پرورش خلاقیت کودکان

نوشته دکتر مهرناز شهرآرای
پیشرفت هر فرد و هر جامعه بیش از امکانات مالی، به تولید و نوآوری بستگی دارد نه به تقلید و استفاده از راههای مکشوف و تقریباً منسوخ. فرهنگ و صنعت امروز به گونهای است که ابداعگران دست بالا را دارند.
ملتهای پیشرفته معتقد هستند که امروز به جای «فروش کالا» باید «تکنولوژی» یا «دانش فنی» تولید کرد و فروخت. اولین لازمه اجرای چنین سیاستی، ایجاد زمینه مناسب برای پرورش خلاقیتهاست.
فرد خلاق حتی در وضعی که امکانات مالی کافی نیز برای او فراهم نیست، دستاوردهایی دارد که فرد عادی، حتی با فراهم بودن امکانات نمیتواند داشته باشد.
انسان نیازهایی فیزیولوژیک، شخصی، اجتماعی و… دارد و در مسیر ارضای آنها و رشد و تعالی خود با موانع، کمبودها و تنگناهایی روبهروست، ولی وسیله تامین نیازها در انسان موجود است. با تغییر نیازها یا پیدا شدن نیازهای جدید لزوم توسعه نیروی خلاقه، برای تامین نیازهای تغییر یافته فردی و اجتماعی تایید میگردد.
در این مقاله، راجع به پرورش خلاقیت در خانواده، صحبت میکنیم (با توجه به اینکه کشور ما نیاز به «بازسازی» و تامین صحیح نیازهای جدید- عمومی و نیازهای افزوده- دارد، در آینده تحت عنوان «به سوی خلاقیت در تعلیم و تربیت» به این مهم خواهیم پرداخت). والدین و مربیان با شناخت کامل کودک و خصوصیات مراحل رشد و تربیت او و به کار بستن صحیح و به موقع توصیهها، میتوانند در پرورش خلاقیت کودکان- پیش از آنکه قدم به محیط آموزش رسمی بگذارند- موفقیت به دست آورند.
یکی از روشهای علمی که ما را در شناختن روشهای پرورش خلاقیت کمک میکند، مطالعه خصوصیات فردی- شخصیتی- و وضع محیطی افراد خلاق و تفاوتهای آنها با افراد غیرخلاق –عادی- است.
بررسی تحقیقات متعددی که در ایران و جوامع دیگر صورت گرفته نشان میدهد که افراد خلاق از نظر شخصیتی خصوصیات زیر را دارند:
کنجکاوی شدید همراه با سوال کردن، تمرکز حواس، پیشقدمی، تلاش و کوشش، روانی در تولید اندیشه. روانی در بیان کلمات، انعطافپذیری (رفتن ذهن از موضوعی به موضوع دیگر)، بازسازی (توانایی ساختن مجدد چیزی که وجود دارد)، امنیت روانی، اعتماد به نفس، اعتقاد به خویشتن، درونگرایی، فردگرایی، جسور بودن (ریسک کردن)، استقلال فکر و عمل، آرامش، دلگرمی و امید به آینده. اطلاعات زیاد و متنوع، اصالتجویی، علاقه به مسائل بنیانی و عدم همنوایی (عدم تشابه و همرنگی با دیگران).
از نظر محیط خانوادگی، افراد خلاق غالباً در خانوادههایی تربیت شدهاند که از دوران نوپایی، والدین و به خصوص مادرها تاکید فراوان بر آزادی رای و عمل کودک میکنند، استقلال و علایق مختلف را در او پرورش میدهند و با توجه به تواناییهای کودک او را با مسائل و مشکلات زندگی آشنا میسازند، و او را به رویارویی با مسائل و حل خلاق آنها تشویق مینمایند.
با توجه به این نکته میبینیم که برخی عوامل تسهیلکننده یا پیشبرنده و برخی بازدارنده خلاقیت هستند. در مسیر پرورش خلاقیت، هدف باید فراهم آوردن تسهیلات و امکاناتی برای تقویت و پرورش خلاقیتهای مفید و از بین بردن عوامل بازدارنده- اتکا و وابستگی ناسالم به دیگران، عدم اعتماد به نفس، دلسردی، کمرویی، ترس، اضطراب، نیاز به همرنگ شدن با دیگران و… در پرورش باشد.
