واندالیسم: بیماری جهانی خرابکاری
نوشته پاتریس ژانورن ترجمه فرخ ماهان
واندالها یا خرابکاران، هر سال فقط در منطقه پاریس، ۲۰۰ میلیون فرانک به مؤسسههای عمومی خسارت میزنند … واندالیسم یک پدیده جهانی است، ولی تکنولوژی به مقابله برخاسته است: از کارتهای مغناطیسی تلفن به جای سکه، تا صندلیهای ضد پارگی و ضد حریق در مترو، و شیشههایی که خم میشوند اما نمیشکنند …
واندالیسم چیست؟
سادهترین معنی این کلمه عبارت است از: “روحیهای که متمایل است به نابود کردن آثار هنری و همه چیزهای زیبای دیگر.” واندالیسم را مجازاً به تخریب آثار هنری، دشمنی با علم و صنعت و آثار تمدن نیز اطلاق میکنند. همه این معانی اشارهای تاریخی دارد به قوم واندال که از طایفههای ژرمنی و تا حدی اسلاو بودهاند و روزگاری در سرزمینهای واقع در میان دو رودخانه بزرگ اودر و ویستول میزیستهاند. این قوم پادشاهی داشته است به نام گنسریک یا ژانسریک و یا گایسریک که از ۴۲۸ تا ۴۷۷ میلادی سلطنت میکرده و در عهد او واندالها، که قبلاً سرزمین گُل یا فرانسه امروزی و اسپانیا را تصرف کرده بودند، به متصرفات روم در آفریقا هجوم آوردند، کارتاژ را گرفتند، بر مدیترانه مستولی شدند، مردم را تاراج کردند و ظاهراً بر سر راه خود از آبادی و آبادانی چیزی بر جای ننهادند. همین شهرت تاریخی سبب شده است که امروزه واندالیسم را به معنی وحشیگری و ویرانگری و خرابکاری نیز به کار میبرند. در این مقاله، کلمه واندالیسم در معنی محدود آن به کار گرفته شده و مقصود از آن “نوعی روحیه بیمارگونه است که به تخریب تأسیسات عمومی مثل تلفنهای عمومی، صندلیهای اتوبوسهای شهری و مترو و ترن، باجههای پست و تلگراف و نظایر اینها تمایل دارد”. واندالیسم در این معنی، از بلاهای جامعههای امروزی است و در گذشته دیده نشده است. واندالها در هجومهای وحشیانه خود چیزی را ویران میکردند که خود نساخته بودند، اما همنامان امروزی آنان به نابودی چیزی کمر بستهاند که از آنِ جامعه خودشان است.
باری، واندالیسم در همه جا بیداد میکند: روی دیوارهای شهرها، در متروها، ترنها، سینماها، آسانسورها، پارکهای عمومی، باجههای تلفن، و حتی در مدارس ابتدایی. نگاهی به آمار فرانسه بیاندازیم:
مسئولان متروی پاریس تنها در سال ۱۹۸۵، برای تعمیر و بازسازی صندلیهایی که مسافران مترو پاره کرده بودند، ۱۸ میلیون فرانک خرج کردهاند. در آن سال به ۳۵852 صندلی از طرف اهالی محترم پاریس آسیب و خسارت وارد شده بود، و این مقدار معادل یک دهم کل صندلیهای متروی پاریس است. شرکت ملی راهآهن فرانسه نیز در همان سال مجبور شد برای جبران خساراتی که مسافران محترم تنها در حومه پاریس به ترنها و کوپهها و صندلیها و … وارد کرده بودند، ۲۰ میلیون فرانک خرج کند. شرکت اتوبوسرانی پاریس نیز شکایت دارد که هر سال خرابکاران بیمار دست کم 5000 شیشه اتوبوس را در ایستگاههای اتوبوس با تفنگ و سنگ و … میشکنند؛ برخی از این خرابکاران حتی سوار بر اتومبیلهایی که دزدیدهاند، به روی شیشه اتوبوسها شلیک میکنند یا سنگ پرتاب میکنند!
