معرفی کتاب ماموریت به ایران نوشته مارتین هنری دانوهو

ایران اگرچه در جنگ جهانی اول اعلام بیطرفی کرده بود اما به واسطه ناتوانی قدرت مرکزی و منافع دیرینه انگلستان در این کشور موجب شد انگلستان در زمان نیاز بدون هماهنگی ایران نیروهای خود را وارد کشور کند. مارتین هنری دانوهو از جمله مامورانی است که در آن سالها وارد ایران شده بود و بعدها در قالب کتابی با عنوان ماموریت به ایران تجارب این سفیر را به رشته تحریر درآورد.
جنگ در اروپا آغاز شده بود اما قرار نبود به آنجا محدود شود. اروپائیان از چند سده پیش سواحل خود را ترک کرده و منافع خود را به واسطه استعمار دیگر سرزمینها در سراسر جهان گسترش دادند. بنابراین چیزی نگذشت که صف آرایی نیروهای متخاصم در بسیاری از کشورها ملموس بود. رهبران برخی از کشورها بر مبنای روابط تاریخ، نژادی یا منافعی که در صورت پیروزی هر یک از طرفین دستگیر آنان میشد، ترجیح دادند به سود یکی وارد میدان نبرد شوند. در این میان دیگرانی که چنین منافعی برای خود متصور نبودند، ترجیح دادند با اعلام بیطرفی خود را از عواقب جنگ دور نگاه دارند. با این حال در میانه جنگ هیچ ضمانتی برای احترام و حفظ بیطرفی آنها وجود نداشت.
ایران در زمره کشورهایی بود که با توجه به شرایط نامساعد اقتصادی و سیاسی در سالهای آغاز جنگ باید خود را از کوران آن دور نگه میداشت. سلطنت قاجار در واپسین دهه به سر میبرد. هنوز چند ماهی از تاجگذاری احمدشاه نوجوان نگذشته بود و مجلس مشروطه نیز از تب و تاب دورههای آغازین افتاده بود. هنوز ایران منابع چندانی برای تامین بودجه نداشت و واگذاری امتیازات پیدرپی در دورههای پیشین عملا قدرت حکومت مرکزی را به سود نیروهای خارجی صاحب امتیاز یعنی روسیه و انگلستان تضعیف کرده بود. بر این اساس ایران نه توانی برای ورود به جنگ به سود یکی از طرفین داشت و نه از ظرفیت دفاعی کافی به منظور دفاع از خود برخوردار بود. بنابراین همزمان با آغاز جنگ بیطرفی خود را اعلام کرد. امری که در نهایت نتوانست از تهاجم قوای خارجی به این کشور جلوگیری کند و خسارات جبرانناپذیری را برای سالیان دراز به دولت و مردم تحمیل کرد.
مامور انگلیسی در ایران
مارتین هنری دانوهو درست در میانه این جنگ در سال ۱۹۱۸ برای انجام ماموریتی اطلاعاتی راهی ایران میشود. دانوهو جوان در این هنگام خبرنگار «دیلی کرونیکال» در بالکان بود. او از آغاز جنگ برای پوشش اخبار در مکانهای مختلفی حاضر شد و در جبهههای صربستان، بلژیک، ایتالیا و یونان وضعیت نیروهای متفقین در جنگ جهانی اول را دنبال میکرد. با این همه این کاری نبود که بتواند او را راضی نگه دارد. بنابراین مدتی بعد به ارتش بریتانیا پیوست و در قامت یک نیروی اطلاعاتی به رومانی و روسیه فرستاده شد. زمانی که او در پتروگراد با دورهای از سرکوب سیاسی و کشتار جمعی به دست بلشویکها همزمان بود که به آن «وحشت سرخ» میگفتند.
مدتی بعد توانست از پتروگراد فرار کند و در اواخر جنگ مامور شد تا با سمت «افسر سرویس ویژه اطلاعاتی و امنیتی» به شمال غربی ایران برود. جایی که برای او سرزمینی غریب و دور افتاده حساب میآمد. در اثنای انجام این ماموریت با شرایطی مواجه شد که در قالب آن رد پای جنگ جهانی اول در ایران را میتوان جستوجو کرد.
