چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم؟ آشنایی با یکی از روش‌های جدید در تفکر خلاق

یکی از بخش‌های جذاب و اصلی شیاطین داوینچی، ایده‌هایی است که از ذهن داوینچی می‌گذرد و ابزارهایی که برای حل مشکلات مختلف ابداع کند. اگرچه سریال سعی نمی‌کند که کاملاً به مستندات تاریخی پایبند بماند، اما در نمایش اختراعات لئوناردو عنصر واقعیت از تخیل سهم بیشتری دارد. با علم به این نکته که بیشتر ایده‌های داوینچی سال‌ها بعد از وقایع سریال، یعنی زمانی که در میلان و شهرهای دیگر اقامت داشته، ثبت شده و مدرکی هم دربارهٔ به ساخته شدن خیلی از آن‌ها وجود ندارد. مروری بر ابداعات معروف داوینچی، کمک می‌کند که با دنیای سریال ارتباط بیشتری برقرار کنید.

یکی از ویژگی‌های شیاطین داوینچی، پرداختن به طرز تفکر داوینچی و نمایش دنیا از زاویهٔ دید این نابغهٔ تکرارنشدنی است. اینکه چطور هر چیزی را می‌دید و عناصر مختلف را مانند تکه‌های یک پازل کنار هم قرار می‌داد. اگر این جنبه از سریال نظرتان را جلب کرده، بد نیست که نگاهی هم داشته باشید به کتاب معروف و پرفروش چگونه مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم؟ نوشتهٔ مایکل جی. گلب. کتاب که عنوان فرعی‌اش هم هست هفت قدم روزانه تا نبوغ سال 2000 نتشر شده. گلب که از نویسندگان و سخنرانان معروف در زمینهٔ انگیزش و خلاقیت به شمار می‌رود، در کتاب خود سعی کرده تا با مطالعه بر روی زندگی و دیدگاه‌های داوینچی، به الگویی برای تفکر خلاق برسد. اینکه چطور می‌شود با هر سطحی از بهرهٔ هوشی، بهتر دیدن و اندیشیدن را تمرین و قوهٔ استدلال و خلاقیت ذهن را تقویت کرد. الگوی معروف گلب تاکنون در نشریاتی همچون فوربز، شیکاگو سان تایمز و واشنگتن پست مورد بحث قرار گرفته است. این شویهٔ تفکر هفت مرحله‌ای با لئوناردوی سریال شبکهٔ استارز تا حدود زیادی قابل مقایسه و تطبیق است.

این کتاب توسط نشر البرز و با ترجمهٔ مهدی قراچه ذاغی در کشور خودمان هم عرضه شده است.

کنجکاوی:

کنجکاوی در ذات تمام انسان‌ها وجود دارد اما نابغه‌ای مانند داوینچی به جای مهار این حس درونی بهش پرو بال داد و آن را به قدرت ویژهٔ خود تبدیل کرد. ذوق کودکانهٔ داوینچی در برخورد با پدیده‌های ریز و درشت هیچ‌گاه متوقف نمی‌شد. نه اسیر شهوت بود و نه به ثروت بهای چندانی می‌داد. نسبت به کارفماهای خودش هم تعلق خاطر چندانی نداشت. شور عارفانه و تمایلات مذهبی هم درش دیده نمی‌شد. چیزی که اور از همتایان معاصرش متمایز می‌کرد، میل سیری‌ناپذیر به دانستن و کشف بود. گلب در گام اول از روش تفکر خلاق خود روی کنجکاوی تأکید می‌کند و از مخاطب‌اش می‌خواهد که از کنار هیچ پرسشی به آسانی نگذرد. برای این کار به یک دفترچه یادداشت شخصی جهت ثبت پرسش‌ها و پاسخ‌های روزانه و بررسی آن‌ها نیاز دارید.

تجربه:

داوینچی اعتقاد داشت، دانشی که از طریق تجربه به دست نیامده باشد، قابل اعتماد نیست. تا چیزی به صورت عینی مورد امتحان قرار نگیرد، نمی‌توان به آن استناد کرد. این یادآور ساده‌ترین سیاست موجودات برای حل مسئله است؛ آزمون و خطا. معنای‌اش این نیست که هر دری را باید زد تا بالاخره به در اصلی برسیم. بلکه به این موضوع اشاره دارد که نباید از تجربهٔ مداوم و شکست‌ها فرار کرد. شکست و اشتباه عامل اصلی در فرایند یادگیری هستند. در این مرحله از مخاطب خواسته می‌شود تا تجربیات روزانه‌اش را مورد ارزیابی قرار دهد، پیش‌فرض‌های ذهنی خود در برابر پدیده‌های مختلف را به چالش بکشد و سراغ اشتباهات برود، چه اشتباهات شخصی و چه آنچه که دیگران تجربه کرده‌اند.

تقویت حواس:

کلید ورود به دنیای پیرامون و تجربه کردن، چیزی جز حواس طبیعی نیست. ما نمی‌توانیم بدون بالا بردن کیفیت حواس خود به تجربهٔ موفقی برسیم. داوینچی روی بینایی تأکید ویژه‌ای داشت و می‌گفت که ما باید درست دیدن را یاد بگیریم. گوش دادن به اصوات عادی، لمس کردن سطوح مختلف و حتی بوییدن و چشیدن غذا می‌توانند به تجربهٔ متفاوتی تبدیل شوند، اگر خودمان بخواهیم. تمرین‌های گام سوم دربارهٔ حواس طبیعی است که با بینایی شروع می‌شود و در پایان به حس لامسه می‌رسد. مثل کودکی که تازه دارد دنیا را کشف می‌کند، در این گام باید دوباره همه چیز را از نو حس کنید. از یافتن هارمونی گرفته تا جایگزین کردن حواس با یکدیگر و توصیف آن‌ها به کمک هم. وقتی که حواس را از نو شناختید و حاصل محسوسات خود را از نو ارزیابی کردید، می‌رسید به اینکه چطور می‌توانید تصویر یا صحنهٔ موردنظر خودتان را در دنیای بیرونی خلق کنید.