در پایان سال ۱۹۸۵، ۸۰ درصد تلفنهای عمومی پاریس هم قابل استفاده نبود! ادعانامه سنگینی است. چندی پیش روزنامه لوموند گزارش داد که خسارات واندالیسم ما تنها در منطقه پاریس، هر سال به ۲۰۰ میلیون فرانک بالغ میشود! پس قربانیان این خشونت بیدلیل و پوچ، یعنی تأسیسات دولتی و عمومی یا شرکتهای خصوصی، حق دارند که متقابلاً شمشیرهای خود را تیز کنند. همه آنها برای مقابله با این آفت اجتماعی و عاملان آن را سه راه حل را در نظر دارند:
- افزایش مقاومت و استحکام وسایل مورد استفاده عموم (مثل صندلیهای اتوبوسها و تلفنهای عمومی)؛
- استفاده از عامل ترس از پلیس؛
- بهبود و اصلاح محیط زیست.
صندلی ضد پارگی و ضد حریق
افزودن بر استحکام و مقاومت وسایل مورد استفاده عموم کار چندان آسانی نیست. واندالها وقتی بخواهند ضربه بزنند، ضربه کاری میزنند! از هزاران نمونه به یکی اشاره میکنیم: در سال ۱۹۷۵ در راهروهای زیرزمینی متروی پاریس، تعداد زیادی از دستگاههای خودکار فروش آدامس و آبنبات و …_که با انداختن سکه کار میکنند_ ناگهان ناپدید شدند. دزدان، دستگاهها را درست و حسابی از جا کنده و برده بودند. سازندگان دستگاهها، با وجود تحقیقات و بررسیهای بسیار نتوانسته بودند دستگاهها را طوری بسازند از دست دزدان در امان باشند. امروز هم نگرانیها رفع نشده است. اداره پست و تلگراف و تلفن پاریس، شکایت میکند که خرابکاران هر روز از وسایل مجهزتری برای خراب کردن تلفنهای عمومی استفاده میکنند، و امروزه جای آثار و قلم و چکش ساده را، مته و دریل گرفته است!
در مقابل این گسترش خشونت چه باید کرد؟ غالباً پاسخ این تازه چنین است: “هرچه محکمتر بسازید!“
برای اینکه از درست بودن دستورالعمل مطمئن بشوید، کافی است که به موفقیت درخشان صندلیهای جدید “ضد پارگی” اشاره کنیم. دیگر دوران آن نیمکتهای نرم متروی پاریس، که رویشان پارچه لطیف چرم نمایی هم کشیده شده بود، سپری گشته است. امروزه، در عصر خشونت، نوبت زره و جوشن است. در واقع نیز صندلیهای جدید از نوعی زره فلزی مخصوص که درون لاستیک قرار داده شده، ساخته شدهاند و روی آنها هم روکشی از پارچه یا پلاستیک کشیدهاند. البته هزینه این نیمکتهای جدید ۲۰ درصد بیشتر است، اما نتیجه کار تضمین شده است: هر کس بخواهد کوچکترین خراشی بر روی آنها ایجاد کند، آب در هاون میکوبد. سمجترین واندالها، خیط شدهاند. در زیر نیمکتهای تازه مترو گاهی چاقوهایی پیدا میشود که صاحبانشان چون در خرابکاری و خراش دادن نیمکتها شکست خوردهاند؛ خشمگنانه آنها را ترک کرده و رفتهاند، نیمکتهای جدید از مادهای ساخته شده که به راستی در برابر محکمترین ضربهها مقاومت میکند. روکش جدید را شرکت به کوچکی به نام “کومپن” به بازار عرضه کرده و حالا مشتریها هزار هزار صف کشیدهاند.
مشکل دیگر راهآهن فرانسه، مسئله حریقهای عمومی بود که خرابکاران ایجاد میکردند. ده سال پیش، گاهی اتفاق میافتاد که در عرض یک روز ده واگن از طرف واندالهای بیمار به آتش کشیده میشد. مسئولان راهآهن فرانسه معتقدند که هنوز هم برای این مشکل، راه حل معجزهآسایی پیدا نشده است، اما روکش جدید کومپن در این مورد نیز آزمایش خوبی داده است.