او در مقدمه کتابش با عنوان «ماموریت به ایران: ایران در جنگ جهانی اول» در رابطه با ضرورت نگارش این اثر مینویسد: «ماجرای جنگ ایران باید روایت شود و من خوشوقتم که سهم کوچکی در این گزارش برعهده گرفتهام. این ماجرای قوای عملیاتی کوچکی است که گمنام مانده است. در کشور من کسی آن را نمیشناسد و ظاهرا مدتهای مدید حتی خود مقامات نیز آن را از یاد برده بودند.»
کتاب دانوهو البته برخلاف عنوانش روایت جنگ جهانی و آثار و نتایج آن در سرتاسر ایران نیست. بلکه او چیزی را شرح میدهد که در خلال روایت ماموریت خودش در قوای «دانستر فورس» در رابطه با ایران تجربه کرده است. این قوا تحت فرماندهی «ژنرال دانسترویل» اداره میشد و برای مرتفع کردن هراس انگلستان از حمله ناگهانی آلمان و عثمانی به هندوستان وارد ایران شد. آنها همچنین ماموریت داشتند با ارتش بلشویک در باکو مقابله کنند. نکته جالب توجه در روایتهای دانوهو توجه او به مردمان و سرزمینهای محل ماموریتش است. برای او جای شگفتی است که این مردم عمدتا از تحولات جهان جدید بیاطلاع بودند.
بینالنهرین از اساطیر تا واقعیت
کتاب بیست و سه فصل دارد که طی آن نویسنده کوشیده است بیش از هرچیز روایتی از فعالیتها و سرنوشت قوای «دانستر فورس)» به دست دهد. کتاب از زمان تشکیل بریگاد آغاز میشود. عنوان رسمی آنها در آغاز «قوای دانسترویل» یا «هیئت بغداد» بود که عمدتا در لندن با عنوان «بریگاد هیس- هیس» شناخته میشد که ناشی از ماهیت سری آن بود.
این هیئت سفر خود را از انگلستان آغاز کردند. آنها ابتدا به سوی بنادر ایتالیا رفتند و از آنجا با کشتی عازم بندر اسکندریه در مصر شدند. مسیر بعدی سوئز بود و سپس با کشتی راهی خلیج فارس شدند. مقصد آنها کویت واقع در ساحل خلیجفارس بود و از آنجا وارد بصره شدند. دانوهو در هر توقف توصیف مختصری از آن منطقه به دست میدهد.
ورود به بصره برای او یادآور داستان «سندباد» است و در قالب فصلی مستقل به آن پرداخته است. آلودگی شهر به اندازهای بود که نویسنده از اینکه مردم این شهر تا آنموقع به جهت شدت بیماری و مرض از دنیا نرفتهاند ابراز تعجب میکند. بصره در این زمان پایگاهی برای جلوگیری از پیشروی ترکها بود و بریتانیا به این منظور تغییر و تحولاتی را در این شهر پدید آورده بود. همچنین تفریحات مردم در بصره مانند ورزش و سینما از موضوعات دیگری است که مورد توجه نویسنده قرار گرفته است. او تلاش کرده است رویکرد مردم را نسبت به پدیده نوظهور سینما در بصره بازتاب دهد و موضوعی که بیش از همه توجه او را جلب میکند، نظر منفی آنها در رابطه با روابط میان زن و مرد در فیلمها و پوشش ناکافی زنان است که غیرت مذهبی مردان مسلمان آن را برنمیتافت. همچنین عدم اجازه زنان برای رفتن به سینما از موارد دیگری است که به نظر دانوهو عجیب میرسد.