با چنین دید و طرز برخوردی بحث خود را درباره «پرورش خلاقیت در کودکان پیشدبستانی» آغاز میکنیم.
خلاقیت یک فرایند، فعالیت یا تولید ذهنی است. لذا، یکی از اقدامات ابتدایی فراهم آوردن امکانات لازم برای رشد ذهنی و کسب تجربه و اطلاعات، به وضعی مناسب، در سنین مختلف است.
کودک از بدو تولد تا دو سالگی در دوره حسی- حرکتی (sensorv-motor period) رشد ذهنی است، یعنی از طریق حواس و حرکات خود و دیگران تدریجاً خود و محیط خود را میشناسد و با آن سازگاری پیدا میکند. بنابراین، ادراک اولیه کودک ادراک حسی است و او با دیدن، گوش دادن، بو کردن، چشیدن و لمس کردن محیط پیرامون خود را تجربه و درک میکند و تدریجاً به رابطه میان علتها و معلولها پی میبرد.
با افزایش رشد حرکتی، کودک با لمس و به کار بردن اشیاء، نسبت به آنها توجه بیشتری پیدا میکند و به تدریج مفاهیم ذهنی بیشتری را کشف میکند.
کودک از طریق حواس اطلاعات را از محیط دریافت میدارد و تدریجاً تجربههای دست اول پیدا میکند که بهترین و غنیترین زمینه برای پیدایش اندیشههای خلاق بعدی است.
به منظور فراهم آوردن زمینه برای رشد ذهنی و گسترش تجربههای مفید برای کودک، باید به پرورش حواس و فراهم آوردن محیطی مناسب برای اکتشافات کودک، توجه کنیم.
پرورش حواس
هر چه از حواس بیشتری استفاده شود و هر قدر حواس مختلف حساستر و دقیقتر و با هماهنگی بیشتر عمل کنند، میزان و کیفیت اطلاعات و تجربهها- که پایه یادگیریهای مبتکرانه و خلاق است- بهتر خواهد بود.
برای پرورش حواس اقدامات زیر مفیدند:
- شرایطی فراهم آوریم که کودک از همه حواس بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، و بساوایی (لامسه) استفاده کند و بهرهگیری از حواس، محدود به یک یا دو حس نگردد. براس رسیدن به این منظور میتوان از بازیهای تمرینی (در مسیر رشد کودک، بازیهای تمرینی معمولاً قبل از دو سالگی انجام میشوند. پیاژه، روانشناس سویسی، بازیهای تمرینی را وسیلهای برای تقویت حواس و حرکات کودک میداند.) و یا اکتشافی که باعث رشد تواناییهای حسی- حرکتی و هماهنگی آنها با تواناییهای ذهنی میشود استفاده کرد.
فعالیتهای مفید و مناسب عبارتنداز: لمس کردن و بازی با اشیاء، بر روی هم انباشتن، هل دادن، کشیدن، به قالب درآوردن، به هم زدن و تولید صدا.
زمینه اعمال این تمرینات در اکثر خانهها به صورتهای ساده و با استفاده از وسایل موجود (قطعات چوب و پارپه، کاغذ و روزنامه، قوطی، خمیر نان، گل رس، ماسه و…) فراهم است.
- با افزایش سن کودک، باید فرصتهایی فراهم آوریم تا کودک به مشاهده طبیعت و تجربه پدیدههای آن (کوه، دریا، درخت، گل، مهتاب، غروب خورشید و…) بپردازد. این گونه تجربیات حسی نقش مهمی در شکلگیری افکار و احساسات آینده کودک و افزایش اطلاعات او خواهد داشت.
فراهم آوردن محیط مناسب برای کسب تجربه
- به کودک آزادی تحرک، تجسس و کنکاش اشیا و محیط را بدهیم. اگر قرار دادن بعضی از اشیا یا وسایل در اختیار کودک امکان ندارد، باید از اشیای مناسب، بیخطر و ارزان موجود استفاده کرد.
- به کودک امکان کوشش و خطا بدهیم. کودک باید آزاد باشد که آزمایش، مشاهده و تجربه کند. حاصل این کار نه تنها اندوختن تجربههای دست اول و یادگیری است، بلکه شیرینی موفقیت در کار نیز انگیزه بسیار قوی برای ادامه آن و کشف و خلاقیتهای بعدی است.
