نظریه خوداصلاحی عادات جمعی در شبکههای اجتماعی

چند وقتی است که در اینستاگرام، یک کاربر خوشذوق، دست به کار جالبی زده است. او در اکانت اینستاگرام خود عکسهایی به صورت کولاژ منتشر میکند که در آنها عکسهای تکراری کاربران در کنار هم چیده میشود.
این اکانت نشان میدهد که چقدر ایدههای کاربران خواسته یا ناخواسته شبیه هم شدهاند. برای مثال وقتی آنها از یک جاذبه طبیعی گردشگری یا ساختمان قدیمی بازدید میکنند، به کرات عکسهایی از یک زاویه تکراری یا با ژست تکراری، میگیرند.
از سوی دیگر این روزها گویی همه فرمولهای موفقیت قدیمی و امتحان پس داده در اینستاگرام را تکرار میکنند. بر این اساس وقتی کاربران میبینند که گرفتن عکس از یک سفره رنگین و به هنگام رفتن به رستوران، خوب پاسخ میدهد، به صورت مرتب عکس از غذا میگیرند.
یا وقتی میبینند که گرفتن عکس با لباس فاخر و جذاب با یک پشتزمینه لوکس، حس جاهطلبی و ایدهآلطلبی کاربران را تحریک میکند و آنها را ممکن است تبدیل به سلبریتی کند، باز هم اقدام به گرفتن عکسهای متعدد با همین موضوع میکنند.
اما جالب است بدانید که این روند در حال تغییر کردن است و دیگر فرمولهای تکراری به خوبی قبل پاسخ نمیدهند و کاربران در پی یافتن اکانتهای با سوژههای متفاوت هستند. اگر دیروز یک سلبریتی با لباس و متعلقات لوکس را لایکباران میکردند، الان دوست دارند که در پشتزمینه او یک دیوار نمزده را ببینند.
بعضیها متوجه این امر شدهاند و یا ایجاد یک بینظمی عمدی، در پی یافتن فرمولهای جدید موفقیت هستند.
از بخش اول این پست میرسیم به چیزی که در عنوان این پشت به آن اشاره شده است.
تکرار و ابتدال هر چند خیلی جذاب یا با تکیه به غریزههای رامنشدنی انسان باشند، بعد مدتی خود بخود تا حد قابل توجه، تعدیل میشوند.
یعنی کاربری که پیش از این همه وقت اینستاگرام را صرف لایک کردن عکسهای سلبریتیها و بحث در کامنتهای آنها میکرد، بعد از یکی دو سال متوجه میشود که باید در پی یافتن سرگرمی و دغدغه جدیتر برآید. به همین خاطر ممکن است بخشی از وقت خود را صرف دنبال کردن اکانتهایی با کپشنهای غنیتر کند.
اشتباه نکنید! اصلا شبکههای اجتماعی آمدهاند که ما را معتاد کنند و معماری آنها هم بر این اساس است. پس گردانندگان آنها خوب میدانند که چطور با عرضه انبوه سرگرمی و وادار کردن مغز به ترشح ضربانی دوپامین، ما را مشغول و معتاد نگه دارند.
اما این روال، یک پروسه صد در صدی نیست و برای خودش گریزگاههایی هم دارد. یکی از گریزگاهها، زده شدن از مطالب تکراری و توجه به معناست.
این چیزی است که من اسم آن را نظریه خود اصلاحی عادات جمعی در شبکههای اجتماعی میگذارم.
و این دقیقا یکی از مشکلات ما در ایران است. همان طور که قبلا هم اشاره کردم، در ایران عمر شبکههای اجتماعی کوتاه است. یعنی وقتی یک شبکه اجتماعی همهگیر و بسیار محبوب میشود، دلواپسهایی نگران نوع اطلاعات رد و بدل شده و تاثیرگذاری غیرقابل پیشبینی آن میشوند.
این امر در برههای، باعث کوچ پشت سر هم کاربران از یک شبکه اجتماعی به دیگری میشد. بنابراین هیچ وقت فرصت کافی برای تعدیل رفتار به کاربران دیده نمیشد.
مثال: به سبب فیلتر شدن تلگرام، بسیاری مردم با شیوههای دور زدن آشنا شدند و به موازات آن الان خیلی بیشتر وارد شبکههای اجتماعی قبلا فیلترشده، مثل توییتر میشوند.
وارد شدن حجم انبوه کاربران به یک شبکه اجتماعی با فرهنگ و اکوسیستم متفاوت باعث ایجاد یک تقابل ضمنی بین کاربران قدیمی و کاربران جدید شد. کاربران جدید میخواهند که از همان ابزارهای قدیمی خودشان برای کسب محبوبیت در توییتر هم استفاده کنند.
توییتر قدیم، در قبضه گیکها و خبرپراکنهای سیاسی بود، اما کاربران جدید میخواهند مثلا با تکیه بر زنانگی خود یا پخش کردن شوخی، یک شبکه ره صد ساله را طی کنند.
طبیعی است که تا یکی دو سال ما شاهد برخورد این دو فرهنگ خواهیم بود. در این یکی دو سال توییتها و عکسهای بیمعنا شاید خیلی محبوبتر از مطالب کاربران قدیمی شود.
اما نهایتا بعد از این دوره موقتی، کاربران به یک تعادل جدید خواهند رسید. کاربران قدیمی میفهمند که چطور میتوانند میزان خوانده شدن توییتهای خود را بیشتر کنند و کاربران جدید هم میفهمند که تنها با تکیه به سرگرمی و شوخی و عکس نمیشود، اعتبار و کردیت به اندازه کاربران قدیمی پیدا کرد.
حالا اگر ما همیشه اجازه میدادیم که این تعادل از بدو پیدایش شبکههای اجتماعی ایجاد شود، با بسیاری از مشکلات امروزه وب فارسی روبرو نبودیم.
بر این اساس اگر بلاگر و وردپرس دات کام باز بودند، ما حلقه منسجمی از بلاگرها را در این دو سرویس وبلاگنویسی را داشتیم. اینها اقلیتی نه چندان پرشمار اما سطح تولید محتوای عالی میشدند.
به صورت مشابه در تک تک شبکههای اجتماعی ما اگر بیجهت با آشفتگی دلواپسان روبرو نمیشدیم، شاهد حضور خردهفرهنگها و یک اکوسیستم پایدار و خودپالایش در هر شبکه اجتماعی میشدیم.
اما به هر دلیل امکان ایجاد این نظم تا حالا ایجاد نشد. اما اکنون به یمن حضور و فعالیت پخششده کاربران در شبکههای اجتماعی، شاید اگر اتفاق خاصی رخ ندهد تا دو سه سال بعد، نخستین نشانههای ایجاد یک عقلانیت و نظم را شاهد باشیم.
این نوشتهها را هم بخوانید