مقصد بعدی هیئت پس از عبور از کوت، شهر بغداد بود. مشخص است که در بدو ورود به این شهر روح تاریخی آن برای نویسنده جذابیت دارد. داستانهای هزار و یک شب که بستر رویدادهای آن بغداد بود برای قرنها در اروپا نقل میشد و بغداد را به مقصدی خیالانگیز برای هر اروپایی مبدل میکرد. با این همه واقعیت آن روزگار بغداد نسبتی با خیالات دانوهو نداشت. آنچه پیش روی او قرار داشت شهری سرشار از تناقضات بود. حضور انگلستان و فرانسه در این شهر موجب شده بود به مرور نشانههای هویت ترکی که ناشی از سیطره حکومت عثمانی بود، زدوده شود و اغلب تابلوها و نوشتههای سطح شهر با کلمات انگلیسی و فرانسه بود.
برای روزهای نخست هانوی در میان هویت تاریخی بغداد و آنچه پیش روی داشت سرگردان بوده و میکوشد عناصری از آنچه بغداد کهن را در ذهن او مجسم میکند، در سطح شهر جستوجو کند. او در این این رابطه مینویسد: «فضای شهری بغداد ما را به لبه افق تاریخ جهان بازمیگرداند. هنوز غبار حال و هوای کهنه و پوسیده دوران پیش از تاریخ محکم به آن چسبیده و تلاشهای اربابان جدیدش، بریتانیاییها، با بیل و کلنگ اصول بهداشتی و ابداعات نوظهور تمدن غربی هنوز برای روییدن آن به جایی نرسیده است.»
وی در ادامه مذهب مردم بغداد را مورد توجه قرار داده است و با توجه به مشاهداتش اکثریت ساکنان شهر را شیعه میداند. به عقیده او همین امر موجب شده بود که در سالهای سلطه ترکان، آنان به عثمانی روی خوش نشان ندهند و نگاهشان عمدتا معطوف به ایران باشد. دانوهو برای بازدید از بقعه امامان شیعه در شهر کاظمین به اطراف بغداد میرود و زیبایی و شکوه مسجد کاظمین او را تحت تاثیر قرار میدهد. او همچنین از بناهای مذهبی مسلمان سنی در بغداد نیز بازدید کرده است و به قرابت معماری برخی از مساجد با معماری اسپانیا اشاره میکند.
ناکامی در فتح انزلی
هیئت برای مدتی دربغداد سرگردان بود اما بالاخره ژنرال دانسترویل فرمانده آنها ماُموریت پیدا کرد تا بندر انزلی در شمال ایران را تسخیر کند و از بلشویکها زهر چشم بگیرد. یک گروه از هیئت با تحمل مشقات زیاد و عبور از گردنه پر برف اسدآباد وارد همدان شدند. در طول مسیر رفتار ایرانیان با این بیگانگان چندان دوستانه نبود و دانسترویل ناچار شدهبود بخشی از گروه خود را برای پشتیبانی در همدان باقی بگذارد و خودش همراه با گروه کوچکی دیگر به رشت رفت تا برای تسخیر انزلی اقدام کند. موضوعی که به زودی با واکنش شوروی و آشکار شدن ضعف و محدودیت نیروهای او به شکست انجامید و دانسترویل ناچار به عقب نشینی تا همدان شد. نویسنده در پاسخ به این پرسش که گروه دانسترویل با وجود بیطرفی ایران چرا وارد این کشور شد، مینویسد: «پاسخ خیلی ساده است. ما به این علت وارد ایران شدیم که هم از حقوق آن دفاع کنیم، هم از هدف خودمان و هم از هدف متفقین.» به اعتقاد او ایرانیان پیشتر بیطرفی خود را نقض کرده بودند و به سبب انزجار سیاسی از روسیه و الفت مذهبی که نسبت به عثمانی داشتند با نیروهای محور رابطه نزدیکی برقرار کرده بودند. همزمان با تجاوز بریتانیا به ایران و هدف قوای دانسترویل برای حضور در نواحی شمالی و رویارویی با بلشویکها، قیام جنگل آغاز شده بود و نویسنده هر چند از خصایل میرزا کوچکخان تعریف کردهاست اما گروه او را تحت تعلیم و حمایت آلمانها ارزیابی میکند. به ویژه آنکه به فرمان میرزا کوچکخان دروازههای خزر برای حضور نیروهای بریتانیایی بسته شده بود.