نوع مخصوصی از این روکش به نام کومپن- ۲۰۰۰ برای مقاومت در برابر آتش ساخته شده است. شیمیدانها مواد حاوی بروم یا کلر را با پلاستیک درآمیختهاند. وقتی آتش در میگیرد، این مواد دودی تولید میکنند که بسیار سمی است. با این همه، همین مواد فعلاً بهترین وسیله برای مبارزه با حریق در قطار راهآهن است. مهندسان راهآهن برای آزمایش روکش جدید، روزنامهای را آتش زدند و زیر نیمکتهای جدید گذاشتند. روزنامه سوخت و خاکستر شد، اما نیمکت خم به ابرو نیاورد. شرکت کوچک کومپن حالا دیگر از متروهای وین، مادرید، استرالیا و حتی آمریکا نیز سفارشهایی برای خرید دریافت کرده است.
شیشه انقلابی
نمونه دیگر از تلاشهایی که برای افزایش استحکام و مقاومت وسایل مورد استفاده عموم انجام گرفته است، شیشه مخصوصی است که برای واگون هدایت در رانندگی ترنها ساخته شده است. این اختلال استثنایی با یک فاجعه غمانگیز شروع شد. در سال ۱۹۸۳، سنگی به وزن ۱۸ کیلوگرم، که از بالای دیوارهای پرت شده بود، شیشه جلویی کابین هدایت و رانندگی ترنی را شکست. ترن با سرعت 1۲۰ کیلومتر در ساعت پیش میرفت. راننده جابهجا کشته شد. متخصصان امنیتی شرکت ملی راهآهن فرانسه که سخت نگران و مضطرب شده بودند، از خود پرسیدند: چگونه میتوان شیشههای اتاق راننده را استحکام بیشتری بخشید؟ با نظامیان مشورت کردند و آنها اظهار عجز نمودند. البته باید به آنها حق بدهیم. چرا که مسئله به راستی خیلی دشوار است. خودتان قضاوت کنید: گلولهای که از یک تفنگ شکاری شلیک شود ۱۵۰ ژول انرژی دارد، یعنی برای کشتن یک انسان کافی است. اما انرژی گلولهای که از یک تفنگ جنگی شلیک شود از 1000 ژول هم بیشتر است. هنگامی که سنگ به طرف شیشه کابین راننده قطار پرت شده بود، در لحظه برخورد با شیشه، ده بار بیشتر انرژی داشت، یعنی 10000 ژول. برای ساختن شیشههایی که بتوانند فشار چنین ضربهای را تحمل کنند و نشکنند، یک فکر نبوغآسا و کاملاً نو و بدیع لازم بود. مهندسان شرکت ملی راهآهن فرانسه سرانجام این اندیشه نو را یافتند: باید شیشهای بسازیم که به جای مقاومت در برابر ضربه، خم شود و نشکند.
بر اساس این اندیشه، ماده شفافی ساختند که به اصطلاح ویسکو-الاستیک است؛ یعنی مثل الیاف نساجی کشسان و انعطافپذیر است و ضربه را دفع میکند. در واقع سنگ پرتاب شده یا هر پرتابه دیگری را در خود میپذیرد، در اثر ضربه پرتابه تغییر شکل میدهد، اما به هیچ وجه نمیشکند. بدینسان یک شیشه به راستی انقلاب پدید آمد. شیشه جدید را با پرتاب قطعات بتونی ده کیلومتر به سوی آن آزمایش کردند. نتیجه عالی بود. پس، ازسال گذشته شروع کردند به تجهیز همه کابینهای هدایت و رانندگی راهآهن فرانسه، با این شیشه جدید. واندالها و خرابکارها و مردم آزارهای دیگر از تکنولوژی شکست خوردند.
کارت مغناطیسی برای تلفن
در اینجا پرسش پیش میآید: “آیا بهتر نیست با اندیشهای که انگیزه عمل خرابکارانه است، مبارزه کنیم تا خود عمل؟” مثالی بزنیم: پدیده گلوله برفی و جنبه سرایتآمیز آن در روانشناسی امری شناخته شده است. کافی است که کسی اولین گلوله برفی را بزند، دیگران معمولاً از او پیروی میکنند و به عواقب کار خود نیز نمیاندیشند. قربانیان واندالیسم نیز این پدیده روانی را میشناسند. یک صندلی چاقو خورده را در مترو بگذارید. خواهید دید که در مدت بسیار کوتاهی همه صندلیهای واگون با نیش چاقوی واندالها آشنا خواهد شد. این همان قانون جاذبه و جذابیت است به نظر برخی از دانشکدهها هم دیده شده است: همین که کسی پوستر مستهجنی را به دیوار زد، دیگران هم از او تقلید میکنند. سرویسهای حفاظت تأسیسات عمومی (به ویژه در بخش وسایط حمل و نقل) هر سال پولهای کلانی خرج میکنند تا هر چه زودتر نمونههای بدآموز واندالیسم را از بین ببرند و نگذارند خرابکاران بالقوه با دیدن الگوهای تحریک کننده عنان اختیار از دست بدهند. البته کار دشواری است، اما ضروری است.
یکی دیگر از مظاهر واندالیسم، نوشتن بر روی دیوارهای مؤسسههای عمومی، روی صندلیهای اتوبوسهای شهری، و یا هر چیز دیگر است. این به اصطلاح یادگار نویسیها، متأسفانه گاهی در مکانهای باستانی (مثل تخت جمشید و …) نیز دیده میشود که به یادگار واقعی پدران ما لطمه شدیدی میزند. در سال ۱۹۸۵، اداره حمل و نقل عمومی پاریس، 3 میلیون فرانک برای پاک کردن این نوشتهها پول خرج کرده است. مسئولان راهآهن فرانسه در این مورد نیز به ابتکارهای جالبی دست زدهاند. آنان حالا دیگر واگونهای ترن را با رنگ آبی تیره رنگ میزنند، به طوری که هر چه روی آن نوشته شده باشد به آسانی خوانده نمیشود. بدینسان خرابکار بالقوه، خلع سلاح میشود، زیرا وقتی که دیگران نمیتوانند نوشته یا تصویری را ببینند چه فایده دارد که خرابکار تصویر قلب بزرگی را بکشد و کنارش مثلاً بنویسد: من دل شیر دارم! امضاء: …”
البته مسئولان راهآهن دور اندیشاند ولی میگویند: “زیاد هم نباید مانع نوشتن و نقاشی هنرمندان مبتدی بود چون آن وقت ممکن است به خرابکاری بدتری دست بزنند!” پس سعی میکنند ترنها را طوری بسازند که پاک کردن نوشتهها و نقاشیها آسان باشد.
سیاست کلی این است که وسایل مورد استفاده عموم را طوری بسازند که وسوسه خرابکاری را از میان بردارد. به پیروی از این سیاست است که مسئولان پست و تلگراف و تلفن پاریس، تلفنهای عمومی جدید را طوری میسازند که با کارت مغناطیسی مخصوص شماره میگیرد، نه با سکه. زیرا به عقیده آنان جوانانی که به خرابکاری در تلفنهای عمومی میپردازند، قصدشان دزدیدن پول است. ۹۰ درصد جوانانی که دستگیر شدهاند، بدین واقعیت اعتراف کردهاند. پس پیدا کردن راه حل آسان بود: نخست میبایست تلفنهای عمومی را محکمتر میساختند، و بعد طعمه، یعنی پول را حذف میکردند. برنامه بزرگی که اجرا شد. در پاریس از تلفنهای عمومی که با سکه کار میکنند، دیگر تقریباً اثری نیست، و به زودی بیش از ۱۷000۰ تلفن عمومی فرانسه همهشان با کارتهای مغناطیسی شماره خواهند گرفت. با این همه، نتایج این برنامه نیز در برخی نقاط ناامید کننده بود. از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۸5 میزان حمله به تلفنهای عمومی در پاریس ۱۰ درصد بالا رفت. در سال ۱۹۸۵، تنها در منطقه پاریس، ۱۳000۰ مورد خرابکاری در تلفنهای عمومی مشاهده شد. به نظر میرسد که برخلاف نظر مقامات مسئول پست و تلگراف و تلفن فرانسه دزدیدن پول، عامل و انگیزه اصلی در حمله به باجههای تلفن عمومی نیست!