- اطرافیان کودک در مقابل تجربه و اشتباهات او نباید روشی پیش گیرند که کودک بترسد و دچار عوارض بازدارنده خلاقیت شود.
به طور خلاصه، سعی کنیم با استفاده صحیح از حواس و فراهم آوردن محیطی مناسب، تجربههای دست اول را تا آنجا که مقدور است وسعت دهیم و حواس و علایق گوناگون کودک را به وضعی مناسب و صحیح به کار گیریم.
استفاده صحیح از «تقلید تجسمی»
وقتی کودک به دو سالگی نزدیک میشود، به تدریج توانایی ذهنی جدیدی در او پدیدار میگردد که روانشناسان با عنوان کنشها (کارها، اعمال، فعالیتها) ی رمزی (symbolic Function) یا نمادی مطرح میکنند.
مقصود از رمز، نماد یا سمبل، یک شی، حرکت و یا یک تجسم است که رابطه دلالتی با شی یا عمل دیگر دارد. بنابراین، در فعالیتها یا اعمال رمزی، حرکت شیئی جایگزین شی اصلی میشود و دلالت بر وجود آن میکند. برای مثال، کودک در حین بازی، یک سنگ کوچک را به عنوان آبنبات به دهان میبرد و تظاهر به مکیدن سنگ میکند، یعنی حرکتی میکند – مکیدن- که معمولاً بر روی شی اصلی- آبنبات- انجام میدهد. یا کودک خود را به جلو و عقب حرکت میدهد و چنین وانمود میکند که مشغول دوچرخهسواری است.
کنشها یا فعالیتهای رمزی به صورتهای مختلف کلامی (به کار بردن واژه آبنبات به جای آب نبات)، ترسیمی (به صورت نقاشی)، حرکتی (به صورت بازی) در رفتار کودک سالم- بخصوص بین دو تا پنج سالگی- مشاهده میشود.
فعالیتهای رمزی نمایانگر مرحله جدیدی از رشد و تحول ذهنی کودک است و به او توانایی «تجسم» و «تصور» میدهد که مایه خلاقیت است.
با به کارگیری کنشهای رمزی، کودک بین تفکر و عمل رابطه ایجاد میکند و آنچه را که قبلاً به طور مستقیم یا غیرمستقیم تجربه کرده به عمل تبدیل میکند. برای مثال، کودکی که ناظر پرخاشگری یکی از همبازیهای خود بوده است، دو روز بعد عین آن عمل را در غیاب کودکی که آن کار را انجام داده، انجام میدهد. این نوع تقلید که «تقلید تجسمی» نامیده میشود آغازگر ایجادگری و خلاقیت است و در بازیهای تقلیدی و نقاشیهای کودکان بروز میکند و پرورش مییابد.
کودک معمولاً بین سنین دو تا پنج، از طریق بازیهای نمادی که بازیهای تقلیدی و ابتکاری (خلاق) نیز خوانده میشود ضمن تقلید از بزرگسالان تجربههای خود را نیز به آنها میافزاید. اندیشه خلاق هنگامی رشد میکند که کودک بازیهای خود را با خاطرهها و تجربیات قدیم و جدید خود و آنچه از دیگران کسب کرده ترکیب میکند و اثر و کار جدیدی به وجود میآورد. بنابراین، اینگونه بازیها صرفاً جنبه تقلیدی ندارند بلکه ابتکار و خلاقیت نیز در آنها دیده میشود.
خلاقیت کودک در انتخاب هدف، ایده، موضوع بازی، گزینش نقش خود در بازی و در نقاشیها و قصهگوییهای او، همچنین در تجسس و انتخاب جا و وسایل بازی نیز آشکار میگردد.
با توجه به اینکه در سنین پیشدبستانی (بخصوص بین سه تا شش سالگی)، تخیل و خلاقیت کودکان از طریق بازیهای تقلیدی بروز میکند و در صورت وجود شرایط مساعد به اوج میرسد، باید به نکات زیر توجه بیشتر مبذول داریم:
- شرایط زمانی و مکانی مناسب برای بازیهای تقلیدی- ابتکاری (خلاق) فراهم آوریم.
- با توجه به اینکه کودکان میتوانند وسایل و فضای مورد نیاز خود را در ذهن مجسم و به طور نمادی یا رمزی (سمبولیک) بازی کنند، نیاز زیادی به وسایل مخصوص ندارند.
- با بالا رفتن سن و کاهش کنشهای رمزی، کودکان به تدریج واقعگرا میشوند و به ساختن وسایل و بازیچههایی که به واقعیت شباهت بیشتری دارند علاقهمند میگردند. باید به آنها فرصت چنین کاری را بدهیم زیرا بدین ترتیب بازی تدریجاً با مسئولیتپذیری، کار و سازندگی پیوند پیدا میکند.
- در بازیهای تقلیدی، باید به کودک فرصت و آزادی عمل دهیم که نقشهای مختلف را انتخاب کند و با استفاده از تجربیات و قوه تخیل خود به صورت خلاق، آزادانه و بدون ترس و اضطراب بازسازی نماید.
- بازیهای خلاق را باید تشویق کنیم.
- با افزایش سن کودک و کاهش تقلیدهای تجسمی، میتوان از بازیها و فعالیتهای دیگر، از جمله فعالیتهای کامل کردنی استفاده کرد. برای مثال، از کودکان بخواهیم که نقاشیها و قصههای ناکامل را کامل کنند. همچنین جملاتی ناتمام را مطرح کرده از آنها بخواهیم که طبق سلیقه خود آنها را تمام کنند.
- استفاده از بازیهای فکری، حل معما و جدول و… در دوران آمادگی مفید خواهد بود.
- تا زمانی که کودک نمیتواند هدف، موضوع بازی و… را بدرستی تعیین کند، او را به طور فعال هدایت کنیم که جریان عمومی بازی و تسلسل و توالی حرکات را در نظر بگیرد.
جلب توجه و ایجاد تمرکز حواس
همانگونه که اشاره شد، از جمله خصوصیات افراد خلاق توانایی آنها در توجه به چند عامل در آن واحد و همچنین توانایی متمرکز کردن حواس بر یک موضوع و پدیده معین است.
از جمله اقداماتی که در رسیدن به این منظور میتوان انجام داد این است که:
- عوامل بازدارنده توجه را بشناسیم و تا جایی که ممکن است آنها را از بین ببریم.
- کودکان را به محرکها و پدیدههای محیط حساستر کنیم.
- تا زمانی که کودک خود توانایی لازم را به دست آورد، توجه او را روی موضوع و نقشه معین متمرکز سازیم تا گسترش آن فکر به موضوع و نتیجه مورد نظر برسد. بدین ترتیب میتوان نه تنها جلب توجه کرد و تدریجاً به تمرکز حواس دست یافت، بلکه میتوان ممارست، تلاش و شکیبایی را- که در دست یافتن به خلاقیت نقش مهم دارند- نیز شکل داد و تقویت نمود.
- از زمانی که کودک توجه به چند عامل را نشان میدهد، باید ذهن او را به چند بعدی نگریستن و تمامی جوانب امر را در نظر گرفتن عادت داد تا دیدی محدود پیدا نکند. برای رسیدن به این منظور میتوان به کودک یاد داد که به موضوعات، پدیدهها، مسائل مورد نظر از جهات مختلف توجه و راجع به جنبههای مختلف آن فکر کند. این کار را میتوان با دادن توصیههایی به کودک و یا الگو قرار دادن خود عملی ساخت.
- باید به کودکان آموخت که هنگام رو به رو شدن با سوال، موضوع، مسئله و… زود اظهار نظر نکنند بلکه تامل (تامل ظرفیتی است که به فرد اجازه میدهد عوامل مختلف را در نظر بگیرد و تجزیه و تحلیل کند و در نتیجه برای دادن پاسخ یا ادامه راهحلی بهتر و جامعتر تسلیم پاسخ یا راهحل آنی و اولیه نشود.) و تعمق کنند و بعد از در نظر گرفتن عوامل مختلف، نظر (جواب سوال یا راهحل مسئله) را مطرح نمایند. یعنی تفکر همراه با تامل و نه تفکر بدون تامل (Reflective Thinking) و عجولانه (Impulsive Thinking) را به عنوان یک نحوه برخورد منطقی به او بیاموزیم. برای به وجود آوردن زمینه برای تفکر همراه با تامل و تعمق، نباید کودکان را در شرایطی قرار دهیم که افکار، احساسات، نظرات، راهحلها و… خود را با سرعت غیرسازنده و عجولانه بیان کنند. زیرا بدین ترتیب به آنها میفهمانیم که آنچه اهمیت دارد سرعت انتقال است نه کیفیت تفکر و بازده ذهنی. باید وضعیتی ایجاد کنیم که کودکان در آرامش، به بررسی جنبههای مختلف موضوع بپردازند و با تامل و تعمق مطالب مورد نظر خود را مطرح کنند.