حرکت به سوی ایران
ژنرال دانسترویل و گروه کوچکش در ایران بدون پشتوانه بودند و بقیه نیروهای او که دانوهو نیز در زمره آنان بود، هنوز در بغداد حضور داشتند. این گروه سفر دشواری را برای رسیدن به فرمانده خود طی کردند. مشاهدات نویسنده که از میان قبایل کرد و شهرهای قحطی زده ایران آن روزگار عبور کرده، قابل توجه است. وضعیت ایران در سالهای پس از جنگ و حضور نیروهای متفقین البته به مراتب و وخامت بیشتری پیدا کرد. عمده گندم کشور برای تغذیه سربازان متفقین مصرف یا توسط آنان از کشور خارج میشد و قحطی عظیمی ایران را در بر گرفت که از همان سالهای حضور دانوهو نشانههای آن آشکار بود. روایت نویسنده از «کرند» نمونهای از اوضاع نابهسامان مردم روستایی ایران در آن روزگار است که تحت ستم اربابان محلی و بیتوجهی حکومت مرکزی زندگی فلاکتباری را تجربه میکردند. در اثنای این روایت نویسنده به معرفی مذهب «اهل حق» که پیروان آن در این نواحی زندگی کردند نیز میپردازد. اگر چه اطلاعات او در این رابطه چندان دقیق نیست اما رویکرد مردم شناسانه او قابل توجه است. در مقصد بعدی یعنی کرمانشاه نیز فرهنگ مردمان کرد و دراویش از موضوعاتی است که در این رابطه مورد توجه او قرار میگیرند.
نبرد در تبریز
نیروهای ژنرال دانسترویل مدتی در همدان باقی ماندند و از آنجا که جنگلیها راه مستقیم همدان به مناطق شمالی را مسدود کردهبودند، تلاش داشتند راه تازهای به این منظور بگشایند. این مسیر از طریق تبریز بود. آنها از راه قزوین، میانه را تصرف کردند. دانوهو گزارشی از اوضاع میانه به دست میدهد و این شهر را در آن مقطع غیر بهداشتیترین و کثیفترین شهر در شمال غربی ایران لقب میدهد. البته احتمالا این برداشت نمیتواند قرین به درستی باشد. چرا که اولا او این فرصت را نداشت تا تمام شهرهای منطقه را بازدید کند و در ثانی احتمالا قصد دارد از این رهگذر حضور انگلستان را برای منطقه قرین سعادت و اصلاح وضعیت توصیف کند. انگلیسیها در ادامه حضور خود به سبب کمبود نیرو اقدام به آموزش نیروهای محلی کردند اما این نیروها چندان قابل اتکا نبودند و وفاداری چندانی به انگلستان نداشتند. از سوی دیگر جبهه مقاومتی توسط ترکها در آذربایجان علیه آنان شکل گرفته بود. نیروهای انگلیسی در نبرد «تیکمه داش» با ترکها مواجه شدند. این نبرد تا حدودی با پیروزی ترکها همراه بود و فضا را در میانه که به پایگاه انگلیسیها مبدل شده بود، تا حدود زیادی برضد انگلستان شکل داد. از آن پس انگلستان موقعیت دفاعی در میانه پیدا کرد و ترکها با حمله به خطوط آنها توانسته بودند دست بالا را پیدا کنند. با این همه زمانی که واحدهای زرهی سبک و سنگین به فرماندهی سرهنگ کرافورد به کمک نیروهای انگلیسی آمد و با سلاحهای جدید نیروهای مقاومت را به رگبار بستند، بالاخره انگلستان توانست ترکها را ناگزیر به عقب نشینی کند.