کاکتوس: گوشهای تیز پلیس
مراقبت دائمی و ترس از پلیس نیز عامل دیگری است که میتواند تا حدی از خرابکاری واندالها جلوگیری کند. هر جا هم پلیس حاضر و ناظر نیست، تکنولوژی را به نیابت از طرف خود به نظارت میگمارد. مثلاً در متروی مدرن و کاملاً خودکار شهر لیل، علاوه بر گشتیهای ویژه و شبانهروزی، 2۵۰ دوربین یا چشم تلویزیونی نیز در 18 ایستگاه مهم مترو، پنهانی مواظب مسافران هستند. دقت کار این چشمهای تلویزیونی چنان است که گاهی به پلیس امکان میدهد از راه دور مسافران را که با یک کپسول گاز قصد سوار شدن در مترو را دارد، ببیند و با بلندگو از او خواهش کند که سوار نشود. به زودی جاسوسها و خبرچینهای الکترونیک نیز به کمک پلیس خواهند آمد. هم اکنون مرکز ملی پژوهشهای فنی در مونپلیه، نوعی سیستم اعلام خطر تلویزیونی را تحت بررسی قرار داده است که آن را اعلام خطر مرکزی برای کابینهای تلفنی که وحشیانه مورد استفاده قرار میگیرند! نامیدهاند و نام خلاصه شدهاش بسیار با معنی است: کاکتوس! این کاکتوس که گویا خارهای تیزی هم دارد عبارت است از یک گیرنده که روی گوشی تلفن قرار داده شده و به یک ریزپردازنده وصل شده است؛ ریزپردازنده هم با مرکز پلیس در ارتباط است. سعی نکنید که بیش از این درباره این گوشی پلیس چیزی بدانید، چرا که پلیس و دولت فرانسه از افشای اسرار آن جلوگیری میکنند.
انگیزه خرابکاری چیست؟
افزایش استحکام و مقاومت وسایل مورد استفاده عموم و کاربرد عامل ترس از پلیس، دو جنبه سختگیرانه مبارزه با واندالیسم و خرابکاری است. اما اینها بیشتر مبارزه با معلولهاست و حال آنکه در هر پیکار اجتماعی میباید با علتها مبارزه کرد؛ علتهای واندالیسم کدامهاست؟
پروفسور گابریل موزر، استاد روانشناسی اجتماعی در دانشگاه رنه دکارت، و گروه تحت نظارت او به تجربهای دست زدهاند که نشان میدهد واندالیسم و خرابکاری در تأسیسات اجتماعی انگیزههای عمیقتر و پیچیدهتری دارد. پروفسور موزر و گروه تحقیقاتی پانزده باجه تلفن عمومی پاریس را که بیشتر از همه مورد حمله خرابکاران قرار میگرفتند، تحت نظر قرار دادند. نتایج بررسی حیرتآور بود: معلوم شد 90 درصد کسانی که تلفن عمومی را خراب میکنند دو انگیزه دارند: اول تلفن، شماره مورد نظر را نمیگیرد و سکه را هم میخورد و پس نمیدهد، ثنیاً تلفن کننده از اینکه در کار خود موفق نشده است خشمگین میشود و به عنوان واکنش خشم خویش مشت بر سر تلفن میزند و روشنتر بگوییم: انگیزه خرابکاری دو چیز است: احساس ظلم و ستم و اجحاف-و احساس عدم موفقیت در کار. آیا در موارد دیگری نیز که افراد جامعه دست به کارهایی میزنند که حالت عصیان و اعتراض دارد، همین دو عامل انگیزه اصلی نیست؟
۹۰ درصد، یعنی همه یا تقریباً همه. پس معلوم میشود که این ۹۰ درصد به هیچ وجه قصد دزدیدن پول نداشتهاند. نه! هدف آنها مجازات مقصر بوده است. میخواستند سکه خود را از تلفن پس بگیرند و او نمیداد. پس با مشت و دسته چتر و عصا و هر چیز دیگری به جان تلفن متقلب میافتند و گاهی هم دل و روده تلفن را بیرون میریزند. در واقع، تلفن عمومی در این مورد به کتک خور تبدیل میشود.