تقویت حس کنجکاوی
یکی از خصوصیات بارز و فراگیر افراد خلاق کنجکاوی شدید آنهاست. مطالعات نشان میدهد که افراد خلاق به علت حس کنجکاوی و حقیقت جویی خود برانگیخته شده و به منظور رسیدن به هدفی معین طرح و نقشه ریخته و با تلاش تحت شرایط مساعد- به خلاقیت دست زدهاند.
بنابراین یکی از زمینههای تربیتی و پرورش خلاقیت هشیار نگهداشتن و تقویت حس کنجکاوی کودکان است. کنجکاوی کودک تا قبل از دو سالگی به صورت حسی- حرکتی است، یعنی کودک با بهرهگیری از حواس و حرکات خود و دیگران به جستجو و کنکاش خود و محیط خود میپردازد. وقتی توانایی سخن گفتن و به کارگیری مفاهیم ذهنی افزایش مییابد، کنجکاوی کودک کلامی میشود و به صورت پرسشهایی که معمولاً با «کی»، «چه»، و «چرا» شروع میشود مطرح میگردد. چگونگی برخورد با سوالهای کنجکاوانه کودکان در تسهیل و پرورش خلاقیت اهمیت فراوان دارد. توجه به نکتههای زیر مفید است:
- برای پاسخ دادن به سوالهای کودکان، باید جواب در حد نیاز و فهم آنها باشد.
- باید کودکان را در رسیدن به جواب هدایت کنیم و خود سوال را پاسخ ندهیم. اجازه دهیم کودکان خود به طور فعال از شناختههای موجود خود استفاده کنند و «ناشناخته» را به صورت «شناخته» درآورند.
- بین سوال و پاسخ فاصله بگذاریم تا افکار جدید مطرح شود.
- سعی کنیم جواب به گونهای باشد که بین معلومات جدید و اطلاعات قبلی کودک ارتباط برقرار سازد.
- قبل از هدایت کردن کودک به جواب، ابتدا نظر و جواب او را جویا شویم.
- به کودکان فرصت دهیم تا براساس تجربیات و شناخت خود «حدسهای تخیلی» بزنند.
- برای سوالهای کودکان اعم از اینکه «عادی» یا «غیرعادی» به نظر آیند اهمیت قایل شویم. نباید کودکان را به خاطر سوالهایی که به نظر غیرعادی، نامعقول یا حتی بیربط هستند مورد بیتوجهی قرار دهیم، یا آنها را سرزنش یا تحقیر کنیم.
به یاد داشته باشیم که به علت آنکه رشد ذهنی کودک و بزرگسال و در نتیجه جهانبینی آنها از نظر کیفی با هم فرق میکند، ممکن است کودک مفاهیم، موضوعات، روابط و یا مسائلی را مطرح کند که برای بزرگسال مطرح و جالب نباشد.
- در دست یافتن به پاسخ، کودک را به گونهای راهنمایی کنیم که سوالهای تازهای برایش مطرح شود و ذهن او را به جستجو و فعالیت بیشتر مشغول سازد.
- در برخورد با موضوعات، ایدهها و مسائل، اطرافیان کودک (والدین، مربیان و…) باید خود حساسیت، علاقه و کنجکاوی نشان دهند. این نحوه برخورد بزرگسال با پدیدهها، در به وجود آوردن و به خصوص تقویت کنجکاوی کودک و علاقه او به شناخت بیشتر و عمیقتر محیط مؤثر خواهد بود. با این طرز برخورد به کودکان میآموزیم که در برابر پدیدههای پیرامون خود و مسائل و مشکلات از خود حساسیت و دقت نشان دهند. مسائل را همانگونه که به نظر میرسد یا به صورتی که دیگران آنها را باور دارند (کورکورانه و بدون بررسی و مطالعه) نپذیرند. بلکه در مورد اینکه آیا باید چنین باشد یا نباشد از خود سوال کنند. بدین طریق میتوان استقلال فکر و باریکبینی را در آنها به وجود آورد و به آنها تفهیم کرد که لزومی ندارد مسائل را براساس راهحلهای معمول و کشف شده حل کنند، بلکه دنبال راهحلهای بهتر باشند.