پایان جنگ و تخلیه ایران
با پایان ماموریت نیروهای انگلیسی در تبریز، همکاری نزدیکتری میان قوای ژنرال دانسترویل و نیروهای روسی برقرار شد و انگستان ستاد فرماندهی خود را از همدان به قزوین منتقل میکند. مرحله بعدی درگیری نیروهای انگلیسی با قوای جنگل بود که توانسته بودند مردم محلی را با خود همراه کنند و در مقابل انگستان مقاومت میکردند. با این همه هدف عمده انگستان در این زمان کنترل باکو به منظور مقابله با بلشویکها بود اما این هدف با شکستهای پیاپی نیروهای انگلیسی که در چند جبهه میجنگیدند، دور از دسترس مینمود. به ویژه که ترکها سخت در باکو فعال بودند و در نهایت بریتانیا ناچار به عقب نشینی شد. با این حال قوای ژنرال دانسترویل تلاش کرد مناطق دیگری از ایران را تصرف کند و از آن به عنوان پایگاه نیروهای متفقین بهره ببرد. کردستان یکی از این نواحی بود که انگلیسیها حضور فعالی در آن داشتند و دانوهو شرح مفصلی از زندگی مردم این منطقه به ویژه در «بیجار« به دست میدهد. در نهایت با پذیرش متارکه جنگ از سوی کشورهای متفقین با اتریش دستور تخلیه و عقب نشینی از ایران صادر شد و نیروهای ژنرال دانسترویل نیز ایران را به مقصد بینالنهرین ترک کردند و از آنجا به خلیجفارس رفتند تا از راه دریا به خانههایشان بازگردند. جایی که به واسطه مرزهای آبی آسیب کمتری از جنگ دیده بود. با این همه جهان و ایران برای سالها با عواقب جنگی که آنها مدیریت کردند، در آن پیروز شدند و از منافعش بهره بردند، درگیر بود.
چه کسی قحطی آورد؟
برای سالها در ایران یکی از اساسیترین عوامل قحطی بزرگ، حضور نیروهای متفقین ارزیابی شده بود. روایت دانوهو از وضعیت این مناطق تا حدودی این باور مسلط را به چالش میکشد. هرچند این روایت توسط یک بریتانیایی بیان میشود که احتمالا قصد نداشته سهمی برای خود در این فلاکت قائل شود اما برخی از مشاهدات او خواننده را متوجه کژ کارکردهای دیگری نیز در سیستم توزیع غذا در ایران میکند که الزاما ارتباطی با حضور نیروهای خارجی نداشته است. از جمله دانوهو هنگام حضور در کرمانشاه مینویسد: «در این جا غلات به وفور عمل میآید اما به سبب قطع ارتباطات، قیمت حمل گندم به بغداد یا تهران سه برابر قیمت در بازار محلی تمام میشود و مقرون به صرفه نیست. به همین علت گندم در کرمانشاه میپوسید در حالی که مردم در ایالتهای مجاور از گرسنگی میمردند.» همچنین اشاره او به قیام «سالارالدوله» برادر محمدعلیشاه و جنگ داخلی در کرمانشاه را میتوان عامل دیگری در عدم توجه به وضع مردم ارزیابی کرد. نویسنده میکوشد چهره معکوسی نسبت به تصور غالب در ایران از غرب و بریتانیا ارئه دهد وبه کمکهای هیئت به مردم گرسنه و قحطی زده اشاره میکند. از جمله در همدان از برنامه ژنرال دانسترویل با موافقت دولت بریتانیا برای مبارزه با قحطی خبر میدهد و مینویسد: ((مردان گرسنه را زیر نظر افسران به کار جادهسازی گماشتیم. در همان هفته اول سه هزار نفر داوطلب کار استخدام شدند.)) آنگونه که دانوهو شرح میدهد انگلیسیها امیدوار بودند از طریق افزایش سطح دستمزدها وضع عمومی زندگی بهبود پیدا کند اما افزایش پول در گردش موجب تورم شد و قیمت کالاهای اساسی به ویژه نان رشد چشمگیری پیدا کرد.
منبع: روزنامه سازندگی – سمیرا دردشتی
ماموریت به ایران- ایران در جنگ جهانی اول
نویسنده : مارتین هنری دانوهو
مترجم : شهلا طهماسبی
تعداد صفحات: ۲۲۱
برای همینه که میگن تاریخ بخونید. مهم تر از همه کتاب بخونید. با خوندن تاریخ میشه فهمید چقدر این سیکل قحطی گرانی و تورم سال ها در این کشور به دلیل بی کفایتی مدیران تکرار شده. حتما این کتاب را مطالعه میکنم. سپاس از شما.