ویلیام هرشل از ارگ نوازی تا کشف اورانوس (در سالگرد کشف اورانوس بخوانید)
به مناسبت زادروز او
هزاران سال بود که بشر فقط پنج ستاره در آسمان میشناخت و همه فکر میکردند که به غیر از عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل، سیاره دیگری در آسمان نیست. اما هرشل با کشف اورانوس تحولی در شناخت منظومه شمسی پدید آورد.
شب سردی است. در محوطه بیرون خانه، تلسکوپ بزرگی رو به سوی آسمان دارد و بیصدا، کسی را فرا میخواند که با دستهایش این ابزار شگفتآور را ساخته است. ویلیام هرشل خود را آماده میکند تا شبی دیگر را مشاهده آسمانها بگذراند، شبی دیگر از هزاران شبی که باید با مطالعه بسیار دقیق آسمان سحر شود.
هرشل بر روی چمن پوشیده از شبنم گام برمیدارد. صدای خشخش پاهایش در میان خانههای خواب رفته اطراف میپیچد. او بالا میرود و در دهانه باز این تلسکوپ غولپیکر، که درازای لولهاش ۱۲ متر است، در مقر مخصوص رصد مینشیند. هرشل، بیاعتنا به سرما به کار خود مشغول میشود. هر آنچه را که میبیند مینویسد، امتحان میکند و باز امتحان میکند تا مطمئن شود چیزی از چشم او پنهان نماند است. او اجرام جدیدی کشف میکند و به پیکار جدیدی رو میآورد تا مرزهای جهان را وسعتی دیگر بخشد.
شبهای هرشل چنین سپری میشد. او شیفته آسمانها بود. آنچه او بر علم اخترشناسی افزود و آنچه از اسرار آسمانها در چشم و ذهن جستجوگر او گشوده شد چنان پربار و دورانساز بود که در تاریخ اخترشناسی کمتر نظیری میتوان بر آن یافت. هرشل نهتنها یکهتاز کشف اسرار منظومه شمسی بود، بلکه به شناخت ما از فضای بیرونی منظومه شمسی، و درک ساختار کهکشان دریچهای نو گشود.
هرشل راهی پر پیچ وخم و تا حدی عجیب پیمود تا به آستان کاخ اخترشناسی برسد. او تا میانسالی کاری به اختر شناسی نداشت، بلکه حرفهاش موسیقی بود. او در ۱۷۳۸ در هانوور آلمان به دنیا آمد و چهارمین فرزند خانوادهای بود که جملگی موسیقیدان بودند. در نوزده سالگی از کشور خود مهاجرت کرد و به انگلستان رفت. بیشتر شهرهای انگلستان را سیاحت کرد و به اجرا و تعلیم موسیقی پرداخت. ساز حرفهایاش ارگ بود و سرانجام نیز ارگنواز دِیری در شهر بَث انگلستان شد. در این هنگام ۲۸ سال داشت.
ظاهراً نمیتوان ارتباطی میان موسیقی و اخترشناسی یافت، اما هرشل چگونه این ارتباط را یافت؟ فطرت علم با تقسیم بندیهای ظاهری و رشتههای گوناگون قراردادی کاری ندارد، پس درک جوهر علم، یافتن ارتباطهای به ظاهر ناممکن را در بین رشتههای مختلف، آسان میکند. هرشل میدانست که موسیقی پیوند با هارمونیکها دارد و از هر فرصتی برای وسعت بخشیدن به دانش خود در زمینه هارمونیکها بهره می جست. او به ریاضیات روی آورد و از این شاخه به آن شاخه ریاضیات کشیده شد. در این میان دو کتاب از نویسندهای به نام رابرت اسمیت به دستش افتاد. کتاب اول هارمونیکها و کتاب دوم سیستم کامل نورشناخت بود. کتاب اخیر فصلی داشت درباره نجوم توصیفی، و مطالعه آن آتش اشتیاق هرشل را به نجوم شعلهور ساخت. او به مطالعه تنها قانع نشد و بر آن شد که خود به درصد آسمانها بپردازد. در اینجا بود که راه اصلی باقی زندگیاش را برگزید.
ترجمه توفیق حیدرزاده – مجله دانشمند دهه 60