ایجاد و تثبیت چنین نگرشی در دوران کودکی اهمیت فراوان دارد و جا دارد که توجه و دقت لازم و کافی صرف آن کنیم. باید توجه داشت که به علت کیفیت یا روند رشد ذهنی، انسان معمولاً به طور طبیعی، در سنین بلوغ و نوجوانی چنین برخوردی با پدیدههای محیط خواهد داشت. ولی تجربه نشان داده است که چنین نگرشی را میتوان قبل از بلوغ در کودکان پایهریزی کرد.
پیشقدمی
پیشقدم شدن در کارها و به کارگیری مثبت و سازنده تواناییها، از جمله خصوصیات افراد خلاق است، مطالعات و تجربیات نشان داده است کودکانی که تحت مراقبتها و دخالتهای شدید والدین یا کمبود مراقبتهای ضروری بوده و در نتیجه از راهنمایی و پرورش مناسب و سالم محروم ماندهاند غالباً مهارتهای کمتری دارند و اغلب نسبت به توانایی سازگاری خود با محیط زندگی و ارزشهای خویش دچار شک و تردید میگردند و در حل مسائل به دیگران متکی میشوند. در حالی که کودکانی که به راه و روش خود و با کمک صحیح والدین و مربیان مهارتهایشان را کامل کردهاند، اعتماد به نفس دارند و به خود متکی هستند و خلاقیت بیشتری نشان میدهند.
در راه ایجاد پیشقدمی، استقلال و اعتماد به نفس، توصیه میشود زمانی که کودکان به دو سالگی میرسند:
- به مقتضای پیشرفت رشد و تواناییهای کودک، مسئولیتهایی (ولو کوچک) به او محول کنیم.
- بین راهنمایی و مراقبت بیش از حد و عدم حمایت کافی از کودک موازنه برقرار سازیم.
- صبر و شکیبایی به خرج دهیم و بگذاریم کودک کارهای مناسب توان خود را (ولو ناقص و کند) شخصاً انجام دهد و او را بدین کار تشویق کنیم.
- حد توان کودک را کم ارزیابی نکنیم. بیش از حد معقول و لازم (مگر در مواردی که خطری محسوس در پیش است) به او کمک نکنیم، زیرا در این صورت کودک به توانایی خود شک میکند، اعتماد به نفس لازم را به دست نمیآورد و در نتیجه بیش از اندازه به دیگران اتکا میکند.
- اجازه دهیم کودک در انجام کارها موفقیت به دست آورد. توفیق او را مهم و قابل توجه جلوه دهیم تا به تدریج تواناییهای خود و استفاده از آنها را بشناسد و به کارایی و ارزشمندی خود اطمینان و اعتقاد پیدا کند.
شخصیت دادن
احساس ارزشمندی و داشتن «مفهوم فردی مثبت» (Positive self-concept) در کارهای انسان در همه مراحل زندگی و از جمله در دوره بروز شکوفایی توانایی خلاقه نقش دارد. برای اینکه کودک احساس امنیت روانی کند و به ارزشمندی خود و کارهای خود پی ببرد، به کار بستن توصیههای زیر مفید خواهد بود:
- کودکان را همانگونه که هستند بپذیریم و برایشان ارزش قائل شویم.
- به کودک اجازه دهیم که در مورد افکار، عقاید، احساسات خود با آزادی و بدون ترس گفتگو کند.
- با در نظر گرفتن رابطه بین رشد ذهنی و کلامی و با توجه به اینکه زبان نیروی محرک تخیل است، کودک را یاری کنیم تا صحبتها و رفتارهای بالبداهه و خلاق خود را (تا آنجا که مقدور است) شکل دهد و هدفدار کند. باید رفتارهای کلامی و غیرکلامی بالبداهه کودک را تقویت کنیم و در جهتی هدفدار سوق دهیم.
- سعی کنیم از قالب فکری خود خارج شده و به دنیای خاص کودک که حجم قابل توجهی از خمیرمایه آن از تخیلات و تصورات تشکیل شده وارد شویم و آن را بفهمیم و به وضع مناسبی به ظاهر شدن این تخیلات کمک کنیم. به بازیها، نقاشیها، مخصوصاً «نقاشی آزاد» و قصهگوییهای کودک، اهمیت بدهیم و آنها را تشویق کنیم.
نحوه صحیح روبهرو شدن با فعالیتهای خلاقه کودکان
- به افکار و کارهای کودک که به نظر «غیرعادی» میآیند باید احترام بگذاریم و ارزش آنها را، در مواردی که کودک از اهمیت کار خود اطلاع ندارد، برایش توضیح دهیم.
- به کودک بیاموزیم که به فعالیتهای خلاق خود اهمیت دهد و آنها را دست کم نگیرد.
- کودک را به عنوان یک انسان ارزشمند و فعالیتهای خلاقش را به صورت کار ارزنده بپذیریم.
- فعالیتهای خلاق کودک را بستاییم و نشان دهیم که به توانایی او در دنبال کردن هدفها و کارهای خلاق اطمینان و اعتقاد داریم.
- به کودک نشان دهیم که به پیچیدگی و اهمیت کاری که او با آن روبهروست واقف هستیم.
- خود را جای کودک قرار دهیم و با او هماحساسی (Empathy) لنگر تصور یا دیدگاه خود را آزاد کنیم و با کودک در افق تخیل و خلاقیتهای او وارد شویم.
- فعالیتهای خلاق کودک را در جمع افراد خانواده (نزدیکان) و به خصوص برای کسانی که مورد علاقه کودک هستند، مطرح کنیم.
- هنگامی که کودک مشغول کاری خلاق است در کار او دخالت نکنیم.
- هنگامی که کودک کار را ارائه کرد، باید به او و خودمان فرصت دهیم که کار او را بفهمیم و با در نظر گرفتن توانایی و اندیشه او به وضع مناسبی اظهارنظر کنیم. ضمن تشویق، در صورت لزوم، توصیه کنیم کار خود را بهبود بخشد، به طوری که کودک احساس کند همیشه کار بهتری میتوان کرد و باید خلاقیت را ادامه داد.
- از اظهارنظر و قضاوت در مورد فعالیتهای کودکان خلاق، به خصوص قبل از سه سالگی باید پرهیز کرد. ولی زمانی که کودک پنج یا شش ساله میشود، ارزیابی به صورت راهنمایی و پیشنهاد اصلاحی ارزش تربیتی دارد.
- چنانچه ضرورتی برای ارزیابی و اظهارنظر پیش آید، بهتر است روی کار و تولیدات کودک تکیه شود و نه بر خود او (فاعل). مثلاً به کودک نگوییم که: «در این نقاشی از رنگها خوب استفاده نکردهای» یا «نقاشیات خوب نیست». به جای آن سعی کنیم که کودک تدریجاً اشتباه و اشکالات خود را بشناسد. این کار را میتوان با مطرح کردن «سوالهای راهنماییکننده» انجام داد از قبیل: «چرا این درخت قرمز رنگ است؟» یا «چرا در این خانه از پنجرههای آن کوچکتر است؟». به عبارت دیگر، در ارزیابی، اگر دیدگاههای سازندهای نیز وجود دارد باید متوجه آنچه خلق و ابداع شده باشد نه تواناییها و ارزشمندی فرد خلاق.
مجموعه این اقدامات باعث میشود که کودک ضمن تزاید اعتماد به نفس و اعتقاد به خویشتن، استقلال رای و عمل (که از عناصر عمده تسهیلکننده خلاقیت است) بیشتری به دست آورد و با پیشقدم شدن در فعالیتها به خود متکی گردد.
چنین فردی به دیگران وابستگی غیرمعقول پیدا نمیکند و به علت داشتن هویتی مقبول و روشن نیاز زیادی به تقلید و همنوایی (همرنگ و شبیه شدن) با دیگران نمیبیند. او میتواند برای خودش و دیگران مشکلگشا و کارساز باشد. یعنی به جای اینکه بار خاطر و مقلد باشد، یار شاطر و ابداعگر شود، چیزی که هر اجتماع و مخصوصاً کشور در حال بازسازی ما، بیش از هر امکان و وسیله دیگر احتیاج دارد.