گروه پروفسور موزر در هر یک از پانزده باجه تلفنی که تحت نظارت آنها بود، تابلویی زدند به این مضمون: “پول خودتان را از نشانی فلان پس بگیرید … برای مکالمه تلفنی هم لطفاً به نزدیکترین تلفنها به نشانی زیر مراجعه فرمایید.“
با نصب همین تابلو، خرابکاری در تلفنهای عمومی از ۹۰ درصد به ۶۰ درصد رسید. در عرض دو ماه هم تنها دو نفر برای پس گرفتن سکه خودشان مراجعه کردند. نتیجه بسیار مهم این تجربه روشن است: گفتگو، اساس و پایه رابطه اجتماعی است. با نصب تابلو، البته تلفنهای خراب آباد نشدند، ولی تلفن کنندگان اطمینان یافتند کسی پیدا شده بود که با آنان حرف میزد، کسی بود که مسئولیت خرابی تلفن را به عهده میگرفت، کسی بود که وقوع اجحاف را میپذیرفت و برای جبران ضرر آماده بود و همه اینها در زندگی اجتماعی کم چیزی نیست.
وقتی جامعه در مقابل فرد مسئولیت خود را میپذیرد، فرد نیز مسئولتر بار میآید و عمل میکند. برای فرد، حتی سکهای که از دست داده مهم نیست. مهم این است که به خاطر خرابی تلفن از او معذرت بخواهند و وعده جبران ضرر بدهند. همین وعده در بیشتر اوقات کافی است.
با گفتگوی اجتماعی-حتی به صورت نصب یک تابلو در چند کلمه-فرد احساس میکند که فضای زیست او هویت دارد، در بیابان و برهوت نیست، بلکه در شهرِ آدمها زندگی میکند؛ فریادش را پاسخی هست.
تشویق فعالیتهای فرهنگی در راهروهای زیرزمینی مترو، و ایجاد کریدورهای مخصوص در مجتمعهای ساختمانی برای دیدار کارکنان آنجا نیز به همین منظور صورت میگیرد. افراد جامعه باید حس کنند که تنها و غریب نیستند. خرابکاری در تأسیسات اجتماعی، نوعی فریاد از سر تنهایی نیز هست.
زیبایی محیط زیست نیز واندالها را از دست زدن به خرابکاری منصرف میکند. زیبایی به خودی خود اقناع کننده است. ایستگاه متروی لوور در پاریس، که زیباترین ایستگاه شبکه متروی پاریس است، از سال ۱۹۶۷ تا حال تنها یک بار مورد خرابکاری قرار گرفته است، چون که زیباتر است!
شرکت سازنده متروی شهر لیل، از این اندیشههای نو در کار خود در کار خود سود جسته است. ساختمان هر ایستگاه را هم به یک آرشیتکت سپردهاند، ایستگاهها را هم در هر محلهای که باشد. عمداً و آگاهانه مجلل و زیبا ساختهاند. کمی بیشتر پول خرج شده، اما نتیجه درخشان است. متروی شهر لیل، هر ماه 5/3 میلیون مسافر دارد، ولی در هر ماه بیش از ۳۰ تا ۴۰ مورد واندالیسم دیده نمیشود. تعداد صندلیهای پاره شده در متروی لیل نسبت به متروی لیون-که به همان اندازه مسافر دارد-سه بار کمتر است.
تجربه متروی لیل نشان میدهد که اگر محیط زیست-مثلاً ایستگاه مترو-را چنان بسازیم که افراد جامعه آن را متعلق به خود بدانند و به اصطلاح احساس تملک کنند، و نیز تنوع و زیبایی را در تأسیسات اجتماعی مراعات کنیم، احتمال خرابکاری بسیار کاهش خواهد یافت.
این تجربه، به ویژه باید چراغ راهنمای کسانی باشد که میپندارند مشکلات اجتماعی را همواره میباید با سختگیری از میان برداشت و در واقع از پیچیدگیهای روح و روان آدمی و واکنشهای احتمالی او در مقابل هرگونه سختگیری غافلاند.
ماخذ:
Science et Avenir, No. 479.