توجه به ناشناخته‌ها:

در این گام نوبت می‌رسد به ناشناخته‌ها و ابهامات. خیلی وقت‌ها با پدیده‌هایی روبه‌رو می‌شویم که برای‌مان قابل پیش‌بینی نیستند. حالا باید یاد بگیریم که به جای وحشت از آنچه نمی‌دانیم، چطور می‌شود در ذهن را به روی نقاط مبهم باز گذاشت. نکته‌ای که در تمام آثار هنری داوینچی موج می‌زند. چون اعتقاد داشت که شاهکاری خلق نمی‌شود مگر آن که برای مخاطب‌اش ابهام و تردید ایجاد کند. برای این منظور باید پدیده‌های ناشناخته در زندگی خود را دسته‌بندی کنید. به یاد داشته باشید که کنجکاوی برای کشف پاسخ مترادف عدم اطمینان و ایمان نیست. ابهام طبیعتاً با خودش اضطراب و تشویش به همراه دارد. پس باید بکوشید تا تحمل خود را در برابر ابهامات بالا ببرید. آن وقت است که می‌توانید دامنهٔ کنجکاوی را افزایش دهید و با یافتن پاسخ‌ها به آرامش برسید.

نگرش متعادل:

شما منطقی هستید یا شهودی؟ این یکی از جامع‌ترین تقسیم‌بندی‌های صورت گرفته برای شناسایی دقیق‌تر شیوهٔ تفکر انسان است. چیزی که امروزه در بین عموم مردم به عنوان تفاوت‌های میان نیم‌کره‌های چپ و راست مغز شناخته می‌شود. این گام باز می‌گردد به یکی دیگر از ویژگی‌های مهم داوینچی یعنی جمع اضداد بودن. چطور ممکن است کسی هم بزرگ‌ترین هنرمند زمانه‌اش باشد و هم یک مخترع و مهندس؟ در جواب باید گفت که نگرش متعادل کلید اصلی ماجراست. داوینچی علم و هنر را لازم و ملزم یکدیگر می‌دانست. پس برای رسیدن به این شیوهٔ تفکر، ابتدا باید به نحوهٔ نگرش خودمان را ارزیابی کنیم. چقدر به جزئیات توجه می‌کنیم و چقدر به کلیات؟ در چه زمینه‌هایی بیشتر مهارت داریم؟ با استدلال جلو می‌رویم یا با غریزه. بعد باید روی رسیدن به یک نگرش متعادل کار کنیم. هم به دنبال شهود درونی باشیم و هم با استفاده از دلیل و منطق به گمانه‌های خود سر و سامان بدهیم.

توجه به جسم:

این تصور غلط جا افتاده که نابغه‌ها آن‌قدر ذهن پریشان و درگیری دارند که فرصتی برای‌شان باقی نمی‌ماند تا بخواهند به امور جسمانی بپردازند. گام ششم با قاطعیت این تصور را رد می‌کند و الگوی زندگی داوینچی را پیش می‌کشد. همه داوینچی را به خاطر هوش و استعداد بی‌نظیرش می‌شناسند اما تاریخ در عین حال می‌گوید که او بدن سالم و آمادگی جسمانی فوق‌العاده‌ای داشته. داوینچی سوارکار، شناگر و شمشیرزن ماهری بود و رژیم غذایی خاصی را هم دنبال می‌کرد. بعد از روش تفکر و نگرش به دنیای پیرامون، باید روی بدن خودتان هم کار کنید. پس از تمرینات ساده و تغذیه مناسب می‌توانید یک گام جبوتر بروید و بدن خودتان را مورد مطالعه قرار دهید تا دست‌تان بیاید که چطور می‌شود سطح زندگی بیولوژیکی خودتان را بالا ببرید. درست مانند ماشینی که برای راه‌اندازی باید قلق‌اش را یاد بگیرید. خیلی از مهارت‌های فیزیکی را هم درادامه می‌توانید با تمرین به دست بیاورید.

تفکر مرتبط:

گام آخر درباره یافتن ارتباط میان پدیده‌هاست. اینکه چطور ممکن است چیزهای به ظاهر بی‌ربط و حتی متضاد با یکدیگر، نقطهٔ اشتراک داشته باشند؟ یا به چه شیوه‌ای می‌توان از یک نقطه به نقطهٔ دیگر رسید. باز هم برگرفته از ویژگی‌های داوینچی است که از یادداشت‌هایش استنباط شده. کسی که دنیا را سیستمی به هم پیوسته و منسجم می‌دانست و از نقاشی و مطالعهٔ طبیعت می‌رسید به ریاضیات و فیزیک. برای مثال کسی که به دنبال هارمونی باشد، فیلتر ذهنی ناخودآگاهی به دست می‌آورد که تناسب جاری در تمام پدیده‌های طبیعی و مصنوعی را برایش پررنگ می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا