زندگیهایشان». و به راستی هم ما انسانها همیشه در حال هُل داده شدن به سوی کنارههای زندگیمان هستیم. زیرا به قول سورن کیرکگور «هیچ ایستگاهی وجود ندارد که بتوانیم به اصطلاح آنجا بایستیم و زندگی را متوقف کنیم تا معنای آن را دریابیم.» کریستوفر همیلتون هم در کتاب فلسفه زندگیاش مینویسد «تقدیر ما را از پشت سر- یا از کنار- هُل میدهد و به سوی جایی میبرد که نمیدانیم.» و …
اینها بخشی از اندیشههایی است که به هنگام تماشای فیلم اورست به ذهن هجوم میآورد. فیلم با اتکا به موفقیت بیکموکاستاش در به تصویر کشیدن زیبایی، عظمت و ابهت مرتفعترین کوه دنیا، هموراه این پرسش را در ذهن تماشاگر مطرح میکند که چرا آدمها سعی در فتح این قلهای دارند که از سال ۱۹۵۳ به بعد- زمانی که ادموند هیلاری و تنزینگ نورگی برای اولین بار فتحاش کردند- هزاران کوهنورد با موفقیت از آن صعود کردهاند.
اورست از روی حوادث واقعیای که در سال ۱۹۹۶ در جریان صعود گروهی از کوهنوردان از قلهٔ اورست رخ داد ساخته شده است. این حوادث بعداً در قالب یک کتاب (زیر عنوان در وسط هوای رقیق، نوشتهٔ جان کراکائور) و یک فیلم مستند (زیر عنوان اورست، ساختهٔ دیوید براشیرز، محصول ۱۹۹۸) عرضه شد. اورست روایت داستانیشدهٔ فاجعهای است که جان پنج کوهنورد از هشت کوهنورد را که قصد فتح اورست را داشتند گرفت.
فیلم با معرفی کاراکترهای قصه شروع میشود. راب هال (جیسون کلارک) یک نیوزیلندی است که رهبری گروه کوهنوردان را بر عهده دارد. او همسر حاملهای (کایرا نایتلی) دارد که به وی عشق میورزد و در خانه منتظر بازگشتاش است. اعضای گروه کوهنوردی عبارتند از: بک ویدرز (جاش برولین)، یک تگزاسی ثروتمند که با همسرش اختلاف دارد؛ جان کراکائور (مایکل کلی) نویسنده؛ داگ هانسن (جان هاوکس)، پستچیای که با صرفهجویی و قناعت توانسته از عهدهٔ هزینههای صعود از اورست بربیاید؛ و یاسوکو نامبا (نائوکو موری)، زنی که قبلاً شش قله از هفت قلهٔ مرتفع جهان را فتح کرده و حالا میخواهد اورست را هم به فهرست فتوحاتش اضافه کند. علاوه بر اینها، اسکات فیشر (جیک جیلنهال)، رهبر یک گروه رقیب کوهنوردی، نیز حضور دارد.
فیلم در یک سوم اول خود که به معرفی کاراکترها میپردازد گام و ضربآهنگ کُندی دارد. اما به محض اینکه کوهنوردان سفر خود را از اردوگاه اصلی (Base Camp) آغاز میکنند، گام و ضربآهنگ فیلم تندتر میشود و نهایتاً فیلمساز موفق میشود قصهٔ جذاب و گیرایی از بقا، زندگی و مرگ بگوید. اورست را باید در ذیل ژانر فیلمهای فاجعهای ردهبندی کرد؛ منتهی این از آن نوع فیلمهای فاجعهای است که تصنع و فریب در آن نقشی ندارد. واقعی بودن داستان، عاملی است بر دوری فیلم از کلیشههای معمول فیلمهای ژانر فاجعه؛ البته، تا حدی. فیلمهای فاجعهای عموماً در پرداخت کاراکترهای خود دچار ضعف هستند زیرا تمرکز اصلی فیلم روی فاجعهٔ محوری است. این ایراد ژنریک دربارهٔ فیلم اورست هم صدق میکند. آدمهای قصه به صورت نیمبندی پرداخت شده و شکل گرفتهاند. فیلمساز به جای توجه به عوامل انسانی قصهاش بیشترین تمرکز را معطوف ثبت تصاویر بهتبرانگیزی از هیمالیاا و قلهٔ اورستاش کرده است. خوشبختانه اورست برخلاف اکثر فیلمهای ژانر فاجعه، هیچ قطب منفی کلیشهای ندارد. خود کوهستان، یا طبیعت سرکش، با همهٔ خاطرات طبیعیاش که رد آن وجود دارد در حکم «قطب منفی» فیلم عمل میکند. دو سوم پایانی فیلم با جزئیات کامل و وافی مشکلاتی را که کوهنوردان برای رسیدن به «منطقهٔ مرگ» با آن مواجهه میشوند به تصویر کشیده است. فیلمنامهنویسان سعی کردهاند که در پارهای صحنهها با احساسات تماشاگر بازی کنند، که البته در عمل توفیقی در این کار پیدا نکردهاند. آنچه رد این فیلم بر هر چیز دیگری مسلط است کوهستان است. آنهایی که میخواهند از این فیلم لذت کامل را ببرند حتماً و حتماً باید آن را بر پردهٔ بزرگ سینما ببینند.